داستان جالب | نمره ده نقاشی
داستان جالب نمره ده نقاشی
داستان جالب نمره ده نقاشی , پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین! بعد
هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو
عوض کنه.
دفتر رو برداشت و ورق زد.
نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم، دایرهای توپر
و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایرهای قرمز کشیده بود و نوشته بود: «پسرم دقت کن!» فردای اون
روز مادر سری به مدرسه زد.
از مدیر پرسید: «میتونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟» مدیر هم با لبخند گفت: «بله، لطفا منتظر باشید.»
داستان جالب نمره ده نقاشی
معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدائی
لرزان گفت: «ببخشید، من نمیدونستم…
، شرمندهام.» مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت.
اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: «معلم مون
امروز نمرهام رو کرد بیست!» زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم!» بیا اینقدر ساده به دیگران
نمرههای پائین و منفی ندیم.
بیا اینقدر راحت دلی رو با قضاوت غلطمون نشکنیم.
یکی بود