اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا

اس ام اس ورود امام حسین به کربلا

اس ام اس ورود امام حسین به کربلا ,کربلا بر تو مهمان رسیده وعده‌ی وصل جانان رسیده کربلا وا کن
آغوش خود را بــر پذیرایی آل طاها

اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا

ای زمین کربلا، آغوش خود را باز کن بهر استقبال ثاراللّهیان، پرواز کن

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا باغبان باغ خون با لاله یاس آمده کربلا آغوش خود بگشا که
عباس آمده

اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا

بـــــار بگشـــــایید اینجـــــــا کربلاست آب و خاکـــش با دل و جان آشنــاست السّــــــــــلام ای سرزمین کـــربــــــلا السّــــــــــلام ای
منــزل و مـــأوای مـا

اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا

اینجا، کرب و بلاست، الله اکبر اینجا، سرها جدا، گردد ز پیکر محمل مرانید قـرآن بخـوانید

هیهات من الذله الله اکبر

اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا

کرب و بلا نظاره کن، جامۀ صبر پاره کن سینه پر از شراره کن، خون
به جگر، دوباره کن روح تو در بر آمده، جان پیمبر آمده جان پیمبر آمده، حجّت داور آمده

اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا

این زمین،
کربُ بلاست، کعبه ی قالوا بلیٰ است قتلگاه من صفا، مروه ام طشت طلاست محمل مرانید با من بمانید اینجا
بود حج شهادت در موج خون ما را عبادت

اس ام اس ورود امام حسین به کربلا

داره
میاد از دشت سرخ کربلا – صدای زنگ قافله زینب و تنهایی و غربت و بلا – دیگه نداره فاصله

اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا
یه کاروون همه رشید و پهلوون نه زخمی و نه بی سرو نه قد کمون یه مادری تو قافله شش
ماهه ای در برشٍ تموم آرزوی اون دومادیه اصغرشٍ خبر نداره – میشه آواره یه چند روزه دیگه بیشتر
اصغر نداره
اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا
السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا ای که پاینده شد ، از تو دین خدا از
کعبه شد جدا سیدالشهداء به قربانگاه عشق ، می‌رود از منا
اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا
کاروان عشیره ی خورشید وارد قتلگاه خون شده
است کاروانی که محو در معبود وارد ورطه ی جنون شده است
اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا
به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا
اینجا مران ای ساربان محمل که باشد کربلا اینجا الا حجاج بیت الله خون، احرام بربندید که کامل می شود
با زخم تن حج شما اینجا
اس ام اس ورود کاروان امام حسین به کربلا
شد وارد کرببلا حسینم، ای نور عینم زینب گوید بهرت به شور و شینم،
ای نور عینم تا که تو در این سر زمین نشستی، قلبم شکستی رشته ی عمر خواهرت گسستی، قلبم شکستی

از چه بیاید بوی حزن و ماتم، مُردم از این غم تبیان