هومن برق نورد و همسرش با تیپی متفاوت و عجیب!
عکسی از هومن برق نورد و همسرش را در ادامه مشاهده می کنید
هومن برق نورد و همسرش
همچنین ببینید:حضور هومن برقنورد و همسرش در اکران مردمی فیلم گذر موقت.
هومن برق نورد متولد پنجم دی ماه ۱۳۴۸ است و دارای دیپلم برق می باشد.
هومن برق نورد از جمله افرادی است که رؤیای بازیگری اش خیلی زود به حقیقت تبدیل شد
. برق نورد در ابتدای سالهای جوانی اش با تئاتر و بازیگری آشنا شد و خیلی زود به جمع بازیگران تئاتر پیوست.
هومن برق نورد با هنرنمایی در سریال ساختمان پزشکان به شهرت فراوانی دست یافت
و با بهنام تشکر در سریال های دزد و پلیس و دودکش به یک زوج هنری بی نظیر تبدیل شدند و تکیه کلام های بامزه او در سریال دودکش مورد توجه بینندگان این سریال قرار گرفت.
بیشتر بدانید: گفتگو با هومن برق نورد بازیگر دزد و پلیس
به نظر شما دزدها، آدمهای ترسناکی هستند؟
آنها هم انسانند. ترسناک چرا؟!
به خود شما تا حالا دزد زده؟
بله، یکبار کیفم را زدند. با دزد درگیر شدم پایم شکست، دستم در رفت
و درنهایت که میخواست به صورتم مشت بزند شانس آوردم من را شناخت و فرار کرد.
خودت تا حالا دزدی کردهای؟
اینکه بخواهم دست در کیف کسی کنم نه. اما بچه که بودم گاهی پیش آمده بود که آدامس یا آبنباتی کش بروم
. البته بچههایی که آدامس و شکلات کش میروند واقعا نیت دزدی ندارند. کاملا یادم میآید
وقتی بچه بودم هیجان دزدی را دوست داشتم. اینکه فروشنده پشت به من میکند و هرآن ممکن است برگردد و مچم را بگیرد، این هیجان برایم جالب بود.
هیجانانگیزترین دزدی بچگی شما چه بود؟
یک آدامس خرسی دزدیدم و میخواستم برچسب آن را روی دستم بزنم.
تصویر کودکی شما از دزد چه شکلی بود؟
تصویر بخصوصی نداشتم اما تصور ترسناکی از یک دزد داشتم.
گفتگو با هومن برق نورد
فکر میکنی دزدی یک چیز درونی است یا از روی نیاز فرد مرتکب آن میشود؟
به نظر من دزدی بیماری است، هیچکس با دزدی نیازش برطرف نمیشود؛ اگر هم امروز کارت راه بیفتد
، فردا دستگیر میشوی؛ آنموقع چه کار میکنی. به نظرم دزدی گذشته از احتیاج و نیاز
، به بیماری روانی برمیگردد. آن هیجان بچگیها را بعضیها وقتی بزرگ هم میشوند دارند.
از بین تمام بزههایی که میشود انجام داد فکر میکنی بزه کجا قرار دارد؟ گناه متوسطی است یا بزرگ؟
از بین تمام بزهکاریها فکر میکنم دزدی پله اول است.
کیف خانم پریناز ایزدیار بازیگری که در پروژه آقای فتحی همبازی هستیم را زدند. او درمقابل دزدها مقاومت کرده بود و دزدها به صورتش مشت زده بودند و زیرچشمش کبود شده بود. صبح که برای من تعریف میکرد هنوز بغض داشت و چشمانش اشکآلود میشد. من به او گفتم برو خدا را شکر کن که حالت خوب است و زندهای. این اتفاق باعث شد تو از این به بعد حواست را جمع کنی؛ شیشه اتومبیلت را پایین نگذاری، در ماشین را قفل کنی و از این به بعد هرکس و ناکسی دست تکان داد گفت بایست، نایستی، باید او را زیر کنی و بروی. به هرحال آنهایی که دست و پایشان نمیشکند و آدمهای خوششانسی هستند و دزدهای حرفهای به پستشان خورده است. من هم نباید با کیفقاپ درگیر میشدم باید کیفم را میدادم و میرفتم. علاوهبر ضرر مالی ضرر جسمی هم دیدم.
هومن برق نورد در دزد و پلیس
ما در فیلمها و انیمیشنها دزد خوب هم دیدهایم، مثل رابینهود. شما هم میخواستید نقش داوود «دزد و پلیس» را جالب و دوستداشتنی بازی کنید.
دزد هم یک انسان است. درست است که آن آدمدزد است اما میتواند یک پدرخوب باشد. به هرحال پدر است و به فرزندش محبت دارد و همچنین همسر است؛ به خانمش مهر دارد و او هم مثل همه ما خانواده دارد اما خب شغلی دارد که پرخطر است و در مواقع خاص مجبور است آن روی خودش را بروز دهد. «دزد و پلیس» همچون کار طنز است، خواه ناخواه نقش دزد دوستداشتنی میشود.
تقلید صدای کاراکتر داوود از کجا میآید. انتخاب خود شما بوده؟
همانطور که هرکاراکتری برای خودش یک شخصیت دارد هر شخصیتی هم یکصدایی دارد. داوود یک دزد ابله و احمق است که هیچچیز نمیداند اما فقط خودش را قبول دارد و فقط لاف میزند.
این نوع صدای ابلهانه هم انتخاب خود من بود. کارگردان میتواند تشخیص دهد با صدای خودم بازی کنم یا متناسب با کاراکتر، صدا تقلید کنم. سعیدآقاخانی از صدای ابلهانه من برای کاراکتر داوود خوشش آمد و من هم با این صدا بازی کردم.
امکان دارد بعد از تمام شدن سریال این نوع صدا برحسب عادت روی شما باقی بماند.
نه اینطور نیست، شاید در طول مدت فیلمبرداری بخواهم شوخی کنم و یک زمان کوتاه وارد آن قالب شوم،
اما اگر نتوانم از آن قالب خارج شوم که زندگیام مختل میشود.
هومن برق نورد در نقش داوود
نقش داوود یک تیپ است یا کاراکتر؟
قطعا کاراکتر، یک کاراکتر میتواند وجوه مختلف داشته باشد، تیپ برای نقش داوود جوابگو نیست.
چقدر به خودت میرسی؟ هیچوقت رژیمغذایی گرفتهای؟
اصلا به خودم نمیرسم، رژیم میگیرم اما نه به آن معنا که به خودم بگویم باید ۲۰کیلوگرم لاغر شوم؛
روزی ۲ساعت پیادهروی کنم، باشگاه بروم، رژیم بگیرم و چربی نخورم، من نمیتوانم با برنامه زندگی کنم.
زندگی ام درعین بیبرنامگی برنامه خودش را دارد و خودم میدانم میخواهم چکار کنم.
تنها موقعی که برنامه دارم وقتی است که سرکار هستم و برنامه به من تحمیل شده است. ۷صبح بیدار شدن
برایم کابوس است. وقتی آدمها را در خیابان میبینم میگویم من نمیتوانم مثل اینها باشم.
وقتی یک کار اداری دارم بیچاره میشوم تا آن کار انجام شود، یک هفته به آن فکر میکنم. هرروز میگویم
فردا، نه پس فردا انجام میدهم و مدتها اتمام آن کار طول میکشد. آرزویم این است
اگر عمری بود و پیر شدم یک فروشگاه اسباببازی فروشی بزنم و آنجا با خیال راحت بازی کنم و از دیدن بچهها لذت ببرم.
روز پلاس و آفتاب و مجله ایده آل