پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

منوچهر هادی از زندگی کاری و من سالوادور نیستم ، می گوید

اشتراک:
منوچهر هادی از زندگی کاری و من سالوادور نیستم ، می گوید مهارت های زندگی
منوچهر هادی منوچهر هادی نمونه موفق یک فیلم ساز غریزی از جنس امیر نادری و یا مسعود کیمیایی است و کارهای متنوعی همچون بازیگری، دستیاری کارگردان و تدارکات را در سینما انجام داده و با تار و پود سینما آشنا است و هوش بالایش باعث شد که فیلم ساز حرفه ای و خوبی بشود و […]

منوچهر هادی

منوچهر هادی نمونه موفق یک فیلم ساز غریزی از جنس امیر نادری و یا مسعود کیمیایی است
و کارهای متنوعی همچون بازیگری، دستیاری کارگردان و تدارکات را در سینما انجام داده و با تار و پود سینما
آشنا است و هوش بالایش باعث شد که فیلم ساز حرفه ای و خوبی بشود و حداقل قصه اش را
برای مخاطب درست تعریف می کند، کاری که خیلی از کارگردان های مدعی از انجامش عاجز هستند.

در سال ۱۳۸۵، اولین فیلمش، «تلاطم» را ساخت و در همین سال موفق شد ۴ تله فیلم دیگر با
نام های «آخرین روز ماه»، «تصادف»، «فرصت های فردا» و «کوچه محجوب» را بسازد که علاوه بر کارگردانی، نویسندگی آن
ها را نیز عهده دار بوده است.
از جمله فیلم های او می توان به کارگردانی فیلم هایی نظیر «قرنطینه» (۱۳۸۶)، «یکی می خواد باهات حرف بزنه»
(۱۳۹۰)، اشاره کرد.

منوچهر هادی از زندگی کاری و من سالوادور نیستم ، می گوید

در فیلم های هادی شهر و آدم هایش محل بروز دارم و اتفاقات داستان است.
در دو فیلم قرنطینه و یکی می خواد باهات حرف بزنه در شمال و فیلم آخرش «من سالوادور نیستم» یک
کمدی موقعیت است و طبعا همانند هر فیلم دیگری نیز ویژگی ها و خصوصیت های ویژه خود را دارد و
نمونه موفق تولیدات بخش خصوصی است و به رغم نبود تبلیغات تلویزیونی فروش خوب و مناسبی داشته است.
هادی فیلم سازی است که به عنوان یک ملودرام ساز موفق نامش را در سینمای ایران تثبیت کرده است.
با منوچهر هادی درباره ویژگی های ساخت فیلمش گفت و گویی انجام داده ایم.

شما را به عنوان یک ملودرام ساز موفق می شناسیم. چگونه به سمت ساخت فیلم کمدی رفتید؟

قراردادی با جایی نبسته بودم که تا آخر عمرم فقط ملودرام بسازم.
یکی از پیش شرط هایی که برای ساخت من سالوادور نیستم داشتم این بود که رضا عطاران در فیلم حضور
داشته باشد.

اگر عطاران در فیلم حضور پیدا نمی کرد فیلم را نمی ساختید؟

چرا به گزینه دوم هم که مهران مدیری بود اعتقاد داشتم.
البته مذاکره ای با مهران مدیری نداشتم.

دو سه تجربه بازگیری مدیری در سینما چندان موفق نبود؟

اگر قرار می شد با مهران مدیری فیلم را بسازم با او جلساتی برگزار و اوضاع را سبک و سنگین
می کردم و فکر می کنم اگر با مهران هم فیلم را می ساختیم اتفاقات خوبی رخ می داد.
اما اولین گزینه بعد از خواندن فیلم نامه رضا عطاران بود و تهیه کنندگان فیلم هم از قبل با رضا
مذاکراتی داشتند و اوکی را گرفته بودند.
در کل اگر با این دو گزینه به توافق نمی رسیدیم فیلم را نمی ساختیم.

منوچهر هادی از زندگی کاری و من سالوادور نیستم ، می گوید

با رضا عطاران در قرنطینه تجربه خوب همکاری داشتید؟

بله، توان ونوع بازیش را می شناختم.

به هر حال برای ساخت فیلم نامه شخصیت محوری مثل من سالوادور نیستم به بازیگر توانایی مثل عطاران احتیاج داشتید؟

درست است و فیلم نامه ضمن شخصیت محور بودن، کار پر و پیمانی بود در این فیلم نامه هرچقدر حضور
رضا عطاران در نقش ناصر ایزدی مهم است نقش همسرش که یکتا ناصر نقشش را بازی می کرد هم مهم
بود و تعصبی که این مرد نسبت به همسرش دارد و به صورت متقابل هم الهام نسبت به ناصر دارد
باعث به وجود آمدن تعلیق می شود و اینکه بر اثر شرایط ناصر ایزدی مجبور به گرفتن صوری زن دوم
می شود و واکنش های زنش باعث خلق صحنه های جالبی می شود.
حتی نقش و حضور لیدر تور در ایجاد درام و بسترسازی های لازم موثر است..

یک جورهایی کاراکتر رضا عطاران در فیلم شما شباهت هایی به شخصیت این بازیگر در فیلم طبقه حساس دارد؟

فیلم
طبقه حساس را دیده بودم.
اما قصه ما با فیلم طبقه حساس متفاوت تر بود و هیچ ربطی در میان نبود.
البته شباهت هایی بین دو شخصیت به لحاظ نوع رفتار وجود داشت.
و در اینجا شغل شخصیت اصلی فیلم معلم دینی است و در طبقه حساس یک حاجی بازاری پولدار و سن
و سال دار و شخصیت ما معلم دینی است که تعصبات خاص خودش را دارد و از جنس آدم های
طبقه متوسط است و همیشه پای اعتقاداتش می ایستد و دچار لغزشی هم نمی شود و در موقعیت حاد و
خطیری که قرار می گیرد تلاش می کند به اصولش وفادار باشد و دروغ نگوید.

منوچهر هادی از زندگی کاری و من سالوادور نیستم ، می گوید

به نظر می رسد نقدهایی به رفتارشناسی این نوع از آدم ها در فیلم ن سالوادور نیستم انجام داده
اید؟

خودم در خانواده سنتی این نوعی بزرگ شده ام و رفتار و دغدغه آدم هایی از این دست را
می شناسم.
اتفاقا خیلی ها به من خرده گرفتند که یک جاهایی تلاش کرده ای این قشر را به سخره بگیری…

بیشتر نقد انجام داده اید تا سخره گرفتن؟

من اصلا نه قصد نقدکردن داشتم و نه به سخره گرفتن.
تلاش کردم آن شناخت دقیقی را که از این آدم ها دارم طرز دقیقی به مخاطب عرضه کنم.
رضا عطاران آدم طنازی است و اینقدر در این حوزه استعداد و توان دارد که اگر کنترل نشود ممکن بود
بابت مسئله ای که اشاره شد سوءتفاهماتی به وجود بیاید.
من با رضا تعامل خوبی داشتم و مدت ها با هم حرف می زدیم و می پرسیدم اگر خودت جای
این آدم معتقد بودی برخوردهایت با شرایط این آدم چگونه بود و چگونه این را ارائه می کنی که برای
مخاطب قابل باور باشد و یا تعصبی که این نوع آدم ها دارند و زن خودشان را در مکان عمومی
با نام فامیلی خودشان صدا می زنند را چگونه باید ارائه کرد.
خود من چنین آدم هایی را دیدم که با زنشان این نوع برخورد داشتند.

برخی از این آدم ها موقع صدا زدن زنشان در محیط بیرون خانه منزل می گویند؟

برخوردها متفاوت است.
یکی منزل صدا می زند و دیگری نام پسرش و دیگری مثلا نام فامیلی خودش را صدا می زند.
این نوع رفتار خیلی در جامعه رایج است.
در فیلم هم از چنین شرایطی موقعیت های طنز به وجود آمده است و در چند نمایش فیلم که با
مخاطب فیلم را در سینما دیده ام بعد از دیدن چنین صحنه هایی مخاطب از ته دل می خندد.
در هر صورت من نه قصد نقد و نه سخره کردن داشتم، بلکه از این وضعیت به نفع طراحی و
نمایش صحنه های طنز و خنده دار بهره برداری کردم.
طنزی هم که به شدت ایرانی است و شما نمی توانید صحنه ای در فیلم پیدا کنید که دور از
شان شخصیت ناصر ایزدی باشد.

آیا در حین فیلمبرداری پیش آمد بازی رضا عطاران به سمت اغراق برود و شما آن را تصحیح کنید؟

رضا
عطاران یکی از بهترین بازیگرانی است که من با او همکاری داشته ام و با کارگردان تعامل و هم فکری
دارد و نظم و انضباطش در حین کار مثال زدنی است و تقریبا اولین نفری بود که سر صحنه حاضر
می شد و برای تمام لحظات بازیش ایده و کنسه داشته و اگر می خواستم از همه این ایده های
معرکه استفاده کنم زمان فیلم سه ساعت می شد.

رضا به رغم باتجربه بودنش در کمال ادب و حرفه ای گری این پیشنهادات را مطرح می کرد.
خودش هم فیلم ساز است و شرایط برخورد با کارگردان را به خوبی بلد است و هیچ وقت نخواست چیزی
را به من تحمیل کند و میل یک ورزشکار حرفه ای و کاربلد در خدمت پروژه و کار گروهی بود
و مدت ها با هم حرف می زدیم و لحظات بسیار خوبی را با او در فیلم تجربه کردم و
هم خوش می گذشت و هم حالمان خوب بود.

 منوچهر هادی از زندگی کاری و من سالوادور نیستم ، می گوید

جزو فیلمسازانی هستید که اهمیت محیط های شهری در ایجاد درام داستان در فیلم هایتان غیرقابل کتمان است.
این ویژگی چقدر برایتان اهمیت دارد؟

اینکه از ابتدای شکل گیری طرحی برای تبدیل شدن به فیلم نامه فکر کنیم
که اینقدر داستان باید در خیابان بگذرد و بقیه در لوکیشن داخلی این گونه نیست و برای خودم چارچوب درست
نمی کنم که کدام وجه فیلم بیشتر باشد و آیا باید آداب زندگی شهری را نشان بدهم و غیره و
ذالک.
داستان فیلم نامه است که تکلیف من را مشخص می کند که کجا بروم و فیلمم را بسازم.
ناخواسته چون بچه شهرم و در این محیط بزرگ شده ام و در ضمن قصه های فیلم نامه هایم برگرفته
از زندگی حقیقی است، فیلم هایم رنگ و بوی شهری دارد.

در فیلم هایم شهر جلوه پررنگ و پرانرژی دارد.
خیلی از فیلمسازان شهرستانی می روند و در شهر و اقلیم خودشان فیلم می سازند.
نگاه و دغدغه من در فیلم سازی ژانر اجتماعی است و ژانر اجتماعی با زیرمجموعه ملودارم در شهر اتفاق می
افتد.
یک کارگردان اگر بتواند ۹۰ دقیقه زمان فیلم را در یک تک لوکیشن کار کند و درست با مخاطب ارتباط
برقرار کند توانمندیش بیشتر دیده می شود.
همانطور که گفتم به این چیزها کاری ندارم و فیلم نامه من را به طرف ساختار مورد نظر رهنمون می
کند.
من کارگردانی هستم که به شدت به فیلم نامه وابسته هستم و طبق آن فیلمم را بدون کوچکترین تغییر می
سازم…

به نظر می رسد شما با حضور در شهر سلیقه مخاطب و علاقه خودتان به این شیوه از فیلم سازی
را در نظر می گیرید؟

بیشتر کارگردان های ایرانی به خاطر هزینه و مسائل اقتصادی خودشان را در فیلم سازی
محدود می کنند.
خود من در نگارش فیلمنامه تمرکزم روی این مسئله است که فیلم خوب بسازم.
حالا می شود بیشتر از نیمی از داستان این فیلم خوب در یک خانه باشد و یا در خیابان شهرهای
مختلف مثل فیلم یکی می خواد باهات حرف بزنه و یا من سالوادور نیستم.
من به عنوان فیلمساز می خواهم حرف های جهان شمولی مطرح کنم.
نمی توانم بروم و درون یک خانه فیلم بسازم و به جهان شمول بودنش هم فکر نکنم.

در دو فیلم قرنطینه و یکی می خواد باهات حرف بزند و همین من سالوادور نیستم شهر و حضور آدم
ها در درون آن باعث می شود موقعیتی رخ بدهد (تصادف) که موتور درام قصه حرکت کند؟

بله، خب موقعی
که قهرمان فیلم شما در کلان شهرهای زیبایی مثل تهران و یا ریو و سائوپولو حضور داشته باشد می شود
از عنصر تصادف استفاده کرد.
اگر محل فیلمبرداری، در کویر، یک جای پرت و یا یک روستای دورافتاده باشد، این تصادف اصلا معنایی ندارد و
تصنعی و غیرقابل باور به نظر می رسد.
در سه فیلمی که اشاره کردید تصادف باعث آشنایی دو آدم و به هم رسیدنشان می شود.
البته قبول دارم میلی شخصیم باعث می شود فیلم شهری بسازم و چون دوست ندارم بروم کویر فیلم بسازم هیچ
کدام از فیلم هایم داستانش در کویر رخ نمی دهد.

نمی شود انتظار داشت منوچهر هادی فیلمی بسازد که قهرمانش در زیر درختی کنار جوی نشسته و انار بو می
کند؟

نه، کار من نیست! سعی می کنم در فیلم هایم به موضوعاتی بپردازم که این موضوعات دغدغه آحاد مردم
باشد و نه اینکه فیلمی بسازم که به غیر از خودم کسی آن را نفهمد!

درام من سالوادور نیستم و
داستانش در شهرهایی مثل ریو و سائوپولوی برزیل رخ می دهد.
چقدر از فضای این شهرها شناخت داشتید، که در فیلم از آنها استفاده کردید؟

این یک مورد خاص است و
من مسیر فیلمسازیم را دنبال می کنم و قبل از شروع فیلمبرداری به همراه فیلمبردار به بازدید لوکیشن ها می
رفتیم و گاهی صحنه هایی مثل سکانس قایق مادربزرگ دختر را به فیلم نامه اضافه کردیم.
یک موقعی بحث حرفه ای بودن فیلمسازی مطرح می شود.
به طور مثال من فیلم ساخته ام که صددرصدش متعلق به سینمای بدنه و گیشه تجارت است.

مثل قرنطینه؟

درست است و یا همین فیلم من سالوادور نیستم و برای من فیلمساز فیلم ساختن در شهری مثل
سائوپولو یک چالش بود.
البته ساختار فیلم به سینمای مورد علاقه ام و استفاده از قصه های واقعی خیلی نزدیک بود.

آیا در کنار خیابان های تهران فیلم ساختن آسان تر است و یا فیلم سازی در خیابان های ریو و
سائوپولو؟

کار در شهری که برای بار اول به آنجا می رویم کار فوق العاده دشواری است.
موقعی که در ایران فیلم نامه می نویسم و قرار است در همینجا هم جلوی دوربین ببرمش، دقیقا هر سکانس
و لوکیشن و جغرافیایش را در ذهنم تجسم می کنم.
اما در فیلم من سالوادور نیستم یک فیلمنامه ای دستم رسید که باید برای ساختش بلند می شدم می رفتم
یک قاره دیگر و وقتی هم نداشتم که بتوانم بروم و بگردم در خیابان های شهر و لوکیشن و فضاهای
مورد نظرم را پیدا کنم.

در حالی که در ایران قبل از شروع فیلمبرداری به همراه طراح صحنه می رویم و می گردیم و
درباره انتخاب لوکیشن ها حرف می زنیم و جاهای مختلف را تست می زنیم.
در ایران یک مجوز از نیروی انتظامی تهران بزرگ می گیرید و می توانید در همه جای شهر کار کنید.
اما در برزیل اوضاع فرق می کرد و برای فیلمبرداری در هر خیابانی باید یک مجوز جدید گرفته می شد.

جهان سینما

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
مهارت های زندگی
بیشتر >
آرون گروپس