این جملات را امام حسین (ع) نگفته است!
همانطور که میدانید روضه خوانی وظیفه تبلیغی ندارد بلکه با توجه به روحیه ی فرد روضه خوانی را شروع میکند و از به زبان اوردن مصیبت های بسیار فجیع و دردآور جلوگیری کرده و با اداب و رعایت حال مردم شروع به مرثیه سرایی کند. در این میان باید خیلی مراقب باشد از دروغ ها و ماجراهای غیر واقعی حذر کنند. اداب روضهخوانی برای مردم را در پرشین وی ببینید.
روضهخوانی برای مردم
مقتلنگاران و روضهخوانان، سخنان بسیاری را در قالب نثر و نظم به امام حسین (ع) نسبت دادهاند که هرگز سندو مدرکی برای آنها نمیتوان یافت.بعضی از آن سخنان با اینکه غیر مستند و جعلیاند، بسیار مشهور و متداول نیزهستند و از آنجا که مقبولیت عام یافتهاند، برخی از پژوهشگران و نویسندگان بهنام و معاصر نیز آنها را مسلمالصدورپنداشته، بدون تامل و تحقیق در آثار خود به عنوان سخنی از سخنان امام حسین (ع) آوردهاند.
به گزارش ایسنا به نقل از باشگاه خبرنگاران، امروز هم بسیاری از کتابسازان و مولفان مبلغ و مبلغان مولف پیوستهآنها را در تالیفات و تبلیغات خویش از زبان امام حسین (ع) مینویسند و در شمارگان فراوانی منتشر میکنند؛ غافلاز آنکه امام حسین (ع) هرگز آن سخنان را نگفته و به زبان نیاورده است و آن سخنان، هر یکمصداق آشکاری است از آن ضربالمثل معروف که میگوید: «رُبّ مشهورٍ لا اصل له.»
در میان مقتلنگاران روضهخوان و مجالسنویسان واعظ، از دیرباز چنین مرسوم بود که داستانها و سخنانی را نخست در مجالس روضهخوانی برای مردم (عوام الناس) میگفتندو سپس همانها را در کتابهای خود مینوشتند.آنان در آغاز این مجالس، خود نیز تردید داشتند و آن سخنان راتنها برای گریاندن مردم میگفتند اما با دیدن تاثر شدید شنوندگان، از آن تردید دست شسته، باورشان میشد که امام حسین (ع) چنان سخنانی گفتهاند و یا چنان حوادثی رخ داده است.
به این ترتیب، سخنان بسیاری نخست با عنوان «زبان حال» گفته شده و سپس در کتابهای مقاتل و مجالس تدوینشده است.همان سخنان ساختگی، با گذشت زمان و پس از آنکه پیوسته تکرار شده و شهرت یافتهاند، از صورت «زبانحال» خارج شده و صورت «زبان قال» به خود گرفتهاند.گویندگان و سرایندگان اینگونه سخنان به تصور اینکه در چنان شرایطی جا داشت امام حسین (ع) چنان سخنانی بگوید، آنها را گفته و نوشتهاند اما این گفتهها با مرور زمان از «شرایط و احوال» گذشته به مقام «حوادث و اقوال»
رسیدهاند تا به پشتوانه شهرت و مقبولیت عام، از سخنان امام حسین (ع) انگاشته شده و روایت و حدیث پنداشتهشدهاند.اینگونه سخنان حدیثگونه، بهویژه در میان اشعاری که به امام حسین (ع) نسبت داده میشود فراوان است.دهها بلکه صدها بیتاز اینگونه اشعار را تنها در کتابی مجهولالمولف به نام «ادب الحسین و حماسته» میتوان یافت.ما در اینجا تنها بعضی از آن سخنان را که بسیار مشهور و معروفند و اکنون نیز برخی از مولفان و نویسندگان آنها را از سخنان امام حسین (ع) می پندارند و از زبان آن حضرت نقل میکنند، مورد اشارهقرار میدهیم؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
إنّ الحیاه عقیده و جهاداین سخن به عنوان سخنی از سخنان امام حسین (ع) زبانزد خاص و عاماست و به جز اهل تحقیق، همگان آن را از زبان آن حضرت نقل میکنند.استاد مطهری معتقد است این سخن را سند و مدرکی نیست و از نظر مفهوم و محتوا نمیتواند درست باشد.قِفْ دونَ رأیک فی الحیاه مُجاهداًإِنَّ الحیاه عَقیده و جِهاد
از این سخن استاد تنها همینقدر فهمیده میشود کهاین سخن، مصرعی از یک بیت شعر است و حدیث و روایت نیست.این سخن روایت یا حدیث نیست و ازامام حسین (ع) نقل نشده است بلکه یکی از شعرای معاصر مصری یعنی احمد شوقی آن را سروده است.ان کان دین محمد إلاّ بِقَتْلی یا سُیُوفُ خُذِینیشیخ محسن هویزی حائری، معروف به «ابوالحبّ هویزی»، از خطبای
بهنام حسینی و از شاعران شیعه، دارای دیوان شعری به نام «الحائریات» است.در فضل و کرامت این شاعر همین بسکه بیتی از یک قصیده غرای او، چنان شهرت شگفتانگیزی پیدا کرد که در همه جا و در بیشتر نوشتههابه نام امام حسین (ع) و به عنوان حدیث و روایتی از سخنان سیدالشهدا (ع) نقل و ثبت میشود؛ یعنیچنان زبان حالی در حق ابوالاحرار (ع) گفته است که به جای زبان قال و حدیث مسلم نشسته است.آنجا که میگوید:
اَعْطَیْتُ رَبِّی مُوْثِقاً لا یَنْتَهِیإلاّ بقتْلی فَاصْعُدی وَذَرینیإنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْإلاّ بِقَتْلی یاسُیُوفُ خُذِینینکته دیگر اینکه این شعر ابوالحب هویزی که تنها چند بیت از آن برگزیده شد، به نام سید
بحرالعلوم (قدس سره) نیز نوشته شده و در ایران همه جا به نام سید شهرت یافته است و از زباناو خوانده میشود.اسقونی شربه من الماء: جرعهای آب به من بنوشانید که جگرم از تشنگی سوخت!
مرثیه خوانی برای زندگی مردم
پیشترها هرگاه که این سخن را از زبان روضهخوانانی که برای گریاندن مردم حاضرند هر روضه بیاساسی را بخوانند میشنیدیم، به سختی ناراحت میشدیم وبا خود میگفتیم آخر چگونه امکان دارد که امام حسین (ع)، ابوالاحرار و سرور آزادگان، چنین سخن ذلتباری را دربرابر دشمن به زبان آورد و با خواری و ذلت، زبان به التماس گشاید و از مردمان پستی که کمر به قتل او بسته بودند خواهش کند که بیایید به خاطر جدم رسول خدا (ص) جرعهای آب به من دهید؛ شهید عزیزی که شعارش «هیهات منا الذلّه» و سخنش «موت فی عز خیر مِن حَیاه فی ذلّ» بود و میفرمود:
الموت اولی من رکوب العار / والعار اولی من دخول النارمرا عار آید از این زندگی / که سالارباشم کنم بندگیتن مرده و گریه دوستان / به از زنده و خنده دشمنانچگونه می تواند تن به این ذلت دهد و از دشمنانی جانی خود با التماس آب بخواهد؟ شگفتآورتر از همه اینکه عدهای در توجیه اینروایت جعلی میگویند: امام (ع) با این سخنان میخواست اتمام حجت بکند! اما معلوم نیست در کجای این سخن دلیل یا حجت و برهانی نهفته است.
اصولا جای تاویل و توجیه زمانی است که روایتی سند داشته باشد اما هنگامی که سخنی از هر گونه سندو مدرکی محروم باشد و محتوا و مفهومی کاملا توهینآمیز و ذلتبار داشته باشد، دیگر جای هیچگونه تاویل و توجیهی نیست.استاد مطهری میگوید: این قدر تشنگی ابا عبدالله علیهالسلام زیاد بود که وقتی به آسمان نگاه میکرد بالای سرش رادرست نمیدید.اینها شوخی نیست ولی من هر چه در مقاتل گشتم آن مقداری که میتوانستم بگردم) تا این جمله معروفیرا که میگویند ابا عبدالله به مردم گفت: اسقونی شربه من الماء، یک جرعه آب به من بدهید، ببینم، ندیدم.
حسین (ع) کسی نبود که از آن مردم چنین چیزی طلب بکند.فقط یک جا دارد که حضرت در حالی کهداشت حمله میکرد “و هو یطلب الماء”.قرائن نشان میدهد که مقصود این است: در حالیکه داشت به طرف شریعه فرات میرفت (در جستوجوی آب بود که از شریعه بردارد) نه اینکه از مردم طلب آب کند.
هل من ناصرٍ ینصرنی برای این سخن بسیار مشهور نیز که به امام حسین (ع) نسبت داده میشود، سندو مدرکی یافت نشد.معنا و مفهوم سخن، چنان مینماید که روضهخوانان برای گریاندن مردم آن را از زبان امام حسین (ع) ساخته و پرداختهاند اما سخنان مشابه و هممعنایی که در توجیه آن نقل میشود نیز در منابع مستند وقابل قبول یافته نشده است.با اعتماد به کتابهایی که به کوشش معاصران و یا متاخران نوشته شده است، هرگز نمیتوان این شعار را به عنوان حدیث یا روایت پذیرفت.
تفسیر «کهیعص»کلمه فوق از کلمات مقطعه قرآن و پس از آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم، دومین آیهاز سوره مریم است.در تفسیر و تاویل این کلمه روایتی آوردهاند که حتی در کتابهای بسیار قدیمی هم دیده میشود.ایمنابع مینویسند:…راوی میگوید: به امام زمان (عج) عرض کردم ای پسر رسول خدا، مرا از تاویل کهیعص آگاه ساز.امام به ادعایراوی فرمود: این حروف از اخبار غیبی است که خداوند بنده خویش زکریا را از آن آگاه ساخته و سپسآن را برای محمد (ص) بیان کرده است.
اطلاع زکریا از این اخبار به این سبب بود که وی از پروردگارخویش خواست تا نامهای پنج تن را به او بیاموزد.پس جبرئیل بر او نازل شد و آنها را به ویآموخت و از آن پس هر گاه زکریا، محمد، علی، فاطمه و حسن را یاد میکرد، اندوه او بر طرف و گرفتاریاش حل میشد و هرگاه از حسین یاد میکرد، گریه گلوی او را میگرفت و نفسش میبرید.روزی گفت: خداوندا،مرا چه میشود که هرگاه چهار تن از آنان را یاد میکنم، با نام آنان اندوهم برطرف میشود اما وقتیاز حسین یاد میکنم، از چشمانم اشک فرو میریزد و اندوه و درد مرا فرا میگیرد؟ در این هنگام خداونداو را از ماجرای حسین (ع) آگاه کرد و فرمود: کهیعص؛ کاف آن یعنی کربلا، های آن یعنی هلاکت عترت،یای آن یعنی یزید بن معاویه که به حسین ستم کرد، عین آن عطش و تشنگی حسین و صاد آنصبر اوست…
جام جم