داستان زیبای | گردهمایی عشق, صبر و گذشت
داستان زیبای گردهمایی عشق
داستان زیبای گردهمایی عشق ,روزی عشق، صبر و گذشت گرد هم آمده بودند.
هر کدام شروع کردند از محسنات خود سخن گفتن و هر یکی سعی میکرد خود را مهمتر از دیگری جلوه
دهد.
نزاع بین آنها در گرفت.
عشق میگفت: «بدون من صبر و گذشت معنایی ندارد.
من هستم که به تمام هستی هویت میبخشم.» صبر پاسخ داد: «اگر نیروی من نبود، هیچ انسانی توان تحمل این
همه مصائب و مشکلات مختلف را در زندگی نداشت.» داستان زیبای گذشت به سخن آمد: «ولی این من هستم که
باعث شدهام انسانها با تمام اختلافهایشان با یکدیگر کنار بیایند و گر نه هر کس از دیگری فرار میکرد.»
داستان گردهمایی عشق صبر و گذشت
چون راه به جایی نبردند، قضاوت را به محضر پروردگار
حکیم بردند.
خداوند فرمود: «حال که این گونه بین شما اختلاف افتاده است، من با هر سه شما یک نیروی عظیم و
واحدی خواهم ساخت و بر هر قلبی که محبت من در آن جای داشته باشد فرو میفرستم تا توسط
شما سه موهبت، به اوج قله انسانیت و بندگی نائل گردد.» یکی بود