رویا نونهالی/از ناتاشا تا عمه بلقیس!،سبک زندگی و بیوگرافی افراد مشهور(۱۸۱)
رویا نونهالی
رویا نونهالی , رؤیا نونهالی (متولد ۲۴ بهمن ۱۳۴۱ در تهران) بازیگر سینما و تلویزیون و تئاتر ایران
است.
نونهالی دارای تحصیلات در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است.
فعالیت در سینما از سال ۱۳۶۶ با حضور در فیلم «یار در خانه و…
» ساخته خسرو سینایی.
بازی در تلویزیون سال ۱۳۸۱ با سریال تلویزیونی «خواب و بیدار» که باعث شهرت بیشتر وی شد.
رؤیا نونهالی در سال ۱۳۹۵ جزو داوران سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر بود.
رویا نونهالی بازیگر مطرح سینما و تلویزیون ایران که با نقش ناتاشا به شهرت چشمگیری رسید در خانواده ای
نسبتا پر جمعیت متولد شده که عشق در خانواده شان موج میزند و همین عشق خانوادگی در زندگی زناشویی اش
نیز تاثیر به سزا و چشمگیری داشته…
رویا نو نهالی در خانواده ای متدین پر از
عشق بزرگ شده است وی می گوید سرچشمه این عشق پدر و مادرم هستند که این عشق به خانواده و
دوست داشتن را به من و چهار خواهر دیگرم تزریق کرده اند رویا نونهالی همسر رامین فاروقی می باشد که
حاصل این ازدواج پر از عشق یک دختر زیبا است .
همسر رویا نونهالی متولد سال ۱۳۴۵ و مستند ساز مطرح ایرانی می باشند آقای حیدری فارغ التحصیل رشته کارگردانی و
فوق لیسانس پژوهش می باشند بیشتر ایشان را با مستند های زیبایی که می سازند می شناسیم همچنین در کارگردانی
و کار های مربوط به سینما تلویزیون نیز دستی در کار دارند
۷ درس از زندگی رویا نونهالی
موفقیت را حاصل تعامل میداند
رویا نونهالی که در سالهای فعالیتش جای خیلی از زنان این خاک نشسته، صحبتی از
جنگ میان زنان و مردان به میان نمیآورد.
او معتقد است، هر جامعه و حتی هر خانواده، موفقیتش را مدیون تعامل ۲جانبه مردان و زنان و مادران و
پدران است. رویا نونهالی در چنین خانوادهای متولد شده و میگوید: «در خانواده ما آدم بودن حرمت خودش را دارد.
قرار است آدمها به قدر آدم بودنشان حرمت داشته باشند.
اگر بهترند حتما حرمت بیشتری دارند.
در مورد پدرم این برداشت با نوعی مهربانی و عاطفه نسبت به ما که دخترانش هستیم و مادرم که حتما
خیلی مهم است و دوست داشتنی، همچنان جریان دارد.
این شیوهای است که یک مرد در زندگی با همسر و ۵ دخترش اختیار کرده است و حتما نقش مدیریت
مادرم را باید در گیومه گذاشت.
حتی میتوان گفت این شیوهای است که مادرم (یک زن) در زندگی با همسر و ۵ دخترش اختیار کرده است.»
بر همین اساس او میگوید: «شیوه زندگی مشترک را زن و مرد مشترکا ترتیب میدهند.
فرهنگ زیستن زن و مرد در جامعه هم تابع همین تعامل ۲جانبه است که باید به توفیق و باور مفهوم
موفقیت در جامعه ختم شود.»
زن بودن را یک مانع در زندگیاش نمیداند
رویا نونهالی میخواهد که با تمام وجود زندگی کند.
او میگوید: «هرگز آرزوی مردن نکردهام.
با همه مشکلات و معضلات هرگز، حتی برای یک آن ذوق و شوق زن بودن را از دست ندادهام.
این یک واقعیت است و شعار هم نمیدهم.
خلأهایی در زندگی هست که باعث میشود انسان آرزو کند،کاش در موقعیت فعلیاش قرار نداشت؛ حالا فرقی نمیکند این انسان
زن باشد یا مرد.
شاید یک مرد هم بعضی مواقع بهدلیلی مسئولیتهایی که به گردن دارد آرزو کند کهای کاش زن بود.»
زندگینامه رویا نونهالی
بیطرفانه، برای همنوعانش حرمت قائل است
رویا نونهالی نگاه ویژهای به زندگی و قراردادهایش دارد.
تعریف او از حقوقبشر، ساده اما تاملبرانگیز است.
او معتقد است: «قرار نیست تمام حرمت آدمیزاد به میزان توفیقش بستگی داشته باشد.
درکل آدمیزاد عنوان نمایندهای برای پروردگار روی زمین صاحب حرمت است و همه نمایندگان همه مجالس به یک اندازه توانایی
و حرمت ندارند اما نماینده مجلس باید ذاتا محترم باشد.
در روزگار معاصر بههمین حرفها و حرمتها میگویند حقوق بشر.»
نقش را بازی نمیکند، نقش را میسازد
رویا نونهالی از
آن دسته بازیگرانی نیست که در هر فصل و هر سال با کار جدیدی به سینما یا تلویزیون بیاید.
او محدود اما آگاهانه انتخاب میکند و به همین دلیل در ذهنها میماند.
نونهالی میگوید: «من بازیگرم و در بین چیزهایی که به من پیشنهاد میشود نقشی را انتخاب میکنم، بعد سعی میکنم
نقش را در متن دنیای نمایشی به سمت ویژگیهای متناسب با نقش که با دیدگاه من موافقاند و باعث میشوند
نقش را دوست داشته باشم، هدایت کنم.
این شیوه ممکن است باعث شود کمکم نقشهای کمتری به تو پیشنهاد شود ولی در عین حال اکثر پیشنهادها قدری
نزدیک به انتخابهای تو باشند.»
رویا نونهالی کیست؟
به موفقیت خودش ایمان دارد
او خودش را
یک فرد موفق میداند و معتقد است: «تعریف موفقیت هم سخت است و هم آسان.
همان سهلممتنع معروف.
سخت است اگر معنای موفقیت، رسیدن باشد.
رسیدن به چیزی که خودت میخواهی یا عرف و عادت و ارزشگذاری اجتماعی از تو میخواهد و آسان است اگر
بپذیری که موفقیت میتواند به این معنا باشد که بدانی چه کاری از دستت برمیآید و با شناخت تواناییهای خودت
بهترین خودت باشی.
در مورد خودم، بله، من احساس میکنم موفقم؛ چون همیشه خواستهام و سعی کردهام نمانم، در جانزنم و در حرکت
باشم تا شاید کاشف بهترین کیفیت خودم باشم.»
در انتخاب کارش وسواس دارد
بعید است که کاری از او دیده باشیم اما نقشش را فراموش کرده باشیم.
او راز ماندگار شدن نقشهایش را اینگونه بیان میکند: «دوست ندارم نقش زن بیدست و پا و بیعرضه و نیازمند
قیم را بازی کنم.
اگر مرد هم بودم خوشم نمیآمد نقش چنین مردی را بازی کنم.
مگر آنکه میتوانست جایی، خود را از مهلکه برهاند.
آدمها دوست دارند با نقشهای نمایشیِ ثابت قدم و قابلقبول همدل شوند.
رؤیا نونهالی در شهرزاد
گریم رویا نونهالی در سریال شهرزاد
«قابلقبول» نکته مهمی است؛ «قابلقبول» در مورد تواناییهای یک آدم، در مورد یک نقش
نمایشی یعنی اینکه بتواند «بهترینِ خودش» باشد و وقتی درباره نقش و نمایش حرف میزنیم، نقشهای متفاوت با حافظه کوتاهمدت
بیننده زیبایی پیدا کند و چه بهتر اگر حتی در حافظه بلندمدت او هم بماند.»
حرفهای ساده را جدی میگیرد
اهل کلیشهپردازی نیست اما از سادهترین حرفهایی که کمتر به ذهنمان میآیند،
زیباترین تفسیرها را ارائه میدهد.
از نظر او مشکل جامعه ما و هر جامعه دیگر، فراموش کردن همین حرفهای ساده است.
نونهالی میگوید: «چقدر حیف که بعضی حرفهای خوب حیف میشوند.
آنقدر گفته میشوند، تکرار میشوند و نادیده گرفته میشوند که از رمق میافتند.
مثل «عدالت» که از حضرتعلی(ع) نقل است، یعنی هر چیز در جای خود و چقدر حیف که اجرای این جمله
به ظاهر ساده کار دشواری است.
تشخیص جای درست هر چیز کار سادهای نیست.
تشخیص دادن کار سادهای نیست وهر چه دنیا شلوغتر میشود، کار سختتر میشود.»
دوستان معتقدند شما بانوی مرموزی هستی، هستی؟ هستی که نقاشی خوانده ای و بازیگری و به شهادت شاهدان، یک
دیگ آش درست می کنی، هر سال بهتر از پارسال.
روش پخت را هم به کسی نمی گویی، نقاشی می کشی شبیه خواب و نشانش نمی دهد، شعرت این قدر
بیدار است و منتشر نمی کنی! از خودت هم زیاد حرف نزده ای و این به جذابیت و مرموزیت «کاراکتر»
شما افزوده است.
خب، مواد لازم برای پخت آش رشته، بر همگان روشن است.
چه آنها که خورده اند و چه آنها که پخته اند.
حالا دلت می خواهد چیزی به آن بیفزایی یا چیزهایی، و نگویی و یواشکی تماشا کنی و از قیافه ها
و از واکنش ها دریابی حالشان خوب است، کیفورند یا مشکوک اند.
هرچه هست راز کوچکی است و به بازی می ماند.
مرموز نیست، فقط برایم جذاب است این بازی.
شبیه بازی بزرگ زندگی است.
آش در جوشش است، کسی گرد نمکی می پاشد، کسی گردشکری.
حالا این که دریابی چه طعمی، چه وقتی خوشایند است، می شود یکی از بازی های جذاب زندگی….
و اشاره پسندیده شما به دست پخت من یادآور شد که من از دست پخت شگفت انگیزت با آن ارائه
های خلاقانه قدردانی کنم…
و نظرت درباره شعر و نقاشی هم که موجب خوشحالی است.
و اما این بحث «مرموز» را باید به حساب چه چیزی بگذاریم؟
حتما تعریف است دیگر، صاحب رمز و راز
بودن، خودش هنر است.
حالا خودت جدا چطور فکر می کنی در مورد مرموز بودن من؟
مصاحبه با رویا نونهالی
من
فکر می کنم به نوع انتخاب نقش و تداوم در وسواس و سر و کله نزدن با اخبار حاشیه مربوط
باشد.
به نظر خودم تو مرموز نیستی، صاحب رازی!
آفرین، چه آقای فهمیده ای! باشد، از همین جا شروع می کنیم.
نه مرموز نیستم، دوست داشته ام سرم به کار خودم گرم باشد و البته از دنیای اطرافم پرت نباشم و
حواسم به چیزهایی که دوست دارم، جمع باشد؛ همین!
بیا از واژه های کلیدی شروع کنیم، مثلا جذابیت در حرفه
ات معنی اش چیست و با چه چیزهایی مربوط است؟
ساده بگویم، نمی توانی تلاش کنی جذاب باشی.
معادله و فرمول ندارد و اگر چیزهایی هست که موجب جذابیت می شود باید کاری به کارش نداشته باشی.
ولی خب آدمیزاد است دیگر، می خواهد تولید جذابیت کند، حواشی جذاب بسازد برای موضوعی یا فردی یا هر چه.
چیزهایی نسبی را پیدا می کند یا حتی می سازد و به موضوع مورد نظر می افزاید که سرجمع می
شود خبر، تولید خبر، خبر ساختن، عمر خبر و ابن جور چیزها که موضوع بازاریابی و بازار ساختن و تجارت
است و هزینه اش از نظر آدم های مختلف، مختلف است و انتخاب من نیست.
اما آنها که اگر باشد خوب است، چیزهای مربوط به کیفیت است، کیفیت انتخاب، کیفیت جرا و شکل تداوم و
تمایز.
بودن و تکراری نشدن و لطف کار را نگه داشتن که اگر در مورد آدم بازیگر باشد (و افراد کاردان
و مردمان مهربان، این تشخیص را در مورد او داشته باشند) مایه خوشحالی و شکرگزاری است.
گفتگوی با رویا نونهالی
انتخاب، کلمه کلیدی دوم است.
براساس چه چیزهایی انتخاب می کنی؟ چه چیز برایت جذاب تر است؛ تو در تئاتر، سینما، تلویزیون، ویدئو کلیپ و
مستند، تجربه های موفقی داشته ای و به نظر ماجراجو و اهل تجربه می آی.
کنجکاوی درباره زندگی و ماجراهایش، کار آدمیزاد است اگر بخواهد طول عمر را زندگی کند، خودت می دانی و زیاد
درباره اش حرف زده ایم، مهم این است که قضیه جبر باشد و برایش ذوق و شوق و فکر، خرج
کرده باشند، تدارک دیده باشند، وقت صرف کرده باشند؛ به تو چیزی اضافه کنند و اگر سراغ کسی رفته اند
برایشان فرق داشته باشد و تو تشخیص بدهی که می توانی با بودنت، چیزی به چیزهایی علاوه کنی، خب اگر
زد و این نادره رخ داد، چرا تجربه اش نکنی؟ من هر بار این موقعیت باشد و جدیت و همت
را تشخیص بدهم، انتخابش می کنم، تجربی و تازه کار و کوتاه و بلند فرق نمی کند، تفاوت در ترکیبی
از چیزهای متعددی است که در کنار هم، امتیاز می آورند و قانع می شوی چون اعتمادت را جلب کرده
اند.
چندتایش را بگو!
موضوع فیلمنامه، کارگردان، همراهان، مدیران، بودجه، حافظه…
منظورت از حافظه چیست؟
منظورم این است که در جایی از ذهن آدم، حس آدم، برقی بجهد؛ چیزی یاد آدم
بیاید، سوال و جوابی راه بیفتد برود به چشم اندازی خاطره انگیز، خیال انگیز، شوق انگیز، کنجکاوی انگیز که بیشتر
راز و رمزی داشته باشد و تو را به طرف خودش بکشد نه این که مرموز باشد و غیرقابل پیش
بینی، سخت باور، یا گنگ و خام.
خوب شد تکلیفت با داستان مرموز اول ماجرا هم روشن شد.
راست است، ناشناخته رازآمیز با گنم و مبهم، فرق دارد.
حالا به نظرت، دنیای سینما، رازآمیز است یا مرموز؟
با تعریفی که تا الان با آن جلو آمده ایم، حتما
مرموز است.
مصاحبه رویا نونهالی
سینما ما یا همه سینما؟
همه سینما، چون صنعت و تجارت و سیاست، می خواهند روی هنر و کیاست، سرمایه
گذاری کنند، خودت که واردی، ببین چه هزارتویی از روابط و متغیرها، امنیت و اعتماد را متزلزل می کنند، آخرش
هالیوود است که اشک مایکل جکسون و مریلین مونرو و صدای مارلون براندو و کوبریک را در می آورد، چه
برسد به سینمای ما که تکلیفش از هزار جهت ناروشن است و البته بی انصافی است اگر یادمان برود، باز
هم نسبت به خیلی دیگر از شاخص های کیفی جامعه، تشخصی هم دارد و می تواند سرش را بالا بگیرد
و تاریخ داشته باشد.
می توانی از فردایش دل نبریده باشی و امروز هم که ما با آن معاشر هستیم و جورش را هم
اگر بکشیم، بابت لطفی است که برایمان داشته است و دارد و کاش از دست نرود، حتی اگر مرموز باقی
بماند.
بله، بد نیست در برانداز احوال سینای ایران، آن را با بقیه شاخص های
بخش های دیگر فرهنگ و هنر کشورمان مقایسه کنیم، آن وقت شاید با آن مهربان تر باشیم.
اما پرسش بعدی، فلسفی است و در مقوله جبر و اختیار.
تو از سر تقدیر اینجایی یا تصمیم؟ یا ترکیبی مرموز از این دو؟
نه، اصلا مرموز نیست.
خیلی سرراست، از زمان مدرسه فرانسوی ژاندارک که محصلش بودم، تئاتر جزو درس های اصلی بود و زمان دانشجویی هم
رشته ام نقاشی بود اما با نمایش به شکلی جدی همراه بودم و کار می کردیم تا این که نوبت
به سینما رسید و دفعه اول، عکسم در کسوت دختری لهستانی در روزگاران جنگ، روی طاقچه یک فیلم قرار گرفت
و شد یک نقش کوتاه و بعدتر «عروسی خوبان» و جایزه فجر و ادامه راه، که من از میان جبر
روزگار، حق انتخاب بازیگری را داشتم و انتخابش کردم و ادامه دارد و می بینی.
رویا نونهالی
راضی هستی؟ خبر خوش که نمی پرسم اگر یک بار دیگر به دنیا می آمد، همین را انتخاب می کردی
یا نه.
خیلی ممنون از این خودداری معقول و دوستانه؛ چون قرار شد به کلمه ها دقت کنیم، یادمان نرود بازیگری، کلی
اطراف و اکناف تُرش و تاریک دارد و نور دارد و مقداری هم بالا و پایین و تشویق و تعریف؛
و البته یک جای دیگر هم هست، خلوتی که کاغذها دور و برت ریخته، یادداشت بر می داری و زیر
دیالوگ هایت خط می کشی و زمزمه یک آدم و زندگی دیگری شروع می شود.
این احوال تا اولین حرکت ها، جلوی آینه های عبوری در و دیوار خانه ادامه دارد و بعد، چیزی گفتن
ها، حق دادن ها، دلخور و کلافه شدن یا به شوق آمدن از بازی سرنوشت و حس دوگانه رضایت و
دریغ و پیدا کردن، چیزهای شبیه تجربه هایت یا تخیل تند دردهایی که هنوز از تو دورندو باید به عمد
به آنها نزدیک شوی؛ یا تلخی هایی که به هزار ضرب و زور کمرنگشان کرده ای و باز گردگیری می
شوند و باید از نزدیک گریه شان کنی، خیره تماشایشان کنی، یا خیلی غلیظ تجربه شان کنی، خیره تماشایشان کنی،
یا خیلی غلیظ تجربه شان کنی نه مثل واقعیت، یک بار، بلکه در چند برداشت از چند زاویه، نه در
ساعت پنج بعدازظهر، ساعت چهار صبح، بعد از چندساعت گریم سر شب و انتظارهایی که سنگین اند و اسمشان طبیعی
است و هستند برای خودشان؛ چیزی کم است، جور نیست، یا جور در نمی آید.
درگذشت خواهرزادهی رؤیا نونهالی
ماهگل مهر متولد مهرماه ۱۳۵۷ و فارغالتحصیل کارشناسی تئاتر از دانشکدهی هنر و معماری بود و مدتها با بیماری سرطان
مبارزه کرد.
او که خواهرزادهی «رویا نونهالی» بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون بود ، شامگاه چهارشنبه (سوم اردیبهشتماه سال ۹۳) در بخش
سیسییو بیمارستانی در تهران درگذشت.
در کارنامه هنری او همکاری با کارگردانهایی مانند بهرام بیضایی، اکبر زنجانپور، قطبالدین صادقی،محسن حسینی، نوشین تبریزی و روزبه حسینی
دیده میشود.