جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

مراسم ازدواج پسر سید هادی خامنه ای با حضور فرزندان رهبر انقلاب!

تاریخ نشر :جمعه 09 مارس 2018 اشتراک:
مراسم ازدواج پسر هادی خامنه ای اخبار گوناگون
مراسم ازدواج سید محمدجواد فرزند سیدهادی خامنه ای برادر رهبری با حضور فرزندان حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب.

مراسم ازدواج پسر هادی خامنه ای , برادر رهبری با حضور فرزندان حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب را در ادامه مشاهده می کنید.

مراسم ازدواج پسر هادی خامنه ای

مراسم ازدواج پسر حجت‌الاسلام سیدهادی خامنه‌ای با حضور فرزندان مقام معظم رهبری(پسر عموهای داماد)
و چهره‌های سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا برگزار شد.

مراسم ازدواج پسر هادی خامنه ایمراسم ازدواج پسر سید هادی خامنه ای

گفتگو با هادی خامنه ای و زندگی او با خواهران ناتنی

بنده ١٣٢۶ متولد شدم. در خانواده‌ای بودیم که هم پدر خانواده روحانی بود هم پدرِ مادرم،
مرحوم آقاسیدهاشم نجف‌آبادی میردامادی، از روحانیون مشهور مشهد بود و در مسجد گوهرشاد
نماز جماعت می‌خواند و هر شب تفسیر قرآن می‌گفت
و مجموعه آن تفسیرها الان چاپ شده به عنوان «خلاصه‌البیان فی تفسیر القرآن».

‌پدر هم مرحوم آقاسیدجواد حسینی خامنه‌ای است که پدرش، آقا سیدحسین مجتهد خامنه‌ای،
از روحانیان سرشناس تبریز، مشروطه‌خواه، تحصیل‌کرده نجف و از شاگردان مرحوم میرزای نائینی بود.

دامادشان آقاشیخ محمد خیابانی – از رهبران مشروطه -که شوهر عمه ما می‌شود.
پدرم دوبار ازدواج کرده؛ در ازدواج اول که از آن سه دختر داشت، همسرش
فوت کرده بود و بعد با مادر من وصلت می‌کند.

‌این سه خواهر، به‌اصطلاح خواهران ناتنی بودند. اما فرزندان تنیِ، برادر بزرگ ما آقا سیدمحمد خامنه‌ای است

متولد ١٣١۴، فرزند بعدی آقا سیدعلی خامنه‌ای متولد ١٣١٨، فرزند بعدی بدری خانم است که ١٣٢١ هستند.
بعد من هستم ١٣٢۶ و بعد از من هم آقاسید حسن است، ١٣٢٩. برادر کوچکم سیدحسن،
تنها اخوی‌ای هستند که روحانی نیستند. برادر بزرگ ما آقا سیدمحمد،
دانشکده حقوق را تا لیسانس گذراندند؛ حقوق تهران.

فرزندان رهبر در مراسم ازدواج پسر هادی خامنه ای

‌خانه‌ای بود که جمع آن تقریبا حدود ٢٠٠ متر می‌شود. دو حیاط داشت، حیاط کوچک و ساختمان‌هایی
مختصر و دوطبقه که آنجا تقریبا ما ١٠ نفر زندگی می‌کردیم. سه تا خواهر ناتنی و پنج تا هم فرزندان می‌شود
هشت نفر و پدر و مادر، ١٠ نفر آنجا زندگی می‌کردیم.

روابط خوب بود. بد نبود، یعنی عادی بود! دیگر با هم زندگی می‌کردیم.
در دوران کوچکی و کودکی، تفریحاتی، شوخی‌هایی و زندگی ما از لحاظ مادی بسیار بسیار تهیدست بود.
البته فکر نمی‌کردیم چیزی از این بهتر وجود دارد. اصلا تصورش را نداشتیم. من یادم هست
شاید ١۴، ١۵‌سالگی از مدرسه و منزل که نزدیک هم بود، خیلی آن طرف‌تر نرفته بودم!

در منزل ما رادیو و گرامافون و این چیزها نبود. بعدها که ما وارد مسائل سیاسی شدیم
، چرا دیگر من یک رادیو جیبی برای خودم داشتم و بقیه هم شاید داشتند و خب بیشتر
آن زمان ما اخبار را که ساعت‌های مخصوصی داشت – ساعت دو – اخبار گوش می‌کردیم
و شب‌ها رادیو عراق را گوش می‌کردیم. بی.سی.سی را گوش می‌کردیم؛ چون احساس می‌کردیم خبرها را یک خرده شفاف‌تر می‌دهد.

درعین‌حال که می‌فهمیدیم یک شیطنت‌هایی را هم داشته است، ولی رادیو دیگری بود که من یادم رفته
که ظاهرا در مجموعه شوروی متمرکز بود. یک چی‌چی ملی حالا من یادم نیست،
ظاهرا یک پسوند ملی داشت! آن را ما گوش می‌کردیم؛ آن هم جزء که البته آنها با مسائل ایدئولوژیک برخورد می‌کردند؛
مثلا همان‌ها وقتی داستان ١۵ خرداد را توضیح می‌دادند؛ همان اخباری که در رادیو ایران سانسور می‌شد،

آنها توضیح می‌دادند. من خوب یادم هست که همان شعارهایی که داده می‌شد، وقتی تشریح می‌کردند، می‌گفتند
بعضی از شعارها مرتجعانه بود، منظورشان شعارهایی که نام امام برده می‌شد؛ من احساس می‌کردم.
ولی شعارهایی را که مثلا درود بر مصدق و این چیزها گفته می‌شد، آنها را مترقی تلقی می‌کرد یا چیزهای مشابه به آن را.

تصاویری از مراسم ازدواج پسر هادی خامنه ای

من تابه‌حال به مسکو نرفته‌ام

‌من چنین چیزی را که یکی از برادرانم به روسیه رفته و در دانشگاه پاتریس لومومبا تحصیل کرده باشد،
به خاطر ندارم. خودم تابه‌حال اصلا به آنجا مسافرت نکرده‌ام و بعید هم می‌دانم
اخوان دیگرم چنین کاری کرده باشند. احتمالا فرد دیگری بوده، چون ممکن است زیاد باشد
از این اهالی خامنه‌. چون بخشی از کسانی که به روسیه رفتند و با شوروی هم همکاری داشتند،
مثل طالبوف و امثال اینها، اهل خامنه بودند!

برادرانم با مرحوم بهشتی و مرحوم باهنر در ارتباط بودند ولی من از حدودش خیلی اطلاع ندارم
ولی خود من با شهید بهشتی آشنایی صرف داشتم؛ سال ۴٢ در قم، همان زمان که ایشان مدرسه دین
و دانش راه انداخته بودند و کلاس‌هایی می‌گذاشتند در مدارس حوزوی، درس انگلیسی می‌دادند

به طلبه‌ها، حتی علما و بزرگانی مثل مرحوم ربانی شیرازی؛ یادم هست اینها انگلیسی می‌خواندند،
انگلیسی یاد می‌گرفتند با همت و مدیریت آقای بهشتی. این آشنایی اجمالی را داشتیم
به عنوان یک روشنفکر، یک فرد باسواد، مُلا و روشنفکر و امروزی.

‌قبل از انقلاب شکنجه شدم، شلاق کف پا، مؤثرترین شکنجه آن زمان بود، درباره اینکه نقل شده بود
مثلا پدر آقای غفاری که مثلا ساواک سرش را با مته سوراخ کرده بود یا دیگران سوزانده شده بودند
و اینها، اینها شکنجه‌های مرسوم بود و وجود داشت،

را من، نه رؤیت کردم نه شنیدم؛ اینها چیزهایی است
که خودشان نقل می‌کنند و از خودشان باید سؤال شود. ‌سال ۵۶ من ۳۰ سالم بود و همان سال هم ازدواج کردم. بنده بعد از انقلاب کلا مسئولیت‌های زیادی نداشتم.

مسئولیت اول من عضویت در هیأت امنای آستان قدس بود. مسئولیت دیگر من عضویت در شورای امنیت استان بود
که شورای‌عالی که خود آقای طبسی و هاشمی‌نژاد عضو بودند و استاندار آقای طاهر احمدزاده هم بود، من هم عضو به‌اصطلاح همان حلقه بودم.

خبر فوری و انتخاب و تابناک

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس