ماجرای جورج دماغ گنده مردی که تبدیل به یک جفت کفش شد
جورج پاروت یک دماغ بزرگی داشت که به جورج دماغ گنده مشهور بود
او در زندان زندانی بود گروهی این مرد را از زندان بیرون کشیدند و او
را به دار آویختند و پزشکان تمام بدن این مرد را بررسی کردند و دریافتند
که مغز او هیچ تفاوتی با افراد عادی ندارد سپس از پوست ران و سینه این
مرد کیف پزشکی و کفش ساختند در ادامه ماجرای جورج پاروت را بخوانید.
جورج پاروت
جورج پاروت، در اواخر قرن نوزدهم در غرب وحشی آمریکا میزیست. او یک بینی بزرگ داشت
و به «جورج دماغ گنده» مشهور بود. دماغ گنده و باندش در سرقت واگن و کالسکه موفق بودند.
در آن روزها، همه معاملات به صورت نقدی انجام میشد و به صورت مقدار زیادی اسکناسهای
کاغذی حمل میشدند. روزی در سال ۱۸۷۸، باند دماغ گنده تصمیم گرفتند شانس خود را در
قطار اتحادیه اقیانوس آرام امتحان کنند. اما کارمند تیزبین راه آهن متوجه تغییری که آنها در
مسیر قطار داده بودند شد، آن را تعمیر و پلیس را قبل از رسیدن قطار مطلع کرد. جورج و
گروهش فرار کردند و افسرهای پلیسی که به دنبال آنها بودند را کشتند.
راه آهن اتحادیه اقیانوس آرام جایزه ۱۰ هزار دلاری برای سر جورج تعیین کرد
که بعد دوبرابر شد و به ۲۰ هزار دلار رسید. دو سال بعد جورج در حین مستی در شهر
مایلز در مونتانا دستگیر شد و به دادگاه او را محکوم به اعدام کرد. ده روز قبل از اعدام
در ۲۲ مارس ۱۸۸۱، جورج پاروت سعی کرد فرار کند و بااستفاده از یک چاقوی جیبی قفل
پای خود را باز کرد و زندانبان «رابرت رنکین» را مجروح کرد. رنکین باوجود جراحتی که به
جمجمه اش وارد شده بود، همسرش رزا را صدا کرد، رزا تپانچه رابرت را برداشت و از جورج خواست به سلولش بازگردد.
فرار جورج پاروت از زندان
خبر تلاش جورج برای فرار در سراسر شهر پیچید، گروهی از مردم خشمگین به زندان هجوم بردند،
جورج را بیرون کشیدند و او را از تیر تلگراف به دار آویختند. از آنجا که جورج هیچ خانوادهای نداشت،
پزشکان بدن او را برای بررسی مغز یاغی و قانون شکنش بردند. آنها بالای جمجمه او را بریدند
و مغز را بررسی کردند، اما متوجه هیچ تفاوتی بین مغز جورج و مغز افراد عادی نشدند.
از این نقطه به بعد، جان آزبورن، یکی از پزشکان، کارهای عجیب و غریبی با او انجام داد.
او ابتدا یک ماسک مرگ از چهره جورج با استفاده از گچ قالب گیری کرد. سپس پوست
ران و قفسه سینه او را جدا کرد و آنها را همراه یک دستورالعمل خاص به یک دباغی
در دنور فرستاد و از آن یک جفت کفش و یک کیف پزشکی ساخت.
دکتر آزبورن با ماجراهای وحشتناکی که داشت وارد عالم سیاست شد و اولین فرماندار
دموکرات وایومینگ و بعدها معاون وزیر امور خارجه در زمان ریاست جمهوری ویلسون شد.
در مراسم تحلیف او به عنوان فرماندار در سال ۱۸۹۳، گفته میشود آزبورن این کفشها
را به پا داشته است. قسمت بریده شده بالای جمجمه به همکار ۱۵ ساله دکتر آزبورن،
لیلیان هیث داده شد که بعدها اولین پزشک زن وایومینگ شد. در طول این سالها او از
جمجمه ابتدا به عنوان زیر سیگار و بعد برای نگه داشتن در دفترش استفاده میکرد.
امروزه کفش ها، قسمت پایین جمجمه و ماسک مرگی که از چهره او ساخته شد
در موزه کربن کانتی در راولینز نمایش داده میشوند. قسمت بالای جمجمه نیز در
موزه اتحادیه اقیانوس آرام در اوماها نگهداری میشود. کیفی که از پوست جورج ساخته شده نیز هرگز پیدا نشد.
کفش های عجیب در خاورمیانه
کابکاب
یکی از کفش های عجیبی که در خاورمیانه و در قرن های ۱۴ و ۱۵ استفاده می شده است
بانام کابکاب شناخته می شود. این کفش ها در ان دوران به عنوان کفش های پاشنه بلند
زنان شناخته می شدند و ارتفاع آن ها متفاوت بود. به دلیل انکه درآن زمان مسیرها خاکی
یا گلی و کثیف بودند، خانم ها برای تمیز ماندن از این کفش ها استفاده می کردند. کاب کاب
صدایی است که این کفش ها تولید می کنند و البته به نام این کفش ها نیز تبدیل شده است.
کاب کاب ها معمولا کفش هایی با کیفیت و البته گران قیمت بودند که با چرم یا مواد دیگر درست می شدند.
فردا و خبرنگاران جوان