پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

زندگی دختر۱۲ساله ای که زن سوم مرد۴۸ساله شد!

تاریخ نشر :دوشنبه 19 فوریه 2018 اشتراک:
حوادث روز
زندگی دختر12ساله ای که زن سوم مرد48ساله شد | برای زجردادن شوهرم،با یک پسر رابطه برقرار کردم

دختر ۱۲ساله زن سوم مرد ۴۸ ساله

دختر ۱۲ساله زن سوم مرد ۴۸ ساله , زن جوان در حالی که بیان می کرد هیچ وقت راهنمای درستی نداشتم
و به همین دلیل زندگی ام متلاشی شد، ماجرای زندگی خود را به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد توضیح داد.

وی گفت: ۱۰ساله بودم که پدرم کیف مدرسه ام را به گوشه اتاق پرت کرد و دیگر اجازه تحصیل به من نداد.
او معتقد بود دختر نیازی به درس خواندن ندارد و باید راه و رسم شوهرداری و خانه داری را بیاموزد.

او می گفت دختر تا اندازه ای که بتواند بخواند و بنویسد باید تحصیل کند تا سیاه و سفید را از یکدیگر تشخیص بدهد.
او با همین تفکر مانع از ادامه تحصیل دیگر خواهرانم شد چرا که معتقد بود دختر باید با چشم و گوش بسته ازدواج کند
این گونه بود که من هم مانند دیگر خواهرانم در کلاس پنجم ابتدایی ترک تحصیل کردم
و مشغول خانه داری شدم. این درحالی بود که مادرم نیز در برابر
تفکرات پدرم همواره سر تعظیم فرود می آورد و هیچ گاه بر خلاف نظر او سخنی بر زبان
نمی راند.

دختر 12ساله زن سوم مرد 48 سالهزندگی دختر۱۲ساله

او هیچ وقت اجازه نمی داد به تنهایی بیرون از منزل برویم یا با افراد دیگری رفت و آمد کنیم
خلاصه دو سال بعد از آن که درس و مدرسه را رها کردم (در سن ۱۲سالگی)مرد ۴۸ ساله ای
به نام «قربان محمد» مرا از پدرم خواستگاری کرد. من زمانی در جریان موضوع قرار گرفتم
که آن ها تاریخ مراسم عقد را نیز مشخص کرده بودند. مادرم می گفت «قربان محمد» شوهر خوبی است
و تو را از مال دنیا بی نیاز می کند. مدتی بعد فهمیدم پدرم ۶۰۰ هزار تومان
به عنوان شیربها از قربان محمد گرفته و من قربانی مادیات زندگی شده ام.

زندگی دختر ۱۲ساله زن سوم مرد ۴۸ ساله

با همان تصورات کودکانه تصمیم گرفتم قبل از جاری شدن خطبه عقد از خانه فرار کنم
اما پدرم متوجه موضوع شد و بعد از زدن کتک مفصلی، مرا با چشمان اشک بار پای سفره عقد نشاند.

چند ماه بعد زمانی فهمیدم همسرم دو زن دیگر هم دارد که باردار شده بودم و چاره ای جز سکوت نداشتم
با این وجود نفرت عجیبی از «قربان محمد» در سینه ام موج می زد
و در پی فرصتی برای گرفتن انتقام از او بودم. در آن روزها راهنمای درستی نداشتم
و از مراکز مشاوره در کلانتری هم چیزی نمی دانستم.
این بود که برای زجر دادن همسرم با دوست برادرم طرح دوستی ریختم.
او هم که اطلاعی از وضعیت زندگی من نداشت با من همراه شد.
این در حالی بود که من صاحب یک دختر و پسر نیز شده بودم.

در این میان، روزی با «نوید» طوری قرار ملاقات گذاشتم تا در دید شوهرم قرار بگیرم
و او به همین خاطر مرا طلاق بدهد ولی وقتی همسرم در کنار مغازه اش من و نوید را با یکدیگر دید، در حالی که کتکم می زد مرا تحویل پلیس داد.

من هم به رابطه ام با نوید اعتراف کردم و برای مدت کوتاهی زندانی شدم.
از آن روز به بعد خانواده ام مرا ترک کردند و همسرم نیز اجازه دیدن فرزندانم را نداد.دختر ۱۲ساله زن سوم مرد ۴۸ ساله

ایران

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس