پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

اشعار ناب نزار قبانی

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
شعرهای نزار قبانی شعر را با تو قسمت می کنم شعر را با تو قسمت می کنمهمان سان که روزنامه ی بامدادی راو فنجان قهوه راو قطعه ی کرواسان راکلام را با تو دو نیم می کنم…بوسه را دو نیم می کنم…و عمر را دو نیم می کنم…و در شب های شعرم احساس می کنمکه […]

شعرهای نزار قبانی

شعر را با تو قسمت می کنم

شعر را با تو قسمت می کنمهمان سان که روزنامه ی بامدادی راو فنجان قهوه راو قطعه
ی کرواسان راکلام را با تو دو نیم می کنم…
بوسه را دو نیم می کنم…
و عمر را دو نیم می کنم…
و در شب های شعرم احساس می کنمکه آوایم از میان لبان تو بیرون می آید…
“نزار قبانی”

دوستم داشته‌ باش…

دوستم داشته‌ باش… و نپرس چگونهو در شرم درنگ نکنو تن به ترس ندهبی‌شِکوه دوستم داشته‌باشنیام گلایه‌ دارد
که به پیشوازِ شمشیر می‌رود؟دریا و بندرم باشوطنم وَ تبعیدگاهمآرامش و توفانم باشنرمی و تُندی‌ام…‌دوستم داشته‌باش… به هزاران هزار شیوهو
چون تابستان مکرر نشوبیزارم از تابستاندوستم داشته باش… و بگوکه نمی‌خواهم بی‌صدا دوستم داشته باشیو آری به عشق رادر گوری
از سکوت نمی‌خواهمدوستم داشته‌باش… دور از سرزمین ظلم و سرکوبدور از شهرِ سرشار از مرگ‌ماندور از تعصب‌هادور از قیدوبندهاشدوستم داشته‌باش…
دور از شهرمانکه عشق به آن پا نمی‌گذاردو خدا به آن نمی‌آید.”نزار قبانی”

اشعار ناب نزار قبانی

در بندر آبی چشمانت

در بندر آبی چشمانتباران رنگ های
آهنگین داردخورشید و بادبان های خیره کنندهسفر خود را در بی نهایت تصویر می کنند.در بندر آبی چشمانتپنجره ای گشوده
به دریاو پرنده هایی در دوردستبه جستجوی سرزمین های به دنیا نیامده.در بندر آبی چشمانتبرف در تابستان می آید.کشتی هایی
با بار فیروزهکه دریا را در خود غرقه می سازندبی آنکه خود غرق شوند.در بندر آبی چشمانتبر صخره های پراکنده
می دوم چون کودکیعطر دریا را به درون می کشمو خسته باز می گردم چون پرنده ای.در بندر آبی چشمانتسنگ
ها آواز شبانه می خواننددر کتاب بسته ی چشمانتچه کسی هزار شعر پنهان کرده است؟ای کاش ، ای کاش دریانوردی
بودمای کاش قایقی داشتمتا هر شامگاه در بندر آبی چشمانتبادبان بر افرازم.”نزار قبانی”

شعر و ترانه

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس