ماجرای دار زدن نگار ۱۷ ساله در کرج توسط پدر سنگدل
پدر سنگدلی که کودک خودش را مورد آزار و اذیت قرار می داد بازداشت شد
او با قمه به سر وصورت کودک معلول خود می زند سپس به دار می آویزد
و تمام این مراحل را هم عکس و فیلم می گیرد او برای اینکه از دست قانون
در امان باشد سر کودک را بدن اینکه بی حس کند در خانه بخیه می زند
و بعد از سه روز خانواده اش اطلاع پیدا می کند و اکنون کودک در بیمارستان
کرج است.در ادامه ماجرای دار زدن دختر توسط پدرش را بخوانید.
دار زدن دختر
نگار ۱۷ ساله است و معلولیت جسمی دارد، مبتلا به بیماری هیدروسفال و معلولیت
جسمی حرکتی است و همراه با خانوادهاش در یکی از محلات کرج زندگی میکند.
نگار زندگی سختی را داشته و دارد و علاوه بر معلولیتی که با آن دست و پنجه
نرم میکند بارها مورد آزار و اذیت پدرش هم قرار گرفته است.در ادامه دار زدن دختر معلول توسط پدرش را بخوانید
وی یک برادر ۱۰ ساله و یک خواهر ۶ ماهه دارد و مادر نگار به دلیل اختلافش با همسر
و ارتباط همسرش با زن دیگر خانه را ترک کرده و به منزل خواهرش رفته است.
این روزها خبرهای زیادی از کودک آزاری در شهرهای مختلف از جمله ماهشهر،
تهران،مشهد و… منتشر میشودو ظاهرا قرار هم نیست حمایتی از این کودکان
معصوم صورت گیرد چرا که با گذشت سالها هنوز تکلیف لایحه حمایت ازکودکان در مجلس مشخص نیست.
رقیه موسوی مددکار موسسه خیریه مهرآفرین شعبه کرج در خصوص آزار و اذیت
نگار توسط پدرش میگوید: در تاریخ ۱۰/۲/۹۷ کودک به موسسه مهرآفرین معرفی شد.
پس از مصاحبه با اقوام ومادر و طبق اظهارات آنها مشخص شد که نگار توسط پدرش
مورد کودک آزاری قرار گرفته و به بیمارستان ارجاع شده است.
ماجرای دار زدن دختر معلول توسط پدرش
موسوی میافزاید: با توجه به ترک خانه توسط مادر ، پدر از این فرصت استفاده کرده
و با قمه به سر و صورت نگار زده و در ادامه با طناب وی را به دار میآویزد (قابل ذکر است جای طناب در گردن کودک مشخص است.
مددکار موسسه خیریه مهرآفرین میگوید: پدر سنگدل تمامی این اعمال را با گوشی
خود فیلم و عکس میگیرد و پس از اینکه کودک معصوم تاب آورده و زنده میماند پدر برای
در امان ماندن از دست قانون سر کودک را بدون بی حسی در خانه بخیه می زند.
پس از سه روز اعضای خانواده از این جریانات اطلاع پیدا کرده و کودک به یکی از بیمارستان های کرج ارجاع می شود.
وی میافزاید: در تاریخ ۹۷/۲/۹پدر بازداشت و در تاریخ۹۷/۲/۱۰ به زندان راهی می شود
و در تاریخ ۹۷/۲/۹ جمجمه شکافته نگار تحت عمل جراحی قرار میگیرد . با توجه به اینکه
کودک توانایی حمایت از خود را نداشته و دارای معلولیت بوده اعضای خانواده و اقوام با تاخیر مطلع شدهاند .
در حال حاضر کودک تحت درمان است و حال عمومیش رو به بهبود است.گفتنی است پدر نگار سابقه کودک آزاری داشته است .
اما آنچه میماند آینده این کودک و خواهر و برادرش در سایه ضعف قانونی است که پدرشان
بالاخره بعد از تحمل حبس کوتاهی آزاد میشود . این کابوسی است که این نوع کودکان
علاوه بر رنج جسمی آن را هم باید تحمل میکنند. این خانواده نیاز به حمایت ما دارد که متعاقبا اعلام خواهیم کرد.
قتل کودک دوماهه توسط پدرش
همچنین بخوانید یک قتل فجیع دیگر : کودک ۲ ماهه توسط پدر
مرد ۳۴ سالهای که در یک اقدام جنون آمیز، نوزاد دو ماههاش را به دلیل گریه صبحگاهی
به دیوار کوبید و او را به طرز فجیعی کشت، صبح روز گذشته به ارتکاب جنایت اعتراف کرد.
پزشکان بیمارستان در حالی از مرگ پسر دو ماهه خبر دادند که آثار کودکآزاری روی گردن
و سر وی مشهود بود. قاضی با دیدن خراشیدگی کنار گردن و کوفتگی که روی سر
«بنیامین» وجود داشت بلافاصله پی به ارتکاب جنایتی هولناک برد.
پدر و مادر کودک که گویی سخنانشان را با یکدیگر چند بار مرور کرده بودند به قاضی
میرزایی گفتند: «صبح زود در حال خوردن صبحانه بودیم که ناگهان احساس کردیم
چیزی در گلوی نوزاد گیر کرده است.بعد هم حال او وخیم شد که بلافاصله به بیمارستان
رساندیم. زن جوان پس از بررسیهای مقام قضایی با مشاهده مدارکی که فکر نمیکرد
در طول دو ساعت جمع آوری شده باشند به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: همسرم
معتاد بود که از او طلاق گرفتم و با این مرد ۳۴ ساله افغانی ازدواج کردم ولی او گاهی «بنیامین» را کتک میزد.
ماجرای قتل کودک ۲ ماهه
حدود ساعت پنج بامداد از خواب بیدار شدم و چای نبات برای پسرم درست کردم
چرا که قصد استحمام داشتم و امکان داشت در این مدت پسرم از خواب بیدار شود.
به همین دلیل به همسرم گفتم: وقتی «بنیامین» بیدار شد و گریه کرد، چای نبات به او بدهد
تا ساکت شود! ولی چند دقیقه بعد از داخل حمام ناگهان صدایی را شنیدم که انگار شیئی
محکم به زمین افتاد البته حدود سه بار این صدا را شنیدم! وقتی هراسان بیرون آمدم، دیدم
پسرم بیهوش است و دستانش به یک طرف میافتاد. بلافاصله او را به درمانگاه رساندیم ولی دیگر نفس نمیکشید!.
در پی اعترافات این زن جوان، پدر کودک نیز مقابل میز قضاوت قرار گرفت و بعد از آن که فهمید
دیگر همه چیز لو رفته است گفت: من در واقع با همسر دیگرم زندگی میکنم و از او صاحب
فرزند ۱۰ سالهای هستم! اما از گریههای «بنیامین» خسته شده بودم! امروز صبح هم
وقتی از خواب بیدار شد و مادرش را ندید شروع به گریه کرد.
من که دیگر عصبانی شده بودم او را بلند کردم و چند بار به زمین کوبیدم به طوری
که بخشی از بدنش روی فرش قرار گرفت و سرش به زمین اصابت کرد.
تسنیم و جام جم