اشعاری خواندنی از رودکی
اشعار زیباو خواندنی رودکی
بوی جوی مولیان آید همی بوی جوی مولیان آید همییاد یار مهربان آید همیریگ آموی و درشتی راه
اوزیر پایم پرنیان آید همیآب جیحون از نشاط روی دوستخنگ ما را تا میان آید همیای بخارا! شاد باش
و دیر زیمیر زی تو شادمان آید همیمیر ماه است و بخارا آسمانماه سوی آسمان آید همیمیر سرو است و
بخارا بوستانسرو سوی بوستان آید همیآفرین و مدح سود آید همیگر به گنج اندر زیان آید همی
ای آن که غمگنی
ای آن که
غمگنی و سزاواریوندر نهان سرشک همی باریاز بهر آن کجا ببرم نامشترسم ز بخت انده و دشواریرفت آن که رفت
و آمد آنک آمدبود آن که بود، خیره چه غمداری؟هموار کرد خواهی گیتی را؟گیتیست، کی پذیرد همواریمستی مکن، که ننگرد
او مستیزاری مکن، که نشنود او زاریشو، تا قیامت آید، زاری کنکی رفته را به زاری باز آری؟آزار بیش بینی
زین گردونگر تو به هر بهانه بیازاریگویی گماشتهست بلایی اوبر هر که تو دل بر او بگماری ابری پدید نی
و کسوفی نی بگرفت ماه و گشت جهان تاریفرمان کنی و یا نکنی، ترسمبر خویشتن ظفر ندهی باری!تا بشکنی سپاه
غمان بر دلآن به که می بیاری و بگساریاندر بلای سخت پدید آیدفضل و بزرگمردی و سالاری
گنجور