هانیه توسلی در مراسم آغاز سالتحصیلی کودکان کار!
هانیه توسلی در مدرسه کودکان کار
هانیه توسلی در مدرسه کودکان کار , زنگ شروع سال تحصیلی، در مدرسه کودکان کار خاوران که بیشتر دانشآموزانش افغان
هستند، با حضور هانیه توسلی، بازیگر سینما و تلویزیون به صدا درآمد.
مدرسه کودکان کار خاوران، جایی که مروه، حسین، سیاهمو، سونیتا، شمایل، زینب و خیلیهای دیگر، میآیند که چند ساعت درس
بخوانند و بعد از آن بروند کار کنند، امسال با حضور هانیه توسلی همراه بود، حامی پویش «بدسرپرست تنهاتر است».
این بازیگر در حمایت از تحصیل کودکان کار و تحصیل کودکان افغان و در مخالفت با کار کودکان، آمده بود
تا با به صدا درآوردن زنگ شروع سال تحصیلی، به آنها این امید را بدهد که دیده میشوند، که مهم
هستند و سلامت و تحصیل و شادیشان، اهمیت زیادی دارد.
هانیه توسلی در مدرسه کودکان کار
اول مهر ۱۳۹۶، هانیه توسلی، زنگ شروع سال تحصیلی را به صدا درآورد و خودش هم رفت پشت نیمکتهای
کلاس درس نشست تا مثل یک همکلاسی، درددل و حرفهای دانشآموزانی را بشنود که به آنها میگویند “کودکان کار”، “کودکان
افغان” یا مهاجر و اتباع و نامهای دیگر.
هانیه توسلی کنار آنها نشست که به آنها امید فرداهای بهتر بدهد.
او با حوصله نشست و حرفهای بچههایی را شنید که هرچه میگفتند، باز هم تمامی نداشت، تا آنجا که یکیشان
شعر غمگینی خواند و بعد از آن، کسی چیزی نگفت.
رضا که میخواهد وقتی بزرگ شد، جهانگرد بشود، حالا تهرانگردی میکند، توی مترو دستفروش است
و تهران را برای پول درآوردن زیر پایش میگذارد
: «از صبح تا ظهر مدرسهام.
بعد میرم خونه تا ساعت سه استراحت میکنم.
ساعت سه تا ۹ شب میرم سر کار.
توی خط چهار مترو کار میکنم.
شبها میام خونه درس میخونم و دوباره صبح میام مدرسه.» رضا مثل خیلیهای دیگر که اینجا هستند، مدرسه میآید اما
امید زیادی به آینده ندارد، از حرفهایش پیداست وقتی عینکش را جابجا میکند و میگوید: «ما اینجا میاییم درس میخونیم
اما میدونیم که چیزی نمیشیم، چون افغانی هستیم، درس میخونیم اما نمیتونیم کارهی خاصی بشیم.
خیلیهامون حتی نمیتونیم درس هم بخونیم.»
هانیه توسلی در مدرسه کودکان کار
غلام ۱۳ ساله، خیابان را به مترو ترجیح میدهد.
حوالی سیدخندان جوراب میفروشد، قبلا با برادر کوچکترش بوده اما این روزها تنهاست چون برادرش را طبق طرح جمعآوری کودکان
کار، گرفتهاند، دنبالش رفتهاند و پیدایش کردهاند و حالا دیگر از خانه بیرون نمیآید.
اما خرج خانه این حرفها سرش نمیشود، غلام باید تنها راهی خیابان شود: «داشتیم کار میکردیم که یه نفر اومد
گفت بیا به من کمک کن راه رو پیدا کنم.
گفتم بلد نیستم.
دست من و برادرم رو گرفت و برد.
من رو ول کرد ولی برادرم رو سوار ون کرد و برد اردوگاه ورامین.
مدارک بردیم و اوردیمش بیرون ولی حالا دیگه ترسیده.
نمیاد با من کار کنه.» اسد، هر روز میدان صنعت میرود که آدامس بفروشد.
از هرات آمده.
میخواهد معلم بشود، دندانپزشک بشود، مهندس هم بشود.
اما نمیداند به کدامش میرسد.
فعلا فقط میداند که باید کار کند تا کمک خانوادهاش باشد.
مثل سیاهمو؛ دختر ۱۲ سالهای که با خجالت اسمش را میگوید و برای فهماندن اسمش، به موهایش اشاره میکند.
سیاهمو اما در خیابانها نیست.
بزرگ شده و خانوادهاش میگویند دیگر خوب نیست در خیابان باشد.
توی یک کارگاه، با خواهر بزرگترش پروانه، پاکت درست میکند .
از آرزوهایش هم حرفی نمیزند.
معلوم نیست آرزو ندارد یا آنقدر آرزو دارد که نمیخواهد آنها را بگوید.
سونیتا هم خیاطی میکند، روزی چهار ساعت در یک خیاطی، زیگزالدوزی میکند، برای هفتهای هفتاد هزار تومان.
هانیه توسلی که وقتی بچهها در صف ایستاده بودند، پیامش به آنها این بود که قوی باشند و مشکلات را
پشت سر بگذارند، خطاب به آنها گفت: «روزهای بهتر از راه میرسن.
هر قدر هم که روزها سخت باشن، ما ناامید نمیشیم، چون میدونیم خدا رو داریم که ما رو تنها نمیذاره.»هانیه
توسلی در مدرسه کودکان کار
این بازیگر حامی پویش «بدسرپرست، تنهاتر است» در پایان این روز تحصیلی، بعد از این که بچهها را با
لبخند راهی کلاسهای درس کرد، به خبرآنلاین گفت:
امروز در این مدرسه، وقتی با بچهها حرف میزدم که بیشتر آنها افغان بودند، میگفتند
ما اجازه کار و تحصیل نداریم.
من خیلی جزییات قوانین مربوط به آنها را نمیدانم و ظاهرا این قوانین در حال بهتر شدن است.
امیدوارم این طور باشد و در دل این بچهه ا امید ایجاد شود که بتوانند با شادی و انگیزه، سال
تحصیلی را شروع کنند.
این بازیگر با دغدغههای اجتماعی گفت: این بچهها چه اینجا به دنیا آمده باشند و چه به کشور ما مهاجرت
کرده باشند، نیازمند قوانین حمایتیاند.
همه ما به عنوان انسان در برابر وضعیت دیگران مسئولیم و نمیتوانیم بگوییم چون این افراد از کشور دیگری هستند،
نباید از آنها حمایت کنیم.
در همین روز شروع سال تحصیلی آرزو میکنم که بچههای افغان و دیگر کشورها که در ایران زندگی میکنند هم
مثل بچههای ایرانی بتوانند درس بخوانند و رشد کنند و در آینده با آرامش و رفاه، کار و زندگی کنند.
هانیه توسلی در مدرسه کودکان کار
معصومه نوری، قائم مقام مدیرعامل انجمن حمایت از کودکان کار هم همین آرزو را دارد آرزوی تحصیل همه کودکان، آرزویی
که میگوید این انجمن با همین هدف راهاندازی شده و به کارش ادامه میدهد؛ تحصیل کودکان در شرایط مطلوب رفاهی:
«این انجمن از سال ۱۳۸۱ فعالیتش را با هدف حمایت از کودکان آسیبدیده آغاز کرده.
ما در این انجمن خدمات مشاوره، مددکاری، خدمات حمایتی شامل تغذیه، سلامت، بهداشت و آموزش به بچهها ارائه میشود.
همه ما میدانیم که تنها کاری که بچهها باید انجام بدهند، تحصیل و شاد بودن است.
ما به کسانی مثل کودکان اتباع که از سیستم رسمی آموزش و پرورش جا ماندهاند، کمک میکنیم که بتوانند در
کلاسهای درس شرکت کنند و به خاطر نداشتن اوراق هویتی یا همکاری نکردن آموزش و پرورش با این بهانه که
ظرفیت ندارند یا از آنها شهریه طلب میکنند، از تحصیل جا نمانند.»
او، این که بچهها امروز در حرفهایشان چشمانداز روشنی برای آینده نداشتند را طبیعی میداند:
«طبیعی است که این بچهها وقتی هر روز
در معرض خطرهای زیادی قرار داشته باشند، وقتی امکان تحصیل و زندگی با خیال آسوده را نداشته باشند، نمیتوانند آینده
درخشانی را برای خودشان متصور بشوند.
در آستانه سال تحصیلی جدید، وعدههای زیادی داده شده که کودکان از مهر جا نمانند و بتوانند چه ایرانی باشند
و چه از کشورهای دیگر، چه کارت و اوراق هویتی داشته باشند و چه نداشته باشند، از تحصیل محروم نمانند،
اما مساله اینجاست که اگرچه گفته میشود مشکل ثبت نام آنها حل شده، اما از آنها شهریه گرفته میشود که
این خانوادهها توانایی پرداخت شهریه را ندارند و ممکن است نتوانند فرزندشان را در مدارس ثبت نام کنند.
برای گرفتن کتابهای درسی هم همینطور، این بچهها چون کد ملی ندارند، نمیتوانند در سایت دریافت کتاب درسی ثبت نام
کنند و ناچارند این کتابها را با چندبرابر قیمت معمول، تهیه کنند که همه خانوادهها این توانایی را ندارند.»
هانیه توسلی در مدرسه کودکان کار
نوری
در عین حال، اشارهای هم به طرح جمعآوری کودکان کار میکند.
میگوید که چند نفر از دانشآموزهایشان سر کلاس درس نیستند چون شامل این طرح شدهاند و موقع کار، از خیابان
جمعآوری شدهاند و حالا معلوم نیست وضعیتشان چه بشود، باز هم بتوانند سر کلاس درس حاضر شوند یا نه.
این فعال اجتماعی، با نگاهی انتقادآمیز درباره طرح جمعآوری کودکان کار میگوید:
به اسم جذب، بچهها را دستگیر میکنند، مدتی در بهزیستی یا اردوگاهها نگهداری میکنند و این احساس ناامنی و ترس،
قطعا به راحتی از آنها جدا نمیشود.
اگر اسم این کار، شناسایی و جذب است، شاید بتوان روشهای بهتری را جایگزین کرد نه این که به تبعات
اثر روانی این طرحها توجه نشود،.
هرقدر هم هدف خوب باشد، با این ترس و وحشتی که در دل بچهها و خانوادههایشان ایجاد م یشود، نمیتواند
اثر مثبتی داشته باشد و ای کاش این طرحها، با کارشناسی بیشتر و در نظر گرفتن تبعات و پیامدهای مختلف
اجرا شود نه اینطور ناگهانی، ضربتی و رعبآور.
خبرآنلاین