پنج شنبه, ۱۹ مهر , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

حضرت سکینه (س) و ماجرای خواب طولانی که ایشان در شام دیدند

اشتراک:
حضرت سکینه احکام و مسائل شرعی
حضرت سیکنه یکی از اسرای واقعه کربلا بود که به شام فرستاده شده بود، اخلاق نیکو و حیا و مهربانی این بانو به مانند پدرش مثال زدنی بود ، امام حسین علیه السلام علاقه خاصی به دختر خود سکینه داشت در ادامه مطلب ماجرای اسارت تا خواب معروف حضرت سکینه در شام را خواهیم گفت.

حضرت سکینه دختر کوچک امام حسین و رباب است که در ماجرای کربلا حضور داشت و بعد ها با اسرا به شام برده شده بود ، امام حسین علاقه خاصی به ایشان داشتند، یکی از موارد مهمی که در تاریخ به آن اشاره می شود خواب حضرت سکینه در شام است خوابی که مادربزرگش حضرت زهرا به اومی گوید سکینه جان ناله هایت جگرم را به آتش می کشاند این پیراهن پدرت حسین است تا او را ملاقات نکنم آن را از خود جدا نمی کنم.

خواب حضرت سکینه

حضرت سکینه (س)
یکی از رویدادهای ماه ربیع الاول سال ۱۱۷ ﻫ.ق، بی شک وفات حضرت سکینه ،دختر ابی عبدالله الحسین (ع) در
مدینه است.

پنجم ربیع الاول، سالروز وفات حضرت سکینه بنت الحسین(سلام الله علیهما)است.سَکینه، دختر امام حسین علیه السلام و مادرش رباب دختر
امری ءالقیس است.نامش را امینه، امنیه و آمنه ذکر کرده اند و لقب وی را سکینه نهاده اند که به
معنی وقار و سکون است.

سکینه همسر عبدالله اکبر، فرزند امام حسن و پسر عموی اوست که در روز عاشورا همراه امام حسین علیه السلام
به شهادت رسید.از زمان ولادت حضرت سکینه علیها السلام اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما با توجه به فرمایش امام
حسین علیه السلام خطاب به وی که فرمود: «تو بهترین بانوانی!» در می یابیم که وی در کربلا بانویی رشیده
بوده و بین ده تا سیزده سال، سن داشته است.آن حضرت حدود هفتاد سال عمر کرد و در سال ۱۱۷
ق.در مدینه و بنابر قولی در راه حجّ عمره از دنیا رفت.خواهر سکینه، فاطمه و برادرانش امام زین العابدین، حضرت
علی اکبر و عبدالله (علی اصغر) علیهم السلام اند.

گلستان فضایل حضرت سکینه

سکینه از چشمه زلال دانش و معرفت امام حسین علیه السلام جرعه ها نوشید و به درجه ای از ایمان
و باور دینی رسید که امام در توصیفش می فرماید:غالب (اوقات) بر سکینه چنین است که با تمام وجود محو
جمال ازلی است.ایّامش غرق در عبادت و راز و نیاز با پروردگار سپری می گردد.این تعریف، بیانگر مقام برجسته دختر
امام حسین علیه السلام در راستای یقین به پروردگار متعال و گسستن از مشغولیات و دلبستگی های دنیای فانی است.سکینه،
گوهری مستور در صدف عفّت و حیا و آراسته به اخلاق محمّدی است.وی شأنش بالاتر از مدح ستایشگران و مقامش
والاتر از وصف دوستداران است؛ زیرا او در کنف حمایت بزرگانی چون پدر و برادر رشیدش امام زین العابدین و
حضرت علی اکبر علیهم السلام قرار داشت و راه تعالی روح و مبارزه با نفس را از آنها فرا گرفته
بود.یکی از نویسندگان معاصر آورده است: «سکینه بانویی جلیل القدر، با نجابت و دارای مقام و منزلتی بلند است.»

بانو بنت الشّاطی می گوید : «به حق که خانم سکینه به سبب اصل و نسب عالی و شرافت و منزلت بالایش، صاحب عزّت بی پایان و
آشکاری است.»مورّخ شهیر، غیاث الدّین میرخواند در کتاب حبیب السّیر می گوید:«حضرت سکینه دختر امام حسین علیه السلامرا به
خاطر جمال ظاهری و کمال باطنی و حسن خلق، عقیله القریش گفته اند.»

دختر امام حسین علیه السلام از شجاعتی قابل
تحسین برخوردار بود.وی در برابر ظالمان سکوت نمی کرد و به انجام تکالیف الهی همّت می گمارد.او از هیاهوی تبلیغاتی
هراسی به دل راه نمی داد و با صلابت فاطمی دشمن را خوار و رسوا می نمود، با دلیل و
منطق سخن می گفت و حقّانیّت خویش را به اثبات می رساند.روزهای جمعه، خالد بن عبدالملک، بر بالای منبر می
رفت و به بدگویی از علی علیه السلام می پرداخت؛ این خبر به حضرت سکینه علیها السلام رسید، وی همراه
خدمتگزارانش نزد خالد می آمد و در مقابلش ایستاده و او را سبّ و لعن می کرد.

نگهبانان خالد جرأت آزار
رساندن به سکینه را نداشتند؛ اما همراهانش را اذیّت کرده و آسیب می رساندند.در مجلسی که مروان، امیرمؤمنان علیه السلام
را سب نمود، با شهامت، او و اجدادش را لعنت کرد.دختر عثمان که در جلسه حاضر بود، رو به سکینه
کرد و گفت: من دختر شهیدم! سکینه علیها السلام سکوت کرد و آنگاه که مؤذّن صدا به اذان بلند کرد
و به عبارت: «اشهد انّ محمّداً رسول الله» رسید، خطاب به دختر عثمان فرمود: این، پدر من است یا پدر
تو؟ دختر عثمان شرمسار گشت و گفت: «لافخر علیکم ابداً؛ من دیگر هرگز به شما فخر نخواهم کرد.»

عظمت مقام
و فصاحت و بلاغت کلام حضرت سکینه، به کسی اجازه گستاخی و توهین نمی داد و همگان را سرجای خود
می نشاند.همان طوری که سخن گفتن عمّه اش زینب علیها السلام بر دهان کوفیانِ بی غیرت و بی وفا مهر
سکوت زد و آنان را به حیرت واداشت.

سکینه محبوب دل پدر

سکینه در خاندانی بزرگ که خداوند مقامشان را رفعت بخشیده بود، رشد نمود.تمسّک به راه مستقیم الهی و تبعیّت از
احکام حیات بخش قرآن، او را به کمال انسانیّت رسانید و سبب شد هم طراز عقیله بنی هاشم، زینب کبری
علیها السلام از پیام آوران کربلا گردد؛ به طوری که دشمنان به شخصیّت با صلابتش معترفند و دوستداران اهل بیت
علیهم السلام به وجودش مفتخر.اخلاق نیک و خصال پسندیده این بانوی نمونه، وی را در نظر پدر که مربّی صالح
و کاملی بود، عزیز نمود و چون ستاره ای فروزان در آسمان خاندان امام درخشید و همه را شیفته رفتار
شایسته خود کرد.امام حسین علیه السلام که آگاه به ضمیر انسان ها و معیار سنجش اعمال است، سکینه را با
زیباترین لقب، یعنی «خیره النّساء» خواند و با عنایتی خاص مقام و منزلت وی را در مواقف بسیار، بر دیگران
آشکار نمود.دلبستگی و مهر امام نسبت به سکینه، در آخرین خداحافظی از خیمه ها، قابل توجّه و تأمّل است.وقتی آن
حضرت نزدیک خیمه ها رسید، فرمود:«ای زینب! ای امّ کلثوم! ای سکینه! علیکنّ منّی السّلام.»چون اهل بیت صدایش را شنیدند،
برای وداع گرداگرد امام حلقه زدند.علاقه فراوان سکینه به پدر، عنان اختیار را از کفش ربود، دست هایش را بر
سر فرود آورد و گفت: پدرجان! آیا تن به مرگ داده ای که این گونه خدا حافظی می کنی؟ ما،
بعد از تو به چه کسی پناهنده شویم؟

سخنان حضرت سکینه

سخنان عاطفه برانگیز دختر، بر قلب پدر، سنگین آمد و از بی تابی فرزندش گریست و فرمود
«ای نور دیده ام! چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یار و
یاوری ندارد؟»صحبت های امام برای سکینه که بوی فراق و تنهایی می داد، او را از جمع حاضر جدا کرد
و در حالی که آرام آرام می گریست، به گوشه خیمه رفت! شاید قصدش این بود که قلب پدر را
بیش از این غصّه دار نکند.امام حسین علیه السلام با مشاهده این وضع از اسب فرود آمد و سکینه را
نزد خویش خواند و او را به سینه چسباند و اشک هایش را پاک نمود و فرمود:«ای سکینه! بدان که
بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت؛ اما تا هنگامی که جان در بدن دارم، با این اشکِ
جانگدازت، دلم را آتش نزن! آن زمان که کشته شدم، تو که بهترین زنان هستی، سزاوارترین فرد به گریستن بر
منی!»لفظ جمع در اینجا، بیانگر این است که سکینه جزء بانوانی است که دلیلی واضح بر بالابودن مقامشان وجود دارد،
مانند حضرت زهرا علیها السلام و زینب علیها السلام.

کاروان کربلا

سکینه بلایای سنگین روز عاشورا را با دلی استوار و اراده ای پولادین تحمّل نمود.این توان، برخاسته از باطن پاک
و توجّه کامل او به ذات احدیّت بود، همان گونه که امام حسین علیه السلام درباره اش فرموده: «دخترم، دائم
محو جمال الهی است.» مطمئنّاً اگر امام بردباری او را محک نزده بود و به درجه ایمانش واقف نبود، او
را همراه خویش به سفری پرحادثه نمی برد تا مبادا از آن حوادث دهشت بار روحش متزلزل شده و دینش
دستخوش دگرگونی گردد.سکینه به مرتبه ای از یقین و رضای الهی رسیده بود که کشته شدن پدر و برادرها و
عموها را دید، اما لب به شکایت نگشود و آن مصائب را لطف الهی دانست.

خواب حضرت سکینهخواب حضرت سکینه

وی نظاره گر وقایع عاشورا بود.او ندای کمک خواهی پدرش را که مظلومانه یار و یاور می طلبید، شنید و با تمام وجود، درد بی کسی
مادر، خواهر، عمّه ها و زنان را چشید و با اینکه در اوان جوانی بود، سرپرستی دختران کوچکتر از خود
را به عهده گرفت و به دلداری آنها پرداخت.با آنکه عطش تا عمق وجودش پنجه افکنده بود، دلیرانه مقاومت کرد
و از بی آبی، شکوه ننمود.او پس از شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام بالینش حاضر شد و با سوز
دل، نوحه سرایی کرد و زمانی که پدرش عمود خیمه عباس علیه السلام را کشید، داغ سنگین این مصیبت را
در خود مخفی نگه داشت تا دشمن خیال نکند فرزندان حسین علیه السلام مرعوب شده و شکیبایی را از دست
داده اند.

او به خدا دل بسته بود، با صبر قرین بود و از راه مستقیم الهی خارج نشد.سکینه از اوّلین
افرادی است که از شهادت امام مطّلع گردید.وقتی اسب بی صاحب امام، با زین واژگون و شیهه زنان به سوی
خیمه آمد، او به استقبالش رفت و با زبان حال، احوال پدر را جویا شد.او به این فکر می کرد
که: آیا لحظه آخر به امام آب دادند یا خیر؟ بغضِ فروخورده اش یکباره به خروش تبدیل شد و فریاد
برآورد که: واقتیلاه! واابتاه! واحسیناه! واحسناه! و واغربتاه!زمانی که دشمن، او و دیگر زنان را به قتلگاه برد تا از
کنار کشتگان عبور دهد، او ناگهان بر پیکر خونین پدر افتاد و او را به آغوش گرفت و طوری گریست
که دوست و دشمن گریان شدند.عمر بن سعد فرمان داد با زور و تهدید دختر امام حسین علیه السلام را
از بدن پدر جدا نموده و همراه بقیه مصیبت دیدگان به اسارت برند.سکینه می گوید:وقتی پیکر پدرم را در آغوش
گرفتم، از حلقوم بریده اش این ندا را شنیدم که می گفت:شیعتی ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذکرونیاو سمعتم بغریبٍ
او شهیدٍ فاندبونیشیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید و اگر سرگذشت غریب و شهیدی
را شنیدید، بر من بگریید!

تبلیغ در اسارت

حفظ ارزش های دینی، جزء اهداف مقدّس رهبران الهی است.آنها در نشر آیین محمّدی به
اقتضاء زمان و مکان کوشیده اند.فرزندان اهل بیت علیهم السلام نیز چون اجداد خویش با پیش گرفتن روش صحیح در
میدان رویارویی حقّ و باطل، دشمن را رسوا نموده و با پاسداری از خون شهیدان، هدف مقدّس آنها را زنده
نگه داشته اند.دختر امام حسین علیه السلام می دانست پدر بزرگوارش به خاطر امر به معروف و نهی از منکر
و مبارزه با بدعت ها و انحرافات دینی و اجتماعی قیام نموده، بنابراین دیدن سر بریده امام بر نیزه، او
را نگران نساخت؛ اما وقتی چشم نامحرمان به ساحت مقدّس اهل حرم افتاد، کوشید از آن نگاه ها در امان
بماند.

سهل بن ساعد انصاری- از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم – در چگونگی ورود اهل بیت علیهم السلام

به شام می گوید
من قصد رفتن به بیت المقدّس را داشتم.چون نزدیک شام رسیدم، دیدم مردم، شهر را
آذین بسته و به جشن و سرور پرداخته اند.سؤال کردم: آیا برای شامیان عیدی هست که من اطلاع ندارم؟ پاسخ
شنیدم: ای پیرمرد! از بیابان آمدی؟ گفتم: من سهل بن ساعدی هستم و رسول خدا را دیده ام.گفتند: عجب است
که آسمان، خون نمی بارد و زمین، اهلش را فرو نمی برد! گفتم: مگر چه شده؟ گفتند: این، سر حسین
است که از عراق هدیه آورده اند! جلوتر رفتم، پرچم هایی دیدم که در بین آنها سری بر نیزه است.او
شبیه ترین افراد به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود و پشت سر آن، بانوانی بر شترانی بی پوشش
سوار بودند.نزدیک تر رفتم.

خواب حضرت سکینه

از نخستین زن پرسیدم: کیستی؟گفت: من سکینه، دختر حسینم.گفتم: من سهل ساعدی از اصحاب جدّت رسول خدا
صلی الله علیه وآله وسلم هستم، اگر حاجتی داری برآورم! فرمود: به حامل سر بگو جلوتر رود تا مردم به
تماشای آن بپردازند و چشمانشان به حرم پیامبر نیفتد! سهل می گوید: من نزد آن نیزه دار رفتم و مبلغی
به او دادم و گفتم: سر را جلوتر از زنان ببر.و او پذیرفت.آری، همچنان که جدّه اش حضرت زهرا علیها
السلام تا لحظه های آخر زندگی به پاسداری از فرامین الهی کوشید و در نظر هیچ نامحرمی ظاهر نشد، او
نیز در بحرانی ترین لحظات حیات، تابع دستورات الهی بود؛ گرچه حوادث آن روزها کافی بود تا کوه را از
هم بپاشد و زمین و آسمان را درهم کوبد.اسیران آل رسول را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند
و از میان جمعیت عبور می دادند، وارد مجلس یزید کردند.جفاکاران شام که از بزرگی، شکوه و ابّهت آنها در
شگفت مانده بودند، پرسیدند: شما چه کسانی هستید؟ سکینه فرمود: ما اسیران، از خاندان محمّد صلی الله علیه وآله وسلم
هستیم

 

تبلیغ روشنگرانه، با بیان موجز و مختصر جهت بیداری خفتگان در غفلت، از رسالت های مهمّ بازماندگان واقعه عاشورا بود.دختر
امام حسین علیه السلام با سخن کوتاه «ما اسیران آل محمّدیم»، مردمِ مسخ شده از تبلیغات پوچ و پرهیاهوی یزید
را به تفکّر واداشت که: اگر اینها آل محمّدند، چرا اسیر شده اند؟ بنابراین، یزید در مواقف مختلف با اقدامات
سنجیده و درستِ وابستگان امام علیه السلام رسوا می شد و جوانه های هوشیاری در دلها و افکار مردم شام
روییدن آغاز می کرد.حضرت سکینه علاوه بر بیدارگری های غیر مستقیم، در برابر دید همگان مقابل ظالمان می ایستاد.وی وقتی
سر بریده فرزند زهرا علیها السلام را مقابل یزید مشاهده کرد که او با جسارت بدان هتاکی می کند و
شعر پیروزی می سراید، فریاد برآورد و گفتبه خدا، سخت دل تر از یزید ندیدم و کافر و مشرکی بدتر
و جفاکارتر از او نیست.

 

آنگاه که یزید در مورد پدرش گفت: حسین، حق را منکر شد و قطع رحم نمود
و در ریاست و رهبری با من ستیز کرد.در پاسخش فرمودای یزید! از کشتن پدرم خوشحال نباش! او مطیع خدا
و رسول بود و دعوت حق را اجابت کرد و به سعادتِ شهادت نائل آمد! ولی روزی خواهد آمد که
تو را بازخواست می کنند، خود را برای پاسخگویی آماده کن! ولی تو چگونه می توانی پاسخ دهی؟دختر امام حسین
علیه السلام دریافته بود که ستمگران یزیدی و ناسپاسان کوفی برای اسیران حُرمتی قائل نیستند و یزید ظالم به جز
انتقام گیری از امام و ذرّیه اش هدفی ندارد.مصیبت دشت نینوا و شهادت پدر و برادرها عواطف وی را تحت
تأثیر قرار داد؛ به ویژه زمانی که یزید ملعون بر لب و دندان امام چوب زد و با آن ضربه
ها، روح و روان ریحانه بتول را جریحه دار نمود.او به ناچار همراه خواهرش (فاطمه) به دامن عمّه شان زینب
پناهنده شده و گفتند:«یا عمّتاه انّ یزیداً اینکت ثنایا ابینا بقضیبه؛ عمّه جان! یزید با چوبدستی دندان های پدرمان را
می زند.»و این استمدادطلبی، حکایت از این دارد تا عمّه نگذارد او چنین کند! نفس فاطمی و علوی، دختر علی
۷ آنها را به آرامش دعوت نمود و غیورانه در مقابل یزید ایستاد و فرمود: آیا چوب می زنی؟ دستت
بشکند! این سر و صورت از چهره هایی است که سال های طولانی برای خدا سجده کرده است!

رؤیای حضرت سکینه

علیها السلام می گویددر یکی از شب ها که در شام بودم، خوابی دیدم طولانی.در آخر آن خواب، زنی را
مشاهده کردم که دست بر سر نهاده و نالان است.پرسیدم: این بانو کیست؟ گفتند: فاطمه دختر محمّد رسول خدا و
مادرِ پدر تو است! گفتم: به خدا، نزد او می روم و از آنچه با ما کردند، به وی شکایت
می کنم.پس نزد او رفته، مقابلش ایستادم و گریستم و گفتم: مادرجان! حقّ ما را منکر شدند، جمع ما را
از هم جدا کردند و حُرمت ما را نگه نداشتند! مادرجان! به خدا، پدرم حسین را کشتند!پس آن بانو به
من فرمود:سکینه جان! دیگر سخن مگو که دلم را سخت لرزاندی و قلبم را پاره کردی! این پیراهن پدر تو
است، آن را نگه داشته ام تا زمانی که خدا را ملاقات کنم!

بازگشت به کربلا و مدینه

اوضاع و احوال اجتماعی با سخنرانی ها
و بیدارگری های اهل بیت علیهم السلام تغییر یافت؛ یزید سمبل جنایت و غاصب حقّ امام شناخته شد و مورد
نکوهش و لعن مردم واقع گردید.ماندن اسیران در شام، سبب سرنگونی حکومت ظالمانه یزید می شد و آبروی بنی امیه
را بیش از پیش، از بین می برد؛ بنابراین یزید تصمیم گرفت هرچه زودتر مقدّمات بازگشت خاندان امام علیه السلام
را به مدینه فراهم کند.سکینه، همراه با دیگر اسیران به سوی مدینه رهسپار شد.وقتی کاروان اسیران به عراق رسیدند، از
راهنما خواستند از کربلا برود تا آنها به زیارت عزیزانشان بپردازند.در مدّت سه شبانه روز که اهل بیت علیهم السلام
در کربلا بودند، روز و شب به نوحه خوانی می گذشت و گریه و زاری می کردند و از کنار
قبری به کنار قبری دیگر می رفتند.هنگام ترک آن سرزمین، سکینه بسیار گریست و بانوان را به وداع با مرقد
شریف امام فراخواند و چنین نوحه سرایی کرد:ای کربلا! با تو در مورد پیکری وداع می کنیم که بدون غسل
و کفن در این مکان دفن شد! ای کربلا! ما همراه امینمان (امام سجّاد علیه السلام) با تو وداع می
کنیم، در مورد حسینی که روح پیامبر و روح وصیّ او حضرت علی علیه السلام بود.

ای کربلا! با تو در مورد پیکری وداع می کنیم که بدون غسل و کفن در این مکان دفن شد!

وقتی سکینه علیه السلام به مدینه رسید، همراه زنان بنی هاشم جامه سیاه پوشید و مجلس عزا برپا نمود و
با نقل حادثه خونین کربلا از نهضت جاودانی امام حسین علیه السلام دفاع کرد.مجالس وعظ و سخنرانی او موجب بیداری
وجدان های به خواب رفته و شناخت راه سعادت برای انسان های مشتاقِ هدایت شد.دختر امام حسین علیه السلام همراه
مادرش رباب، عمّه ها و دیگر بانوان، مورد توجّه مردم مدینه بود.مشکلات مردم به دست آنها حل می گردید و
خوشه چینی از خرمن سبز تعالیم حسینی و مکتب رهایی بخش اسلام به وسیله آنها برای مردم محقّق می شد.گذران
روزها، ماه ها و سال ها، خاطره سوزناک کربلا را از ذهن مسافران این سفر پربلا پاک نکرد.زنان هاشمی جلسات
عزاداری را قطع نکردند و با حزن و اندوه، آن روزها را به یاد می آوردند.

امام صادق علیه السلام فرمود:هیچ بانوی هاشمی، سرمه به چشم نکشید و خضاب نساخت و از خانه هیچ فرد بنی هاشم تا پنج سال دودی
بلند نشد تا اینکه عبیدالله بن زیاد به هلاکت رسید.خانم سکینه علیها السلام در خانه امام سجّاد علیه السلام زندگی
می کرد؛ خانه ای که صاحب آن برای گریه بر «سیّدالشّهدا» روز و شب نمی شناخت.زمانی که از امام می
خواستند کمتر بگرید تا چشمانش آسیب نبیند، می فرمود:چگونه نگریم در حالی که دیدم خواهران و عمّه هایم در عصر
عاشورا از این خیمه به آن خیمه می دوند؟!به این ترتیب، حضرت سکینه علیها السلام در مدّت عمرش در شهر
پیامبر و در منزل برادرش، امام سجّاد علیه السلام زندگی کرد و به ترویج و نشر راه امام حسین علیه
السلام پرداخت.

آرامگاه حضرت سکینه

سرانجام حضرت سکینه علیه السلام در پنجم ربیع الاوّل ۱۱۷ ق.دنیا را وداع گفت و روح مطهّرش در بهشت برین
سکنا گزید.آرامگاه آن بانوی گرامی در قبرستان بقیع (مدینه) است؛ وی هنگام انجام عمره، در مکّه رحلت کرده است.و گروهی
نیز بر این باورند که: آرامگاه او در مقبره باب الصّغیر (دمشق) می باشد، که هم اکنون زیارتگاه شیعیان می
باشد.

زنجانم

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
ترک اعتیاد