آثار سخن چینی بر زندگی انسان چگونه است؟
یکی از بزرگترین گناهانی که متاسفانه به ان اهمیت داده نمیشود و هدف از ان سرکوفت شدن شخصیت است سخن چینی می باشد.یکی از انگیزه های سخن چینی، تفریح و سرگرمی ناسالم است . آثار سخنچینی را در این مجموعه برای شما بیان کرده ایم که بدانید عاقبت ان در زندگی چه تاثیری دارد.
آثار سخنچینی
سخنچین کیست؟ آثار و راه درمان آن چیست؟آیا سخنچینی حلال هم داریم؟سخنچین کسى است که حرف دیگران را به آن کسی که سخنی دربارهاش گفته شده، میرساند .انسان سخنچین، در مجالس و محافل سراپا به گوش مینشیند؛ سپس به دنبال اغراض نابخردانه، آن سخنان را به گونهاىدلخواه در گوشه و کنار نقل کرده و زمینههای تفرقه را در جامعه فراهم میسازد.
این عمل ناپسند – که در بیشتر موارد، مصداقی از غیبت است – در اسلام از گناهان بزرگ شمرده شده و در قرآن کریم نیز به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است،
پیامدهاى دنیوی و اخروی نامطلوبى مانند: دشمنى و تفرقه، دشمنی با خدا، پذیرفتهنشدن دعا و عذاب قبر نیز از آثارسخنچینی است.دقت در پیامدهای منفی سخنچینى و نقش ویرانگر آن در جامعه و خانوادهها، و همچنین عذابها و مجازاتهاى الهى که در دنیا و آخرت بر آن مترتب است،میتواند نقشی بازدارنده در برابر سخنچینی داشته باشد.
در مواردی که نقل سخن توطئهآلود دیگران بتواند از بروز حادثه و فاجعهای برای فرد و یا اجتماع جلوگیری کند، نقل این سخنان برای آمادهسازی تدبیرات لازم حرام نبوده بلکه گاه واجب میشود،اما این حالت استثنایی را نباید بهانهای قرار داد تا هر سخنچینی مذمومی را با آن توجیه کنیم
پاسخ تفصیلی
صلح و صفا از ارکان یک جامعه مطلوب بوده و پیوند میان انسانها را محکمتر میکند.از طرف دیگر؛ آنچه انسانها را نسبت به یکدیگر بدبین کرده، الفت و علاقه آنها را از بین ببرد، زشت و ناپسند بوده، با سرشتشان نیزسازگار نیست.از جمله رفتارهایى که پیوندهاى مثبت موجود در جامعه انسانى را تهدید میکند، «نمامى» یا «سخنچینى» است که ازنظر عقل، زشت و ناپسند بوده، اسلام از آن نهى کرده و طینت انسانهاى پاک نیز آنرا نمیپسندد.
سخنچین کیست؟
«نمیمه» در لغت؛ به معناى صداى آهستهاى است که از حرکت چیزى یا از برخورد پاى انسان به زمین هنگام راه رفتن بر میخیزد و از آنجا که افراد سخنچین، معمولاً سخنان خود را آهسته و در گوشى به این و آن میرسانند، برای سخنچینى نیز از این واژگان استفاده شده است همچنین گفته شده که «نمیمه» در اصل به معناى تزیین کلام دروغین است؛ چرا که افراد سخنچین سعى میکنند، سخنان خود را زیبا جلوه دهند.
در اصطلاح اخلاق؛ سخنچین کسى است که حرف دیگران را به آنکه سخن دربارهاش گفته شده میرساند، چه با گفتن، چه با نوشتن و چه با رمز و اشاره و فرقى نمیکند که آنچه نقل میکند عملى باشد یا گفتارى و فرقى نمیکند آنچه را نقل میکند عیب ونقص گوینده باشد یا نه.بنابراین، حقیقت سخنچینى همان افشاء سرّ و پردهدرى است.
انسان سخنچین، در مجالس و محافل سراپا به گوش مینشیند؛ سپس به دنبال اغراض نابخردانه، آن سخنان را به گونهاى دلخواه در گوشه و کنار نقل میکند و بین افراد جامعه، «تفرقه افکنى» و «دو به هم زنى» میکند.آثار سخنچینی از نگاه قرآن و حدیثاین عمل ناپسند که در اسلام از گناهان کبیره شمرده شده است،پیامدهاى دنیوی و اخروی نامطلوبى دارد که به تعدادى از آنها اشاره میکنیم:
۱٫دشمنى و تفرقه
۲٫دشمنى با خدا پیامبر خدا(ص) فرمود: «دشمنترین شما نزد خدا، سخنچیناناند».
۳٫پذیرفته نشدن دعا روایت شده است که؛ قحطى بنى اسرائیل را فرا گرفت.حضرت موسى(ع) چندین بار از خداوند طلب بارانکرد، ولى باران نبارید.به دنبال آن بود که پروردگار به آنحضرت وحى کرد که دعاى تو و یارانت به ایندلیل مستجاب نمیشود که در میان شما شخص سخنچینى است که بر این کار اصرار میورزد.موسى(ع) پرسید: خدایا او کیست تا از میان خود اخراجش کنیم؟ فرمود: اى موسى! من خود، شما را از سخن چینى برحذر میدارم، چگونه رازاو را بر ملا سازم؟ آنان به صورت جمعی[و با حضور سخنچین به صورت ناشناس] توبه کردند و خدا نیزبرایشان باران فرستاد.
۴٫عذاب قبر پیامبر خدا(ص) فرمود: «هرکس به قصد سخنچینى و دو به هم زنى قدمى بردارد، خداوند در گورش آتشىبر او مسلّط سازد که تا قیامت او را بسوزاند».«در شب معراج زنى را دیدم که سرش چون سر خوک و بدنش مانند الاغ بود و عذاب انبوهى اورا احاطه کرده بود!» شخصى پرسید: به چه جُرمى؟ پیامبر پاسخ داد «به خاطر سخنچینى و دروغگوییاش».
۵حرام شدن بهشت بر شخص سخنچین امام باقر(ع) فرمود: «بهشت بر سخنچینان حرام است».امام صادق(ع) فرمود: «چهار گروهند که واردبهشت نمیشوند: «کاهن،منافق، معتاد به مشروبات الکلى و قتّات؛ یعنى نمّام».
انگیزههاى سخنچینى
الف.بدنام و بیارزش کردن گوینده سخن : سخنچین براى اینکه کسى را نزد دیگران بدنام کند و او را از
چشم آنان بیندازد سخن او را برایشان نقل میکند و سعى میکند باعث تنفّر و بیزارى شنوندگان از گوینده اصلى
گردد.
ب.بدنام کردن کسانى که سخن گوینده اصلى درباره آنان است؛ یعنى سخنچین با نقل و اشاعه سخن وى به دلیل
موقعیت و اعتبارى که گوینده اصلى سخن در نزد شنوندگان دارد، میخواهد کسانى را بدنام کند که سخن درباره آنان
گفته شده است.
ج.فرصتطلبى و جاهطلبى : سخنچین گاهى براى جا کردن خود در دل دیگران، سخنانى که درباره آنان گفته شده برایشان
بازگو میکند تا به شنونده بفهماند که من طرفدار و دوستدار تو هستم.
د.لذت و تفریح : بعضى انسانها بجاى تفریح سالم و مشروع رو به تفریح و لذّت نامشروع و مخرّب مینهندو یکى از تفریحات ناسالم که مایه سرگرمى، بطالت و وقت گذرانى است، جلسات گفت و شنود بدون فایده وحکمت است، در این مجالس غیبت، سخنچینى براى وقت کشى، نُقل مجالس است و سخنچین نقالى میکند و به شیوهاى نادرست سرگرمى میآفریند.
سخن چینی در بیشتر موارد، مصداقی از غیبت است برخورد با سخنچین به سخنچین نباید روى خوش نشان داده،بلکه باید با او چنان برخورد کنید که به خود اجازه ندهد، حرف دیگران را پیش شما نقل کند.در غیراین صورت، شریک جرم او شده، او را در کارش تشویق کردهاید.این را هم باید دانست که سخنچین همانطور که
سخن دیگران را نزد ما افشا میکند، سخن ما را نیز پیش دیگران بر ملا میسازد.
امام على(ع) فرمود: «کسی که سخن دیگران را نزد تو میآورد [یقیناً] سخن تو را نزد دیگران میبرد».از اینرو؛ هنگام رویارویى با اشخاص سخنچین، رعایت نکات زیر ضرورى است:
۱٫او را نهى از منکر کنیم و زشتى کارش را به او گوشزد نموده، نصیحتش کنیم.۲٫در صورتى که بر این کار خود اصرار ورزد او را از خود دور کنیم.۳٫با اعتماد به سخن او، نسبت به دیگران بدگمان نشویم.۴٫پس از شنیدن سخن او، در پى جستجو و تحقیق از کسانى که درباره آنان سخن رفته، برنیاییم.
راه درمان سخنچینی
براى مبارزه با این پدیده شوم اخلاقى و قطع ریشههاى آن از درون جان آدمى، قبل ازهر چیز باید به سراغ انگیزههاى آن رفت .به یقین تا عامل حسد، دنیاپرستى، نفاق، حالت آزاردهى و انتقامجویى که عوامل اصلى پدیده شوم نمیمه و سخنچینى میباشداز میان نرود، این رذیله اخلاقى از وجود انسان برچیده نمیشود.ممکن است مدتى با اراده و تصمیمهاى قوى، محدود یامنفى گردد، ولى باز در مواقعى خود را نشان خواهد داد.
ناگفته نماند؛ بسیارى از فضایل یا رذایل اخلاقى در یکدیگر تأثیر متقابل دارند هر کدام میتواند سبب دیگرى آثار سخنچینی و گاه مسبّب از آن گردد، و این در حالات و شرایط مختلف روى میدهد.از سوى دیگر؛ دقت در پیامدهای منفی سخنچینى و نقش ویرانگر آن در خانواده و جامعه و عواقب ناگوارى که از این رهگذر دامن همه را میگیرد، و همچنین تفکر در مجازاتهاى دنیوی و اخروی پروردگار، قطعاً از عوامل بازدارنده خواهد بود.
افرادی که به سخنچینی عادت کردهاند، باید نتایج فوق را همه روزه از نظر بگذرانند، و پى در پى به خود تلقین کنند که سرانجامِ نمّامى و سخنچینى این است !، و گرنه وسوسههاى شیطانى و هوا و هوس آنها را آسوده نخواهد گذاشت.واکنش منفی مؤمنان با سخنچینان میتواند عامل بازدارنده دیگرى باشد؛ زیرا هنگامى که به گفتههاى آنها اعتنا نشده و مردمآنها را از خود طرد کنند، به زودى در مییابند که سخنان آنها نه تنها خریدارى نداشته بلکه نفرت دیگران
را به دنبال دارد و همین امر اراده آنها را در این کار زشت آثار سخنچینی تضعیف میکند.
آخرین سخن در این زمینه آن است که بیشتر رذائل اخلاقى ناشی از ضعف ایمان است و هرچه پایههاى ایمان به پروردگار و روز جزا در دل محکمتر گردد، این رذایل کمرنگتر خواهد شد.
موارد استثناء
حرام بودن سخنچینى به عنوان یک گناه کبیره و زشتى آن از نظر علم اخلاق یک اصل اساسى است که باید همیشه مورد توجه باشد، ولى به نُدرت ممکن است این حکم مانند سایر احکام شرع استثناءهایى داشته باشد که در آن موارد نقل کردن حرف این براى آن یا بالعکس نه تنها جایز باشد، بلکه گاهد واجب باشد، از جمله این موارد جایى که احساس کنیم فرد یا گروهى قصد کشتن یا زدن آسیب جانی ومالی به فردى را دارند که باید سخن آنها را براى فرد مورد نظر نقل کنیم تا در محافظت خویشتنبکوشد یا از منطقه خطر دور شود، نظیر آنچه در مورد موسى(ع) واقع شد که پس از داستان کشتن قبطى متجاوز کسى نزد موسى(ع) آمد و گفت: «این جمعیت براى کشتن تو به مشورت نشستهاند فوراً از شهر خارج شوکه من از خیرخواهان تو هستم».
گاه میشود به وسیله سخنچینى راست یا دروغ میان صفوف دشمن اختلاف افکند، این نیز از موارد جواز یا وجوب آن است نظیر آنچه درباره نعیم بن مسعود در جنگ احزاب نقل شده که با نقل سخنانی میان دو گروه از دشمنان اسلام اختلاف افکند و آنها را نسبت به یکدیگر بدبین و در امر جنگ سست نمود.ولى اینگونه استثنائات نادر هرگز نباید بهانهاى براى آلودهشدن به این گناه یا استقبال از گفتههای سخنچینان شود.چنانکه امام على(ع)فرمود: «در تصدیق سخنان افراد سخنچین عجله نکن هر چند خود را در لباس خیرخواهان درآورند».
اسلام کوئست