سبک زندگی ، بیوگرافی و نوع پوشش افراد مشهور (۹) / امیرمهدی ژوله / خدا بغلم کرد!
بیوگرافی امیرمهدی ژوله
نام: امیرمهدی
نام خانوادگی: ژوله
تاریخ تولد: ۱۳۵۸/۵/۲۸
محل تولد: تهران
—————————-
امیرمهدی ژوله ۲۷ مردادماه سال ۱۳۵۸ در تهران
متولد شد.
او روزنامه نگار، نویسنده و سردبیر اسبق چلچراغ و همچنین از نویسندگان سریال های طنز مهران مدیری می باشد.
امیرمهدی ژوله و مهران مدیری
امیر مهدی ژوله نویسندگی سریال های طنزی همچون درحاشیه، قهوه تلخ ، زندگی
به شرط خنده، شب های برره، نقطه چین، مرد هزار چهره، مرد دو هزار چهره، ویلای من،شوخی کردم و …را
برعهده داشته است.
امیر مهدی ژوله پس از اولین حضورش بعنوان کمدین در خندوانه، با دعوت رامبد جوان در جمع ۱۶ کمدین درمسابقه
خنداننده برتر خندوانه شرکت کرد و توانست از مرحله اول که با هومن حاجی عبداللهی هم گروه بود با رای
بالای مردم، عبور کند و در جمع هشت کمدین برتر قرار بگیرد.
امیرمهدی ژوله
امیرمهدی ژوله که قبل از این به عنوان یک فرد موفق که به ام اس مبتلا
بود در برنامه خندوانه حضور داشت و درباره این بیماری صحبت کرد.
ژوله با انتشار متن زیر در صفحه شخصی اش درباره بیماری اش، زندگی با آن و خاطراتی از ام اس
و حضورش در برنامه خندوانه توضیحاتی ارائه کرد.
امیرمهدی ژوله نوشت: «بازم یه توضیح به نظرم غیر ضروری درباره حضورم در برنامه خندوانه و شوخی هام با بیماری
و بیماران ام اس: من نزدیک به ده ساله درگیر بیماری ام اس ام.
اساسا رامبد میخواست با من به عنوان یه ام اسی موفق!گفتگو کنه که من پیشنهاد دادم این خاطره گویی
من به عنوان یه بیمار و نوع مواجهه ام با این بیماری به صورت یه شبه استند اپ کمدی اتفاق
بیفته.قطعا کم کاستی هایی داشتم و به خاطر جرح و تعدیل ها و تلخی موضوع این کم و کاستی ها
بیشتر هم نمود داشت.ضمن اینکه به خاطر درگیر بودن خودم با بیماری یه کم بی پرواتر رفتم تو دل داستان
و از منظر خودم و اون چیزی که بر من گذاشته بود،ام اس رو روایت کردم…
به نظرم اگر بخش معرفی،بخشی از شوخی ها،بخشی از گپ و گفتم با رامبد عزیز و کل بخش تقدیر و
اهدای لوح حذف نمیشد،این تک و توک سوتفاهمات هم برای این تک و توک دوستان پیش نمیومد(dot)
امیرمهدی ژوله به
تازگی صفحه رسمی در اینستاگرام راه اندازی کرده و عکس هایی از دخترش گندم را به اشتراک گذاشته است.
امیرمهدی ژوله و دخترش گندم
اینستاگرام امیرمهدی ژوله
او دلایل آمدنش به اینستاگرام را اینطور بیان میکند
: افتادم تو دام عاشقی … بالاخره بعد از سالها مقاومت جوانمردانه در مقابل اینستا،گرفتارش شدم.
دلایل مقاومتم هم معقول و منطقی بود.خوش عکس نیستم،خوب عکس نمیگیرم،جمعیت هم که از کنترلم خارج شه هول میکنم.حوصله و
توان کل کل ندارم،انتقاد پذیر نیستم،فحش هم بزید خیلی ناراحت میشم.
ولی خب مواجه شدن با این حجم از محبت که داشت خرج صفحات فیک میشد و استفاده از امکانات! اینستا
ما رو هم راهی شما کرد.هوامو داشته باشید دیگه.فکر کنید خواهر مادر خودتونم
استندآپ کمدی
رقابت ژوله و هومن حاجی عبدالهی
امیرمهدی ژوله که توانست در
مسابقه خنداننده برتر خندوانه از سد هومن حاجی عبدالهی عبور کند، در پستی از او تشکر کرد و نوشت :
حالا که لطف خدا و محبت شما شامل حالم شده و به مرحله دوم مسابقه خنداننده برتر رسیدم ،وظیف خودم
میدونم که از هومن حاج عبدالهی نازنین تشکر کنم .
هومن وقتی دید من برای اجرا کلی استرس دارم بارها سعی کرد با گپ و گفت منو از اون استرس
خلاص کنه.کلی مشاوره و راهنمایی درباره بچه داری و مواجهه با موقعیت های پیش رو بهم داد.اجرام که تموم شد
اولین نفر هومن بود که بهم تبریک گفت.روی استیج که اومد بهم لطف داشت.وقت رفتن باز هم تعریف و تحسین
و محبت.یه کمدین درجه یک دیگه چقدر باید ادم حسابی باشه… هومن جان دمت گرم و سرت سلامت
ژوله
در مسابقه خنداننده برتر مطالب طنزی در مورد فوتبالیست ها و خواننده های زیر زمینی مطرح کرد.در پی این اتفاق
عده ای از طرفداران امیر تتلو به صفحه اینستاگرام ژوله حمله کردند کردند.او در پی این اتفاقات او اعلام کرد
: من یک هفته نیست که صفحه اینستاگرامم را باز کردم و خیلی خوشحال شدم که این چنین مورد استقبال
قرار گرفت چون در عرض یک هفته ۵۵ هزار فالوئر پیدا کرد و این یک رکورد است اما با اتفاقاتی
که افتاده تصمیم گرفته ام صفحه ام را ببندم،چون اگر در این صفحه نتوانم حرمت خودم و همکارانم را نگه
دارم، این صفحه به چه درد می خورد؟
واکنش امیر تتلو به شوخی ژوله
امیر تتلو با انتشار عکس و متنی به شوخی امیر مهدی
ژوله پاسخ داد : میگن تو برنامه ای به اسم خندوانه به ما مثکه بی احترامی شده توسط یه آقایی
به اسم ژوژولو !! والا من اون برنامرو تا حالا ندیدم و این آقارم نمیشناسم اما چیزایی که الان راجبش
فهمیدم اینجوریه که میخوان یه کاری کنن که مردم بخندن !! خوب اگه با بی احترامی به ما مردم میخندن
بذار بخندن دمشونم گرم شکایتی ندارم ،حساس نشین ، بذارین زندگیشونو بکنن به نظرم خوشحال کردن و خندوندن مردم کار
مقدسیه البته اگه به خاطر نفع شخصی نباشه
امیرمهدی ژوله در مرحله دوم مسابقه باید با امین حیایی
رقابت می کرد.
اجرای هر دونفر جمعه شب از شبکه نسیم پخش شد.
و امیرمهدی ژوله با اختلاف بسیار اندک از سد امین حیایی گذشت و در مرحله سوم با علی مسعودی به
رقابت پرداخت.
شوخی امیرمهدی ژوله با تتلو و رضایا
امیر مهدی ژوله در اجرای خود به موضوع اینکه چگونه می
تواند مشهور شود.
از اقشار مختلف جامعه مثال زد از جمله اینکه چگونه میتواند یک شبه فوتبالیست معروفی شود، چگونه می تواند یک
بازیگر معروف شود و … چگونه می تواند در خوانندگی معروف شود ! امیر مهدی ژوله گفت : فکر کنید
من یه خواننده معروفی میشدم ! نه از اینایی که اساتید آوازند و موسیقی رو میشناسند.
پول میدادم،ینی پول میدادم برام کلیپ بسازن ، ترانه برام بسرایند آهنگسازی برام بکنند، چند تا یوزپلنگ ایرانی هم میریختم
توی کلیپ ، بعد یه شعر پر محتوا هم انتخاب میکردم! ولی چون پول ندارم اینکارا رو بکنم مجبور بودم
خواننده زیر زمینی بشم ! برای خواننده زیر زمینی بودن همه چیم محیا بود بجز اسمم ! ینی امیر مهدی
ژوله این کلا دوتا بیت عقبه … واسه همین باید یه اسم مستعار انتخاب میکردم مثلا مخففش میکردم .
امیر مهدی ژوله رو میذاشتم ای ام ژول به توان دو ! پروداکشن بعد یه اهنگ میخوندم برای همسر ایندم
که قیافه نداره دوسمم نداره توجهی بهم نداره ولمم کرده رفته … فقط مهم اینه که چه خانواده خوبی چه
آرامشی داره … یا اسممو میذاشتم ژوله یا … ژوله یا چی ؟ ژوله یا هر چی این خودش یه
تعلیق ۶ هزار نفر میان کنسرت! که فقط ببینن ژوله یا چی ؟ ژوله و هیچی ….
۶۰ هزار تومن پول بلیت میدن و میرن ….
یا فک کنین اسممو میذاشتم امیر ژوژولو … بعد به هوادارامم میگفتم ژوژولی ها ….
بعد میرفتم یه پست میذاشتم آبریزش بینی دارم بعد ۲۰۰ هزار نفر لایک میکردن ۱۵۰ هزار نفر کامنت میذاشتن آخی
دستمال بگیر، زود خوب شو ۵۰ هزار نفرم به اشتراک میذاشتن، چرا خوب پخش می کنین میکروب ویرووسه …(dot)
واکنش رضایا به شوخی امیرمهدی ژوله
جناب آقای امیر مهدی عزیز یا همون کاراکتر ( ژوله ) خیلی لطف
کردن تو برنامه خندوانه اسم منو آوردن.واسه من که خودم طرفدار این برنامه هستم باعث افتخاره که اسمم تو این
برنامه گفته شد.این دوستان واسه شادی شما زحمت میکشن پس لطفا دنبال حاشیه و جنگ نباشید.از خدا میخوام روزی که
من و بقیه دوستانم مجوز بگیریم و بتونیم به صورت رسمی به شما خدمت کنیم.شب خوش
امیر مهدی ژوله و بستن صفحه اینستاگرامش
ژوله در اینستاپست
جدیدش اعلام کرد اگر حرمت ها حفظ نشود صفحه شخصی ام را میبندم ، متن کامل پست امیر مهدی ژوله
:
– اولا دمتون گرم.مگه داریم اینهمه عشق و محبت و پیگیری و هیجان و تلاش برای رای اوردن اونی
که بیشتر دوسش داشتید.ایولا،خسته نباشید ،خسته هم نشید – دوما بچه ها من و امین حیایی استنداپ کمدین هستیم و
توی اون پونزده دقیقه برنامه، کمدی اجرا میکنیم و هیچ نیتی و قصد و هدفی جز لذت بردن و لذت
بخشیدن نداریم.ما توی اون پونزده دقیقه فقط کمدی رو نمایندگی میکنیم و نماینده و نماد وهیچ تفکر و عقیده و
مرام و مسلک و گروه و جناحی نیستیم.طبعا انتظار هم داریم قضاوت شما و تصمیم شما و هواداری شما بر
اساس اون اجرای کمدی پونزده دقیقه ای باشه نه بر اساس اونچه قبلا انجام دادیم یا بعدا انجام خواهیم داد
یا بر اساس اونچه درست یا غلط به ما نسبت داده میشه.پس خواهشا با دو قطبی کردن فضا و جنگ
و جدل های تنش افرین ،کام خودمون و کمدین ها و برنامه سازان و مردم رو تلخ نکنیم.– سوما این
هنرمندان یا ورزشکاران یا افرادی که توی اجراها مستقیم یا غیر مستقیم باهاشون شوخی میکنیم یا از دوستان ما هستند
یا از دوستان دوستان ما ویا اونهایی اند که خیلی دوستشون داریم.قطعا تو این شوخی های ما هیچ غرض و
مرض و توهین و تمسخری مستتر نیست.برداشت غلط از یک شوخی و بدفهمی و واکنش های وحشتناک و فحاشی های
ترسناک و عکس العمل های تند همون چیزیه که باب خنده و شوخی و طنز و کمدی رو گل میگیره.–
واخر اینکه یک هفته نیست که من این صفحه رو باز کردم.تو همین مدت لطف شما حیرت زده م کرده
ولی مطمین باشید اگر من نتونم تو این صفحه از حرمت خودم و خانواده م ،از حرمت دوست و رقیبم
و حتی از حرمت اونایی که دوستم ندارن محافظت و مراقبت کنم،میبندم صفحه رو.پس کمک کنید ارامش و حرمت و
احترام و اخلاق رو حفظ کنیم تو این حریم مون.
در ادامه قسمتی از آخرین مصاحبه امیرمهدی ژوله را میخوانید :
اگرچه ممکن است حالا همه امیرمهدی ژوله را بشناسند
اما برای شناخت بهتر از شخصی که با استندآپ کمدی روز حمایت از بیماران مبتلا به اماس برای اولین بار
جلوی دوربین آمد و بعد در مسابقات خندوانه همه را شوکه کرد، چه میگویید؟
من فکر میکردم همه مرا میشناسند
چون سالها کار مطبوعاتی میکردم و نویسنده مطبوعاتی محبوبی بودم.
ستونی داشتم که وقتی کتاب شد خیلی محبوب بود.
ضمن اینکه با یکی از بهترین کمدینهای ایران یعنی مهران مدیری در بهترین کارهایش همکاری کرده بودم.
اما بعد دیدم در اینستاگرام خیلیها میگفتند که او کیست و تا حالا کجا بوده؟ آنجا بود که متوجه شدم
نسل تازهای اساسا با اینستاگرام آمدهاند که شاید اصلا ژوله نویسنده را نمیشناسند و فهمیدم کلا آنقدر که خودم فکر
میکردم آدم شناختهشدهای نیستم.
در خندوانه هم همه استندآپهایت را دیدهاند ولی شاید شناختی از خودت ندارند؟ از کجا شروع کردی ؟خودت از
هر جای زندگیات دوست داری بگو.
راستش من داشتم زندگیام را میکردم.
یک بار خیلی اتفاقی کسی به من گفت دوست داری بروی و جایی بهعنوان نویسنده فعالیت کنی؟ درواقع محل موردنظر
هفتهنامه «تماشاگران» بود.
اگرچه بلد نبودم بنویسم اما چون خواننده «تماشاگران» بودم، رفتم.
این اتفاق حدود سال ۸۱-۸۰ رخ داد.
زمانی که من به «تماشاگران» رفتم مصادف بود با کوچ کردن بخشی از نویسندگان آن به روزنامه «جهان فوتبال» .
بعد از مدتی هم به خوبی در آنجا جا افتادم.
درواقع با طنز ورزشی شروع کردم و چند سال در جاهایی مانند «جهان فوتبال» و «ایران ورزشی» ادامه دادم تا
رسیدم به هفتهنامه «چلچراغ».
آنجا هم یک طنز ورزشی را نوشتم که جامجهانی را از نگاه یک بچه روایت میکرد.
فکر کنم جامجهانی ۲۰۰۲ بود.
آن بچه کاراکترش بسیار محبوب شد و یادداشتهای «کودک فهیم» جزو پرطرفدارترین ستونهای آن هفتهنامه شد.
۴۰ یادداشت اول آن را هم کتاب کردم که به چاپ چهارم رسید.
البته بعد از این «کودک فهیم» وارد طنزهای اجتماعی شد.
بعد یک روز پیمان قاسمخانی که برای مصاحبه به دفتر «چلچراغ» آمده بود با بچههای تحریریه احوالپرسی میکرد که گفتم
من خیلی کارهای شما را دوست دارم، ایشان هم گفتند اتفاقا من هم کارهای شما را دوست دارم.
گفتم مگر کارهای مرا خواندهاید؟! بعد متوجه شدم آن یادداشتها را خوانده است.
از من پرسید دوست داری برای مهران مدیری بنویسی؟ خب همه ما دوست داشتیم برویم وارد کار نویسندگی رادیو
و تلویزیون هم بشویم.
همیشه تصورم این بود که مافیایی وجود دارد که اجازه چنین کاری را نخواهد داد.
به همین علت وقتی او پیشنهاد داد من هم رفتم.
این را بگویم که در بخش کار مطبوعاتیام خیلی مدیون شاهین رحمانی بودم که مرا به «تماشاگران» برد.
از آنجا بود که وارد نشریه موثری چون «چلچراغ» شدم که خیلی از نشریات پیرو آن آمدند.
در «چلچراغ» تقریبا هر کاری کردم و حتی مدتی سردبیر هم بودم.
راستش نوشتن کار تلویزیونی را هم بلد نبودم اما رفتم و یک قسمت برای سریال «نقطهچین» نوشتم.
البته چون پیمان قاسمخانی خودش در آن کار به شکل مستمر حضور نداشت، کار من هم ادامه پیدا نکرد تا
اینکه پیمان رفت سر کار «کمربندها را ببندیم» و مرا با خودش برد.
در آن کار هم خودش و هم مهراب چیزهای زیادی به من یاد دادند.
آن موقع در تیم نویسندهها افرادی مانند خشایار الوند و حتی سروش صحت هم بودند.
فکر کنم آنجا حدود ۸ یا ۹ قسمت کار را نوشتم که البته تجربههای چندان موفقی نبودند؛ اما پیمان پای
من ایستاد و حتی یک بار که متن مرا رد کردند، پیمان قهر کرد و از پروژه رفت.
میگفت اگر من تشخیص دادهام این نوشته خوب است، یعنی خوب است.
آن زمانها مدام به من میگفت تو به درد کارهای مهران مدیری میخوری چون در سبک نوشتاریات شوخی ای
داری که مدیری به خوبی میتواند آنها را در کار دربیاورد.
برای همین وقتی «شبهای برره» شروع شد با آنها بودم.
آنجا وقتی دو قسمت را نوشتم آن اتفاق خوب افتاد؛ مهران مدیری کار را دوست داشت و مردم هم استقبال
کردند.
مدیری همیشه آن اهمیت لازم را به نویسندهها میداد.
وقتی در کپچرها اسم نویسنده آن قسمت میآمد، به نوعی مردم کدگذاری میکردند و میشد فهمید مردم کار چه
کسانی را بیشتر دوست دارند.
از آنجا به نسبت مردم با من آشناتر شدند.
فکر میکنم در «شبهای برره» ۱۷ قسمت را نوشتم که قسمتهای خوبی بود و حتی تاثیرات خوبی گرفتیم مثلا اولین
صحنه شطرنج را در برره من نوشتم یا کار کردنها در مزرعه؛آن کار به نوعی کلاس آموزشی من هم بود.
از آن به بعد به نوعی دیگر سرجهازی مهران مدیری شده بودم.
بعد از آن کار رفتیم به «باغ مظفر» و از آن تیم ۷ نفره نویسندگان به جمع ۴ نفره
تبدیل شدیم.
در «مرد هزار چهره» به سرپرستی پیمان سه نفر بودیم.
در آنجا اپیزود پزشکها و شاعرها را من نوشتم.
به نوعی کارهای صدادار یا قسمتهای خاص را من نوشتم.
ضمن آنکه وقتی سر کار «شبهای برره» بودیم جایزه اول مطبوعات را بهعنوان برترین طنزنویس مطبوعات برنده شدم و سال
بعدش هم نفر برگزیده شدم.
بهطور قطعی شایعه شده بود که شما زیراب بچهها را میزنید…
راستش این بچهها جایگاهی دارند که اصلا قابل زیرابزنی نیست.
کاراکتر حرفهای پیمان آنقدر بزرگ بود که صرفا فقط با مدیری کار نکند.
خودش این را گفته که «مهران مدیری آنقدر بزرگ است که هرقدر هم در کارش خوب باشی باز زیر سایه
او میروی؛ درحالیکه من برای خودم در سینما اسم و رسمی دارم».
پیمان دلش میخواست کارهای مستقلتری انجام بدهد و دنبال هویت مستقل خودش رفت.
شایعهای در کارهای مدیری هست که میگویند وقتی کار بازیگری در مجموعه ساخت او آنقدر بگیرد که محبوبتر از
نقش مدیری بشود، به نویسندهها میگوید به نوعی او را فید کنند.
این مساله صحت دارد؟
اصلا چنین چیزی صحت ندارد.
شما به جنس کارهای مهران مدیری نگاه کنید متوجه میشوید کمدی اکت نیست بلکه کمدی ریاکت (واکنش) است.
او جزو اولین آدمهایی است که این را جا انداخت.
کاری که او میکند خندهدار نیست بلکه عکسالعمل آدمهای مقابلش آن شوخی را منعقد میکند که گاهی آن را با
نگاه کردن به آدم یا در عمده موارد با نگاه کردن به دوربین انجام میدهد.
به نظرم مهران مدیری و سیامک انصاری در این کارها حکم پاسور را دارند مثل سعید معروف در والیبال.
با جنس کار آنها بود که در «پاورچین»، جوان رضویان گل کرد، در «نقطهچین» شفیعیجم گل کرد، در «شبهای برره»
خود سیامک گل کرد، در «قهوه تلخ» که همه بچهها به چشم آمدند حتی پیرمردها یا زنهای کار.
برگردیم به ماجرای خود شما، وقتی بهعنوان عضو ثابت تیم مدیری تثبیت شدید، در این سالها فرصتی پیش نیامد
که کار دیگری انجام دهید؟
راستش چرا ؛ مثلا سر ضبط «شبهای برره» بودیم که یک روز علی سرتیپی سر
لوکیشن آمد و به من گفت چرا سینمایی نمینویسی؟ کار برای مدیری مثل حضور در تیمملی است.
در این مدت پیشنهادهای خوب کاری کم نداشتهام.
مثلا بعد از «باغ مظفر» از طرف گروه فیلم و سریال پیشنهاد شد تا برای ماه رمضان یک سریال بنویسم
که رضا عطاران آن را بسازد؛ برای بعد از مجموعههای «خانه به دوش» و «متهم گریخت» بود.
حتی جلساتی هم با آقای علیرضا افخمی داشتیم اما چون قرار بود مجموعههای «مرد هزار چهره» شروع شود، عذرخواهی
کردم و برگشتم.
راستش در گروه مدیری حریم و امنیتی خوب داشتم ضمن آنکه همدیگر و خواستههای هم را میشناختیم و البته به
نسبت قراردادهای دیگر، قراردادهای خوبی میبستیم.
بالطبع بینندههای کارهای مدیری هم زیاد بودند.
یعنی خودتان تمایل داشتید، اما چون آنقدر این طرف کار بود، نمیرفتید؟
مساله این بود که من میخواستم کجا
بروم؟ فرض کن در بهترین باشگاه هستی، وقتی در رئالمادرید بازی میکنی، معلوم است از تیمهای خوب پیشنهاد داری اما
کجا بروی وقتی بهترین مربی و بهترین همتیمیها را داری؟ حتی بیشترین تماشاچی را هم داری و بازیات به خوبی
جلوه میکند.
از پیمان الگوبرداری میکردید؟
بگذار اینطور بگویم که من مدام به او، نوشتهها و کارهایش نگاه میکردم.
حتی لیست خریدی که همسرش به او میداد را میدیدم که به شوخی میگفت این لیست خرید که دیدن ندارد.
میخواستم ببینم چگونه کار میکند و مینویسد.
زندگی پر فراز و نشیبی داشتید؟!
شبی که دخترم گندم به دنیا آمد رفتم خانه که برنامه استندآپ فردا
را آماده کنم.
به خاطر تولد گندم کلی هیجانزده بودم.
فردایش وقتی همسرم را از بیمارستان به خانه آوردم یکراست رفتم خندوانه و اولین اجرایم را انجام دادم.
خیلی مهم بود، چون فردی بودم که هیچکس مرا نمیشناخت و جلوی هومن حاجی عبداللهی هم قرار گرفته بودم، باید
کاری میکردم که باز آن معجزه اتفاق افتاد و کارم دیده شد.
انگار خدا همهچیز را میچیند و جلو میبرد ؛ فقط باید وقتش برسد.
الان نمیدانم بعد از تمام این مسائل قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد یا قرار است چه کار کنم؟ همه
را سپردهام به خدا.
وقتی در برنامه میگویم امیدوارم خدا بغلتان کند، واقعا شعار نیست.
باید خودت را در بغل خدا بیندازی.
گاهی اوقات با خودمان میگوییم من چقدر خوبم، کارم درست است اما آنجاها اتفاقا جاهایی است که خراب کردهای و
از دست میرود.
هرجا که خودت را به خدا میسپاری بهترین اتفاقها برایت میافتد.