بیوگرافی کامل شهرام قائدی ( بازیگر سینما و تلویزیون ) +عکس های جدید ایشان
نام اصلی شهرام قائدی ابراهیم قائدی می باشد .مدرک تحیلی او دیپلم می باشد و بازیگری را زیر نظر,
امین تارخ آموخته است . او با بازی در سریال پنجمین خورشید که در ماه رمضان پخش می شد بیشتر در بین ,
مردم شناخته شد . این بازیگر متاهل می باشد و یک دختر به نام سارینا دارد .او به شدت به بازیگری علاقه دارد ,
و یکی از دغدغه های مهم زندگی اش می باشد . در ادامه عکس هایی از این بازیگر پرکار را مشاهده می کیند .
شهرام قائدی
ابراهیم قائدی معروف به شهرام قائدی بازیگر سینما، تلویزیون است.
شهرام قائدی در شهر قیر و کارزین در استان فارس به دنیا آمدهاست، از سال ۱۳۷۰ به تهران آمد. اولین کار تصویری,
تلویزیونیاش “خودروی پلاک ۱۱” بود و پس از آن در سریال “بازگشت پرستوهاً بازی کرد.
تحصیلات خود را تا دیپلم بیشتر ادامه نداده است.
وی بازیگری را در سال ۷۰ شروع نمود اما با حضور در سریال پنجمین خورشید در سال ۸۸ به خوبی شناخته شد.
البته وی قبل از این مجموعه در چندین کار دیگر حضور داشت.
شهرام قائدی ازدواج کرده است و همسرش دختر دایی او است که آنها یک دختر هم به نام سارینا دارد.
چگونگی بازیگر شدن
ورودش به حرفه ای بازیگری با مخالفت پدرش شروع شد.
تا جایی که او حمایت های مالی خود را از وی برداشت، پدرش از ملاکان و زمین داران بنام شیراز بود، پدر خانومش,
که دایی وی میباشد هم از بازاری های مرفه آن زمان بود.
وی سال ۱۳۷۰ از شهرستان به تهران مهاجرت کرد و در ۱۹ سالگی، سال ۱۳۷۳ در کلاس های آموزش بازیگری ,
امین تارخ شرکت کرد و بواسطه او در سال ۷۴ به کارگردانای مشهوری چون گلاب آدین و,
ثطب الدین صادقی معرفی شد،
حضورش در سریال رمضانی پنجمین خورشید در سال ۸۸ چهره او را محبوب کرد البته سریال قرارگاه مسکونی,
سال ۸۵ نیز چهره او را به مردم شناساند.
فیلمشناسی
سینمایی
قهرمانان کوچک (۱۳۹۵)
ناردون (۱۳۹۴)
مردها فرشته نیستند (۱۳۹۳ در عنوان بندی نیامده)
سکه (۱۳۹۳ در عنوان بندی نیامده)
آدمآهنی (۱۳۹۱)
مرگ سپید (۱۳۸۹)
دلقکها (۱۳۸۸)
چار چنگولی (۱۳۸۷)
کلانتری غیرانتفاعی (۱۳۸۷)
احضار شدگان (۱۳۸۶)
و…
فیلم های تلویزیونی شهرام قائدی
تلویزیونی
هاتف
آقا و خانم سنگی
خاتون
سرزمین کهن
بازی سرنوشت
زمانه
پنج کیلومتر تا بهشت
و…
گفتگویی کوتاه با شهرام قائدی
شهرام قائدی در ماههای اخیر با ظاهری کاملا متفاوت نسبت به قبل نشان داده است که خواستن توانستن است.
او حتی میخواهد این تغییر را در روند کاریاش نیز ایجاد کند. با شهرام قائدی و دخترش، سارینا که,
همیشه در خانهشان آجیل یکی از خوراکیهای رایج است، همراه شدیم.
افسردگی یک هنرمند!
سال ۹۴ سال خوبی برای من نبود و امیدوارم سال ۹۵ اوضاع بهتر شود و اتفاقات بهتری بیفتد. یعنی اینکه کار ,
برای من و همکارانم بیشتر باشد. وقتی کارهای بیشتری پیشنهاد شود، قدرت انتخاب هم بالا میرود ,
و آدم کارهایی را انجام میدهد که دوست دارد. وقتی این طور باشد دیگر به اجبار تن به هر کاری نمیدهی,
و عذاب آن را به روحت منتقل نمیکنی! ابزار بازیگر، روح و جسمش است که اگر کار خوب انجام ندهد,
یا اصلا کاری نباشد که انجام بدهد، در خطر افسردگی قرار میگیرد.
در سال ۹۴ هنرمندان زیادی بودند که این درد را به جان خریدند و در کارهای حضور داشتند که دوست نداشتند.
برنامه زندگی شهرام قائدی
انقلاب در وجود خودم
در زندگی شخصیام برنامه دارم. ورزش میکنم و بدنم را میسازم، خودم را آپگرید میکنم، فیلمهای ,
روز میبینم و کتاب میخوانم که بخشی از آن از سر بیکاری است.
راستش سعی کردم انقلابی در خودم ایجاد کنم و با جرات و جسارت به خیلی از کارها « نه » گفتم تا در ,
کارهای بد نباشم و آنقدر نه گفتم تا اینکه به گوش بقیه رسید و دیگر کسی زنگ نزد!
آمادگی برای مبارزه!
برای سال جدید خودم را آماده مبارزه کردهام. به خودم گفتم در سال ۹۴ دردهای فراوانی کشیدم که با اراده,
محکم جلو بروم و حالا همهجوره آمادهام. اگر سیستمی میخواهد با شهرام قائدی در سال ۹۵ مبارزه کند،
قطعا موتور آن سیستم ایراد دارد.
از نظر روحی، جسمی، فیزیکی و روانی آمادهام. به جرات قسم میخورم فیلمنامهای در سال جدید نوشته,
نخواهد شد که برای من نقش نداشته باشد.
به روح اعتقاد داری!؟
عید را خیلی دوست دارم، فرهنگمان را دوست دارم، خانوادهام را دوست دارم اما روحم بیمار است.
شما به روح اعتقاد داری!؟ یکجورهایی برای خانوادهام نقش مرد شاد را بازی میکنم و این هم دردی روی ,
دردهای دیگر است.
مهم نیست که ندارم اما باید بهترین سفر را برویم، در بهترین رستوران غذا بخوریم و بهترین خرید را داشته باشیم ,
اما برای تامین زندگی در برابر خیلی ناحقیها کوتاه بیاییم.
مشکل زندگی شهرام قائدی
من مشکل دارم و این مشکل نباید یقه زن و بچه من را بگیرد. بخشی هم به خاطر اشتباهات خودم بوده,
اما این رودخانهای جاری است و من به اندازه مشت و توان خودم از آن آب برداشتم ,
که نتیجهاش این شده است.
اما هیچوقت امیدم را از دست نمیدهم. تازه ۴۰ سالگی را رد کردم و حالا با ظاهر جدید میخواهم,
فصل تازهای را شروع کنم.
راه نجات مهمانیها
از بچگی برای من آجیل در مهمانیها مانند راه نجات بود. هرچه مهمان به شما دورتر و غریبهتر باشد،
کاربرد آجیل بیشتر است؛ مثلا بعد از تعارفات و حرفهای روتین و بیمعنی این طور مهمانیها,
که چقدر هوا بد است،
چقدر همه چیز گران است و … نوبت به سروکردن آجیل میرسد که انگار بحث را پایان میدهد یا وقتی حرفی,
برای گفتن نیست، آجیل میخوریم و بخشی از آن هم راهی جیب میشود!
من به خاطر رژیم به شکل چند عدد در روز بیشتر نمیتوانم آجیل مصرف کنم اما عاشق آن هستم؛
بهخصوص آجیلهای شب یلدا که ترکیبات بیشتری هم دارد.
ضمنا آجیل با تماشای تلویزیون هم بسیار میچسبد. در حالی که همه روبه رو را نگاه میکنند، در سکوت،
آجیل میخورند!
ویکی پدیا , آریا پیکس , مجله زندگی ایده آل