پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

داستان ضرب المثل ، از این ستون به آن ستون فرج است

اشتراک:
از اين ستون به آن ستون فرج است فال و طالع بینی
شرب المثل های ما پر از داستان های شنیدنی و البته آموزنده است. اگر شما هم به ضربالمثل های ایرانی علاقه مندید با ما همراه باشید تا داستان ضرب المثل از اين ستون به آن ستون فرج است را برای شما بازگو کنیم.
برای بسیاری از ما در زندگی اتفاقاتی می افتد که احساس می کنیم که در تنگنا افتاده ایم و راهی برای فرار از آن مشکل و یا پیشامد نداریم. ولی همچنان امید داریم که شاید فرجی شود و اوضاع به شکل دیگری رقم بخورد. مانند آنچه که برای یک زندانی محکوم به اعدام اتفاق افتاد. داستان ضرب المثل از این ستون به آن ستون فرج است را در ادامه بخوانید.

از این ستون به آن ستون فرج است

مردی به شهری مسافرت کرد و غریب بود. اتفاقا همان شب فردی به قتل میرسد.
نگهبانان مرد غریب را نزدیک محل قتل دستگیر می کنند. و او را نزد قاضی می برند.
و چون مرد ناشناس نتوانست بی گناهی خود را ثابت کند ،‌ قاضی دستور اعدام صادر کرد

فردا مرد مسافر را به یک ستون بستند تا اعدام کنند.مرد هرچه گفت که بی گناه است و بعدا از این کار پشیمان
خواهند شد ، جلاد گفت من باید دستور را اجرا کنم.

جلاد به او گفت که آخرین خواسته اش چیست .مرد که دید مرگ نزدیک است گفت :
مرا به آن یکی ستون ببندید و اعدام کنید. جلاد فکرکرد که مرد قصد فرار دارد و این یک بهانه است
و به او گفت این چه خواهش مسخره ای است !

مرد گفت : رسم این است که آخرین خواهش یک محکوم به اعدام اگر ضرری برای کسی
نداشته باشد اجرا شود.

داستان ضرب المثل از این ستون به آن ستون فرج

جلاد با احتیاط دست او را باز کرد و به ستون بعدی بست. در همین هنگام حاکم و سوارانش از آنجا گذشتند
و دیدند عده ای از مردم دور میدان جمع شدند ،
علت را پرسیدند گفتند مردی را به دار می زنند.حاکم پرسید : چه کسی را ؟

جلاد جلو آمد و حکم قاضی را نشان داد.حاکم گفت : مگر دستور جدید قاضی به شما نرسیده است ؟‌

 از این ستون به آن ستون فرج استضرب المثل از این ستون به آن ستون فرج است

جلاد گفت : آخرین دستور همین است.

حاکم گفت : این مرد بی گناه است ، او را آزاد کنید.
قاتل اصلی دیشب به کاخ من آمد و گفت وقتی خبر اعدام این مرد را شنیده ،‌ ناراحت شده که
خون این مرد هم به گردن او بیافتد و بااینکه میترسیده خودش را معرفی کرد.
من هم او را نزد قاصی فرستادم و سفارش کردم که مجازاتش را تخفیف دهد.

مرد مسافر را آزاد کردند و او گفت : اگر مرا از آن ستون به این ستون نمی بستید تا
حالا ‌مرا اعدام کرده بودید.اگر خدا بخواهد از این ستون به آن ستون فرج است.

این ضرب المثل را هنگامی به کار می برند که فردی ناامید است و او را دلداری می دهند که در اندک فرصتی راه چاره پیدا می شود .

( فرج به معنای گشایش در کار و رفع مشکل )‌

کودکان

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس