چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

داستان کوتاه | روش بادی و خورشیدی

اشتراک:
پیامک و تبریک تولد
روزی خورشید و باد در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری احساس برتری می‌کرد....

داستان کوتاه روش بادی و خورشیدی

داستان کوتاه روش بادی و خورشیدی ,روزی خورشید و باد در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری
احساس برتری می‌کرد.
باد به خورشید می‌گفت: «من از تو قوی‌ترم.» خورشید هم ادعا می‌کرد که او قدرتمندتر است.
گفتند بیاییم امتحان کنیم.
خوب حالا چگونه؟ دیدند مردی در حال عبور است و کتی به تن دارد.
باد گفت: «من می‌توانم کت آن مرد را از تنش در آورم.» خورشید گفت: «پس شروع کن.» باد وزید و
وزید.
با تمام قدرتی که داشت به زیر کت مرد می‌کوبید.
در این هنگام که مرد دید ممکن است کتش را از دست بدهد، دکمه کتش را بست و با
دو دستش محکم آن را چسبید.
باد هر چه کرد نتوانست کت را از تن مرد خارج کند و با خستگی تمام رو به خورشید کرد
و گفت: «عجب آدم سرسختی بود، هر چه سعی کردم موفق نشدم.
مطمئن هستم که تو هم نمی‌توانی.»

داستان کوتاه روش بادی و خورشیدی

داستان کوتاه روش بادی و خورشیدی

خورشید گفت تلاشش را می‌کند و شروع کرد به تابیدن.
پرتوهای پر مهرش را بر سر مرد بارید و او را گرم کرد.
مرد که تا چند لحظه قبل سعی در حفظ کت خود داشت، متوجه شد که هوا تغییر کرده و با
تعجب به خورشید نگریست.
دید از آن باد خبری نیست، احساس آرامش و امنیت کرد.
با تلاش مداوم و پر مهر خورشید او نیز گرم شد و دید که دیگر نیازی به اینکه کت را
به تن داشته باشد نیست.
بلکه به تن داشتن آن باعث آزار و اذیت او می شود.
به آرامی کت را از تن به در آورد و به روی دستانش قرار داد.
باد سر به زیر انداخت و فهمید که خورشید پر مهر و محبت که پرتوهای خویش را بی‌منت به دیگران
می‌بخشد از او که به زور می‌خواست کاری را انجام دهد بسیار قوی‌تر است.
یکی بود

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس