مشکلات زندگی
اما…
هرگز فراموش مکن به یاد داشته باشی آن چه را که شادمانت می سازد.
” آلبرت هوبارد” زن وشوهر جوان ، معمولاً در آغاز زندگی ، به مشکلات توجه عمیقی ندارند؛ و شادمان از
این هستند که هر دو به آرامش روان رسیده اند اما چند صباحی که از این پیوند مقدس می گذرد،
حساسیت ها شروع شده ، مشکلات و پیچ و خم های زندگی ، توجه آنان را به خود جلب می
کند.
چرا که مرد برای رسیدن به استقلال اقتصادی، سعی در حل این گونه مشکلات دارد و کمتربه اوضاع و احوال
خانواده می رسد.
زن نیز در گیرودار این مسائل، سطح توقعاتش از زندگی بالاتر می رود و به همین ترتیب، کم کم مشکلات
روانی ناشی از خستگی ها و حساسیت ها ، خود را می نمایاند.
بدون شک، جدی گرفتن مشکلات زندگی و دائم در فکر آنها بودن، زندگی را در کام دختر و پسر جوانی
که دل به فردای زیبای خویش بسته اند ، تلخ می سازد.مشکلات زندگی در سال های اولیه را می توان
به دو دسته ی عمده تقسیم کرد: ۱- مشکلات اقتصادیمشکلات اقتصادی مانند تهیه ی مسکن، هم سطح نبودن میزان دخل
وخرج ، مشکل اشتغال و…
که خرج تراشی ها، چشم و هم چشمی ها ، تجمل پرستی و توقعات نابجا می تواند این مشکلات را
دامن بزند و موجب بروز نابسامانی و فشارهای روانی شود.
این گونه مشکلات که در آغاز هر زندگی نوپایی وجود دارد، چیزی نیست که نتوان آن را برطرف کرد.
کمک و یاری مالی و فکری خانواده ها ی عروس و داماد، می تواند مانع بروز چنین مشکلاتی شده ،
یا عاملی برای رفع آنها باشد.
در این میان ، زن و مرد نیز با درایت ، کاردانی ، مدیریت صحیح و چشم پوشی از خواسته
ها ی نابجا ، قادر به رفع مشکلات اقتصادی خویش هستند.
دراین مورد ، زن نقش عمده و مهمی برعهده دارد، چرا که او می تواند با مراعات اقتصاد خانواده و
کاستن از مخارج غیر ضروری ، به شوهر خویش کمک کند و باری از دوش او بر دارد .
در آغاز زندگی ، اغلب این چنین است و زن و مرد توقع چندانی از زندگی ندارند و اعتدال را
در هزینه و خرج زندگی رعایت می کنند .
اما اگر آنها بخواهند اندکی سطح زندگی خود را بالاتر ببرند، توقعات بی مورد زیادتر شده ، خوشی ها و
لذت ها را از بین می برد و چه بسا در مواردی ، سبب پیدایش اختلاف و درگیری می شود
.
در آغاز زندگی ، زنان و شوهران جوانی که با تکیه به هدف های معنوی و اخلاقی با یکدیگر پیمان
زناشویی بسته اند و به یکدیگرعشق می ورزند، چه بسا بعضی شب ها حتی نان خالی هم برای خوردن ندارند
واین هیچ مشکل حادی در روابط صمیمانه ی آنان پدید نمی آورد.
زن و شوهر مؤمن و معتقد ، به خوبی می دانند که ” در پی دشواری ، آسانی و راحتی
است” و برهمین اساس دل به آینده می بندند و مشکلات را برخود هموار و آسان می کنند .
آنان می دانند که شکوه از کمبود زندگی و نداشتن وسایل و…
، خود پدید آورنده ی کدورت ها و مواجه کردن زندگی با مشکلات و نا آرامی ها ست و حاصل
آن چیزی نیست، جز این که شوهر بخشی ازهزینه ی لازم زندگی را بزند و توقع نابجای همسر را برآورده
کند، یا تن به گناه ، حرام و اختلاس و…
دهد تا بتواند زندگی را تأمین کند ویا با همسر به مشاجره و درگیری بپردازد، که این ها همه راه
حل های نامطلوب و مردودند و تنها راه سعادتمندی و آبرومندی ، توکل به خداوند و تحمل سختی های زندگی
است .
۲- مشکلات روانی ، اخلاقی وعاطفیدسته ی دوم ، مشکلات روانی ، اخلاقی وعاطفی مربوط به روابط ما بین زن
و شوهر جوان است.
این مشکلات که بیشتر ناشی از چشم و هم چشمی ها ، دخالت دیگران در زندگی ، آداب و رسوم
دست و پا گیر ، حساسیت های بیجا و بی مورد ، فشارهای روانی ناشی از خستگی ها و دیگر
موارد است ، زندگی زناشویی را دچار بحران می کند.
مهم ترین عامل مشکلات روانی ، عاطفی و اخلاقی را می توان عدم شناخت همه جانبه ی یکدیگر دانست.
این مسئله که ریشه ای ترین عامل در اختلافات خانوادگی است ، اگر به درستی شناخته نشود و برای حل
آن اقدام اساسی صورت نگیرد، زندگی با صفای عروس و داماد را در آینده دستخوش نا آرامی هایی می کند
که مشکلات روانی و استرس های فزاینده ای را دربرخواهد داشت.
مشکلات روانی و عاطفی ، که در آغاز زندگی ، کمتر رنگ و معنایی دارد، برای عروس و داماد ،
چندان مشکل حادی به نظر نمی رسد؛ اما پس از چندی که ارتباط این خانواده ی نوپا با دیگران ،
به ویژه خانواده های یکدیگر، آغاز می گردد، این مسائل نیز کم کم پدیدار می شوند.
این جاست که درد دل های عروس و داماد شروع می شود و مسائلی که از ابتدا در دل خویش
پنهان کرده بودند، نمایان می کنند.
به جهت این که این مشکلات ، سایه ی شوم خود را بر محیط با صفای خانواده نیندازد و دنیای
شاد و باطراوت نوعروس ونوداماد را تیره و تار نسازد، هوشیاری زن و شوهر را می طلبد که با دقت
و ظرافت تمام از کنار این گونه مسائل مشکل آفرین ، به نیکی بگذرند و چشم امید به آینده ی
سعادتمند خویش بدوزند.
البته چنان که پیشتر نیز به کرات اشاره شد ، اکثر زن و شوهرهای جوان ، در سال های آغازین
زندگی ، خودآگاه یا ناخودآگاه ، به یکدیگر توجه بیشتری دارند و مشکل همسر خود را ، مشکلی مشترک دانسته
، سعی در رفع آن می کنند و در این راه از هر کوششی برای یکدیگر دریغ نمی ورزند.
در همین سال هاست که ذوق و سلیقه های شخصی، کم رنگ می شود و زن و شوهر برای به
دست آوردن رضایت یکدیگر، از خواست خود در می گذرند و به نظر دیگری تن در می دهند.
زیرا آنان به خوبی در یافته اند که ازدواج به معنای واقعی ، نوعی همکاری و تشریک مساعی طرفین برای
پیشبرد اهداف جامعه و خانواده و قراردادی است بین دو انسان همدم و همگام که سعی بر حل مشکلات خود
دارند .
تبیان