ایمان انسان با این پنج کار از بین میرود
ایمان از مهم ترین و اساسی ترین بخش زندگی ماست ما همان طور که از نظر جسمی و روحی نیاز های داریم از نظر عقلی هم نیازمند آن هستیم که بتوانیم که درباره آنچه بر ما گذشته است و انچه می بینیم و فلسفه زندگی جواب سوالات خود را دریابیم. عوامل از بین رفتن ایمان را در پرشین وی بخوانید.
عوامل از بین رفتن ایمان
امام صادق علیه السلام در سخنی ارزشمند پنج کاری که شبیه به هم هستند و ایمان را از بین میبرند
را بیان فرمودهاند.
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند
بى گمان بنده به سبب یکى از پنج کاری که همگى مانند و شبیه
به یکدیگر بوده و شناخته شده هستند، از ایمان خارج مىشود : کفر، شرک، گمراهى، فسق و ارتکاب کبائر(گناهان کبیره)
متن حدیث
إمامُ الصّادقُ علیهالسلام
قَد یَخْرُجُ [العبدُ] مِن الإیمانِ بخَمْسِ جِهاتٍ مِن الفعلِ کُلُّها مُتَشابِهاتٌ مَعروفات: الکفرُ، و الشِّرکُ، و الضّلالُ، و الفِسقُ، و
رُکوبُ الکبائرِ.
«تحف العقول،صفحه ۳۳۰ »
ایمان در قرآن
ایمان مصدر باب افعال، از ریشه «أ م ن» به معنای ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگری است.
تصدیق کردن خبر کسی بر اثر اطمینان یافتن از صحت و عدم کذب آن، و ازبینرفتن ترس ، اضطراب و وحشت از دیگر معانی کاربردی آن است.
دستیابی انسان به آرامش و اطمینان با اعتقاد به خدا و تصدیق او احتمالا سبب استفاده از «امن» برای مفهوم ایمان بوده است.
مشتقات «امن» نزدیک به ۹۰۰ بار در قرآن به کار رفته است
که موارد فراوانی در ساختار باب افعال و با عبارت:«الذین آمنوا» است.
مراد از این گروه در بیشتر موارد مسلمانان، به معنای خاصّ «پیروان دین اسلام» اند،
اگرچه گاهی بر متدینان ادیان دیگر مانند یهودیان
و مسیحیان نیز اطلاق شده است.
← کاربرد قرآنی
آیاتی را که به موضوع ایمان پرداخته است، میتوان در چند گروه دسته بندی کرد:برخی از آنها ضرورت ایمان و نقش آن را در حیات دنیوی و اخروی به یاد آورده است.
دستهای دیگر ویژگیهای مؤمنان را بازگو کرده
و شماری به پیامدهای بیایمانی پرداخته است.
در گروهی از آیات نیز میتوان مقوّمات،
متعلقات، آثار و موانع
ایمان را بازیافت.
در چند جا نیز ایمان بار معنایی مثبتی ندارد، بلکه به دلبستگی کافران به عقاید باطل خویش اشاره دارد.
در این موارد از تعبیر ایمان به باطل بهرهگیری شده است
همچنین گاه از اسلام در قرآن به ایمان تعبیر شده است
← معنای اصطلاحی ایمان
برخلاف معنای لغوی نسبتاً روشن ایمان، درباره معنای اصطلاحی آن بر اثر طرح درگیریهای کلامی زودرس پیرامون آن، چندگانگی گستردهای وجود دارد؛ فرقههایی مانند خوارج، مرجئه، قدریه و جهمیه به زوایای گوناگونی از این بحث پرداخته و پرسشهای فراوانی درباره ایمان و کفر مطرح کردهاند.
در ادامه این روند متکلمان شیعی، معتزلی و اشعری در دورههای بعد به نظریهپردازی در این باب پرداخته و قلمرو بحثهای کلامی در حوزه ایمان را توسعهدادهاند.
پرسش درباره ایمان به خدا :
شما در سخنان خود گفتید که باید به هرچیز، قبل از تحقیق، ایمان داشته باشیم. حال، این مسأله مورد پرسش است که آیا این مسأله باعث قضاوت نادرست نمی شود؟ در این جا چه منظوری از ایمان داشتن دارید؟ ضمناً اگر ما مسأله ایمان داشتن قبل از تحقیق را شرط فهمیدن بدانیم، باید بگوییم همه آن هایی که به یک مسأله ایمان ندارند، نمی توانند آن طور که شایسته است، آن را بفهمند. منظور، رعایت حلال و حرام و خشکیدن تفکر و پیروی از نفس است.
پاسخ:
مطلب ما این گونه مطرح نشده است. محال است کسی بگوید، قبل از تحقیق، ایمان پیدا کنید. بدون تحقیق، ایمان ریشه ندارد و سطحی است. نهایت امر، بعضی ها در تحقیق تا بدان جا پیش می روند که حدّ «ابن سینا» یی و «ابن رشد» ی
پیدا می کنند. یعنی فرد از جنبه علمی، اطلاعات و تفکر خیلی اوج می گیرد و به آن تحقیقات بالا دست می یازد، و سپس ایمان می آورد. زندگی بعضی ها نیز مقتضی این نیست که تحقیق کنند. اگر به خاطر داشته باشید، مثال موسی و شبان را مطرح کردیم، نه یک فیلسوف و دانشمند بزرگی که برای ایمان آوردن به یک کلمه «باید»، سال ها فکر کند. نه این که اگر فکر کند، خوب می شود، بلکه باید بیندیشد. پس ایمان بدون تحقیق، ایمان بدون تفکر و اندیشه، ریشه ندارد.
می توان مثال آن پیرزن را گفت، که در روایت هم ذکر شده است. به او گفتند از کجا فهمیدی خدا هست. دستش را از آن دوک ریسندگی برداشت و گفت: این [دوک ] بدون دست من حرکت نمی کند. دستگاه به این بزرگی خدا می خواهد. این [مَثَل ]، ابتدایی ترین ایمان است، که مستند به ابتدایی ترین فهم از قانون علمی است. یکی از اعتراض های ما به مولوی، در همین مسأله بود. در اواخر شعر «دید موسی یک شبانی را به راه » می گوید:
عوامل از بین رفتن ایمان
مشرق ـ ویکی شیعه