همیشه ناراحتم و احساس شادی نمی کنم حال باید چه کنم؟
خیلی از افراد با خود می گویند چرا شاد نیستم و چرا هیچ حس سرزندگی در خود احساس
نمی کنند برای هر فردی در زندگی فراز و نشیب هایی وجود دارد که ممکن است بر روی فرد تاثیراتی
بگذارد و فرد احساس ناراحتی و افسردگی کند این که چرا شاد نیستم . چرا شاد نیستم را باید در وهله اول در خود بیابید
و سعی کنید آن را در زندگی خود حل و فصل کنید و راه هایی را بیتبید که شما را از فرسودگی روح نجات
دهد در ادامه مطلب از پرشین وی به این موضوع که چگونه خود را شاد نگه داریم خواهیم پرداخت
چرا شاد نیستم
دوست و آشنا متوجه تغییرات رفتاری شما شدهاند و خودتان احساس میکنید خلق و خویتان تغییر کرده است.
با این حال برایتان دشوار است که منبع و دلیل این تغییر رفتار را بفهمید.
افسردگی، مشکلات کاری، استرس و نگرانیهای روزمره و بیانگیزگی میتوانند دلیل این تغییرات روحی باشند. اما ممکن است تغییرات
روحی شما ناشی از یک مساله مهم دیگر نیز باشد؛ اینکه در رابطه با همسرتان دچار مشکل هستید.
چرا همیشه ناراحتم و شاد نیستم؟!
طبیعی است که بخاطر مسائل روزمره و رایجی که رابطه شما را تحت تاثیر قرار میدهد همیشه در یک حال
روحی ثابت و پایدار قرار نداشته باشید و گاهی خوشحال نباشید.
اما اگر تغییرات روحی شما شدید و پایدار است و برای مدت طولانی نتوانید احساس خود را بهبود بدهید و
بیش از انداره احساس نارضایتی کنید و در عین حال نتوانید مشکلاتتان را حل کنید به احتمال زیاد دلیل ناراحتی،
رنجش و نارضایتی شما از زندگی به رابطه زناشویی تان برمیگردد.به این پرسشها پاسخ بدهید تا درک دوبارهای درباره
احساس نارضایتی خود پیدا کنید.
با پاسخ به این پرسشها متوجه خواهید شد آیا دلیل نارضایتی شما مربوط به رابطه است یا نه.
بررسی اینکه چرا شاد نیستم
آیا بیشتر وقتها تنها هستید؟
آیا شما
و همسرتان زمان کافی برای باهم بودن سپری میکنید؟ آیا به اندازه کافی اوقات مشترک دارید؟ اگر مشترکات شما کم
هستند، اغلب تنها هستید و هر کسی در رابطه کار خودش را میکند این مساله میتواند باعث نارضایتی و احساس
اندوه شود.
اگر ترجیح میدهید وقتتان را طور دیگری پر کنید، در کنار آدمهای دیگری باشید و از تنهایی خود بیشتر از
معاشرتهای دونفره لذت میبرید این نشان میدهد چیزی در رابطه شما مشکل دارد.
به دنبال عاملی باشید که باعث شده از ارتباط دونفره لذت نبرید و زندگی خود را از دیگری جدا کنید.
دلیل را پیدا کنید و اگر میخواهید مشکلتان واقعاً حل شود به فکر یافتن راه حلی برای آن باشید.
آیا از معاشرت با هم لذت میبرید؟
ممکن
است شما با شریک زندگیتان وقت زیادی را بگذرانید.
اما از این معاشر لذت چندانی نبرید و یا فقط حضور فیزیکی داشته باشید بدون اینکه از لحاظ روحی و
عاطفی خود را درگیر رابطه کنید.
ممکن است در رابطه قرار باشید و کاری را صرفا برای رضایت دیگری انجام بدهید بدون اینکه خودتان هیچ نوع
نیاز روحی به آن داشته باشید.
چرا شاد نیستم و درمان آن
مثلا با همسرتان به یک مهمانی بروید اما این کار را صرفا بخاطر او انجام بدهید.
ممکن است با او وارد گفتگو و مکالمه شوید اما این کار را از روی اجبار یا وظیفه انجام بدهید.
حتی شاید کارها و برنامههایی در ذهنتان داشته باشید که احساس میکنید نباید آن را با همسرتان در میان بگذارید
و یا فکرهایی دارید که شخصا از آن لذت میبرید اما اصلا برایتان دلپذیر نیست که آنها را مطرح کنید.
همین که کاری را بخاطر احساس تکلیف یا وظیفه انجام بدهید و از انجام کارهای دلپذیر خودتان امتناع کنید این
نشان میدهد مشکلی در رابطه شما وجود دارد.
آیا از رابطه جنسی لذت میبرید؟
اگر رابطه جنسی باعث رضایت جنسی و روحیتان نباشد، نمیتوانید انتظار داشته
باشید آدم خیلی خوشحالی باشید.
صمیمیت و رضایت جنسی چیزی است که شما نمیتوانید در روابط دیگرتان جستجو کنید.
اگر چنین رضایتی در رابطه ندارید و یا به اندازه کافی باعث خوشحالیتان نمیشود این مساله روی احساس و عواطف
شما فورا تاثیر میگذارد.
اثر این نارضایتی درونی خیلی سریع نمایان میشود.
بدترین وضعیت زمانی است که حتی نتوانید این مساله را با شریک جنسی خود مطرح کنید و یا با وجود
طرح موضوع او هیچ تلاشی برای بهبود رابطه انجام ندهد و این را مساله خود شما بداند و انتظار داشته
باشد آن را به تنهایی حل کنید.
آیا از بحث و گفتگو گریزان هستید؟
آیا از بحث و گفتگو یا
اعلام مخالفت هراسان هستید چون نمیخواهید تنش و دعوایی ایجاد شود؟ اگر اینطور است شما در رابطه با همسرتان خوشحال
نیستید و احساس امنیت نمیکنید.
اجتناب از بیان تعارضها به این معناست که اختلافها هرگز حل و رفع نشوند و شما هرگز نسبت به هیچ
چیزی احساس رضایت کامل یا نسبی نداشته باشید.
امتناع از بیان اختلافات و تعارضها یعنی شما و همسرتان نمیخواهید مشکلی را حل کنید.
به این پرسش پاسخ بدهید که چرا نمیخواهید مشکلی را مطرح کنید و از چه چیزی میترسید؟ سپس به دلایل
ترستان بپردازید و مساله را عمیقتر بررسی کنید در غیر اینصورت طبیعی است که خوشحال نباشید و احساس خوبی نداشته
باشید.
آیا به دنبال فرد دیگری هستید؟
آیا احساسات، افکار و خواستههایتان را با فرد دیگری در میان میگذارید؟ اگر
ترجیح میدهید درباره احساسات، نگرانیها و شادیهایتان با فرد دیگری حرف بزنید و بیان آنها برای همسرتان کار سادهای نیست
این به معنای آن است که چیزی در رابطه شما مشکل دارد در واقع به همین دلیل است که به
دنبال کسی برای همدلی و همراهی هستید.
این فرد میتواند مادر، دوست یا همکارتان باشد.اینکه بیشتر وقتتان را با دیگران میگذرانید و کسانی هستند که میتوانند بهتر
از شریک زندگیتان با شما همدلی و همراهی کنند یک زنگ خطر برای رابطه شماست.
آیا تنهایی را ترجیح میدهید؟
آیا همیشه به دنبال خلوت خودتان هستید؟ اگر خلوت تنهایی خودتان برایتان جذابتر از
زمانی است که با شریک زندگیتان سپری میکنید باید به دنبال دلیل آن باشید.
اشتباه نکنید.
آیا خود را با دیگران مقایسه
میکنید؟
آیا دائما زندگی زناشوییتان را با دیگران مقایسه میکنید؟ آیا احساس میکنید در مقایسه با دیگران شما بازنده هستید؟
آیا احساس میکنید دیگران بهتر و موفقتر هستند و در مقایسه با دیگران رابطه شما ضعیف، ناکافی و ناموفق است؟
چه چیزی باعث میشود که در این مقایسه شما بازنده رابطه باشید؟ آیا مقایسه شما رویکرد درستی دارد؟ آیا آنچه
از دیگران میبینید مبتنی بر واقعیت است؟ آیا دیگران باعث افسردگی و نگرانی تان میشوند؟ واقعیتها را ارزیابی کنید و
اگر ربطی میان این نوع مقایسهها با احساس نارضایتی خود پیدا میکنید به راهحلهای جایگزین فکر کنید.
شاید لازم باشد چیزهایی را تغییر بدهید؛ چه در شیوه مقایسه خود با دیگران و چه در رابطه.
آیا همیشه
شکایت میکنید؟
آیا همیشه از همسرتان، اخلاق، عادتها و سبک زندگی اش ایراد میگیرید؟ چرا شاد نیستم ؟ آیا رفتارهای همسرتان را آزاردهنده میدانید؟
چه چیزهایی آزاردهنده هستند؟ آیا ممکن است بین احساس نارضایتی شما و رفتار همسرتان ربطی وجود داشته باشد؟ چه میتوانید
برای بهبود این رابطه بکنید؟
پیشنهاد
ـ اگر پاسخهای شما به این پرسشها مثبت است بهتر است برای تغییر
کلی وضعیت خود ابتدا به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کنید و مسائل و کشمکشهای خود را با او در
میان بگذارید.در بسیاری از موارد با ایجاد چند تغییر مثبت میتوانید همه چیز را بهبود بدهید.
رها کردن مسائل به حال خود باعث افزایش نارضایتیهای درونیتان میشود.
زندگیتان را تغییر بدهید تا شاد باشید و از آنچه در اختیار دارید بهره بیشتری ببرید.
بیشتر بدانید از راه های کنار آمدن با غم و اندوه
۱٫ احساساتتان را با یک دوست امین یا یکی از اعضاء خانواده درمیان بگذارید. در واقع این فرد
باید کسی باشد که خوب به حرف های شما گوش بدهد، سعی در قضاوت کردن در مورد آن یا تغییر دادن شما نداشته باشد.
۲٫ سعی کنید کارهایی انجام دهید که به شما آرامش می دهد. به پیاده روی بروید،
دوش آب گرم بگیرید، یک کتاب خوب بخوانید، به گل و گیاه های خانه رسیدگی کنید یا به سایر سرگرمی های مورد علاقه تان بپردازید.
فوراً استرستان را پایین آورید.
ذهنتان را آرام کنید.
احساساتتان را تسکین دهید.
نوعی آسودگی خیال در جسمتان ایجاد کنید.
تمدد اعصاب را به طریقی طبیعی و آسان ایجاد کنید.
۳٫ راهی برای آرام کردن و تسکین خود پیدا کنید. اینکار باعث می شود احساساتتان آزاد و رها شود.
مدیتیشن کنید، به موسیقی آرامش بخش گوش دهید یا حرکات کششی ساده انجام دهید.
۴٫ خاطره نویسی کنید. وقتی اینکار را انجام می دهید مثل این می ماند که یک شنونده
خوب دارید که می توانید به او اطمینان کرده و حرف هایتان را با او درمیان بگذارید.
۵٫ یاد بگیرید که چطور بهترین دوست خود باشید. سعی کنید یکبار دیگر نگاهی به خودتان بیاندازید
و اینبار ب عشق و علاقه به خودتان نگاه کنید. ببینید شاید تا امروز با خودتان به تندی و سنگدلانه رفتار می کردید، و از این به بعد به جای آن برای خودتان همدردی و دلسوزی کنید.
سلامت نیوز / beytoote