هومن حاجی عبداللهی از زندگی شخصی و کاری اش می گوید
هومن حاجی عبداللهی و زندگی شخصی و کاری اش
قرار نبود بیاید و بماند، قرار بود تنها در قسمتی مهمان باشد، اما بهقدری نقشش را شیرین بازی کرد که
عوامل پایتخت خیلی زود تصمیم گرفتند رحمت خروسباز را به یکی از بازیگران اصلی مجموعه بدل کنند و برای تکمیل
کاراکتر او دو بردار دوقلو با نامهای رحمان و رحیم را هم برایش اضافه کنند، خودش از اینکه توانسته یک
نقش کوتاه را به نقشی محبوب بدل کند خوشحال است و معتقد است اتمسفری که پیرامون سریال «پایتخت» وجود دارد
باعث دیده شدن آن شده.
هومن حاجی عبداللهی که بیش از یک سال و پنج ماه است طعم شیرین پدر شدن را چشیده برای ما
از فراز و فرودهای بازی در پایتخت گفت و اینکه همدلی و همراهی این تیم باعث میشود تا سری دهم
این مجموعه هم ساخته شود؛ با ما همراه شوید.
وقتی رحمت دیگر خروسباز نیست
در سری دوم پایتخت بهعنوان بازیگر مهمان به مجموعه اضافه شدم اما خوشبختانه نقش رحمت خروسباز به دلیل ویژگیهای
متفاوتی که در متن و بازی داشت، مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و همین موضوع باعث شد تصمیم گرفته شود
در سری سوم این سریال هم از این کاراکتر استفاده شود، منتها تصمیم بر این شد تا زندگی رحمت خروسباز
تغییر کند؛ او دچار تحول مالی شده، وضع اقتصادیاش خوب شد؛ او به قول امروزیها نوکیسه است.
درنهایت این تغییرات مورد توجه قرار گرفت و رحمت و دنبال آن برادرهایش رحمان و رحیم هم مورد توجه مخاطبان
قرار گرفت.
بازیگران پایتخت، تیپ نیستند
برای من جای تعجب دارد که برخی از منتقدان سال گذشته انتقادهایی از برخی نقشهای پایتخت داشتند و معتقد
بودند آنها کاراکتر نیستند و تیپ بهشمار میروند؛ درحالیکه این موضوع به هیچ عنوان صحت ندارد.
اگر شما با آگاهی نقشهای این سریال را در نظر بگیرید متوجه خواهید شد همه آنها کاراکتر هستند، ابعاد مختلفی
دارند، به هیچ عنوان تکبعدی نیستند و ابعاد درونی و بیرونی آنها به یک میزان قوی بهشمار میرود.
گاهی اوقات با خودم میگویم کاش برخی از منتقدان ما دانش خودشان را بیشتر کنند و با آگاهی در مورد
نقشها نظر دهند.
ساخت پایتخت ۱۰
محسن تنابنده، سیروس مقدم و به دنبال آن الهام غفوری مثلثهای طلایی سریال پایتخت بهشمار
میروند.
آنها با خوشفکری بستر را برای موفقیت این اثر فراهم کردند به همین خاطر این نوید را به شما میدهم
که با خلق شخصیتهای جدید و حفظ کاراکترهای قدیمی، این سریال پتانسیل آن را دارد که قسمت دهمش هم نوشته
شود و مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد چراکه در طراحی و نگارش قصه، اصول جذب مخاطب وجود دارد.
اینجا کسی مغرور نیست
وقتی میگویم پایتخت پتانسیل آن را دارد که سری دهم آن هم ساخته شود اصلا به این معنا نیست
که برای ساخت هر سری آن گروه دچار استرس نمیشوند؛ واقعیت این است که برای ساخت هر پلان این مجموعه
عوامل با جان و دلشان مایه میگذارند، از کنار آن ساده عبور نمیکنند و سعیشان بر این است که همه
اتفاقات به بهترین شکل رخ دهد.
اعضای این تیم مغرور نیستند و فکر نمیکنند حالا که این سریال موفق شده درنتیجه هر کاری که انجام دهند
و هر قصهای را جلوی دوربین ببرند مورد توجه مخاطبان قرار میگیرد.
برگ برندهای به نام محسن تنابنده
محسن تنابنده بیتردید برگ برنده این مجموعه است.
او با اشراف کاملی که به فضای قصه و کاراکترها دارد، به بهترین شکل ممکن در مورد سرنوشت آنها در
سریال ایدهپردازی میکند.
گاهی که در مورد نقش رحمت با هم صحبت میکنیم، متوجه میشوم اشراف او حتی نسبت به من در مورد
کاراکتر رحمت بیشتر است؛ به همین جهت فکر میکنم محسن میتواند هر بار راوی قصههای جدید و بکری در مورد
سرنوشت خانواده معمولی و اطرافیانش باشد.
بازی در پایتخت و تنها گذاشتن همسر و فرزند یک روزهام
بازی در سریال پایتخت آن هم در
شمال جذابیتهای خودش را دارد چراکه باعث میشود عوامل در حال و هوای این شهر قرار بگیرند.
شاید این کار را میشد در لواسان هم فیلمبرداری کرد اما بیتردید ما نمیتوانستیم به اندازه زمانی که در شمال
هستیم به این نقشها نزدیک شویم.
کار کردن در شمال شرایط سخت خودش را دارد که در راس آنها دلتنگی برای خانواده است.
یادم است دو سال قبل که در سری سوم این مجموعه حضور داشتم سهشنبه هفدهم دیماه باید جلوی دوربین پایتخت
میرفتم و این در حالی بود که پسرم ساعت هفت صبح همان روز به دنیا آمده بود و من مجبور
بودم ساعت ۱۱ صبح همسر و پسرم را تنها بگذارم؛ درحالیکه بهشدت نگران وضعیت آنها بودم.
در آن مقطع سعی میکردم طوری برنامهریزی کنم که حداقل یک روز در میان بتوانم به تهران بیایم و
سری به آنها بزنم.
امسال هم که پسرم یک سال و پنج ماهش است و شیرینزبانیهایش بیشتر شده، باز هم مجبور شدم تنهایش بگذارم
هرچند خوشبختانه به دلیل همزمانی بازی من در سریال پایتخت و آقا و خانم سنگی باز هم در بین تهران
و شمال در رفتوآمدم و به این بهانه خانوادهام را بیشتر میبینم.
همه راهها به شمال ختم میشود
مدتهاست در وقت تعطیلی همه راهها به شمال ختم میشود و افراد
از شهرهای مختلف، بهویژه تهران ترجیح میدهند در این ایام به شمال بیایند و از آب و هوای بکر این
مناطق لذت ببرند.
به همین خاطر اکثر ما کموبیش با لهجه و به نوعی آداب مردم شمال آشنایی داریم، هرچند بخشی از آشنایی
من و تسلطم به لهجه شمالی به سالها کارم در رادیو باز میگردد چراکه در این رسانه، سالها به زبان
و لهجههای مختلف حرف میزدم به همین خاطر وقتی به این مجموعه اضافه شدم کار خاصی روی لهجهام انجام ندادم
و تنها یک سری چکشکاریها برای نزدیک شدن لهجهها به هم با محسن تنابنده کردیم.
پسرم، همسرم را خانهنشین کرد
بیتردید تولد پسرم جانان زندگی من و همسرم را دستخوش تغییرات زیادی کرده و سبک زندگی ما را تغییر
داده است، این روزها همه حواس من و مادرش به اوست و تمام تلاشمان را میکنیم به سلامت از این
دوران عبور کند؛ هرچند تولد جانان و مراقبتهای ویژه از او باعث شد که همسرم خانم سلیمه قطبی که از
گویندگان و بازیگران توانای رادیو است، خانهنشین شود و نتواند مانند گذشته به فعالیتش بپردازد.
به هر حال امیدوارم با بزرگ شدن جانان، همسرم هم بتواند دوباره فعالیتهایش را از سر بگیرد و مانند گذشته
به کارش بپردازد؛ چون میدانم دوری از شغلهای هنری که به نوعی با عشق همراه است، سختیهای زیادی دارد.
حکایت آشنایی من و همسرم
من و همسرم در یک برنامه رادیویی با هم آشنا شدیم.
آن برنامه فضای خوبی فراهم کرد تا ما با یکدیگر آشنا شویم و پی به خصوصیات هم ببریم؛ به همین
خاطر خیلی زود تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم.
در سال ۸۱ ما پای سفره عقد نشستیم و سال ۸۲ هم زندگیمان را زیر یک سقف شروع کردیم.
بعضیها میگویند ازدواج کردن با یک همکار ممکن است سخت باشد اما به نظر من چیزی که بیشتر از همکار
بودن یا نبودن در روابط یک زوج تاثیر دارد، میزان تفاهم افراد است و اینکه شناخت خوبی نسبت به هم
داشته باشند.
جشن عروسی ۱۵ نفره ما
شاید برایتان جالب باشد که در جشن عروسیمان تنها ۱۵ نفر که شامل پدر،
مادر، خواهر، برادر، پدربزرگ و مادربزرگهایمان بودند حضور داشتند.
جشن عروسیمان بسیار صمیمی بود، حسابی به همه ما خوش گذشت و برایمان خاطره فراموشنشدنی شد.
برخی افراد پیش از عروسی به ما گفتند شب عروسیتان یک شب است و بهتر است آن را مفصل برگزار
کنید اما ما میخواستیم عروسیمان فارغ از قیل و قال، بدون حاشیه و در کمال صمیمیت برگزار شود.
بعد از عروسی رفتیم سینما
بعد از عروسی من و همسرم تصمیم گرفتیم با یکدیگر به سینما برویم
و فیلم تماشا کنیم.
آن شب برای هر دوی ما خاطرهانگیز شد و بعد از گذشت سالها نهتنها از این شیوه برگزاری عروسی پشیمان
نیستیم بلکه حسابی از آن لذت میبریم.
از زندگی لذت بردیم
جانان ۱۰ سال بعد از ازدواج من و همسرم به دنیا آمد؛ در طول
این سالها من و همسرم از زندگی دونفره حسابی لذت بردیم و به هر جا دوست داشتیم سفر کردیم؛ حالا
هم با تولد پسرم زندگی سهنفره ما شیرین تر شده است.
از پر قنداق باید صداقت را یاد داد
بهنظرم از پر قنداق باید صداقت و روراستی را به
بچهها آموزش داد چراکه تربیت خانوادگی بهمراتب اهمیتش بیشتر از میزان اثرگذاری جامعه است و اگر تا هفت سالگی آنها
را درست تربیت کنیم بیتردید صداقت در جامعه بیشتر می شود.
جانان، کلاه قرمزی را به پنگول ترجیح میدهد
بعد از تولد پسرم جانان متوجه شدم تلاش هفت سالهام
در مورد پنگول بیهوده بوده، چراکه پسرم علاقه زیادی به کلاه قرمزی دارد و توجه چندانی به پنگول نشان نمیدهد؛
من هم مجبور شدم سیدی کلاه قرمزی برای او بخرم.
مجله زندگی ایده آل