سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲
درخواست تبلیغات

داستان زیبای | دست گرفتار در گلدان

اشتراک:
پیامک و تبریک تولد
روزی دست پسر بچه‌ای در گلدان کوچکی گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید...

داستان زیبای دست گرفتار در گلدان

داستان زیبای دست گرفتار در گلدان ,روزی دست پسر بچه‌ای در گلدان کوچکی گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست
دستش را از گلدان خارج کند.
به ناچار پدرش را به کمک طلبید.
اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانستند دست پسر را از گلدان خارج کنند.

داستان زیبای

گلدان گرانقیمت بود، اما پدر تصمیم گرفته بود که آن را بشکند.
قبل از این کار به عنوان آخرین تلاش به پسرش گفت: «دستت را باز کن، انگشت‌هایت را به هم بچسبان
و آنها را مثل دست من جمع کن.
آن وقت فکر می‌کنم دستت بیرون می‌آید.» پسر گفت: «می‌دانم اما نمی‌توانم این کار را بکنم.»

داستان زیبای دست گرفتار در گلدان

داستان زیبای دست گرفتار
در گلدان

پدر که از این جواب پسرش شگفت‌زده شده بود پرسید: «چرا نمی‌توانی؟» پسر گفت: «اگر این کار را
بکنم سکه‌ای که در مشتم است، بیرون می‌افتد.» شاید شما هم به ساده‌لوحی این پسر بخندید، اما واقعیت این است
که اگر دقت کنیم می‌بینیم همه ما در زندگی به بعضی چیزهای کم‌ارزش، چنان می‌چسبیم که ارزش دارایی‌های پرارزشمان را
فراموش می‌کنیم و در نتیجه آنها را از دست می‌دهیم.
یکی بود

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس
تالارکده