شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

شعر کودکانه حیوونای رنگارنگ

اشتراک:
شعر کودکانه حیوونای رنگارنگ کودک و نوزاد
ما در این مطلب برای شما عزیزان شعر کودکانه حیوونای رنگارنگ و شعر زیبای جوجه کوچولو را برایتان آماده کرده ایم

بچه ها شنیدن شعر را دوست دارند و از آن لذت میبرند سعی
کنید برای کودکان شعر و دستان هایی را بخوانید که ذهن کودک با جهان
پیرامونش ارتباط برقرار کند در ادامه مطلب از پرشین وی ما قصد داریم برای
شما عزیزان شعر کودکانه حیوونای رنگارنگ و شعر جوجه ها را
به اشتراک بگذاریم

شعر کودکانه حیوونای رنگارنگ

حیوونا خیلی هستن

وحشی واهلی هستن

گاو، بچه اش گوساله

بز، بچه اش بزغاله

گوسفند و میش و بره

می
چرند توی دره

اسب و شتر تو صحرا

بار می برند به هرجا

روباه وشیر و پلنگ

حیوونای رنگارنگ

تو
دشت وکوه و بیشه

پیدا می شه همیشه

شعر کودکانه حیوونای رنگارنگشعر کودکانه حیوونای رنگارنگ

بیشتر بدانید از شعر کودکانه

بعضیا توی خونه شون
چند تا مرغ و خروس دارن
چون که نگهداری از این
پرنده ها رو دوس دارن

مرغا برای صابخونه
تخمای تازه میگذارن
رو بعضیاش می خوابن و
جوجه به دنیا میارن

بچه ها خوشحال میشن و
با جوجه بازی می کنن
می زارنش رو پاهاشون
مهمون نوازی می کنن

براش یه اسم میزارن و
دونه و آب بهش میدن
کم کم میفهمن مادرا
چه زحمتایی کشیدن

شبانه روز مراقبن
یه وقت جوجه مریض نشه
یا اینکه واسه گربه ها
خوراکی لذیذ نشه

تا اینکه با یه معجزه
زبونِ جوجه وا میشه
صداش میشه قوقولی قوقو
یا اینکه قُد قُدا میشه

مرغا به هررنگی باشن
از هر نژاد و کشوری
گوشتی باشن یا زینتی
ابریشمی یا پا پری

همه یه جور صدا دارن
قُد قُد قُدا ، قُد قُد قُدا
امام حسین گفت که میگن
حرف تو حقّه، ای خدا

متن شعر کودکانه حیوونای رنگارنگ

من کوچیکم، من کوچیکم
دارم می‌گم با جیک جیکم؛

«گشنمه، آب و دون می‌خوام
ارزن و خُرده نون می‌خوام

چه کار کنم من ای خدا؟
مامان بیا، قد قد قدا!»

شاعر: طیبه شامانی

طراح: چنور شعبانی

من توی برکه بودم
او روی شاخه‌ی بید
هی قار و قار می‌کرد
اصلاً مرا نمی‌دید

می‌خواستم بخوابم
با آن صدا نمی‌شد
من فکر خواب بودم
او فکر جوجه‌ی خود

آن روز تا بخوابم
صد بار آمد و رفت
هی قور و قور کردم
تا آن که پَر زد و رفت

شاعر: خاتون حسنی

شعر کودکانه حیوونای رنگارنگشعر کودکانه حیوونای رنگارنگ
جوجه حواست کجاست؟

نگو خبر نداشتی!
بازم که ردّ پات رو
تو خونه جا گذاشتی

هزار تا نقطه‌ی ریز
رو فرش و رو زمینه
این همه جای پا رو
کاشکی مامان نبینه

شاعر: سمیّه تورچی

سفره‌‍مونو تکوندم
توی حیاط خونه
گنجشکه گفت : «خدا جون،
این بچّه مهربونه»

خُرده نونا رو نوک زد
با اشتها چند تا خورد
یکی دو ت ارو هم زود
برای بچّه‌هاش بُرد

به گوش من می‌رسه
‏جیک جیک جیک صداشون
پُرشده خونه‌مون از
صدای خنده‌هاشون

تبیان / olgoirani

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس