پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

بیوگرافی کامل علی مسعودی (استندآپ کمدین)+عکس های جدید ایشان

اشتراک:
علی مسعودی بیوگرافی افراد مشهور
علی مسعودی که نام اصلی او علیرضا مسعودی می باشد بازیگر و استندآپ کمدین و متولد سال 1351 در مشهد می باشد . او به علی مشهدی معروف است و تا کنون استندآپ های زیادی را در برنامه خندوانه انجام داده است .


علی مسعودی در زمینه نویسندگی نیز فعالیت دارد و از اولین کارهای این کمدین در این عرصه نوشتن بخش هایی,
از برنامه ساعت خوش بود که در سال ۱۳۷۴ پخش می شد .او برای فیلم قرارگاه مسکونی نیز نویسندگی کرده است ,
که بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت . این فیلم درباره عده ای سرباز در پادگان بود که مسعودی چنین بیان می کند ,
که او از خاطرات دوران سربازی خود برای نگارش این فیلم استفاده کرده است .

علی مسعودی

علیرضا مسعودی نویسنده، بازیگر و استندآپ کمدین اهل ایران است. وی فعالیت رسمی خود در عرصهٔ نویسندگی ,
با نوشتن متن‌های چند آیتم از برنامه ساعت خوش در سال ۷۴ آغاز کرد؛ و به گفته خودش او یک نویسنده ,
غریزی است.

علی مسعودیبیوگرافی علی مسعودی

طرح اولیه فیلمنامه سریال قرار گاه مسکونی را از خاطرات واقعی خود در دوران سربازی اش الهام گرفته و نوشته ,
است به گفته خودش در سال ۷۰ در قرارگاه عملیاتی جنوب خدمت کرده است. این قرارگاه تا نزدیک‌ترین,
شهر ۶۰ کیلومتر فاصله داشت و در وسط یک بیابان قرار گرفته بود.

گذراندن خدمت سربازی در این محیط برای من خیلی دلچسب بود. ما می‌توانستیم هر ۴۵ روز ۲۲ روز مرخصی ,
داشته باشیم، اما من یک بار ۱۹۵ روز در قرارگاه ماندم و به مرخصی نیامدم.او مدتی را به علت شغل پدرش,
در زاهدان زندگی کرده هست و خاطرات خوبی از این شهر دارد.

فعالیت‌ها
نویسندگی

ساعت خوش
آشتی‌کنان
کوچه اقاقیا(۱۳۸۲)
یک و نیم هفته
سه در چهار(۱۳۸۷)
ارث بابام
راه طولانی
قرارگاه مسکونی
آقا و خانم سنگی(۱۳۹۴)
سه دونگ، سه دونگ
ورود زنده‌ها ممنوع(۱۳۸۹جواد مزد آبادی)

علی مسعودیسلفی علی مسعودی با خوهرزاده هایش

سینما

ما خیلی باحالیم (۱۳۹۶)
شکلاتی (۱۳۹۵)
اکسیدان (۱۳۹۵) (نقش کوتاه)
ثبت با سند برابر است (۱۳۹۴)
ناردون (۱۳۹۴)

فیلم های علی مسعودی

مجموعه تلویزیونی

سفر در خانه (۱٣٩۶ بهمن گودرزی)
تنهایی لیلا (۱۳۹۴ محمدحسین لطیفی)(در نقش شیخ قاضی پرونده زمین لیلا)
سه در چهار (۱۳۸۷ مجید صالحی)(در نقش دستیار منوچهر)
بزنگاه (۱۳۸۷ رضا عطاران)
لیسانسه ها (۱۳۹۶ سروش صحت)
استندآپ کمدی
مسابقه خنداننده برتر سال ۱۳۹۴
مراسم ۹ دی در دانشگاه آزاد مشهد ۱۳۹۴

علی مسعودیعلی مسعودی و مادرش

بیشتر بدانید مصاحبه با «علی‌ مسعودی» پدیده مشهدی خندوانه

در خانواده ما آفت به پسرها می زد

خیلی به اسم فامیلی‌اش عکس العملی نشان نمی دهد و خودش می گوید بهتر است به جای «مسعودی»,
همان «مشهدی» صدایش کنیم چون این نام به گوشش آشنا تر است.

آقای مشهدی متولد ۱۹ مهر ۱۳۵۱ است. پدرش نظامی بوده و برای همین بارها به شهرهای مختلف سفر می کردند,
و هرکدام از برادرها و خواهرها در یک شهر به دنیا آمدند. «ما در اصل باید ۱۳ تا بچه می بودیم.

فکرمی کنم پدرم می خواست قبیله درست کند. اما متاسفانه بچه ها با کوچک‌ترین اتفاق از بین می رفتند,
و تعدادمان کمتر شد. مثلا یک روز بعد از ظهر خواب بودیم؛ یکی از برادرهایم توی حوض افتاد و خفه شد.

یک برادر داشتم ۴۰ روزه بود که فوت شد. البته از ۱۳ تا ۶ تا به ثمر رسیدیم. البته خواهر بزرگم چندسال پیش فوت کرد,
و ۵ تاشدیم. آن موقع ها این مرگ و میرها برای بچه ها عادی بود. الان خیلی غیر عادی به نظر می رسد.

من هم در طول سفر تهران پدرم به دنیا آمدم اما بلافاصله برگشتیم مشهد. خانه ما انگار آفت فقط به,
پسرها می زد. برای همین من برادر ندارم.»

علی مسعودیعلی مسعودی در خندوانه

خصوصیات اخلاقی پدر علی مسعودی

پدرم نمی گذاشت شب‌ها تشک بیندازم!

پدر آقای مشهدی همیشه دوست داشت پسرش پزشک شود. برای همین اصرار کرد که او رشته تجربی را,
بخواند اما این اصرار هیچ فایده ای نداشت او می گوید : «آنقدر مردود و مردود و مردود شدم ,
که آخرش پدرم با پای خودش رفت دفترچه سربازی گرفت تا من سربازی بروم.

من کلا از درس بدم می آمد. همین الان هم اگر شما یک چیزی دست به من بدهید و بگویید باید بخوانی بدم ,
می آید و نمی توانم انجام بدهم. پدرم کلا نقطه مقابل من بود. خدابیامرز یک نظامی فوق العاده جدی بود.

هیچ وقت نمی خندید. صبح ها ساعت پنج و نیم صبح بیدارمان می کرد. آخرین پستی هم که داشت رئیس ,
کلانتری بیرجند بود. ته خنده پدر من یک لبخند عادی روی لبش بود. یک اعتقادات جالبی هم داشت,
اینکه مثلا می گفت مرد باید ۱۰ شب بخوابد ۵ صبح از خواب بیدار شود.

مرد هیچ وقت نباید زیرش نرم باشد باید روی چیز سخت بخوابد. هیچ وقت نمی گذاشت من زیرم حتی تشک ,
بیندازم. ولی با خواهرام خیلی مهربون بود. می گفت آنها فرق دارند چون دخترند!»

علی مسعودیعلی مسعودی در پشت صحنه کوچه اقاقیا

مادرم توی دهانم فلفل می ریخت!

آقای مسعودی می گوید آن دوران همه چیز با کتک شروع می شد. اگر کسی می خواست با کسی ,
دوست شود، تا یک مدت حسابی کتک کاری می کردند. تمام سیستم های تربیتی نیز کتک کاری داشت.

«زمان ما تربیت با کتک شروع می شد. مثل الان نبود که با بچه گفتگو کنند و قانعش کنند تا کاری را انجام ندهد.
کتک حرف اول و آخر را در تربیت می زد. اما شیوه مادر من «فلفل قرمز» بود. مثلا فکر کنید درماه اگر,
مادر من می رفت ۲ کیلو فلفل می خرید.

نحوه تنبیه کردن علی مسعودی در کودکی

۱ کیلو ۹۹۰ گرمش را توی دهان من می ریخت. دیگه آخری ها فلفل هم جواب نمی داد. چون جلویش دوتا قاشق,
فلفل قرمز خوردم تا بفهمد کار از فلفل گذشته است. من از آن بچه هایی بودم که از فردای روز اول مهر ,
پدرو مادرم را می خواستند.

علی مسعودیعلی مسعودی در کنار رضا عطاران

بعد بنده خدا مادرم وقتی مدرسه می آمد تمام معلم ها شروع می کردند به شکایت کردن؛ آن وقت مادرم ,
بیچاره شروع می کرد از پسرهای مرده اش تعریف می کرد و می گفت نمی دانم این چرا اینطوری شده.

معلم ها هم برای تربیت من همان فلفل و کمربند را پیشنهاد می دادند. بیچاره مادرم می گفت آقا از کمربند ,
گذشته، باباش با بیل می زنه دیگه!» مسعودی ادامه می دهد: «زمان ما دوستی ها با دعوا شروع می شد.

من و «احمد مهدوی» از سال ۶۴ تا ۶۵ هر روز باهم دعوا می کردیم. یک روز در صف گوشت ایستاده بودیم,
و خواستیم باز دعوا کنیم که گفتم وایسا! اسم تو چیه؟ گفت احمد. گفتم اسم منم علی.
از آن روز باهم دست دادیم و دوست شدیم.»

ورودم به دنیای هنر مثل کلاه قرمزی بود

نحوه ورود آقای مسعودی به دنیای هنر و نویسندگی هم مثل خاطراتش عجیب و غریب است. خودش این داستان را,
با کلاه قرمزی مقایسه می کند. مثل همان گفته آقای مجری که کلاه قرمزی را سوار اتوبوس کرد,
و به تلویزیون کشاند.

«سال ۷۴ من یک مصاحبه از «ارژنگ امیرفضلی» و «نصرالله رادش» در مجله سینما خواندم که مربوط به,
ساعت خوش بود. از ارژنگ امیرفضلی پرسیده بودند که اگر جوانی استعداد نوشتن داشته باشد,
شما به او میدان می دهید؟

نحوه ورود علی مسعودی به تلویزیون

ارژنگ هم گفته بود بله… کات … من فردایش تهران بودم و مستقیم رفتم میدان آرژانتین انتهای خیابان الوند,
شبکه دوم سیما. رفتم و گفتم آقای امیرفضلی من را دعوت کردند و گفته اند هرکس استعداد نویسندگی دارد بیاید.

علی مسعودیعلی مسعودی در کنار مهران غفوریان و امین حیایی

من هم چندتا آیتم نوشته بودم و نشان دادم. آنجا به من گفتند بدهید که دستشان برسانیم. من گفتم نه خودم ,
باید ببینم و بگویم. گفتند آخه لوکیشن برنامه اینجا نیست. من آنجا برای اولین بار بود کلمه «لوکیشن» ,
را می شنیدم. یک دوستی داشتم که ۶ ماه زودتر از من آمده بودند تهران.

زنگ زدم و رفتم خانه شان و موضوع را مطرح کردم. دوستم گفت اتفاقا یکی از آشناهای ما صدابردار آن برنامه,
است. از همین طریق یک روز رفتم سر ضبط برنامه ساعت خوش. فکر کنید من اولین بار مهران مدیری را,
از فاصله خیلی نزدیک دیدم!

آن روز یکهو رضا عطاران وارد اتاقی شد که من بودم و نشست و روزنامه را گرفت دستش. به خاطر از نزدیک دیدن ,
رضا عطاران حسابی هیجان زده بودم. حالا به رضا می گویم آن روز چقدر از دیدنت خوشحال و هیجانی بودم,
اما الان اصلا حسابت هم نمی کنم.

(خنده) بعد هم همکاری ام با بچه ها ادامه پیدا کرد. اسمم که داخل تیتراژ رفت، حسابی کیف کردم.»

علی مسعودیدوران سربازی علی مسعودی
علی مسعودیعلی مسعودی در دوران کودکی
علی مسعودیگریم متفاوت علی مسعودی

ویکی پدیا , مهر

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس