رزیتا غفاری از زندگی شخصی ، علت کم کاری ومهاجرتش می گوید!
رزیتا غفاری، بازیگر سریالهای «در پناه تو»، «در قلب من»، «شب آفتابی»، «روزهای زیبا»، «فصل زرد» و فیلمهای «شوکران»، «یکی بود یکی نبود» و … سالهاست حضورش در عرصه بازیگری کمرنگ شده.
آن هم در شرایطی که بعد از بازی در سریال «شب آفتابی»، به یکی از بازیگران مطرح تلویزیون تبدیل شد و بازیاش مورد توجه بسیاری از مخاطبان قرار گرفت. به بهانه پخش مجدد سریال «شب آفتابی» از شبکه آی فیلم، گپ و گفتی با او انجام شده که می خوانید.
مرور گفت و گوی چند سال پیش او هم خالی از لطف نیست.
*همزمان با پارسا پیروزفر، لعیا زنگنه، حسن جوهرچی، رامین پر چمی، و … در «درپناه تو» و «قلب یخی» کارتان را شروع کردید و بعد از آن در چند فیلم سینمایی مثل «شوکران»، «یکی بود یکی نبود» و … نقش داشتید اما اوج فعالیت بازیگریتان در «شب آفتابی» بود؛ سریالی که باعث شد به عنوان چهرهای مطرح به مخاطبان تلویزیونی معرفی شوید. با این حال آنطور که انتظار میرفت بعد از آن، اتفاقهای چندان خوبی برایتان نیفتاد.
بله. دلیلش را نمیدانم اما جالب اینجاست که برخلاف انتظار، بعد از شب آفتابی، دو سال کار نکردم.
*پیشنهاد داشتید اما دلتان نمی خواست قبول کنید؟
نه. باورتان نمیشود اما کلا پیشنهادهایم قطع شد. تا دو سال کسی برای بازی در فیلم یا سریال سراغم نیامد.
*چرا؟
نمیدانم چرا برای من چنین اتفاقی نیفتاد. شاید به خاطر همان حواشی که برای این سریال پیشآمد. البته بهتر است راجع بهش صحبت نکنیم. سریال خیلی مورد توجه مردم و همکاران قرار گرفت ولی بهرحال دو سال برای من پیشنهادی نداشت. «شب آفتابی» آن زمان جزو سریالهای خیلی خاص تلویزیون بود. یادم میآید که آن زمان همرمان با «شب دهم» حسن فتحی پخش میشد و پنج دقیقه از آنها باهم تلاقی میکرد و باعث شده بود اعتراضهای زیادی نسبت به این مسئله صورت بگیرد. چون مخاطبان هردو سریال را دوست داشتند. من بازخوردش را توی اجتماع درک می کردم.
*شاید همانطور که گفتید علت کاهش پیشنهادها به حواشی که آن زمان درباره سریال وجود داشت برمیگشت؟ چون موضعگیریهای خوبی در رابطه با آن وجود نداشت.
بله خیلیها در قسمتهای اول نسبت به آن موضع گرفتند چون نمیدانستند قرار است قصه به کجاها برسد. خب یک فیلمنامه آمادهای هم نداشتیم که مدیران یا مسئولان از قبل بتوانند در جریان کل مجموعه قرار بگیرند. فیلمنامه روز به روز نوشته میشد و با آن پیش میرفتیم. بهرحال بعد از تمام اتفاقات منفی که شخصیت دختر قصه با آنها درگیر بود بالاخره در انتهای فیلم متحول میشد و به اصطلاح قصه برمیگشت اما خیلیها اجازه ندادند سریال پیش بروند تا نتیجهگیری آن را ببینند. صرفا با تماشای همان چند قسمت اول واکنش نشان دادند. اگر صبر میکردند طبیعتا مشکلی پیش نمیآمد.
*بعد از «شب آفتابی» در چند سریال از جمله «فصل زرد» یا «روزهای زیبا» نقش اصلی را داشتید اما هیچ کدام اندازه «شب آفتابی» سر و صدا نکرد.
بعد از دوسال بیکاری، پیشنهادهای زیادی بهم میشد. جالب اینجاست که بیشتر آنها سریالهایی بودند که نقش اصلیشان زن بود؛ زنی که مدیر یا تعیین کننده است یا میتواند به تنهایی جلوی مشکلات بایستد.
«در پناه تو» اولین سریالی بود که بعد از انقلاب درباره جوان ها ساخته میشد. خیلی مفصلتر از چیزی بود که به نمایش درآمد. هر دانشجو برای خودش داستانی داشت اما نهایتا فقط قصه مرتبط با لعیا زنگنه باقی ماند. ۵ داستان مجزا بود که چهار تایش حذف شد.
*ورود شما به عرصه بازیگری در سریال «درپناه تو» اتفاق افتاد. آنطور که شنیده میشود نقش شما در این سریال خیلی بیشتر از اینها بوده. درواقع به اندازه بازیگران اصلی نقش داشتهاید اما بعد از تغییر و تحولات زیادی که روی آن صورت گرفته، نقشتان حذف شده. برای همین هم بازی شما اصلا دیده نشد.
بله دقیقا. «در پناه تو» اولین سریالی بود که بعد از انقلاب درباره جوان ها ساخته میشد. خیلی مفصلتر از چیزی بود که به نمایش درآمد. هر دانشجو برای خودش داستانی داشت اما نهایتا فقط قصه مرتبط با لعیا زنگنه باقی ماند. ۵ داستان مجزا بود که چهار تایش حذف شد.
*بعد از چند نقش فرعی، پیشنهاد بازی در «شب آفتابی» قطعا برایتان وسوسه برانگیز بوده.
«شب آفتابی» سومین همکاریام با قاسم جعفری بود. قبل از آن در دو تا اپیزود سریال «همسفر» بازی کرده بودم و خاطره خوبی از همکاری با او داشتم. در دو سطر، فیلمنامه شب آفتابی را برای من بازگو کرد و قراردادم را بستم. اصلا فیلمنامه نداشت همه چیز سر صحنه گرفته میشد ولی یکی از سریالهای به یادماندنی بود. شاید بعدها خیلی نادیده گرفته شد به خاطر شرایط جوی آن زمان و شرایط اجتماعی خیلی مغموم شد اما نقشی که مردم از من به یادشان مانده همین سریال است.
*بعد هم فکر کردید که دیگر باید قید بازی را بزنید؟
نه الان دارم با خانواده خودم یک کار کودک انجام میدهم. یک برنامه تلویزیونی عروسکی است برای خانواده که کودک تا بزرگسال میتوانند آن را ببینند. الان در پیش تولید کار هستیم. البته کار صرفا برای کودک نیست. مثل کلاه قرمزی، بیشتر مخاطبانش بزرگسالها هستند اما از آنجهت که عروسکی است کودکان هم طبیعتا از آن استقبال میکنند.
*یکی از مشکلاتی که بازیگران خانمی که در جوانی به شهرت رسیدهاند با آن مواجهاند این است که با بالا رفتن سن، پیشنهادهایشان کمتر میشود و دیگر نمیتوانند مثل قبل بدرخشند.
من مشکلی با نقشها ندارم. وقتی ۲۶ ساله بودم نقش دختر ۱۶ ساله را بازی کردم یا در ملاصدرا نقش دختر چهارده ساله را داشتم. چون صورت بیبی فیس دارم زیاد مشخص نمیکند سنم چقدر است.
غفاری چند سال پیش در گفت و گویی درباره رفتن از ایران و دلیل بازگشتش حرف های جالبی زده بود:
چه شد که رزیتا غفاری تصمیم رفتن به کانادا را گرفت؟
من ۴سال پیش به دلیل ادامه تحصیل همسرم عباس صالحی که از گریمورهای خوب کشورمان هستند و بارداریام از ایران به کانادا سفر کردم و ضمن اینکه دخترم تارا را تا ۳سالگی در کانادا بزرگ کردم،به ادامه تحصیل هم پرداختم.
*چرا به ایران برگشتید؟
برای اینکه دوست داشتم دخترم «تارا» در ایران و با فرهنگ ایرانی بزرگ شود که این مسأله برای من خیلی مهم بود.
*نسلهای دوم و سوم ایرانیان خارج از کشور در حال فراموش کردن زبان فارسی،فرهنگ و هویت ایرانی خود هستند. به عنوان یک هنرمندی که ۴سال در کانادا اقامت داشتید چه راهکاری برای رفع این مشکل دارید؟
بله. متأسفانه بچههای نسل دوم و سوم ایران در خارج از کشور در حال فراموش کردن زبان فارسی هستند. یکی از چیزهایی که ما پدر و مادرها باید به آن توجه کنیم،اینست که بچههای ما ابتدا یک ایرانی هستند،پس باید نذاریم که زبان فارسی را به فراموشی بسپارند. دختر من در کانادا به دنیا آمد،ولی اول شناسنامه ایرانی آن را گرفتم و بعد برای شناسنامه کاناداییاش اقدام کردم. برای من ایرانی بودن آن در ارجحیت است و هر کجای دنیا باشم با افتخار از ایران یاد میکنم. من فکر میکنم همه ایرانیها این عرق به وطن را با خودشان دارند و ما باید توجه کنیم که بچههای خودمان را هم اینگونه بار بیاریم.
*چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
من سال ۷۲-۷۳ وارد دانشگاه شدم.
*چه رشتهای؟
کارگردانی سینما.
*انتخاب خودتان بود؟
بله. من ۲تا رشته قبول شده بودم. مجسمهسازی و کارگردانی سینما. البته پدرم خیلی مرا برای تحصیل در رشته کارگردانی سینما تشویق کردند.
*خانواده موافق بازیگریتان بودند یا مخالف؟
خانوادههای ایرانی به خاطر آن تعصبی که نسبت به خانمها دارند مخالفت میکنند ولی بعدا محیط کار منو دیدند که از طریق تحصیلات آکادمیک این کار را انجام میدهم موافقت خودشان را اعلام کردند و بعدها هم مشوق اصلی من شدند.
*برای بازیگر شدن هدفی داشتید؟
تنها هدفم ترقی بود و دوست داشتم پیشرفت کنم و هر روزم بهتر از روز گذشته باشد و در جاییکه قرار دارم آیندهام را بسازم.
تبیان