شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

داستان زیبای | پسرک بیسکویت فروش

اشتراک:
پیامک و تبریک تولد
خانم تورو خدا بیاین بیسکوییت بخرین ارزونه فقط پنجاه تومان زن به او مینگرد و در حالی که به وی مینگرد فقط میگوید: یک دونه بده ولی فردا مییام ازت صد تا میخرم ...

داستان زیبای پسرک بیسکویت فروش

داستان زیبای پسرک بیسکویت فروش ,خانم تورو خدا بیاین بیسکویت بخرین ارزونه فقط پنجاه تومان زن به او مینگرد
و در حالی که به وی مینگرد فقط میگوید: یک دونه بده ولی فردا مییام ازت صد تا میخرم چون
نذر دارم فردام اینجا هستی؟ -آره خانم من همیشه اینجام فردام می یام و واسه شما صد تا بیسکوییت نگه
میدارم سلام آقا پسر ….
لطفا بیسکوییتای منو بده که زود باید برم پسرک از اینکه صد تا بیسکوییت را یک جا فروخته و میتواند
مادر بیمارش را به نزد پزشک ببرد خوشحال است.

داستان زیبای پسرک بیسکویت فروش

داستان زیبای پسرک بیسکویت فروش

-سلام پسرم آماده شم بریم دکتر در یک لحظه دست پسرک در جیبش گیر میکند
و جز یک سوراخ بزرگ چیزی در آنجا پیدا نمیکند در آن طرف شهر پسری در پیتزا فروشی مشغول خوردن
پیتزاست داستانک

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس