مهراب قاسمخانی از دوران ممنوع الکاری، ترسو شدن مدیران و جذابیت شوخی های توییتر گفت +تصاویر
به نظر میرسد مخاطبان به راحتی و فقط با فشردن یک دکمه و تغییر شبکه به خوبی ثابت
کردهاند که اگر هنرمند همان هنرمند هم باشد، اما حرفی برای گفتن نداشته باشد، ارزش تماشا ندارد.
از سوی دیگر برخی از هنرمندان نیز بر این باورند که اگر آثار نمایشی طنز نمیتواند همانند گذشته در جذب
مخاطب موفق باشد، به این خاطر است که فضای تلویزیون همانند سالهای گذشته باز نیست و مدیران تلویزیون دل و
جرات سالهای گذشته را ندارند.
به همین منظور در گفتگویی با مهراب قاسمخانی که تجربه سالها حضور در تیم نویسندگان سریالهای طنز را دارد، این
پرسش مطرح شده است که چرا آثار طنز تلویزیونی با وجود حضور همان تیمهای قبلی، همچون گذشته در جذب مخاطب
موفق نیستند؟
مدیران تلویزیونی هر روز محافظهکار تر میشوند
او با اشاره به سریالهای « پاورچین » و «شبهای برره»، اظهار کرد: این مجموعهها بالای ۹۰ درصد
بینندهای داشتند که بالای ۸۰ درصد از آنها هم راضی بودند؛ اما امروز شرایط تغییر کرده است.
عوامل بسیاری در رخ دادن این اتفاق دست به دست هم دادهاند که فکر میکنم مهمترین آنها به مدیران صداوسیما
برمیگردد که هر روز بیشتر از گذشته محافظهکار تر میشوند و ریسکپذیری آنها کاهش پیدا میکند.
قاسم خانی ادامه داد: بچههایی که امروز به عنوان قدیمیها در تلویزیون مشغول به کار هستند، روزی این فرصت را
پیدا کردهاند که در این عرصه حضور پیدا کنند و بعد دیده و شناخته شوند؛ ولی الان مدتها است که
ما این اتفاق را در تلویزیون ندیدهایم.
ترسی میان مدیران و حتی تهیهکنندگان بهوجود آمده که از همان ابتدا به سراغ مهرههایی
میروند که امتحان خود را
پس دادهاند و در نتیجه خیلی کم اتفاق میافتد که گروهها و افراد جدیدی وارد این حوزه شوند و بدنه
اصلی کار را تشکیل دهند.
در واقع عملاً بار اصلی بر دوش همین قدیمیترها است؛ البته ممکن است چند جوان این فرصت را پیدا کنند
که چند نقش کوچک را در مجموعههای طنز ایفا کنند، اما معمولاً دیده نمیشوند.
این نویسنده که معتقد است «عدم ورود جوانها به عرصه طنز در تلویزیون اتفاق بدی است»، گفت: این در حالی
است که در سریالهای خارجی در هر مجمومهای که تولید میشود، تقریباً یک گروه جدیدی وارد میشوند که همه از
استانداردهایی خوبی هم برخوردارند و کاملاً مشخص است که برای آنها زمان گذاشته شده است؛ اما الان مدتها است که
تلویزیون به این موضوع خیلی ساده نگاه میکنند و برای تولید آثار به سراغ اسامی ثابتی که در لیست وجود
دارند، میروند.
چرا قدیمیها دیگر موفق نیستند؟
نویسنده سریالهای «مرد هزار چهره» و «پاورچین» در پاسخ به این پرسش که چرا قدیمیهای عرصه طنر هم دیگر
در جذب مخاطب چندان موفق نیستند، گفت: عوامل مهمی در این اتفاق تاثیرگذارند.
یک نکته مهم این است که دسترسی مردم به آثار خارجی زیاد شده است و از طرفی هم تلویزیون رقابت
کردن را بلد نیست و فقط نشان میدهد که فلان شبکه یا فلان برنامه چقدر بد است؛ در واقع میخواهیم
با زدن بقیه، خودمان را بالا ببریم.
این درحالی است که در کار فرهنگی، اصلاً مسیر این نیست و باید کار بهتری برای پیشرفت انجام دهیم.
اگر آن سریالها و برنامهها بد هستند، ولی موفق شدند که مخاطب را جذب کنند، بنابراین نمیتوان در برابر آنها
به این شیوه مقابله کرد.
دیگر نمیشود دیشها را از بالا به پایین انداخت و فکر کرد که موضوع حل شده است.
قاسمخانی با بیان اینکه «ما باید بتوانیم مخاطب جوان و نیازهای او را بشناسیم» یادآور شد: این اتفاقی است در
تلویزیون نمیافتد.
از طرفی هم فضای مجازی به شدت به روز شده و الان شوخیهای بسیار جذابتری در توئیتر پیدا میشود تا
در تلویزیون؛ شوخیهایی که برای نسل دیگری است و ما هنوز آنها را نشناختهایم و حتی تلاش هم نکردهایم که
بشناسیم؛ حتی مقاومت هم میکنیم و میخواهیم آنها را نادیده بگیریم.
بنابراین کاملاً طبیعی است که جوانها هم دیگر تلویزیون نگاه نکنند.
وقتی هم که مخاطب نباشد، انگیزه در میان گروههای سازنده کاهش پیدا میکند، چون به عنوان مثال فقط برای ۲۰
درصد از مخاطبان کار میکنند.
دیگر آن هیجان انگیزه سابق وجود ندارد که برای حجم زیادی از مخاطبان برنامه میساختیم.
الان این تصور به وجود آمده که من دستمزدم را میگیرم و سایر آثار تلویزیون هم خیلی بهتر از برنامه
ما نیستند.
او در پاسخ به این پرسش که آثار طنز تلویزیونی را تماشا میکند، بیان کرد: من دیگر آنچنان بیننده تلویزیون
نیستم و از هر مجموعه فقط چند قسمت را میبینم.
دیگر در تلویزیون آن احترامی که باید به مخاطب گذاشته نمیشود.
زمانی که در برنامه «دورهمی» حضور داشتم، شاهد بودم که یک مقاومت جدی برای اینکه برنامه دیده نشود، وجود دارد.
خیلی ساده است، وقتی قرار است در برنامهای مهمانی حضور داشته باشد، باید کسانی باشند که مردم آنها را دوست
دارند؛ این در حالی است که از لیست مهمانهایی که به تلویزیون داده میشود، افرادی را که مردم بیشتر دوستشان
دارند، حذف میشوند.
نویسنده سریال «دزد و پلیس» ادامه داد: به نظرم تلویزیون باید از افرادی که مردم دوستشان دارند، خواهش کند تا
در برنامهای حضور پیدا کنند.
موفقیت تلویزیون نیاز به حضور این افراد دارد، چراکه مردم این ستارهها را دوست دارند.
هنوز برخی از مدیران تلویزیونی متوجه نشدهاند که باید از برخی از هنرمندان در عرصههای مختلف خواهش کنند تا در
تلویزیون حضور یابند؛ چون مفهوم تلویزیون مردمی همین است و باید به مردم و علایق آنها احترام گذاشته شود.
نمیشود در تلویزیون از حضور افرادی که با مجوز در عرصههای گوناگون فعالیت میکنند به صرف اینکه با سلیقه برخی
جور در نمیآید، جلوگیری شود؛ من فکر میکنم این شکلی از قلدری است؛ یعنی من قدرت دارم و به جای
همه شما تصمیم میگیرم که این اصلاً کار درستی نیست.
مردم دیگر به شوخیهای تکراری نمیخندند
قاسمخانی با بیان اینکه «رویکرد غلط تلویزیون و گسترش فضای مجازی تنها دلایل موفق نبودن مجموعههای طنز تلویزیونی در
سالهای اخیر نیستند»، گفت: بخشی هم به خود ما هنرمندان برمیگردد؛ به عنوان مثال من ۴۵ سالم است و ۲۰
سال است که در این حوزه فعالیت میکنم و طبیعی است که دیگر آن انرژی سابق را نداشته باشم.
دیگر برایم این فرصتی پیش نمیآید که در پروژهای حضور داشته باشم که مثل «پاورچین» دوستش داشته باشم.
در واقع من اوج سریالهای طنز تلویزیونی را تجربه کردهام و دیگر به آن میزان، هیجانزده نمیشوم.
او اضافه کرد: الان قطعاً یک مجموعه هر شبی با نصف بینندگان سریال «پاورچین»، برای یک نویسنده جوان بسیار جالب
و پُرهیجان خواهد بود.ما نسلی هستیم که انگیزههایمان را از دست دادهایم؛ بخشی از ما هم بدون تعارف آنطور که
باید بهروز نیستند و سعی میکنند که با همان تکنیکهای سابق مردم را بخندانند؛ اما این تکرارها تکراری میشود و
مردم دیگر به شوخیهای تکراری نمیخندند.
تلویزیون باید سرمایهگذاری جدی برای کمدی تلویزیونی بکند تا نیروی تخصصی در این عرصه پرورش بدهد.
نویسنده سریال «شبهای برره» در پاسخ به این پرسش که چقدر برای شناسایی استعدادهای طنز تلاش کرده است، بیان کرد:
در این سه سالی که در تلویزیون ممنوعالکار هستم و هنوز هم علت آن را نمیدانم، فرصت داشتم که با
تیمی کار کنم و به سراغ افرادی بروم که استعداد داشتند؛ از طنزنویسان مطبوعاتی گرفته تا افرادی که از طریق
فراخوان خودشان را معرفی کردند و با امتحان قبول شدند.
الان از آن گروه ۱۵ نفره، ۶ نفر مشغول به کار هستند.
این کاری است که باید تلویزیون انجام بدهد، ولی هنوز این نیاز را احساس نکرده است.
مدیران میانه تلویزیون نگران میز خود هستند
قاسخانی با اشاره به حضور خود در اوایل برنامه «دورهمی» یادآور شد: ساختار و شکل اولیه برنامه «دورهمی» پیسنهاد
من بود؛ طرحی توسط تهیهکننده و بر اساس یک تاک شوی هندی در شبکه نسیم تصویب شده بود و از
من برای کارگردانی و سرپرستی نویسندگان دعوت شد و قرار بود دقیقاً همان برنامه ساخته شود که برای من جذاب
نبود.
ما شخصیتها را تغییر و شخصیتپردازی جدیدی انجام دادیم و شکل متفاوتی برای پلاتو ها در نظر گرفتیم که قرار
بود مجری برنامه نقش اصلی بخشهای نمایشی را هم بازی کند.
پس از پیوستن آقای مدیری به گروه بازیگران، ایشان تمایلی به مشارکت در بخش نمایشی نداشتند و ترجیح میدادند فقط
در نقش مجری در برنامه حضور داشته باشند و همین مسئله باعث شد که تا انتها ارتباط درستی بین بخش
نمایش و پلاتو شکل نگیرد و تلاش و اصرار من برای چسباندن این در بخش به هم از همان ابتدا
اشتباه بود و کار با آن شکل یکدست نمیشد.
او درباره برنامههای تالکشو با محوریت طنز که مدتی است در تلویزیون باب شده است، گفت: ما خیلی افراد توانمندی
نداریم که بتوانند یک برنامه تاکشو را بگردانند؛ غیر از مهران مدیری و رامبدجوان مگر چند نفر دیگر میتوانند برنامه
تاکشوی طنز را بگردانند؟ من فکر میکنم کلاً چهار یا پنج نفر دیگر هم هستند که شاید برایشان جذاب نباشد
یا دلشان نخواهد این کار را انجام دهند.
نویسنده سریال «مسافران» افزود: تالکشو موفقی برنامهای است که بتواند مهمانی را که مردم دوست دارند، دعوت کنند و حرفهایی
که مردم دوست دارند را بزند.
به عنوان مثال وقتی ما مجید مظفری را برای حضور در برنامه «دورهمی» دعوت کردیم، این گفتوگو برای پخش کامل
حذف شد.
اینکه چرا مردم از دیدن یک گفتوگوی خوب محروم شدند، سوالی است که من هیچ گاه جواب آن را متوجه
نشدهام.
یا مصاحبه امیر آقایی که بخشهای جذاب آن گفتگو حذف شد.
متاسفانه من فکر میکنم خط قرمزها مرتب تغییر میکنند.
قاسم خانی با بیان اینکه «فکر میکنم مدیران میانه به شدت ترسو شدهاند و بسیار نگران میز خود هستند»، گفت:
بعد از ۲۰ سال فعالیت ما دیگر خط قرمزها را میشناسیم.
الان موضوع این است که نکند برنامهای پخش شود و بعد دچار مشکل شویم؟ و این رویکرد که سری را
که درد نمیکند دستمال ببندیم وجود دارد؛ برخی خیلی علنی میگویند که این مشکلی ندارد ولی نه!
او همچنین در
بخشی از سخنانش به سریال «لیسانسهها» و «همسایهها» که این روزها پخش میشوند، گفت: سریال سروش صحت را میبینم و
خیلی کار خوبی هم هست.
فکر میکنم اگر تلویزیون هم در دوارن اوج مخاطب خود بود، سریال «همسایهها» هم بیشتر از الان دیده میشد.
دکوراسیون خانه مهراب قاسمخانی و شقایق دهقان
من در این چیزها دقیق نیستم.
فکر کنم حدود ۲۵۰ متر است.
یک زیرزمین ۱۲۰ متری هم دارد که حالا دفتر کارم شده.
اینجا را سه ساله رهن کردهایم.
حالا به هرکس میگوییم اینجا اجارهای است باورش نمیشود! میگوید شما یک چیزیتان میشود که توی خانه اجارهای این همه
خرج کردهاید.» یک زیرزمین ۴۰ متری، یک زیرزمین ۱۱۰ متری، یک خانه با همین متراژ در همسایگی خانه پدری شقایق
دهقان و حالا اینجا.
این سیر تغییر خانههایی است که خانواده قاسمخانی در این سالها تجربهاش کردهاند.
یک خانه ۳۵-۳۰ ساله در منطقه قیطریه که زمانی لوکیشن فیلمبرداری یکی از کارهای سروش صحت بوده، حالا خانه
رؤیایی مهراب قاسمخانی شقایق دهقان و پسرشان نویان است.
«دور تا دور خانه قبلیمان را برج ساخته بودند.
نه نور داشتیم، نه تلویزیون چیزی میگرفت و نه موبایل آنتن میداد.
یک پاسیوی دو در دو داشتیم که نصفش را ماشین لباسشویی گرفته بود.
من ته یک سبد رخت چرک را بریده بودم و با میخ به دیوار زده بودمش و سبد بسکتبال شده
بود.
مهراب قاسمخانی : پسرم میرفت در پاسیو بسکتبال بازی میکرد و به آنجا حیاط میگفت؛ به یک پاسیوی چهار
متری که دور تا دورش ۲۰ متر دیوار داشت!» و شقایق دهقان پشت حرفهای همسرش را میگیرد: «هرکسی سبک زندگی
خودش را دارد.
خیلیها ممکن است کاری که ما کردیم را درک نکنند.
بگویند این درست نیست که آدم خانه خودش را بفروشد و با پولش برای خانهای که رهن کرده این همه
خرج کند.
من هم به اندازه آنها نگران آینده هستم بهخصوص نگران آینده بچهام.
برای همین فکر میکنم میارزد که آدم این کار را انجام دهد، در عوض بچهاش بتواند در حیاط بازی کند،
نور آفتاب بخورد، نفس بکشد!» میگویند یک مدت به سرشان زده بوده که بروند حوالی جاجرود، زمینی چیزی بخرند و
آنجا برای خودشان خانهای بسازند اما چون نویان مدرسه میرفت عملا نمیشد که هر روز او را تا تهران بیاورند
و برگردانند.
«بزرگترین آرزوی زندگی من این است که یک روزی خودم یک خانه بسازم؛ آنطوری که دلم میخواهد.» این را مهراب
قاسمخانی میگوید و بعد نگاهی به دیوار آجری روبهروی هال میاندازد، نفس عمیقی میکشد و با رضایت فوتش میکند بیرون:
«من همیشه همینطوری زندگی کردم.
خیلی نگران آینده نیستم.
با خودم فکر میکنم الان که چهل و یکی، دو ساله هستم اگر آنطوری که دوست دارم زندگی نکنم، دیگر
کی این کار را میتوانم انجام دهم.» آن روبهرو، روی دیوار آجری که مهراب قاسمخانی خودش درست کرده، عکس شقایق
را قاب گرفتهاند.
او هم به اندازه آقای همسر ماجراجوست: «من سالهای اول زندگیام را شمال زندگی کردم.
تا هفت سالگی اصلا کفش پا نمیکردم بس که پابرهنه روی چمنها میدویدم.
حالا دلم نمیآید بچهام توی آپارتمان همهاش پای تلویزیون بنشیند.
اگر کار اجازه میداد اصلا از تهران میرفتیم اما حالا که نمیشود این کار را کرد، حداقل سعی کردیم خانهمان
را جوری درست کنیم که بشود تویش نفس کشید.»
خانم و آقای قاسمخانی میگویند به سه سال دیگر فکر نمیکنند.
به وقتی که قرارداد رهن این خانه تمام میشود؛ همانطوری که به هزینههای خانه جدید فکر نکردهاند.
آنها از آن آدمهایی نیستند که آرامش زندگی را با ماشین حساب، محاسبه کنند.
اینجا را چه جوری پیدا کردیم؟
اینجا لوکیشین آخرین کار سروش صحت بود.
مدیر تولید آن کار حدود دو سال پیش اینجا را اجاره کرده بود.
من طراح صحنه کار بودم.
خانه واقعا وضعیت بدی داشت و من برای سریال تغییراتی در آن دادم.
آن موقع هنوز برنامه نداشتیم خانهمان را عوض کنیم.
فیلمبرداری که تمام شد ما تا مدتی از اینجا به عنوان دفتر استفاده میکردیم.
یک روز دیدم یک آقایی آمده و خانه را به مشتری نشان میدهد.
پرسوجو کردم دیدم صاحبخانه است.
مشتری آورده بود که خانه را بفروشد.
همانجا نگذاشتیم این کار را انجام دهد.
خلاصه راضی شد که خانه را به ما رهن دهد و بعد هم رفت کانادا.
اولش چه شکلی بود؟
واقعا داغون! خیلی بیشتر از آنچه فکرش را بکنید خرابه بود.
حیاط که عملا نداشت فقط خاک بود.
وقتی برای طراحی صحنه کار را تحویل گرفتم چند تا دیوار را با آجر بازسازی کردم.
کف نیمطبقه بالا را سرامیک کردم و یک شومینه صوری آن گوشه ساختم.
آن موقع نمیدانستم قرار است اینجا را اجاره کنم وگرنه متریال بهتری انتخاب میکردم.
(میخندد)
ایده تغییرات از کجا آمد؟
من چون کار طراحی صحنه زیاد کردهام کلی ایده برای بهتر کردن فضا
داشتم.
رشته دانشگاهی من نقاشی است و چیزهای خوبی درباره ترکیب رنگ میدانم.
قبل از نویسندگی هم کار طراحی داخلی زیاد انجام میدادم.
البته با چند تا آدم حرفهای این کار هم مشورت کردم و در نهایت شد این چیزی که الان میبینید.
چقدر طول کشید؟
اولش قرار بود ۲۰ روز بیشتر طول نکشد اما وقتی رفتیم توی کار دو ماه از
ما وقت گرفت.
مجبور شدیم تاسیسات زیربنایی ساختمان را تغییرات اساسی دهیم.
کل سیمکشی برق به خاطر پوسیدگی عوض شد.
لولهها هم چندجا ترکیدگی داشت.
کلا خیلی اذیت شدیم چون به هوای ۲۰روز کل اسبابمان را جمع کرده بودیم و وقتی کار این همه بیشتر
طول کشید، مجبور بودیم با حداقل وسایل زندگی کنیم.
چقدر خرج برداشت؟
بیش از ۵۰ میلیون.
یک قسمت عمده این خرج به خاطر تعمیرات تاسیسات بود.
یک دلیل دیگر هم این بود که پیمانکارها تا مرا میدیدند خیال میکردند خیلی پولدارم و قیمتهای عجیب میدادند؛ مثلا
کسی که قرار بود کف را سرامیک کند، روز اول به یکی از دوستانم که او را آورده بود ۴۰۰
هزار تومان قیمت داده بود اما بعد که فهمید اینجا خانه ماست گفت چهار میلیون تومان! من از قیمت اولیهای
که داده بود خبر نداشتم و با هزار چک و چانه دو میلیون و هفتصد هزار تومان دادم.
بعدا فهمیدم که نرخش ۴۰۰هزار تومان بوده است.
ما تا آنجایی که میشد سعی کردیم ریخت و پاش نکنیم حتی رادیاتورها و کابینتها را از خانه قبلیمان باز
کردیم و آوردیم اما کلا اگر برنامهای برای تعمیر خانه دارید باید حواستان باشد که هزینهها معمولا بیشتر از چیزی
که فکر میکنید درمیآید.
درواقع اگر وضعتان خیلی خوب نباشد نمیتوانید به سمت بهترینها بروید.
شما فقط میتوانید متناسب با بودجهتان متریالی را انتخاب کنید که به پولتان میخورد.
لوازم جدید چی خریدیم؟
تقریبا هیچی.
همهچیز همانهایی است که در خانه قبلی داشتیم.
فقط دو تکه فرش و میز تلویزیون برای اینجا خریدیم.
کتابخانه را متناسب با دی وی دی هایی که داشتم و این عروسک ها ساختم.
اینها عروسک کاراکترهای فیلمهای مورد علاقهام است.
خیلی دوستشان دارم.
چند سال پیش قیمتشان طوری بود که میشد خرید اما الان خیلی گران شدهاند.
فکر میکنم خودم شروع به ساختنشان کنم.
کار مجسمهسازی زیاد انجام دادهام.
شومینه کار نمیکند.
دکوری است.
برای کار سروش صحت آن را ساختم.
بعد که خودمان آمدیم اینجا خواستم خرابش کنم اما دیدم نظم خوبی به فضای پذیرایی داده است.
این بود که آن را نگه داشتم.
اینجا کاملا خرابه بود.
وقتی میآمدی توی حیاط فقط خاک میدیدی.
یک محوطهسازی کوچک انجام دادم.
درختها از قبل بودند اما این چراغها را خودم کار گذاشتم.
نمای طبقه اول و پایه ستونها آجری شده است.
گفتم که، هرجا من هستم، ردی از آجر هم میبینید.
اینها مال زمان طراحی صحنه سریال است.
آن موقع نمیدانستم خودم قرار است بیایم اینجا بنشینم وگرنه نمای طبقه بالا را هم آجر میزدم.
برای دکور کردن اینجا هیچوقت سراغ جنس لوکس و گرانقیمت نرفتیم.
این مبل جزء ارزانترین مبلهای بازار است.
برای پردهها واقعا پول زیادی دادیم.
بدی خانه بزرگ همین است.
اینجا پنجره زیاد دارد و خب، هزینه پردهها هم میرود بالا.
تازه ما پارچههای ارزانی انتخاب کردیم.
الان تنوع در بازار خیلی زیاد است؛ مثلا برای انتخاب سرامیک شما میتوانید متناسب با هر بودجهای یک
کار قابل قبول ایرانی انتخاب کنید و هزینهتان را خیلی پایینتر بیاورید.
آن اوایل که من کار دکوراسیون انجام میدادم اینطوری نبود و باید برای استفاده از جنس مرغوب و شیک سراغ
سرامیکهای خارجی میرفتی که چندبرابر ایرانیها قیمت داشتند(dot)
ما خیلی فرهنگ دیواری نداریم؛ یعنی نمیدانیم چه چیزی را باید
بزنیم به دیوار.
میرویم بیرون یک چیزی میخریم و فقط به این فکر میکنیم که رنگش به رنگ مبل و پرده بیاید.
این عکس را دوست خوبم هومن نوبخت گرفته است.
مربوط به فیلمبرداری شبهای برره است، وقتی که شقایق در اتاق گریم آماده میشود.
فکر کردیم اینجا روی این دیوار آجری ترکیب خوبی درست میکند.
خیلیها فکر میکنند حتما باید یک تابلو فرش قیمتی را بهعنوان دکور، روی دیوار نصب کنند در حالی که میشود
با قاب کردن یک عکس قدیمی یا پرینت گرفتن یک عکس خوب از توی اینترنت و چاپ کردنش روی شاسی،
نتیجه خیلی بهتری گرفت.
ما خیلی وقتها از ماجراجویی در دکور کردن خانه میترسیم.
آجر کردن این دیوار از نقاشی کردنش ارازنتر درمیآید اما نتیجه کار خیلی شیکتر و متفاوت میشود.
من کلا آجر دوست دارم.
در هر کاری که دست من بوده حتما ردی از آجر پیدا میکنید.
وقتی عکس میز بیلیارد را گذاشتم توی اینستاگرام همه آمدند کامنت گذاشتند که «بابا مایهدار!» در حالی که
پول این میز قطعا از پول یک میز ناهارخوری شش نفره هم کمتر است.
مهم این است که ما درست انتخاب کردیم.
آشپزخانه یک پنجره کوچک به سالن داشت.
از ایدهاش خوشم آمد و آن را بزرگتر کردم.
به نظرم بامزه شده؛ هم دسترسی خوبی به آشپزخانه میدهد و هم کلا چیز متفاوتی است.
این هم از ویژگی های خانه های غیر هم سطح است.
در واقع چنین فضایی به شما اجازه می دهد کارهایی کنید که همه را در نگاه اول غافلگیر کند
خانه ما سه تا سطح دارد.
پایین اتاقها هستند که به حیاط دسترسی دارند، وسط یک پاگرد کوچک و آشپزخانه است و بالا هال و پذیرایی.
این تنوع سطح خیلی به دکور زدن کمک میکند.
شما میتوانید روی پلهها از چوب استفاده کنید یا کف یک قسمت را پارکت و کف قسمت دیگر را موکت
کنید.
این مبل برایتان آشنا نیست؟ مبل مطب نیما در ساختمان پزشکان است.
من طراح صحنه آن کار بودم و این مبل را برای ساختمان پزشکان خریدم.
بعد که فیلمبرداری تمام شد یک پولی به تهیهکننده دادم و خودم آن را برداشتم.
البته آخر کار تقریبا رویههایش از بین رفته بود.
رویههایش را کلا عوض کردیم و اینی شد که الان میبینید
فرشها و میز را از یافتآباد خریدیم.
این فرشی که اینجا میبینید قیمت زیادی ندارد اما ایده خوبی در طراحیاش داشته است.
در واقع آمدهاند تکههای چند فرش کهنه را به هم دوختهاند.
قیمتش هم از یک فرش شش متری ماشینی کمتر است
سینماسینما