جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

زندگی جالب والت دیزنی + تصویر

اشتراک:
زندگی جالب والت دیزنی + تصویر مهارت های زندگی
والت دیزنی نام: والتر الیاس «والت» دیزنی زادروز ۵ دسامبر ۱۹۰۱ – هرموسا، شیکاگو درگذشت : ۱۵ دسامبر ۱۹۶۶ – بوربانک، کالیفورنیا محل زندگی: شیکاگو، ایلی‌نوی تحصیلات : دبیرستان مک‌کینلی از دانشگاه: دانشگاه هنرهای تجسمی شیکاگو پیشه: بنیانگذار شرکت والت دیزنی که به عنوان محصولات والت دیزنی شناخته شده است سال‌های فعالیت ۱۹۲۰–۱۹۶۶ جایزه‌ها: ۷ […]

والت دیزنی نام: والتر الیاس «والت» دیزنی

زادروز ۵ دسامبر ۱۹۰۱ – هرموسا، شیکاگو

درگذشت : ۱۵ دسامبر ۱۹۶۶
– بوربانک، کالیفورنیا

محل زندگی: شیکاگو، ایلی‌نوی

تحصیلات : دبیرستان مک‌کینلی

از دانشگاه: دانشگاه هنرهای تجسمی شیکاگو

پیشه: بنیانگذار شرکت
والت دیزنی که به عنوان محصولات والت دیزنی شناخته شده است

سال‌های فعالیت ۱۹۲۰–۱۹۶۶

جایزه‌ها: ۷ جایزه امی، ۲۲
جایزه اسکار

زندگی جالب والت دیزنی تصویر

والتر الیاس دیزنی ” (والت دیزنی) در پنجم دسامبر سال ۱۹۰۱ در خانواده ای متوسط ‬در ایالت
ایلی نویز آمریکا، شهر شیکاگو به دنیا آمد.
پدرش، “الیاس دیزنی”، متولد کانادا و از تبار آنگلو-ایرلندی بود.
مادرش “فلورا کال”، دختری از اهالی ایالت اوهایو، از نسل آلمانی‌های آمریکایی تبار بود که خانواده اش در ۱۸۷۹ به
ایالت کانزاس مهاجرت کرده بود.
در کانزاس بود که خانواده های کال و دیزنی با هم آشنا شدند.

“الیاس دیزنی” مقاطعه کار ساختمان بود.
“والت دیزنی” می گفت خیلی وقتها مادرش همراه پدرش به سر ساختمانها می رفت و الوارها را می برید و
بهم میخ می کرد.
در خانواده “والت” چهار فرزند دیگر نیز بودند.
“هربرت”، “ریموند”، “ری” و “روت”.
“والت” با “ری” بسیار صمیمی بود.
این روابط صمیمانه باعث موفقیتهای “والت” می شود.

در سال ۱۹۰۱ “روز ولت” رئیس جمهور آمریکا شد، در سال ۱۹۰۶ پدر “دیزنی” مزرعه ای بزرگ در مارسلین ،
در ایالت میسوری خریداری کرد و با خانواده اش در آنجا شروع به زندگی کرد.
“ری” و “والت” به منظور کمک به پدر با او همراه شدند .
“والت” در کنار کار سخت مزرعه شروع به کشیدن نقاشی کرد.
زندگی روستایی و تماس مستقیم با جانوران، عشق و علاقه “والت دیزنی” را نسبت به حیوانات بر انگیخت و او
را به راهی هدایت کرد که سرانجامی پر افتخار داشت.

اوضاع زندگی خانوادۀ “دیزنی” پس از چند بار برداشت محصول ناچیز، بد شد.
‌در سال ۱۹۱۰ مزرعه را فروختند و راهی کانزاس سیتی شدند ، پدر “دیزنی” با فروش مزرعه توانست یک مؤسسه
تحویل روزنامه خریداری کند.

زندگی جالب والت دیزنی تصویر

پدر و مادر والت دیزنی

“والت” که در آنزمان ۹ سال بیش نداشت، به همراه برادرش “روی” که هشت سال از او بزرگتر بود، به
پدر یاری می رساندند.
“والت” به اتفاق برادر بزرگتر خود مجبور بود که در ساعت ۵/۳ پس از نیمه شب از خواب برخیزد و
انتظار بکشد تا کامیون توزیع روزنامه از راه برسد، آنگاه دو برادر دوان دوان به خانه های مختلف شهر می
رفتند و روزنامه ها را پخش می کردند.

باران لباس “والت” را خیس می کرد، در هوای سرد مثل بید می لرزید ذهن کودکانۀ او نمی توانست این
منظره را درک کند، او پیوسته بدنبال پاسخ این سوال بود که آیا زندگی یعنی کار و تلاش در حد
بردگان بخاطر در آمد بسیار ناچیز؟

او سو گند خورد که موفق شود.
در تمام مدت شش سالی که “والت دیزنی” روزنامه توزیع می کرد، از پدرش پول تو جیبی دریافت نکرد.
او ناگریز برای به دست آوردن پول توجیبی چاره ای اندیشید، در غیاب پدر به مناطق دیگر شهر سر میزند
تا مشتریان جدیدی را برای روزنامه پیدا کند.
او همچنین به عنوان شاگرد در یک شیرینی فروشی کار می کرد.
وقتی کمی استقلال مالی پیدا کرد، تمام حواسش را متوجه یک هدف کرد که عبارت بود آقا و ارباب خود
باشد.

علیرغم این کار طاقت فرسا علاقه “والت” برای کشیدن نقاشی افزایش می یافت و کم کم به کارهای تاتر و
سینما علاقه مند می گردید.
“الیاس” که تاکنون با هر گونه فعالیت هنری پسرش مخالف بود بصورتی معجزه آسا پذیرفت که “والت” برای شرکت در
کلاس های صبح شنبه در انستیتوی هنری کانزاس سیتی آموزش هنری را بصورت رسمی آغاز کند.
بدین ترتیب “والت” در ۱۴ سالگی بطور شکسته بسته، آموزشهای هنری کلاسیک دید.

نابسامانی حاصل از جنگ جهانی اول موجب شد که پدر دیزنی روزنامه فروشی خود را رها کند و به شیکاگو
نقل مکان کنند.
در شیکاگو، “والت” در دبیرستان مک کینلی نام نویسی کرد.
در این مدت برای روزنامه مدرسه نقاشی می کشید و موفق شد زیر نظر کاریکاتوریست روزنامه “لروی گاست” آموزشهایی ببیند.

پدر “دیزنی” در گذشته از در آمد حاصل از روزنامه ها در یک شرکت کوچک مربا سازی در شیکاگو مقداری
سهم خریده بود.
“والت دیزنی” در آنجا مشغول به کار شد.
کار یکنواخت مربا سازی در تمام روز برای پسرک شانزده ساله که شیفتۀ ماجراجویی بود، شکنجه ای به حساب می
آمد.

 زندگی جالب والت دیزنی تصویر

در ۲۲ ژوئن ۱۹۱۷ “ری” به خدمت نیروی دریائی آمریکا پیوست.
“والت دیزنی” نیز آرزوی پیوستن به نیروی دریائی را در سر داشت اما بعلت کم بودن سن موفق به این
کار نشد.
اما وسوسۀ استخدام در ارتش تمام ذهن او را اشغال کرده بود و با اینکه در دانشکده هنر شیکاگو تعدادی
واحد درسی گرفته بود، خود را به عنوان داوطلب رانندگی آمبولانس صلیب سرخ معرفی کرد.
مادرش که دید “والت” بجای بدوش کشیدن تفنگ باید رانندگی یک آمپولانس را بر عهده گیرد با پیوستن او به
ارتش موافقت کرد.

هنوز آموزش او پایان نیافته بود که آتش بس موقت اعلام شد.
اما یگان ویژه ای که “والت دیزنی” در آن عضویت داشت به فرانسه اعزام شد تا سربازان مصدوم آمریکایی را
از جبهه به وطن باز گرداند.
او در آنجا، یکسال راننده آمبولانس بود.
آمبولانس او پوشیده از نقاشی هایش بود.
طولی نکشید که افسر فرمانده به استعداد “والت” در نقاشی پی برد.
از این رو او را به غیر از رانندگی آمبولانس،‌ مأمور کشیدن پوستر هایی کرد که به سربازان، امدادهای اولیه
پزشکی را آموزش می داد.

اقامت “دیزنی” در فرانسه، این نوجوان رویایی را به مردی شجاع، ‌بالغ و با استقامت تبدیل کرد.
وی بعدها ابراز کرد که در این دوران آموختم به خود متکی باشم.
وقتی در ۱۹۱۹ “دیزنی” به ایالات متحده بازگشت پدرش از او دوباره خواست تا در شرکت مربا سازی کار کند،
اما او می خواست وارد کاری شود که واقعا از انجام آن لذت ببرد.
با وجود مخالفت شدید پدرش که معتقد بود کسب معاش و در آمد از طریق هنر احمقانه است، خانه را
ترک کرد و نزد برادرش در کانزاس رفت.

همین که وارد کانزاس شد یک راست به دفتر روزنامه “استار” یکی از پرفروش ترین روزنامه های شهر رفت.
متاسفانه مدیر روزنامه گفت: نیازی به کاریکاتوریست ندارد.
طبیعی است که مدیر امور اداری روزنامه استار نمی توانست پیش بینی کند که این جوان که امروز رانده می
شود روزی با نیروی تخیل خود حاکم میلیون ها ذهن می شود.

زندگی جالب والت دیزنی تصویر

دیزنی لند

بالاخره “والت” در شرکتی تبلیغاتی بطور اتفاقی مشغول به کار شد…
او در حین کار در آن استودیوی محلی، با یکی از کارمندان به نام “اوب ایورکز” آشنا شد.
“ایورکز” جوانی بود که اصلیت آلمانی داشت، و پس از مدتی تبدیل به مهمترین دستیار اوایل دوران کاری دیزنی شد.
“ایورکز” طراح خوش استعدادی بود، و به تدریج هر دویشان به این فکر افتادند که با کمک هم، مستقل شوند…

سرانجام “دیزنی” به اتفاق دوستانش نخستین موسسه تجارتی هنری خود را تاسیس کردند.
آنها توانستند ترتیبی بدهند که در مقابل طراحی پوسترهای شرکت، آتلیه هنری خود را در ساختمان این شرکت دایر کنند.
در این مدت کار آنها بد نبود.
اما روزی “والت” به طور اتفاقی آگهی استخدامی را در یکی از روزنامه دید که مربوط به شرکت فیلمهای تبلیغاتی
کانزاس سیتی بود و به یک کاریکاتوریست نیاز داشت.

این شرکت به ساختن فیلمهائی که امروزه بنام فیلمهای تبلیغاتی می شناسیم و در سینماهای محلی نمایش داده می شود
مشغول بود.
“والت” با هفته ای ۴۰ دلار دستمزد در آنجا استخدام شد.
پس از چند هفته “ایورکز” هم به او پیوست.
کارتون هائی که در در آنجا می ساختند اشکالی بود که بر روی مقوا کشیده و بریده شده و حالت
طبیعی نداشتند.

ابتکار و نوآوری “والت دیزنی” باعث حسادت همکاران با سابقه شرکت شد به همین دلیل اجازه نمی دادند که برای
کامل کردن کارتونهایش، تکنیک های جدید را بیاموزد.
او فکر درخشش و ثبت تصاویر نقاشی شده را بر روی نوار در فیلم در سر می پروراند.
یک روز او پس از خواهش و تمنای بسیار از مدیرش برای انجام چند آزمایش یکی از دوربین های شرکت
را به خانه برد.
بعد از آن هرگز نگاهی به پشت سر نیفکند.

سپس، او در ۱۸ سالگی با کمک “ایورکز” شروع به ساخت نقاشی متحرک کرد.
“والت” و “ایورکز” به کمک یکدیگر شروع به ساخت فیلمهای کوتاهی کردند که سوژه آنها جوکهای متداول روز بود.
“والت” از این کارتونها فیلم برداری کرد.
نتیجه یک حلقه کوچک بود که فیلمی به سبک کارتون های روزنامه ای بر روی آن پیچیده شده بود.

او این کارتون ها را به سینماهای درجه یک برد و به مدیران آنها نشان داد.
آنان از نتایج کار دیزنی هیجان زده شدند.
“والت” توانست آن ها را به سینمای “نیومن” بفروشد.
آنها ابتدا برای سینماها در ابتدای فیلم، کلیپ های کارتونی خنده دار می ساختند و در همین مدت به چهره
ای سرشناس با درآمدی بالا تبدیل شدند.

“والت دیزنی” پول زیادی از این راه بدست آورد و با این پول، فضایی بزرگ را اجاره کرد و با
سرمایه اولیه پانزده هزار دلار شرکت “نقش خنده” ‪ را افتتاح کرد.
دوربینی خرید و دوربین شرکت قبلی را پس داد.

“دیزنی” گروه توانایی از تصویر پردازان را به دور خود جمع کرد و در ۱۹۲۳، فیلم “سرزمین عجایب آلیس” را
ساخت، که در آن، دختر بچه ای بعنوان قهرمان فیلم میتوانست با شخصیتهای کارتونی بازی کند.
در این فیلم “آلیس” هنرپیشه حقیقی بود .
او دخترکی بود به نام “ویرجینیا دیویس” که در برابر دیواری سفید رنگ می ایستاد و به دستور کارگردان به
بازی مشغول می شد.
از او فیلم می گرفتند و کارتون سازها بر مبنای دستور العمل کارگردان قسمت کارتونی فیلم را می ساختند، و
بعد در لابراتوار این دو فیلم روی هم مونتاز می شد.

اشتیاق دیوانه وارش او را بر انگیخت تا برای بالا بردن کیفیت کارش، تمام اندوخته اش را در سرمایه گذاری
جدید صرف کند.
با وجود هزینه بالای تولید فیلم و رکورد بازار،‌ او به مرز ور شکستگی رسید.
شکست تجاری “سرزمین عجایب آلیس” باعث به تعطیلی کشاندن استدیو “والت دیزنی” شد.

او این روزها را روزهای سیاه زندگی خود می دانست.
تنها نیمکتی برایش باقی مانده بود.
تا جائیکه برای حمام مجبور بود که هفته ای یکبار به ایستگاه قطار برود.
ولی عاقبت با تلاش فراوان موفق شد برای تولید یک کارتون قرار دادی ببندد، و وضعش کمی بهتر شود.
با این همه سختی، او فردی نبود که به سادگی میدان خالی کند.
او اندیشه پیشرفت را در سر می پروراند.

در تابستان همان سال، “والت دیزنی”، این جوان لاغر اندام ۲۱ ساله، کت و شلوار قدیمی خودش را پوشید و
در حالیکه “سرزمین عجایب آلیس” را بعنوان نمونه کار همراه داشت، سوار بر قطاری رهسپار ایالت کالیفرنیا شد.
در آنجا فهمید برای ورود به هالیوود راهی دشوار دارد.

برادر وی، “روی دیزنی” در کالیفرنیا بود.
او مشوق “والت” بود و حس مشترکی با وی داشت.
دو برادر در کالیفرنیا با ۲۵۰ دلار خود و ۵۰۰ دلاری که قرض گرفته بودند، یک کارگاه در گاراژ عمویشان
تاسیس کردند.
به‌زودی آن‌ها سفارشی برای “آلیس” دریافت کردند.
آنها در ۱۶ اکتبر ۱۹۲۳ اولین قراردشان را برای تحویل “کمدی های آلیس” امضاء کرده و دست به کار شدند.

این فیلم پس از سه سال تولید بر روی پرده سینماها نمایش داده شد و “والت دیزنی” با درآمد حاصل
از آن خانه ای خرید.

سری فیلمهای “کمدی های آلیس” محبوبیت زیادی کسب کرد و استودیوی برادران “دیزنی” رونق یافت.
دو برادر پس از آن کار خود را گسترش دادند و به یک دفتر در هالیوود انتقال یافتند.
آنها ۶ فیلم از سریال آلیس را تهیه کردند که با موفقیت زیادی روبرو شد.

پس از مدتی، دختری از ایالت آیداهو به نام “لیلیان باوندز” به گروه انیمیشن سازی استودیوی “دیزنی” پیوست.
علاقه ای میان او و “والت” شکل گرفت و آن دو در ژوئن ۱۹۲۵ با هم ازدواج کردند.

افتتاح دیزنی لند

با پایان یافتن آخرین فیلم “آلیس”، استودیوی “دیزنی” کار بر روی انیمیشن جدیدی با عنوان “ماجراهای اسوالد، خرگوش خوش شانس”
را در ۱۹۲۶ آغاز کرد.
“اسوالد” موجودی کوچک و دوست داشتنی بود که توان و نیرو از تمام بدنش می بارید.
البته او صدا نداشت، چرا که هنوز در دوران سینمای صامت سر میشد…
موفقیت چشم گیر این سریال در سال ۱۹۲۷ “والت” را صاحب ثروت زیادی کرد.

در ۱۹۲۸، شخصیت کارتونی مشهور “دیزنی”، “میکی ماوس” خلق شد.
البته در ابتدا نام او “مورتیمر ماوس” بود، که در سومین فیلمش، “قایق بخاری ویلی”، نامش به “میکی ماوس” تغییر
یافت.
“میکی ماوس” بسیاری از ویژگیهای فیزیکی خود را از قلم “ایورکس” داشت که بهترین انیماتور زمان خود و یار صمیمی
دیزنی بود.

“دیزنی” در “قایق بخاری ویلی” به ابتکاری دست زد، و آن به خدمت گرفتن موسیقی همگام با نماهای فیلم بود.
این فیلم در ۱۸ نوامبر ۱۹۲۸ اکران عمومی شد و علاوه بر استقبال وسیع تماشاگران، در جراید هم پوشش خبری
خوبی برای آن ایجاد شد.
“میکی ماوس” در اواخر دهه ۲۰، آن شخصیت مبادی آدابی نبود که امروزه از او میشناسیم.
حداقل میتوان گفت که موجودی شیطان و موذی بود، اما از همان ابتدا صاحب یک شخصیت واقعی بود.
از آنجا که زمانه، زمانه سینمای ناطق بود، “میکی” هم باید صدا میداشت؛ “دیزنی” خود صدای او را تأمین و
تا ۲۰ سال این نقش را بازی کرد.
“والت دیزنی” اولین کسی است که طریقه هماهنگ کردن صدا با کارتون را اختراع کرد.

استقبال فراوانی که از شخصیت “میکی ماوس” بعمل آمد، “دیزنی” را قادر ساخت تا استقلال مالی بیشتری کسب کند و
به اهدافش نزدیکتر شود.
در آنزمان ۲۶ سال داشت و هرچند تشکیلات او با توجه به معیارهای هالیوود، هنوز بسیار کوچک بود، اما او
جای پای خود را در اولین، و یا حتی دومین پله موفقیت، محکم کرده بود.

در ۱۹۲۹، “دیزنی” ساخت سری کارتونهای کوتاه “سمفونیهای احمقانه” را آغاز کرد.
برخی از اوجهای خلاقانه دیزنی در این سری کارتونها نمود می یابد:

“رقص اسکلتها” (۱۹۲۹) با این مقدمه آغاز میشود
که چند گربه که در قبرستانی در حال زوزه کشیدن هستند، در نیمه های شب از خروج چهار اسکلت از
قبرهایشان برآشفته می شوند.
اسکلتها فصلهای ظریفی از حرکات موزون به نمایش می گذارند، و سپس در هنگام طلوع خورشید، سراسیمه به آرامگاه های
خود باز می گردند.
صحنه کاملا متناسب با آهنگی حزن انگیز بود؛ این قطعه موسیقی توسط “کارل استالینگ” بر اساس “مارش کوتوله ها”ی “ادوارد
گریگ” تصنیف شده بود (بسیاری از مورخان سینما، این قطعه را به غلط منتسب به “رقص مردگان” اثر “کامیل سن
سان” دانسته اند).

“گلها و درختها” (۱۹۳۲) که شوری عجیب در صنعت انیمیشن برانگیخت، چرا که اولین انیمیشن تمام رنگی بود.
این انیمیشن، نخستین جایزه اسکار را برای دیزنی بهمراه آورد.

سه بچه خوک” (۱۹۳۳) که یکی از بزرگترین موفقیتهای دیزنی را رقم زد.
ترانه زیبای “فرانک چرچیل” در این انیمیشن: “کی از گرگ بد گنده می ترسه؟” تا مدتها از رادیو پخش و
از دهان مردم شنیده می شد.

“دیزنی” در سن حدود ۲۹ سالگی دیگر جهانی شده بود.
در سال ۱۹۳۰ تصمیم گرفت آموزشگاهی دایر کند تا در آن کاریکاتوریستهای آینده فرصت فراگیری تکنیکها و روش های نقاشی
متحرک را بدست آورند.

تا ۱۹۳۱ “میکی” نیز آنقدر مشهور شده بود که مجله “تایم” یکی از مقالات بلند خود را به او اختصاص
داد.
“میکی ماوس” به هویتی بین المللی تبدیل شده بود.
در ایتالیا او را با نام “تاپولینو” و در ژاپن با نام “میکی کوچی” میشناختند.

با گذر زمان، بازیگران دیگر “دیزنی”، یک به یک پا به عرصه وجود گذاشتند.
پس از “میکی ماوس”، نوبت “دانلدداک” رسید که از شخصیتی مستقل برخوردار شود.
نام شخصیتی که صدای “دانلد داک” را تأمین می کرد، “کلرنس نش” بود که دوستانش او را “داکی نش” می
نامیدند.
او پیش از کشف شدنش توسط “دیزنی”، در یک شرکت توزیع شیر کار می کرد، و گهگاه کودکان را با
تقلید صدای حیوانات سرگرم می ساخت.
یکی از این تقلیدها تبدیل به صدای بدخلق “دانلدداک” شد، و صدای “نش” را در سرتاسر دنیا زنده کرد.
پس از آن “پلوتو”، “گوفی” و …
خلق شدند.
به جای “گوفی” هم “پینتو کولویگ” که زمانی دلقک سیرک و یک نوازنده و شوخی پرداز بود، صحبت می کرد.

پس از موفقیت این شخصیتهای کارتونی، “دیزنی” به این فکر میافتد که با استفاده از شیوه های غیر سینمایی، از
شخصیتهای فیلمهایش سود ببرد: منتشر ساختن کتابهای نقاشی مصور، تبلیغ، صفحه آهنگ، جواهرات بدلی، وسایل ریز و درشت مانند پاک
کن، خودکار، پیراهن و…
از طریق همین سرمایه گذاری بود که دیزنی در ۱۹۳۷ توانست یکی از بزرگترین رویاهای خود را محقق سازد، و
آن ساخت اولین فیلم بلند انیمیشن با عنوان “سفیدبرفی و هفت کوتوله” بود.

“سفید برفی” که بر اساس یکی از افسانه های “برادران گریم” و با هزینه ای معادل یک میلیون و پانصد
هزار دلار ساخته شده بود، چهار روز پیش از تعطیلات کریسمس، برای اولین بار در سینمای میدان کارثی هالیوود نمایش
داده شد…
از همان افتتاحیه، شورانگیز و میخکوب کننده بود.
فیلم به فروش بسیار بالایی دست یافت و نقدهای تحسین آمیزی از آن شد.
“دیزنی” با ثروت حاصل از آن فیلم کارتونی استدیوی مدرنی با ۱۵۰۰ نفر کارمنـد درکالیفورنیا دایر کرد.

“سفیدبرفی” بهترین لحظه زندگی “دیزنی” را به او ارزانی داشت و سبب ارتقاء هنر انیمیشن به سطح بالاتری از پیچیدگی
-سطحی که دیگران آنرا ورای امکان دستیابی می پنداشتند، شد …
در مراسم اعطای جوایز اسکار، از کار “والت دیزنی” قدردانی شد، و او یک مجسمه اسکار بزرگ همراه با هفت
مجسمه کوچکتر (به یاد هفت کوتوله) از دست ستاره خردسال آن دوران، “شرلی تمپل” دریافت کرد.
این انیمیشن هنوز یکی از بزرگترین شاهکارهای تاریخ متحرک‌سازی شناخته می‌شود.

پس از موفقیت سفیدبرفی، “دیزنی” ساخت انیمیشنهای بلند را با شاهکارهایی همچون پینوکیو (۱۹۴۰)، فانتازیا (۱۹۴۰)، دامبو (۱۹۴۱) و بامبی
(۱۹۴۲) ادامه داد.
در ۱۹۳۹ “والت دیزنی” ساخت استودیوی مجهز جدید خود را در شهر “بوربنک” به پایان برد…

در سال ۱۹۴۰ ‬استودیو “والت دیزنی” بیش از یک هزار هنرمند، متحرک‌ساز، قصه نویس و تکنسین داشت و کار ساخت
یک استودیو دیگر نیز به‌پایان رسیده بود.
گرچه در طول جنگ جهانی ۹۴ ‬درصد امکانات استودیو در اختیار ساخت فیلم‌های تبلیغاتی و آموزشی برای دولت و ارتش
بود.

درسال ۱۹۵۰ زمانی که با دو دخترش،‌ “شارون” و “دیانا” در پارکی قدم میزند به فکر خلق شهربازی “دیزنی لند”
افتاد، یک شاهکار در آن زمان و در تمام دورانها.

مدتی قبل از اینکه دیزنی لند ساخته شود، “والت دیزنی” اسباب بازی مکانیکی جمع کرده بود و به این فکر
بود با این اسباب بازی ها فیلمی به صورت انیمیشن تهیه کند.
در اواسط دهه ۱۹۴۰ آزمایشاتی را با عروسکهای مکانیکی آغاز کرده بود.
کمی پس از جنگ، “والت” به کارهای تفریحی پرداخت.
در این هنگام دو تن از کارتون سازان استدیو او در حال تهیه فیلم کارتونی از قطار بودند.
یکی از آنها “جانستون” بود.
او به “والت” گفت که در حال ساختن موتور بخار است.
“والت” از او خواست که قطاری بسازد که با موتور بخار کار کند.
پس از چند ماه حدود ۸۰۰ متر ریل با تونل ساخته شد که از زیر باغ گل همسرش عبور می
کرد.
“والت” در این فکر بود که اطراف استدیو خود را خط آهن بکشد.
بعدا متوجه شد که فضای کافی برای این کار در اختیار ندارد و از همین جا فکر ساختن دیزنی لند
به وجود آمد.

برادرش این سرمایه‌گذاری را سود ده نمی‌دانست و هیات مدیره و چند تن از بانکداران را قانع کرد که درخواست
“والت” برای پول را نپذیرند.
ولی “والت” متوجه منبع دیگری برای تامین سرمایه شد، تلویزیون…
در آن زمان تلویزیون به عنوان جدیدترین وسیله سرگرمی شناخته شده بود.

“والت” با کمپانی ‪ ABC‬از اولین پخش‌کنندگان تلویزیونی، قرارداد بست.
او پنح میلیون دلار سرمایه دریافت کرد و در قبال آن متعهد شد میکی ماوس را وارد برنامه‌های تلویزیونی کند.
در سال ۱۹۵۲ “دیزنی” سازمانی به نام WED به وجود آورد (مخفف والتر الیاس دیزنی) این سازمان مسئول تهیه طرح
پارک “دیزنی لند” شد.

از سال ۱۹۵۳ به بعد، “والت دیزنی” شروع به ساختن فیلمهای به اصطلاح درباره “طبیعت” و ماجراجویانه کرد، آنهم با
استفاده از بازیگران واقعی: صحرای زنده، دیوی کراکت و دزدان رودخانه و…

در سال ۱۹۵۵، دیزنی به رویای خود در مورد ساخت پارک بزرگ تفریحی “دیزنی لند” جامه عمل پوشاند.

“دیزنی لند” که در منطقه آناهایم (واقع در جنوب لس آنجلس) ساخته شده است، در تاریخ ۱۷ ژوئیه ۱۹۵۵ گشایش
یافت.
گروه های شبکه های تلویزیونی در صحنه حاضر بودند تا لحظه به لحظه مراسم گشایش را در حالیکه حدود سی
هزار میهمان، خیابان اصلی را پر کرده و به گشت زدن در دورترین نقاط پارک مشغول بودند، گزارش کنند.
میلیونها نفر دیگر در منازل خود از طریق تلویزیون به تماشای مراسم نشسته بودند.
تا کنون برای هیچ تشکیلات تفریحی، چنین تبلیغی نشده بود، و “دیزنی لند” یک شبه تبدیل به پدیده ای ملی
شد.

“دیزنی لند” دنیایی بود برای خانواده ها.
جایی که میشد در تمام طول روز، بگونه ای سیری ناپذیر، دوباره و دوباره از آن دیدن کرد.
بازدیدکنندگان میتوانستند ساعتها به پرسه زدن در خیابان اصلی و تماشای مغازه های آن بپردازند.
آنچه میان “دیزنی لند” و دیگر شهر بازیها تفاوت می گذاشت، این حقیقت بود که “دیزنی لند” شبیه پشت صحنه
استودیوهای فیلمبرداری بود.

موفقیت “دیزنی لند” باعث شد که “والت دیزنی” به فکر ایجاد پارک دیگری بیفتند که بتواند مردم ایالتهای شرقی را
به خود جلب کند.
“دیزنی” کسی نبود که از تکرار زندگی راضی باشد اما “دیزنی ورلد” را تکمیل تر از “دیزنی لند” طراحی کرد.
ولی شش ماه قبل از اینکه مرحله اول ساختمان پارک جدید اغاز شود، چشم از جهان فرو می بندد .

“کتاب جنگل” (۱۹۶۷)، آخرین انیمیشن بلند “والت دیزنی” بود که تحت نظارت او ساخته شد.
در اواخر پاییز ۱۹۶۶، در یک معاینه پزشکی معمولی، مشخص شد که “دیزنی” -که یک سیگاری قهار بود- گرفتار سرطان
پیشرفته ریه است.
یکی از ریه هایش برداشته شد، اما شش هفته بعد، در روز ۱۵ دسامبر، در یکی از اتاقهای بیمارستان سن
جوزف (درست واقع در آنسوی خیابان محل استودیو اش)، در شهر بوربنک درگذشت.
“دیزنی” در زمان مرگ ۶۵ ساله بود.

بعد از درگذشت او، سینما یکی از بزرگترین مغزهای خلاق و مبتکر خود را از دست داد.
“والت دیزنی” در زندگی از دو اصل پیروی می کرد: نخست پرداختن به کاری که از آن لذت می برد
و دوم گوش دادن به ندای باطن خویش.

اودر دوران زندگی اش ،‌۹۰۰ تقدیر نامه ، ۳۲ جایزه اسکار ،۵ مجسمه امی و ۵ دکترای افتخاری کسب کرد
و از ثروتمند ترین مردم جهان بود.

برترین ها

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
مهارت های زندگی
بیشتر >
آرون گروپس