عاشورا و حرکت امام حسین(ع) از نگاه مورخ آلمانی
امام حسین امام سوم ما شیعیان می باشد . ایشان برای زنده نگه داشتن دین اسلام حتی حاضر شدند خود و خانواده خود را قربانی در راه خدا بکند. ایشان در مقابل ظلم و حکومت یزید فاسد ایستادگی کرد و باعث سقوط حکومت بنی امیه هم شد . در این بخش در مورد قیام امام حسین مطالبی را به نمایش گذاشته ایم . مطالب ما را در پرشین وی ببینید.
قیام امام حسین
بیش از صد سال پیش “موسیو ماربین” مورخ معروف آلمانی کتابی به زبان آلمانی درباره اسلام نوشت و آن را”سیاست اسلامی ” نامگذاری نمود.این کتاب در نوزدهم محرم ۱۳۲۸ قمری به زبان فارسی ترجمه و در روزنامه “حبل المتین”آن زمان چاپ و منتشر شد.
این پژوهشگر و وقایع نگار مسیحی در کتاب خود می نویسد: پیروان علی(ع) یعنی شیعه پیش از آنچه نصاری درحق مسیح می گویند درباره حسین(ع) اعتقاد دارند، همان طوری که عیسویان می گویند عیسی برای نجات بشر و شفاعتپیروان گنهکارش آن اندازه زحمات و گرفتاری ها را متحمل گشت پیروان علی(ع) هم می گویند قیام حسین برای خداو رهایی مسلمانان از حیرت و سرگردانی و گمراهی بود این فرقه او را شافع مطلق در روز قیامت میدانند.
این مورخ می گوید: بین بنی هاشم و بنی امیه نسبت و قرابت نزدیک بود، زیرا امیه و هاشم دوبرادر و پسران عبد مناف بودند و از قبل از ظهور اسلام و اعلام برانگیختگی “محمد”(ص) به پیامبری میان پسرعموها نقار و نفرت و کدورت به حد زیادی رسیده بود.در بین اعراب طائفه قریش از همه محترم تر ودر بین قریش بنی هاشم و بنی امیه محترم تر و عزیزتر بودند.بنی هاشم از نظر علم و روحانیت، وبنی امیه از لحاظ ریاست و مال اندوزی و به واسطه مقام معنویت و روحانیت خدمت خانه کعبه با بنیهاشم بود.
پس از ظهور اسلام که موسس آن “محمد(ص)” از بنی هاشم بود دشمنی بنی امیه یا بنی هاشم بالاگرفت و پس از جنگ ها و ابراز عداوت های مختلف از سوی بنی امیه بالاخره “محمد” برآنها پیروز گشتهو قهرا بنی هاشم ریاست روحانی و جسمانی هر دو را احراز نموده و بر بنی امیه فرمانروا و مطاعگشتند.اما همواره آتش حسد و کینه نسبت به بنی هاشم کانون سینه های بنی امیه را شعله ور می داشت و به هر وسیله و نیرنگ درصدد کینه توزی و نابودی بنی هاشم می بودند.
هدف قیام امام حسین از زبان امام
پس از رحلت”محمد” (ص) در همان اوان امر کوشیدند تا با مخالفین جانشین انتخابی از سوی “محمد”(ص) یعنی علی مرتضی(ع)همدست شده و کمک کنند تا آن شخصی را که محمد به ولایتعهدی خویش از بنی هاشم برگزیده و معرفینموده بود جایگزین او نشده و مانند محمد ریاست روحانی و جسمانی در بنی هاشم ادامه پیدا نکند.در نتیجه شخص دیگری را که از بنی هاشم نبود یعنی ابوبکر را به جای محمد(ص) به ریاست بر گزیدند.
بعد از واقعه قتل عثمان به موجب اکثریت آرا”علی”(ع) که ولیعهد شخص “محمد” بود به ریاست و خلافت ظاهری مسلمانانانتخاب گردید و پس ازآن بنی امیه دریافتند که باز بنی هاشم سیادت و عظمت روحانی را مانند گذشته داراگردیدند، از این رو معاویه که از دیرباز از جانب خلفای سابق به حکومت شامات منصوب شده بود و خیلی
مقتدر و مرد زیرک و دوراندیش بود، به بهانه اینکه قتل عثمان با اشاره علی صورت گرفته پرچم مخالفت باعلی را برافراشت .
بین مسلمانان اختلاف انداخت و بر همان رویه گذشته بین دو طرف شمشیرها آخته گردید.در اینجنگ ها اگر چه معاویه غالب نگردید ولی مغلوب هم نشد طولی نکشید علی را کشتند و از آن بهبعد معاویه زورمندتر گشته و حسن(ع) پنجمین جانشینان محمد به اعتبار اینکه علی خلیفه چهارم می بود و حسن بعداز او خلیفه پنجم است، از روی مصلحت با معاویه صلح کرد و دوباره جانشینی محمد از بنی امیه مسلمگردید.
معاویه از سویی با اظهار اسلامیت مقتدر می گردید و از سوی دیگر با تدابیر عملی به اضمحلال بنی هاشمو محو دینی که یکی از بنی هاشم آورنده آن می بود لحظه ای فروگذار نمی کرد.حسین(ع) هر چند حاضربه اطاعت از بنی امیه نبود ولی چون تحت نفوذ برادرش حسن می بود به احترام صلح نامه بین معاویهو برادرش با او مخالفت نمی کرد و همیشه می گفت: من دست بیعت به ناحق نخواهم داد و آماده هستم که در راه حق کشته شوم و تا وقتی که حسن و معاویه هر دو در گذشتند و یزید
برابر وصیت معاویه جانشین او شد.
حسین(ع) دید از یک طرف یزید و بنی امیه سلطنت مطلقه یافته و ریاست روحانیمردم نیز مقهور و محاط بر ریاست ظاهری آنان گردیده و نزدیک است آن حکومت عقیده گروندگان به دین جدش”محمد”را خدشه دار و متزلزل سازد.و از طرف دیگر یقین می داشت اعم از اینکه با یزید بیعت بکند یا
نکند یزید به واسطه عداوت دیرینه از هر اقدامی برای محو و نابودی او و بنی هاشم و دینی کهاز سوی محمد هاشمی اعلام شده فروگذار نخواهد کرد و هر گاه چندی بدین منوال بگذرد نام و نشانی ازبنی هاشم و دین “محمدی” باقی نخواهد ماند.
این بود که مصمم به مخالفت و شورش علیه حکومت یزید و بنی امیه شد چنانکه از آن ساعت همکه یزید جانشین معاویه شد برای بیعت گرفتن از حسین و مطیع ساختن او کوشا گردید و حتی دستور داددر صورتی که حسین حاظر به بیعت نشود بلادرنگ او را به قتل رسانیده و با فراغت خاطر به سلطنتادامه دهد.اما حسین(ع) هرگز نخواست زیر بار ننگ و ذلت برود و بدنبال آن دین جدش دستخوش نابودی یا تحریفو تغییر دشمنان واقع شود.بنابراین حسین عالما عامدا و از روی کمال و هوشیاری تن به مرگ داد و برای راه اندازی عمومی شورش و جلب افکار در اسلام پیش قدم شد.
این مورخ می نویسد: بزرگترین دلیلی که حسین با کمال توجه و آگاهی به دنبال اجرای هدف خویش به قتلگاهرفت و ابدا قصد سلطنت و حکومت و ریاست نداشت، این است که اگر او به این قصد بود قاعدتامی بایستی به جمع آوری سپاه و طرفداران می پرداخت و پس از تجهیز و آمادگی به جنگ با یزیدروی می آورد.در این صورت اگر کشته می شد پیدا بود برای تحصیل جاه و مقام اقدام به مخالفت بایزید نموده.حسین از روی علم و سیاست به پا خواست و اعمال خلاف و بیدادگی های یزید و رفتارهای اورا بر ضد دین “محمد” افشا کرد و تمام اقدامات و سخنان او حکیمانه و ناشی از کمال تدبر وتعقل بود و کاملا توجه داشت که مظلومیت و غربت و بی یاوری او بهترین وسیله برای جلب نفوس خالیهاز عناد بوده و موجب تولید و ازدیاد بغض و تنفر مسلمانان واقعی با یزید و رفتارهای او خواهد بود.
خبر آنلاین