بانویی که شش هزار ختم قرآن کرد !
حضرت نفیسه خاتون سلاماللّهعلیها به زهد و عبادت و صیام روزها و قیام شبها مشهور روزگار خود بود.او صاحب مال
زیاد بود، لذا به درماندگان، مریضان و عموم مردم احسان مىکرد.
سى مرتبه به حج مشرف شد که بیشتر آن پیاده بود.در مسجدالحرام در حالى که پردههاى خانه خدا (کعبه) را
مىگرفت، اشک مىریخت و ناله و فریاد مىکرد، و این جملات را مىگفت: الهى و سیّدى و مولاى متّعنى و
فرّحنى برضاک عنّى…
حضرت نفیسه خاتون سلاماللّهعلیها دختر جناب حسن بن زید بن امام حسن مجتبى علیهالسلام و عمه حضرت عبدالعظیم حسنى علیهالسلام،
در سنه ۱۴۵ ه.ق.در مکه معظمه متولد شد و در مدینه منوره با زهد و عبادت به سر برد.
ایشان با اسحاق الموتمن، پسر حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام ازدواج کرد و از آن صلب پاک، یک پسر و
یک دختر به نامهاى قاسم و امکلثوم به دنیا آورد.(شیخ عباس قمی ، منتهی الامال، ج۲، ص ۲۹۹؛ عالمه مجلسی،
سفینه البحار، ج۲، ص۶۰۴)
گفته شده است که ایشان با شوهر و فرزندان خود از مدینه به مصر رفته و
هفت سال در آن جا به سر برد و در ماه رمضان سنه ۲۰۸ ه.ق، در سن ۶۳ سالگى به
سراى قرب الهى شتافت.
با اعلام این خبر از بلاد و نواحى اطراف، مردان و زنان براى تشییع جنازه آن بانو ی پرهیزگار به
مصر آمدند و دسته دسته بر وى نماز گذاشتند.
مرحوم حاج شیخ عباس قمى قدسسره در (منتهىالآمال ، ج۲ ،ص۳۰۰) به نقل از (تاریخ طبرى، ج۵ ،ص۱۷۴) مىنویسد: هنگامى
که نفیسه خاتون رحلت نمود، اسحاق بن جعفر الصادق علیهالسلام خواست بدن همسرش را از مصر به مدینه آورد و
در بقیع به خاک سپارد.مردم نزد امیر شهر رفتند تا وى اسحاق را از این امر باز دارد، اما اسحاق
نپذیرفت.
مصریان اموال بسیارى براى او جمع کردند تا از آن اندیشه برگردد، اسحاق همچنان قبول ننمود.مردم مصر شب را با
اندوه و سختى به روز آوردند و چون بامداد رسید، خدمت اسحاق جمع شدند و حال او را دگرگون دیدند.
سبب را از او سؤال کردند، گفت: دیشب رسول خدا صلىاللّهعلیهوآلهوسلم را در خواب دیدم که به من فرمودند: «اموال
ایشان را رد کن و سیّده نفیسه را نزد ایشان دفن نما، «لانّ الرّحمه تنزل علیهم ببرکاتها ؛ رحمت خدا
به برکت وجود خانم بر اهل مصر نازل مىشود».
سرانجام سیّده را در مزار «درب السباع» دفن کردند و اسحاق المؤتمن با دو فرزند خود عازم مدینه شد.
شکى نیست که حضرت نفیسه خاتون سلاماللّهعلیها دختر حسن بن زید بن امام حسن علیهالسلام و عمه حضرت عبدالعظیم حسنى
علیهالسلام است؛ اما عدهاى از علماى انساب و مورخان، او را دختر زید بن حسن علیهالسلام دانستهاند که على التحقیق
اشتباه مىباشد.
ارادت مصریان به حضرت نفسیه خاتون
مصریان اعتقادى کامل به او دارند و معروف است که دعا در نزد قبر او مستجاب مىشود.
شیخ ذبیحاللّه محلاتى هم در کتاب «ریاحین الشریعه» مىنویسد: سیّده نفیسه بنت حسن بن زید بن الحسن بن على بن
ابى طالب علیهالسلام که در خاک مصر مدفون است، مزارش زیارتگاه خاص و عام مىباشد و به طاهره و کریمهالدارین
مشهور است.
حضرت نفیسه خاتون (سلام الله علیها) از منظر علما
حضرت نفیسه خاتون سلاماللّهعلیها به زهد و عبادت و صیام روزها و قیام شبها مشهور روزگار خود بود.او صاحب مال
زیاد بود، لذا به درماندگان، مریضان و عموم مردم احسان مىکرد.
سى مرتبه به حج مشرف شد که بیشتر آن پیاده بود.در مسجدالحرام در حالى که پردههاى خانه خدا (کعبه) را
مىگرفت، اشک مىریخت و ناله و فریاد مىکرد، و این جملات را مىگفت: الهى و سیّدى و مولاى متّعنى و
فرّحنى برضاک عنّى….(منتهی الامال، ج۲، ص۲۲۹ )
مهارت های زندگی در قرآن
زینب دختر یحیى متوّج درباره عبادت او مىگوید: «چهل سال در نزد عمّهام نفیسه خاتون
خدمت مىکردم و هرگز ندیدم که وى شبها بخوابد و روزها افطار کند.به او گفتم: امّا ترفقین بنفسک؟ قالت: کیف
أرفق بنفسى و قدّامى عقبات لا یقطعهاالاّ الفائزون ؛ آیا مراعات حال خود را نمىکنى؟! در جواب گفت: چگونه مراعات
کنم در حالى که پیش روى من عقباتى است که جز رستگاران نمىتوانند آن را بپیمایند..
(منتهىالآمال ،ج ۲ ، ص۲۹۹ )
حضرت نفیسه خاتون سلاماللّهعلیها نزد عربها «سیّده» و «ست نفیسه» که به معناى «خانم»
است، خوانده مىشود.همانطور که گفته شد، تولد ایشان را به سال ۱۴۵هجرى قمرى، همزمان با سال شهادت محمد و ابراهیم،
پسران عبداللّه محض فرزند حسن مثنى نوشتهاند و در حالات آن مخدّره چنین گفتهاند: بسیار زاهد و متقى بود و
در حال احتضار روزهدار بود و جمعى از او خواستند که روزهاش را افطار کند، در جواب گفت: سبحاناللّه، سى
سال است که از خدا مسألت دارم صائم از دنیا بروم، چگونه از آرزوى سى سالهام دست بکشم؟
ماجرای حفر قبر
نوشتهاند که
حضرت نفیسه خاتون سلاماللّهعلیها به دست خود قبرش را حفر کرد و همه روزه در میان آن مىرفت و نماز
مىگزارد و قرائت قرآن مىنمود، طورى که شش هزار ختم قرآن در آن به اتمام رساند.
در وقت احتضار، که بعد از هفت سال اقامت در مصر بود، بیمار شد و به بستر مرگ افتاد، روزهدار
بود و قرآن قرائت مىکرد و در هنگام قرائت سوره مبارکه انعام چون به این آیه شریفه رسید « لهمّ
دارالسلام عند ربّهم»(انعام ، آیه ۶) ؛ دار دنیا را وداع گفت.
بارقه غیبى
سیده نفیسه سلاماللّهعلیها، بر اثر پرهیزگارى و اطاعت از پروردگار به ارتقاى روحى و تکامل معنوى دست یافت.ارمغان این توفیق،
نورى بود که بر خانه دلش تابید و آن را روشن و تابناک ساخت و این ویژگى موجب شکوفایى استعدادهاى
عالى وى گشت و بعد متعالى وجودش را فضیلت بخشید و بر علم و معرفتش افزود و به قول حضرت
على علیهالسلام که مىفرمایند: العلم محیى النفس (دانش روح را زنده مىکند).
یادآور مىشود که سیده نفیسه در هیچ مکتب و مجلسى به تحصیل علم اقدام نکرد، بلکه به دلیل تزکیه و
تهذیب نفس، قلبش از هر جهت صیقلى شد و صلاحیت لازم را بهدست آورد و از علم الهامى بهرهمند گشت؛
دانشى که به جهت وجود استحقاق و اقتضاى حکمت و مشیت بالغه الهى بر دل شایستهاش تابید و آن را
بارور از علوم، معارف و معانى کرد.
یکى از کسانى که موفق گردید از چشمه معارف سیده نفیسه سلاماللّهعلیها جرعه نوشى کند، محمد بن ادریس شافعى مىباشد.وى
همواره از سیده نفیسه استفادههاى علمى و معنوى مىبرد و هنگامى که براى تدریس به مسجد فسطاط مىرفت، در سر
راهش در منزل این بانو توقف مىکرد و از او اخذ حدیث مىنمود.
کرامات نفیسه خاتون (س)
اخبار سیده نفیسه سلاماللّهعلیها و کرامات او در کتابهاى بسیارى شرح داده شده است و کرامات زیادى از آن حضرت
نقل کردهاند.کتابى در مآثر ایشان موسوم به «مآثر النفیسه» نوشته شده است.در ذیل کراماتى از سیده نفیسه سلاماللّهعلیها از کتاب
(ریاحین الشریعه ،ج ۵ ، ص۹۴) ؛ تقدیم مىنماییم:
شفای
دختر زمین گیر مرد یهودی
در جوار منزل
حضرت نفیسه خاتون سلاماللّهعلیها، مردى یهودى مىزیست که دخترى زمینگیر داشت و دخترک نیروى ایستادن نداشت.
روزى مادرش قصد گرمابه نمود و خواست دخترش را همراه خود ببرد، ولى دخترش به جهت ناتوانى پاهایش، قادر به
حرکت نبود، لذا به مادر گفت که توان این کار را ندارم.مادر گفت: تنها در خانه مىمانى تا من برگردم.دختر
گفت: نمىتوانم، زیرا از تنهایى وحشت دارم.دختر به مادر خود پیشنهاد داد که مرا به خدمت این سیّده شریفه که
در همسایگى ماست ببر تا از گرمابه مراجعت کنى.
چون مادر دخترک این سخن را شنید به خدمت سیّده نفیسه رفت و از آن علیا مخدّره خواست تا دختر
را نزد خود بپذیرد؛ نفیسه خانم هم درخواست او را پذیرفت.زن یهودیه دختر خود را به خانه حضرت نفیسه خاتون
سلاماللّهعلیها آورد و در اتاقى گذاشت و خود عازم گرمابه شد.چون هنگام نماز رسیده بود، حضرت نفیسه خاتون سلاماللّهعلیها آبى
براى وضو آماده ساخت و با آن وضویى ساخت.ترشحاتى از آب وضوى آن حضرت بر اعضاى دختر یهودى پاشیده شد
و دخترک به برکت آن عافیت یافت.
هنگامى که زن یهودى از گرمابه برگشت، دخترش براى استقبال، با پاى خود به سوى مادر دوید.وقتى مادر این حالت
را دید، سبب را از دخترش پرسید.دختر اظهار نمود که از برکت آب وضوى سیّده نفیسه، پاى فلجم شفا یافت.مادر
دخترک و دیگر بستگان او پس از دیدن این کرامت، شهادتین را جارى کردند و اسلام آوردند.
حوزه