شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

رضا قوچان نژاد از زندگی فوتبالی و علاقه هایش میگوید / او عاشق ساندویچ است

اشتراک:
رضا قوچان نژاد از زندگی فوتبالی و علاقه هایش میگوید / او عاشق ساندویچ است مهارت های زندگی
رضا قوچان نژاد رضا قوچان نژاد هم مانند اشکان دژاگه و علیرضا جهانبخش و سردار آزمون، خیلی زود در قلب علاقه مندان به فوتبال جای گرفت به ویژه از وقتی که در خرداد ۱۳۹۲ موفق شد گل زیبایش را به کره جنوبی در خاک آن کشور به ثمر رسانده و مجوز حضور تیم ملی ایران […]

رضا قوچان نژاد

رضا قوچان نژاد هم مانند اشکان دژاگه و علیرضا جهانبخش و سردار آزمون، خیلی زود در قلب علاقه مندان به
فوتبال جای گرفت به ویژه از وقتی که در خرداد ۱۳۹۲ موفق شد گل زیبایش را به کره جنوبی در
خاک آن کشور به ثمر رسانده و مجوز حضور تیم ملی ایران در جام جهانی را صادر کند.
او در این سال ها مسیری را طی کرد که شاید تا همین پنج سال قبل که در تیم سنت
تروئیدن حضور داشت، هرگز فکر آن هم به ذهنش خطور نمی کرد.

رضا قوچان نژاد که بچه مشهد هم هست، از این بابت هم نزدیکی بیشتری با مردم کشورمان پیدا کرد
و به یکی از فوتبالیست های دوست داشتنی بین جوانان مبدل شد.
رضا در تیم ملی ایران ۳۲ بازی انجام داده و ۱۷ گل به ثمر رسانده تا تقریبا به ازای
هر دو بازی یک گل برای این تیم به ثمر رسانده باشد؛ آماری نسبتا خوب برای مهاجمی که شاید برخی
اوقات حتی فیکس هم برای تیم ملی مان به میدان نمی رود.

رضا قوچان نژاد از زندگی فوتبالی و علاقه هایش میگوید / او عاشق ساندویچ است

او که حالا در این فصل برای تیم هیرنوین توپ می زند، توانسته در ۱۲ بازی ۵ گل (تا قبل
از بازی های هفته جاری) بزند و در آنجا هم اتفاقی مشابه با تیم ملی ایران در جریان است و
به نظر می رسد او عادت دارد هر دو بازی یک گل به ثمر برساند.
رضا کمی بیشتر از خودش، تیم ملی، کی روش و خیلی مسائل دیگر حرف زد(dot)
چه شد که از
لیگ هلند سر در آوردی و دوباره به هیرنوین پیوستی؟

– یک جورهایی خودم را به این تیم مدیون می
دانم.
من فوتبالم را از این باشگاه شروع کردم و از آنجا به دنیای این رشته ورود داشتم.
این شد که دوست داشتم روزی به باشگاه دوران نوجوانی ام خدمت کنم.

وقتی برای این باشگاه بازی کردی چند سال داشتی؟

– فکر می کنم ۱۱ ساله بودم.
خیلی کوچک بودم و تا سن ۱۷ سالگی در این باشگاه در همه رده ها بازی کردم.
بعد به تیم بزرگسالانش رفتم و توانستم کنار آنها بازی کنم.
ظرف دو سال که در آن تیم بودم فقط دو بار به من بازی دادند و گلی هم نزدم اما
خیلی تجربه کسب کردم تا اینکه مرا قرضی به باشگاه های دیگر دادند و کم کم فوتبالم شروع شد.

در این سال ها دیگر به هیرنوین برنگشتی؟

– نه! من تا ۲۰۰۹ با این باشگاه قرارداد داشتم و بعد از آن خودم در باشگاه های دیگر بازی
کردم تا اینکه این فصل تصمیم گرفتم به هیرنوین برگردم.

از شرایط فعلی ات در این باشگاه رضایت داری؟

– یورگن استریل سرمربی مان که خیلی مرا دوست دارد.
با هم ارتباط خوبی داریم.
هم من برایش گل می زنم و هم او از من گل می خواهد، در واقع هر دو کارمان را
می کنیم.

ظاهرا با تیم های عربی سخت تر بازی می کنید تا شرق آسیایی ها، این طور نیست؟

– شاید چون
سبک بازی مان شبیه هم است، این اتفاق می افتد وگرنه این گونه نیست و ما در تهران با قطر
هم بازی کردیم و بازی را هم بردیم.
به هر حال باید با دقت زیادی با این تیم بازی کنیم.

رضا تا به حال در تهران پشت فرمان نشسته ای؟

– پشت فرمان که نشسته ام ولی رانندگی نکرده ام.
پشت فرمان اتوبوس!

کاری که آندو همیشه می کند؟

– دقیقا! او بمب روحیه تیم ملی است.
چه داخل و چه بیرون زمین همیشه شاد و پر انرژی است.
این انرژی را به بچه ها می دهد.
خوب است همیشه یک نفر مثل او در تیم داشته باشیم.

اما می گویند کاپیتان ها باید جدی باشند تا بقیه به حرف شان گوش بدهند؟

– هر چیزی یک
وقتی دارد.
زمان شوخی، شوخی و زمان جدی بودن، جدی.
آندو الان کاپیتان تیم است.
آقای کی روش هم به او مسئولیت داده است.
همان طور که گفتم هر چیزی یک جایی دارد.
ما موقع کار، کار می کنیم.

او جای جواد نکونام را گرفت، درست است؟

– بله.
خیلی هم خوب شد.
هر تیمی به یک بزرگ تر نیاز دارد که هم از نظر بازی وضعیت خوبی داشته باشد و هم تجارب
فوتبالی اش بالا باشد.
آندو هم در ایران و هم در اروپا توپ زده و زبان می داند و خلاصه خیلی بازیکن پخته ای
است و از هر نظر برای کاپیتانی تیم ملی مناسب است.

آندو این اردو خط خورد…

– در اردوهای بعدی بر می گردد.

ورود نکونام به کادر فنی تیم ملی را چطور ارزیابی می کنی؟

– از قبل هم دوست داشتم که او
مربی تیم ملی شود.
به کی روش هم گفتم حضورش به ما کمک زیادی می کند.
امیدوارم آقا جواد در تیم ملی موفقیت های زیادی مانند دوران بازی اش به دست بیاورد.

خودت هم آدم شوخی هستی؟

– چطور به نظر می آیم؟

به نظر می آید که باشی! هستی؟

– بله،
البته همه چیز به وقتش.

اما در بازی با کره در تهران وقتی از زمین بازی تعویض شدی، خیلی عصبی به نظر می رسیدی!


بله.
درست است.
خیلی عصبی بودم.
راستش از دست خودم ناراحت بودم چون نتوانستم در بازی باشم و آن بازی مورد علاقه ام را انجام دهم.

فقط از خودت ناراحت بودی؟

– بله، پس باید از کی ناراحت باشم؟

گاهی خیلی هم آرام نیستی و باید
از تو دوری کرد؟ این طور نیست؟

– (می خندد) وقتی آدم یک بازی خوب نیست، ناراحت می شود.
وقتی نمی توانی کاری را که می خواهی در زمین انجام بدهی و به قول معروف، بازی ات در نمی
آید، اعصابت خرد می شود.
ولی من همیشه می گویم این فوتبال است.
هم برد دارد و هم باخت.
بعضی وقت ها خوب بازی می کنی و به قول معروف بعضی وقت ها افتضاح هستی.

رضا قوچان نژاد از زندگی فوتبالی و علاقه هایش میگوید / او عاشق ساندویچ است

برگردیم به سوال های مربوط به ترافیک.
ترافیک تهران تو را اذیت نمی کند؟ اصلا در این شهر زندگی کرده ای؟

– نه، من که در تهران
زندگی نکرده ام ولی این طور نبوده که ترافیک ندیده باشم.
من در جاهای مختلف دنیا ترافیک دیده ام اما وقتی به تهران می آیم، زیاد در ترافیک گیر نمی کنم
چون رفت و آمد زیادی ندارم.
فقط برای اردوها به تهران می آیم.
شب ها هم که کنار خانواده و فامیل هستم، خیابان ها زیاد شلوغ نیست.

قبل از اینکه به تیم ملی بیایی، چه زمانی به تهران آمده بودی؟

– خیلی وقت پیش.
وقتی بچه بودم.

در تهران دوست داری معمولا به کجا بروی؟

– اگر فرصت کنم و از اردو بیرون بروم، به منزل پدری
همسرم می روم.
دوست دارم کنار خانواده باشم.
این از همه چیز جالب تر است.
حالا چه بیرون از خانه باشم و چه داخل خانه.
فقط دوست دارم در تهران باشم و از بودن در اینجا لذت ببرم.

تو جزو بازیکنان محبوب فوتبالی.
طرفدارانت زیاد هستند.
وقتی با خانواده بیرون می روی و هعواداران ساغت می آیند و مدام مجبوری عکس بگیری و امضا بدهی، اذیت
نمی شوی؟ البته ما دیده ایم که همیشه لبخند می زنی.

– این اصلا برای من مشکلی نیست.
چطوری بگویم، ما یک شغلی داریم که همه به آن علاقه دارند.
هدف اصلی ما در فوتبال خوشحال کردن هواداران است.
وقتی آنها خوشحال می شوند، ما انرژی می گیریم.
موقعی که بازی داریم از ما خیلی حمایت می کنند، پس من باید شغلم را درست انجام بدهم.
هر وقت مردم خواستند و کارم داشتند، باید در خدمت شان باشم.
هم من و هم دیگر فوتبالیست ها.

قبول داری زندگی ات به ناگهان خیلی عوض شد؟ به قول معروف ره صد ساله را یک شبه رفتی.
تا چند سال پیش هواداران ایرانی تو را نمی شناختند اما آمدی و تبدیل به یکی از محبوب ترین فوتبالیست
های ایرانی شدی.

– بله، از لحاظ فوتبالی عوض شد ولی زندگی ام عوض نشده است.
در زندگی من هیچ چیزی تغییر نکرده است.
مردم ایران هر جای دنیا که من را می بینند، می شناسند.
با هم خوش و بش می کنیم و حرف می زنیم.
این در زندگی من چیز جدیدی است ولی خود زندگی ام تغییر نکرده است.

ارتباط با دوستان قدیمی ات، رفت و آمدها…
آنها چطور؟

– بله، همه چیز سر جایش است.
چیزی در زندگی من فرق نکرده است، فقط دوستانم خیلی زیادتر شده اند؛ مثل هواداران عزیز ایرانی.

ولی این برای خیلی از بازیکنان دیگر صدق نمی کند.
شاید نقطه ضعفی که دارند همین است.
وقتی گل می زنند و معروف می شوند، به همان اندازه عوض می شوند.
به نظر تو باید به این بازیکنان حق داد؟

– به نظرم این بستگی به خود آدم ها دارد.
بستگی به رفتار و تربیتی که دارند.
چه محبوب باشی و معروف، ه کسی تو را نشناسد و چه یک کارگر بازار باشی، نباید فرقی داشته باشد.
من این طوری بزرگ شده ام و این طوری فکر می کنم.
یاد گرفتم که کمتر یا بیشتر از یک آدم نیستم.
باید به همه احترام بگذارم، حتی اگر پایین ترین مقام را داشته باشد.
حالا اگر کسی در زمین و بیرون از زمین به من احترام بگذارد که دیگر عالی است.

درسی که تو به خیلی ها دادی این بود که وقتی آمدی، بعضی ها علیه ات موضع گرفتند و حرف
هایی زدند که واقعا عجیب بود ولی وقتی برنده شدی، سکوت کردی و تنها گفتی من مخلص همه منتقدانم هستم.
آن زمان بهترین موقعیت بود که جواب شان را بدهی.
شاید هر کس دیگری جای تو بود این کار را می کرد ولی تو این کار را نکردی.
این رفتار برای ما غریبه بود.

– یک چیز جالبی بگویم.
روزهایی که تازه آمده بودم و این صحبت ها می شد، اولا بگویم هر کسی یک نظری دارد.
فوتبال برای یک نفر نیست، برای همه است.
هر کسی می تواند نظرش را بگوید و ما باید به آن احترام بگذاریم ولی روزهایی که این حرف ها
زده می شد، من اصلا چیزی نشنیدم و ندیدم چون زیاد اهل دیدن برنامه ها نیستم.
اصلا تمرکزم روی حرف های بیرون از زمین نبود.
روزهایی هم که موفق بودم من دوباره به این چیزها گوش نمی دادم.
برای موفقیت یک بازیکن، اول همه چیز بستگی به خودش دارد و بعد تیمی که در آن بازی می کند.
یعنی باید ببینی دور و بری هایت چه کسانی هستند.
چه خوب باشی و چه بد، خیلی ها نظرشان را می دهند؛ پس بهتر است کاری را که صلاح می
بینی درست است انجام بدهی.
من همیشه در زمین تلاش می کنم کاری را که می توانم انجام بدهم.

کی روش هم دقیقا رفتاری شبیه تو دارد.
بعد از شکست یا پیروزی فقط یک جواب می دهد و حتی از منتقدانش عذرخواهی هم می کند و می
گوید الان وقت همکاری و پیشرفت است.

– همین رفتار درست است.

چه کار کنیم این رفتار جا بیفتد؟

– ببین، هر جای دنیا که باشی، این رفتار وجود دارد.
فوتبال یک شغل خاص است.
وقتی نتیجه نگیری اول مربی مقصر است و بعد بازیکنان.
در ایران خیلی زود انتقاد می شود، برای همین باید کاری را که فکر می کنی درست است، انجام بدهی.
مربی باید بهترین کار و بهترین سیستمی را که فکر می کند درست است، در زمین پیاده کند و به
کسی کاری نداشته باشد.
اگر کسی دخالت نکند، مربی راحت می تواند کارش را ادامه دهد.
ما هم باید در زمین ۹۰ دقیقه بجنگیم تا وقتی از زمین بیرون رفتیم، بگوییم این نهایت کاری بود که
از دستم بر می آمد.
نتیجه مهم نیست.
برد و باخت در فوتبال وجود دارد.
شما بایتد فکرت این باشد که تلاش می کنی، حالا آخرش هر اتفاقی افتاد، افتاد.

تا به حال شده در زمین این قدر خسته باشی که بگویی کاش زود بازی تمام شود؟

– بله، بازی
هایی که جلو هستیم.

منظورت تنفر داشتن از یک بازی است؟

– ببین بعضی بازی ها هست که دوست داری زود تمام بشود.
من معمولا وقتی جلو هستیم این حرف را می زنم و می گویم کاش بازی زود تمام بشود.
در بازی با کره جنوبی خیلی دعا می کردم که بازی زود تمام شود.

می دانی شب بازی ایران و کره جنوبی تمام خیابان های تهران قفل شده بود؟ مردم شادی می کردند و
باورشان نمی شد به جام جهانی رفته ایم.

– یک چیزهایی شنیدم.
هر جای دنیا که می روم وقتی با ایرانی ها حرف می زنم یک خاطره شیرین از لحظه گل و
بعد از بازی، برایم تعریف می کنند.
می گویند که پس از بازی چه داستان هایی داشتند.
جا بودند و کجاها رفتند.
مثل همین حرفی که شما می گویید.
اینکه مثلا خیابان ها شلوغ بود.
مثلا من در سوئد که با ایرانی ها حرف می زدم همین حرف ها را می زدند یا در استرالیا
هر کدام یک خاطره شیرین از گل من داشتند.
می گفتند که کجاها بودند.
هر کسی برای من داستان خودش را تعریف می کند و خاطره خودشان را دارند.
این برای من خیلی شیرین است.

 رضا قوچان نژاد از زندگی فوتبالی و علاقه هایش میگوید / او عاشق ساندویچ است

از نظر ما آن گل یک گل نبود.
تو با گلی که زدی یک ملت را در این نبرد برنده کردی.
می خواهم به تو بگویم که این هگل برای ما بسیار با ارزش تر از یک گل شد.
خودت شاید بعدها ارزشش را بفهمی.

– همیشه گل زدن خوب است.
من لذت می بردم.
یعنی وقتی شما در زمین گل می زنی یک حس خاصی دارد.
ولی راستش را بگویم، وقتی گل زدم، چیز زیادی نمی دانستم.
گفتم این هم یک گل است مثل گل های دیگر ولی راستش وقتی این حرف ها را می شنوم و
داستان هایی که مردم می گویند، تازه دارم می فهمم که آن گل با بقیه گل ها چه فرقی داشت
چون من فکر کنم در بازی با قطر هم گل حساسی زدم.
اگر آن بازی را نمی بردیم، بازی با کره تشریفاتی می شد.

کمی به آن روز برگردیم.
لحظه ای که آن گل را زدی یادت هست؟

– من وقتی گل را زدم چیزی متوجه نشدم.
فقط شادی کردم.
مثل گل های دیگر بود ولی حالا تازه دارم می فهمم آن گل چه بود…

رضا، اینکه کودکان هم تو را می شناسند چه حسی دارد؟

– حس خوبی است.
این وظیفه ما را سنگین تر می کند.
یعنی باید در آینده آماده تر از این باشیم.

فکر می کنی اگر به ایران بیایی دوست داری در چه تیمی بازی کنی؟

– فعلا که در خارج از
ایران بازی می کنم ولی اگر بیایم می روم ابومسلم.
البته ظاهرا الان اسمش تغییر کرده است.

شنیدیم که به ساندویچ ایرانی علاقه زیادی داری؟

– بله.
کلا استثنایی است.
در تهران ساندویچی که می خورم همه چیز دارد.
از سالاد بگیرید تا کالباس و جوجه و همه چیز.
خیلی خوشمزه بود.
با سس قرمز هم لذت زیادی دارد.

این ماجرای علاقه تو به سس قرمز چیست؟ یک عکسی با این سس های قدیمی هم در فضای مجازی داری.

– بله.
من در بچگی عاشق این سس ها بودم(dot) وقتی به مشهد رفتم خانواده ام یکی از این سس ها را
به عنوان هدیه برای من آوردند.
در دنیا مثل پیتزای ایرانی پیدا نمی شود، باور می کنید؟ می گویند پیتزا فقط پیتزای ایتالیایی ولی واقعا پیتزای
ایرانی خوشمزه ترین است.

از بین غذاهای ایرانی چه غذایی را دوست داری؟

– هیچ چیز آبگوشت نمی شود.

با دوغ می خوری و بعدش هم می خوابی؟

– من با نوشابه آبگوشت را می خورم.
می توانم هر روز آبگوشت بخورم.

کله پاچه چطور؟ اهلش هستی؟

– دیر به دیر کله پاچه می خورم ولی بین غذاهای ایرانی، آبگوشت و استانبولی
واقعا عالی است.
این دوتا غذای مورد علاقه ام هستند.

آشپزی بلدی؟

– اصلا.

اتفاقا تو که مدام شهر عوض می کردی باید آشپزی یاد می گرفتی؟

– من اصلا استعداد آشپزی ندارم.

در گلزنی استعداد داری؟

– در فوتبال یک کارهایی می کنم ولی برای غذا خوردن قبلا که مجرد بودم بیشتر
بیرون از خانه و در رستوران غذا می خوردم.

در اروپا غذای چه کشورهایی خوب است؟

– من ایتالیا و فرانسه را به دیگر جاها ترجیح می دهم.

پس اهل شکم هستی؟

– (خنده) بالاخره باید به خودمان خوب برسیم!

در تیم ملی چه کسی بیشتر از همه
غذا می خورد؟

– اگر اسمش را بگویم ناراحت می شود، پس بهتر است نگویم.

تو هم با او رقابت می کنی؟

– نه بابا.
من خوب به خودم می رسم ولی زیاد غذا نمی خورم.
من دوست دارم از غذا خوردن لذت ببرم.

رضا! روز اول تمرین گویا خیلی اخمو بودی و بچه ها فکر می کردند آدم مغروری هستی، درست است؟


اتفاقا هر کس با من آشنا می شود فکر می کند من اخمو هستم.
فکر می کنند من آدمی هستم که خودم را می گیرم ولی وقتی شما تا وارد یک جمع می شوید،
باید اول اطراف تان را نگاه کنید.
نه اینکه خجالتی باشم اما باید ببینم که دور و بری ها چطور هستند.
من آن زمان تازه به تیم ملی آمده بودم.
هدفم این بود که تلاش کنم و کارم را انجام بدهم.
دوست داشتم خودم را در زمین نشان بدهم.
بیرون از زمین رابطه خاصی با بچه ها نداشتم.
از خود آقا جواد (نکونام) بپرسید که وقتی با من آشنا شدند گفتند که تو اصلا مغرور نیستی.

ظاهرا بچه ها چند بار هم تو را زدند، این طور بود؟

– راستش را بخواهید خودم این را شنیده
ام.
چند باری می خواستند در تمرین من را بزنند چون فکر می کردند من مغرورم ولی واقعا این طوری نبود.
می گفتند اخمو هستم.
راستش آن اول یک مقدار غریبه بودم و تا جا بیفتم زمان برد.

اولین نفر با چه کسی دوست شدی؟

– اشکان دژاگه هم آن موقع تازه آمده بود.
چند اردو پیش از من دعوت شده بود.
خیلی زود با اشکان رفیق شدم ولی الان با همه بچه ها دوست و رفیق هستم.

رضا قوچان نژاد از زندگی فوتبالی و علاقه هایش میگوید / او عاشق ساندویچ است

کارلوس کی روش نقش مهمی در حضور تو در تیم ملی داشت.
آیا پیش از اینکه بیایی، حرف های خاصی درباره جو تیم ملی یا جوی که در ایران وجود دارد، شنیده
بودی؟

– من یکسری چیزها شنیده بودم ولی دوست داشتم بیایم.
قبل از اینکه با کی روش حرف بزنم، بعضی از دور و بری هایم چیزهای منفی درباره فوتبال ایران یا
کشورمان می گفتند.
بعد که کی روش آمد و مدتی با هم در تماس بودیم، او از بازی ام خوشش آمد.
یک روز سوال کرد که دوست داری برای تیم ملی ایران بازی کنی که من گفتم برایم افتخار است، همین
امروز دوست دارم برای تیم ملی بازی کنم(dot) وقتی آمدم ایران دیدم داستان هایی که برایم تعریف کردند، این طور
نیست.
وضعیت تیم ملی و اجتماعی ایران آن شکلی نیست که بعضی ها فکر می کنند یا بد می گویند.
با چشم خودم دیدم که همه چیز برعکس است.
از روز اول خیلی خوش گذشت و من زود راه افتادم.
دو سه ماه اول کمی سخت بود مخصوصا روزهایی که اجازه نداشتم برای تیم ملی بازی کنم.

کی روش هم در مصاحبه ای گفت بعضی ها دوست نداشتند تو برای تیم ملی بازی کنی، یادت می آید؟

– من چند سفر همراه تیم ملی بودم و بازی نکردم.
رد سفر لبنان، مجارستان و یک سفر هم به تهران.
چند جای دیگر هم بود که بازی نکردم.
دو سه ماه طول کشید تا مشکلم حل شود.
به اردو می آمدم ولی اجازه بازی نداشتم.
سختی هایی بود که گذشت و تمام شد.

اولین گل ملی ات را یادت هست؟

– به لبنان بود.
در ورزشگاه آزادی، مقدماتی جام ملت ها.
بازی را ۵ – صفر بردیم.
دو گل من زدم، سه گل هم آقا جواد.

آمار گلزنی هایت در برهه ای خیره کننده بود.
اصلا دنبال آمار و این جور چیزها هستی؟

– به آمار توجه دارم ولی برایم خیلی مهم نیست.
فقط دوست دارم تعداد بازی ها و گل های ملی ام زیاد باشد.

می دانی دایی ۱۲۰ گل ملی دارد؟

– او که خیلی گل زده است.

فکر می کنی یک روز بتوانی به این رکورد برسی؟

– نه بابا، غیرممکن است.
رسیدن به رکورد دنیا خیلی سخت است.

فکر می کنی در دنیا کسی باشد که رکورد دایی را بزند؟

– تا الان هم اتفاق نیفتاده است.
غیر از دایی کسی نزدیک به این رکورد هم نشده است.
کلا یک رکورد استثنایی است.
کسی هم نمی تواند آن را بشکند.

می دانی که اتفاقا علی دایی همیشه دید مثبتی به تو دارد؟

– مثلا چه چیزهایی می گوید؟

چند باری
درباره آن گلت به کره حرف زد.
او معتقد است تو مهاجم موقعیت شناس و تیزهوشی هستی.

– افتخار می کنم که یکی مثل علی دایی از من تعریف کرده است.

هیچ می دانی در دوران حضور در پرسپولیس دوست داشت تو را به این تیم ببرد؟

– واقعا؟ من نمی
دانستم.

اگر در پرسپولیس می ماند، شاید با خودت حرف می زد.

– اتفاقا ایشان را در بازی دوستانه با تیم جام جهانی ۱۹۹۸ در مشهد دیدم.
بعد از سال ها ایشان را از نزدیک دیدم.

صحبت خاصی داشتید؟

– در حد سلام و علیک و احوالپرسی.
برای خودم خیلی جالب بود که توانستم دایی را از نزدیک ببینم.
قبل از این فقط دایی را در تلویزیون دیده بودم.
بازی هایش را تماشا می کردم ولی او را از نزدیک دیدم و برایم افتخار بود.

می گویند در همان مسابقه رهبری فرد و هاشمی نسب که سفت بازی می کنند، سراغ تو هم آمدند.

– بعضی ها عادت دارند سفت بازی کنند.
باید همان طور که دوست دارند بازی کنند اما آن طور نبود که من را بزنند.

 رضا قوچان نژاد از زندگی فوتبالی و علاقه هایش میگوید / او عاشق ساندویچ است

کدام گل ملی ات را بیش از همه دوست داری؟

– خب حساس ترین گلی که زدم همان گل به
کره جنوبی بود.

تیم ملی در آستانه رسیدن به دومین جام جهانی پیاپی اش است.
تا چه اندازه به این مهم اعتقاد داری؟

– کی روش مربی است که خودباوری زیادی دارد.
او این اعتماد به نفس را هم به ما منتقل می کند و از این نظر رابطه خیلی خوبی بین
او و همه بازیکنان تیم ملی برقرار است.
از این جهت فکر می کنم بتوانیم به این خواسته مان برسیم.

اگر بار دیگر به جام جهانی بروی دوست داری این بار با چه تیمی همگروه شویم؟

– مهم نیست.
چون فکر می کنم شرایط فوتبال ما در حدی خوب شده که در این مدت با هر تیمی بخواهیم بتوانیم
بازی کنیم.
مهم این است که به جام جهانی برسیم و بعد هم مهم تر از آن، این است که به دور
دوم برویم.

فکر می کنی این خواسته محقق شود؟

– با این بازیکنان و با این روحیه ای که از آنها سراغ
دارم، همچنین با توجه به شرایط خوب تاکتیکی تیم ملی که در اردوهای بلندمدت بین بچه ها به وجود آمده،
این امر غیرممکن نیست.
باید امیدوار باشیم که این اتفاق بیفتد و به دور بعدی برویم.

حرف آخر؟

– خیلی خوشحالم که این فرصت را در اختیارم گذاشتید.
امیدوارم بتوانم با بچه های تیم ملی کاری کنم که مردم مانند روز بازی ایران و کره باز هم خوشحال
باشند.
یک گل دیگر که همه را شاد کند عالی است.

هفته نامه شماره یک

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
مهارت های زندگی
بیشتر >
آرون گروپس