انرژی درمانگر، ازواقعیت تا خیال؟
در تاریخ ۱۶ آبانماه ۱۳۸۵ بود که رییس مرکز اطلاعرسانی پلیس تهران بزرگ اعلام کرد: «علی اکبری» که با ادعای انرژی درمانی اقدام به اخذ وجه از مردم میکرد، به دنبال شکایت چند شاکی که نتیجه لازم را نگرفته بودند، با دستور مقام قضایی دستگیر شد.به گزارش خبرنگار «حوادث» ایسنا، رییس مرکز اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی […]
انرژی درمانی اقدام به اخذ وجه از مردم میکرد، به دنبال شکایت چند شاکی که نتیجه لازم را نگرفته بودند،
با دستور مقام قضایی دستگیر شد.
به گزارش خبرنگار «حوادث» ایسنا، رییس مرکز اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ افزود: متهم که تابعیت ایرانی و فرانسوی و
اصالت ایرانی دارد، با راهاندازی چند دفتر در شمال و شمال غرب تهران، ادعای انرژی درمانی کرده و چند سال
تحت عنوان «دکتر» از مراجعهکنندگان، وجوهی دریافت کرده بود.
گفته میشود این متهم که تنها مدرک دیپلم دارد، در کشور فرانسه نیز اقدام به راهاندازی دفتر انرژی درمانی کرده
است.
رییس مرکز اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ گفت: وی با شکایت چند شاکی، دستگیر و به معاونت اطلاعات پلیس تهران
بزرگ منتقل شد.
وی درباره حضور این فرد در رسانه ملی جهت ارائه مشاوره نیز به خبرنگار ایسنا گفت: صدا و سیما باید
دقتنظر بیشتری نسبت به معرفی و انتخاب افراد به عنوان کارشناس برنامه داشته باشد.
به گزارش ایسنا، دفاتر این فرد در تهران طبق اعلام پلیس، تعطیل است.
پلیس تهران از افرادی که شکایتی از نامبرده دارند درخواست کرد که جهت پیگیری موضوع با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰
تماس بگیرند و یا به پلیس امنیت تهران بزرگ مراجعه کنند.
* * * پس از دستگیری، به دستور رییس محترم قوه قضاییه و شخص دادستان کشوری، پرونده او مسیر قضایی
پیدا کرد و تصمیم بر آن شد که تکلیف وی به زودی مشخص شود، گرچه گفته میشود این انرژی درمانگر
شفادهنده با اینکه وثیقه سنگینی گذاشته، اما از کشور خارج شده است و از این رو مقامات قضایی و انتظامی
را پس از فرار شهرام جزایری، متهم به فساد اقتصادی، با مشکلات دوچندانی مواجه کرده است، به هر حال میخواهیم
از واقعیتی برای شما بنویسیم، سه سال پیش در همین روزهای اواخر اسفند ۱۳۸۲، در ویژه بهار در صفحات ۱۶
و ۱۷ مجله شماره ۱۰۷ خانواده سبز، مطلبی با عنوان «اعترافات علیاکبری؛ انرژی درمانگر» من شعبهبازم «شعبدهبازی» به چاپ رساندیم،
پس از نوروز و در اوایل سال ۱۳۸۲ بود که اقوام علی اکبری با دفتر نشریه تماس و ما را
به باد حرفهای رکیک گرفتند، علی اکبری پس از آزادی از زندان برایمان شکایت کرد و میخواست، ما را به
دادگاه بکشاند و…
همچنین تعدادی دیگر از مطبوعات ما را متهم به حسادت کردند.
بگذریم، به هر حال سه سال از آن زمان گذشت، پرونده علی اکبری به دستور شخص محترم رییس قوه قضاییه
و دادستانی کشور وارد مرحله جدیدی شد، میگویند این انرژی درمانگر دروغین وثیقه گذاشته، اما عدهای میگویند، با اینکه وثیقه
گذاشته، اما از کشور خارج شده است.
نمیدانیم کی چی میگوید: اما از شما کاربران «تارنما»ی خانواده سبز میخواهیم که مطلب سه سال پیش ما را مرور
کنید این مطلب در اسفندماه ۸۲، جمعآوری شده بود.
اعتراف یک انرژی درمانگر: من دکتر نیستم، شعبده بازم…
دستگیری «علیاکبری»؛ فردی که ادعا میکند با تمرکز انرژی بدنش در دستانش، بیماران را شفا میدهد، یکی از خبرهای جنجالی
هفتههای اخیر بود.
علیاکبری که تا قبل از دستگیری، جراید زیادی از نیروی خارقالعاده و شفابخش دستانش مطالب زیادی مینوشتند، خود ادعا دارد
افراد زیادی را با انرژی متصاعده از دستانش شفا داده است، اما به دلیل این که خطمشی تهیه مطالب و
گزارشها یک خطمشی مردمی است و نظر مسئولین مجله، درج حقایق به دور از شایعات است، نه تنها هیچگاه از
این مورد گزارش نکرد، بلکه به تحلیل واقعی قضایا پرداخت (اول اسفند ۸۰ و ۱۵ آذرماه ۸۲).
در این مقاله ضمن بررسی این پرونده، مطالب چاپ شده در مجله را راجع به این امر تا امروز (سال
۸۳) مرور میکنیم.
انرژی چیست؟ در علم فیزیک انرژی این گونه تعریف شده است: «هر چیز که باعث تغییر شکل، حرکت و تغییر
حرکت گردد، انرژی است، در همه جا و در همه چیز» و یکی از انرژیها، انرژی حرارتی است.
در وجود انسان نیز این انرژی حرارتی به صورت دمای همیشگی بدن و میزان بیشتر از آن به صورت تب
بروز میکند.
در طب چینی و به عقیده حکمای طب سنتی چین، در بدن انسان نقاطی وجود دارد به نام «نقاط شیء»
که این نقاط انرژی درمانگر محور محدود حول خود را دارند؛ به نوعی که با ضربه زدن، فشار و ماساژ
این نقاط، آن هم در جلسات مشخص و به مدت معین در هر جلسه، که حداقل این مدت ۲۰ ثانیه
و در هر جلسه حداقل یک تا سه بار است، رفتهرفته حالت بهبودی در آن قسمت پدیدار میشود و دو
نوع طب، یکی فشاری و دیگری طب سوزنی، که هر دو از درمانهای طب سنتی چین هستند، این نقاط را
تحریک نموده و وادار به پخش انرژی مخصوصی در محیط خود مینمایند که باعث بهبودی بیمار میگردد.
البته این موضوع در مورد بیماریهای خاصی صدق میکند.
اینها در مورد انرژی و انرژی درمانی طب سنتی چین است، اما آیا انرژی گرم کننده دستان شخصی که میگوید
این انرژی شفا میدهد یا نه، بحثی است که باید به آن پرداخت؟ ما در مجله شماره ۶۰ که اول
اسفند ۱۳۸۰ منتشر شد، با بهروز کریمی (شعبده باز معروف که با لقب پریستو او را میشناسیم و قائم مقام
کانون سرگرمیهای وزارت ارشاد است) صحبتی داشتیم؛ چون واقعا نمیدانستیم و نمیدانیم آیا انرژی دستان وجود دارد و اگر وجود
دارد، آیا شفابخش است، که او این موضوع را تکذیب کرد…
البته در طب سنتی خودمان هم برای کم کردن درد، آن را به وسیلههای مختلف مثل گذاشتن آجر، حوله و
یا پارچه گرم روی موضع درد تسکین میدادند، اما فقط تسکین موقت.
کریمی در مورد انرژی بدن میگوید: «بدن ما هم مثل خیلی از اجسام طبیعت انرژی دارد و وقتی انسان با
تمرین بتواند انرژی خود را متمرکز کند، قادر به خیلی از کارهای خارقالعاده شعبدهبازی خواهد شد».
او در مورد خم کردن چنگال نیز میگوید: «در کار شعبدهبازی، کارهایی یاد داده میشود که حتی افراد عادی با
یاد گرفتن نوع انجام آن میتوانند آن کار را انجام دهند؛ مثلا من با نگاهم عقربه ساعت را حرکت میدهم،
این صرفا شعبده است؛ چون در قسمتی از دستم، که خارج از دید تماشاچی است، یک آهن ربا قرار میدهم،
آن آهنرباست که عقربه ساعت را حرکت میدهد، نه نگاه من و قاشق خم کردن و امثال آن نیز هر
کدام روش خاصی دارد».
و درباره یک انرژی درمانگر میگوید: «یک روز یادم میآید یک انرژی درمانگر میخواست از وزارت علوم پزشکی جواز مطب
بگیرد.
در یک جلسه، یکی از دوستان پزشک، مرا هم دعوت کرد.
آن جلسه برای ادعاهای انرژی درمانگر و در نتیجه، تایید یا رد صلاحیت او در امر پزشکی تشکیل شده بود.
آن عزیز انرژی درمانگر، پشت تریبون رفت و پس از ایراد سخنانی در مورد انرژی و انرژی درمانی، یک چنگال
را در دستانش خم کرد.
دوست پزشکم پس از او پشت تریبون رفت و اعلام کرد یکی از دوستان من شعبده باز است و دقیقا
میتواند این کار را انجام دهد.
من پشت تریبون رفتم و ۵ چنگال در آن واحد در دستانم خم کردم و اعلام کردم این کار یک
شعبده بازی است.
بعد از آن رئیس جلسه گفت: ما یک مریض داریم که درمان او به بنبست رسیده، شما یکی از آنها
را شفا بدهید.
شخصی که ادعای انرژی درمانگر داشت، قبول نکرد و حاضر نشد به بیمارستان برود».
این شعبده باز در مورد قدرت تلقین در شفای بعضی از افراد میگوید:«یک بار که در یک برنامه روی سن
هیپنوتیزم میکردم، مادری دختر بیمارش را، که در یک حادثه توان راه رفتن را از دست داده و با عصا
راه میرفت، آورد و گفت که دختر من عقیده دارد شما میتوانید با هیپنوتیزم او را شفا دهید، روی مرا
زمین نزنید و…
حضار که دلشان میخواست آن دختر سلامتی خود را بازیابد، مرا تشویق کردند که این کار را بکنم.
به او گفتم که من یک شعبده بازم، ولی در صورتی که دختر شما به حرفم گوش کند، شاید شفا
پیدا کند.
بعد که مطمئن شدم حرفم اثر کرده، به او گفتم میتواند راه برود و او هیچ مشکلی ندارد و در
کمال ناباوری خودم و تماشاچیان، دختر عصایش را رها کرد.
به او گفتم: حالا به طرف من بیا.
و او به سمت من آمد.
حضار تشویقم کردند و مادر اشک شوق میریخت، اما همه اینها تلقین و استفاده از قدرت تلقین بود، تنها همین؛
نه شعبده بازی بود و نه انرژی درمانگری»! آنچه که خواندید، گفتههای یک شعبدهباز معروف و بینالمللی بود که در
صفحه ۵۲ مجله شماره ۶۰ خانواده سبز در اول اسفند ۸۰ منتشر شده بود.
در این مقاله بهروز کریمی (پریستو) دقیقا نظرات منطقی خود را راجع به انرژی و انرژی درمانی توضیح داده است.
البته ما ضمن این که به شفای تلقینی اعتقاد داریم، منکر این هم نیستیم که پیامبران و ائمه معصومین(ع)، به
کمک خداوند و با اراده او با لمس کردن بیمار، دادن یک حبه قند، یا نبات و امثال آن، بیمار
را شفا میدادند که بحث دیگری است و یا افرادی با توسل به معصومین(ع) و دیدن رویای صادقه و یا
بدون هیچ دیداری شفا گرفتهاند.
اینها همه در قدرت ذات اقدس الهی است، اما موضوع مهم این است که در این امر مادیات دخالت نداشته
و ما نه شنیده و نه دیدهایم که مقربین درگاه الهی بابت این کارها از کسی پولی دریافت کرده و
معنویت روحانی خود را با پول و مادیات عوض کرده باشند، حتی اگر با خواهش و تمنا و التماس شخص
شفا گرفته همراه باشد؛ چون در این صورت معنویت آنان زیر سوال رفته و از دست میرود و به عبارت
سادهتر معنویت آنان در مادیات حل شده و نابود میشود.
همچنین در شماره ۱۰۰ مجله خانواده سبز در صفحه ۴۶ مطلبی از «دیوید کاپرفیلد» معروف به چاپ رسید که در
گوشهای از گفتههای او خواندیم: «گاهی بیماریهایی را هم درمان میکنم، اما براین عقیده هستم که من فقط امید به
زندگی را تقویت میکنم، نه انسان خارقالعادهای هستم و نه میگویم انرژی درمانگرم»! وی در گوشهای دیگر از گفتههایش اشاره
کرده بود: «اگر شما میبینید من به بیماری سلامتی میدهم، تنها از اعتماد به نفس و امید به آینده و
قدرت تلقین استفاده میکنم، من نه انرژی دارم، نه قدرت خارقالعاده؛ بلکه تنها شعبده بازی هستم که احساس امید به
زندگی را در بیماران پرورش میدهم».
و در صفحه ۱۱۰ همین مجله نیز مقاله «دکتر! با احساسات مردم بازی نکنید» را درج کردیم که در مورد
نوار ویدیویی و سیدی، علیاکبری نوشتیم، ولی بهخاطر حفظ حرمتها اسم ایشان را ننوشتیم و حال صحبت ما با این
فرد این است: شما خوانندهای، دکتری و یا شعبده باز؟ عکسهای آلبومها و فیلمهای تبلیغاتی هم درست، اما این همه
تبلیغ و سوء استفاده از احساسات مذهبی ایرانیان به چه معناست؟ انرژی درمانی اگر هم درست باشد، به صورت چهره
به چهره ممکن است.
فکر میکنیم با این همه تبلیغ صورت گرفته توسط شما، تا آخر عمر بیمار خواهید داشت، پس چه ضرورتی دارد
که این همه مردم را آواره دفترکار خود میکنید؟ شاید شنیدن نالههای انسانهای بیمار و نیازمند شما را خوشحال میکند!
خواننده شبکههای ماهوارهای، شعبده باز پیش از این و دکتر بدون مدرک! اگر واقعا خداوند به شما قدرتی داده و
میتوانید از آن برای درمان هموطنان خود استفاده کنید، دیگر به این همه تبلیغ نیازی نیست.
در قرن بیست و یکم انتقال از طریق تصاویر تلویزیونی و نگاه کردن به آب در ساعت مقرر، از آن
حرفهایی است که باعث تاسف است! در همین مقاله یک شاهد عینی مبتلا به ام اس نیز از کلاه گشادی
که به سرش رفته میگوید که اظهارات او را در جای دیگری نوشتهایم.
در یک سمینار یک روزه، جمعی از پزشکان نواری ویدیویی را دیدند که بسیاری از افراد سرشناس، انرژی درمانی علیاکبری
را تایید کرده بودند، صرفنظر از این که چند سال پیش و در جریان دادرسی پرونده قضایی این شخص معلوم
شد، وی فقط مدرک دیپلم داشته و از عنوان دکتر سوء استفاده کرده.
در اول مقاله نیز آمده بود: «اولش گفت من شعبده بازم! بعد گفت بهترین شعبده باز دنیا هستم و چندی
بعد گفت اصلا کاری که من میکنم شعبده بازی نیست، یک انرژی ماورایی است.
چندی بعد آمد و گفت من انرژی درمانی میکنم، بیماران بیایند تا من درمانشان کنم و اما پس از آن
چه اتفاقی افتاد؟ رفت و نشست در یکی از شبکههای ماهوارهای فارسی زبان و گفت: صدای من قشنگ است، گوش
کنید! و موزیک نواخته شد: ای دل…
ای…
دل…
» و حالا دستگیری و بازداشت و سرانجام علیاکبری در پی شکایت عدهای، توسط قاضی معینی، رئیس شعبه ۴۱ حوزه
قضایی ۲ مشهد احضار و به علت عدم حضور در دادگاه در فروردگاه مهرآباد دستگیر شد.
قاضی معینی در مورد این پرونده به همکار ما میگوید: «علیاکبری به علت شکایت حدود ۵۰ شاکی دستگیر و ابتدا
با قرار یکصد میلیون تومان به زندان و سپس با قرار وثیقه بازداشت گردید.
اکثر شاکیان میگویند علیاکبری از آنها مبالغ گزافی گرفته و هیچ گونه بهبودی در وضع آنان ایجاد نشده است.
به گفته قاضی پرونده: «هنرمندان و ورزشکاران زیادی با او عکس دارند و وی در سیدیهای خود از این عکسها
استفاده میکرده.
او در مورد میزان تحصیلات خود تنها یک دیپلم به ما ارائه نموده و مدرک بالاتری تاکنون به ما ارائه
نداده است».
معینی در مورد سیدیهای منتشره از سوی علیاکبری به عنوان «سمفونی شفا» میگوید: «علیاکبری ادعا دارد با صدای او به
طور جمعی یا فردی بیماران معالجه میشوند و در سیدی دوم که در صورت انتشار فاجعه است، او در کنار
اشخاص معروفی نشسته و با آنان صحبت کرده…
وی کارهای تردستی زیادی میکند؛ مثلا در سیدی یک قاشق را در حالت متعادل روی لیوان قرار داده و نشان
میدهد که آن را با نگاه میاندازد، ولی یکی از پزشکان این کار را انجام داد و گفت که با
نفس بازدمش قاشق را انداخته است.
یا در جایی قاشق را خم میکند که شعبده بازها این کار را بسیار سادهتر و سریعتر از او انجام
میدهند.
در حال حاضر او توسط گروهی از پزشکان متخصص شهر، که کمیسیون پزشکی قانونی را تشکیل دادهاند، آزمایش شده و
نظریه آنان این است که او قادر به خوب کردن بیماران نمیباشد و تنها به فکر کلاهبرداری بوده و بس…
» قاضی معینی در پایان میگوید: «کسانی که از علیاکبری شکایت دارند، میتوانند به شعبه ۴۱ دادگاه عمومی مشهد مراجعه
کنند».
شاکیان چه میگویند؟ یکی از شاکیان میگفت: «زمانیکه سیدیهای او را دیدم و این که چه اشخاص معروفی در کنار
او عکس دارند، به این آقا اطمینان کردم».
یکی دیگر میگفت: «شنیدم این آقا روزی ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان سرمردم بیمار را کلاه میگذاشته، پرسش این است:
چرا تا به امروز کسی جلوی او را نگرفته؟ این فرد فقط در این مدت، ثروت بادآورده بهدست آورده…
» یکی دیگر از شاکیان میگفت: «روزی که به دفتر کار او رفتم، از آنجا که پنج هزار تومان کم
داشتم، منشی او رفتار زشتی با من داشت و مرا به دفتر کار او راه نداد؛ همین آقا که حرف
از مردم و کمک به مردم میزند»! تمام اینها در شرایطی است که علیاکبری میگوید: «اینها و عدهای از پزشکان
دشمن من هستند»! به هر حال علیاکبری گویا کوتاه آمده و در یکی از جلسات دادگاه خود گفته است: «من
شعبده بازم»! که البته مجبور شد سرانجام اعتراف کند.
او که در حال حاضر در زندان به سر میبرد، جرمهای زیادی دارد که به چند نمونه از آنها اشاره
میکنیم: ۱- کلاهبرداری کلان در سطح کشور ۲- سوء استفاده از نام افراد ۳- جعل عنوان از مدرک دکترا و
۴، ۵، ۶ تا ۳۰۰ و نهایت این که او کلاهگشادی به سر مردم گذاشته است.
علی اکبری طرفداران زیادی داشت که به او ایمان داشتند؛ برای مثال پسر جوانی در نامهای اینترنتی به او نوشته
بود: «برادر ۲۲ سالهام چند ماهی است که براثر تصادف دچار ضایعه نخاعی در گردن شده.
امروز که CD شما توسط یکی از دوستانم به دستم رسید، از نیروی شفابخش شما متعجب شدم».
اما این جوان در نامه اینترنتیاش اشاره نکرده که برادرش خوب شده یا نه؟ نوجوان ۱۴ ساله دیگری به نام
بهمن برای علی اکبری نوشته است: «من CD شما را دیدم، اگرچه بیمار نیستم، اما به شما افتخار میکنم».
همچنین در یکی از نامههای الکترونیکی علی اکبری یک جوان تحصیلکرده برایش نوشته: «من احسان صفاری از مشهد و دانشجو
هستم.
چندی قبل CD شما را دیدم.
امیدوارم هر کجا که هستید، سالم و سلامت باشید».
در «همشهری» پنجم اسفندماه ۸۲ در صفحه ۱۹ مطلب علیرضا رحیمینژاد آمده است: «دکتر دیپلمه بجز ایران در کشورهای فرانسه،
امریکا و کانادا نیز شهرت زیادی پیدا کرده بود.
این دکتر دیپلمه در آخرین سفرش به تورنتو در هفته نامهای برای خود یک آگهی تبلیغاتی چاپ کرد و نوشت.
استاد علی اکبری! که یک استثنا در نیرودرمانی است! اکنون تحت پژوهش مراکز علمی امریکا قرار گرفته و دارای نیروی
شفابخش در صورت و دست خود است.
این نیروی قدرتمند تاکنون هزاران بیمار ناعلاج را درمان کرده و اکنون در اختیار شما قرار گرفته است».
علیاکبری که در دی ماه امسال با بیست و پنج شکایت در مشهد مواجه شد، با خونسردی در جلسههای محاکمه
شرکت کرد؛ گرچه بعدها مدعی شد: «من شعبده بازم»، اما بدنیست بخوانید که یکی از شاکیان چه میگوید: «من یک
نابینا هستم.
چهار سال پیش متوجه شدم که علی اکبری به ایران آمده.
امیدوار بودم که از این نابینایی رها شوم.
سرانجام پس از شش ماه موفق شدم از او وقت ملاقات بگیرم.
اومرا دید و گفت: نابیناییات را درمان میکنم، اما این کار هزینه بالایی دارد.
او برای هر ویزیت از من ۵۰ هزار تومان پول میگرفت تا این که ده بار مرا ویزیت کرد و
یک بار هم ۵۰۰ هزار تومان از من گرفت، اما بیماریام معالجه نشد، تا این که یک روز یکی از
دوستانم گفت علی اکبری از من فیلمبرداری کرده و با مونتاژهای مردی روی تصویر من مدعی شده که نابیناییام را
درمان کرده است».
«الف، ن» نیز میگوید: «از ناحیه چشم به طور مادرزادی دچار مشکل بودم.
اکبری دستش را مقابل صورتم گرفت و بهحرکت درآورد، اما هیچ اتفاق خاصی نیفتاد و من چیزی احساس نکردم.
فقط جریان هوا را، که بهخاطر حرکت دستش ایجاد شده بود، حس کردم و هیچ تغییری هم در چشم هایم
ایجاد نشد».
در پایان باید دید: سرنوشت «دکتر دیپلمه» چه میشود؟ و حالا سه سال از آن زمان گذشته است، دکتر دیپلمه،
انرژی درمانگر شفادهنده، عقربه نگهدارنده ساعت (البته با یک آهنربا زیر آستین) و…
کجاست؟ در ایران، در فرانسه، در دبی، در…
در…
در…
به هر حال او فراری است، البته شاید هم عاقبت به خیر شود البته اگر «آه» آن افرادی که آقای
انرژی درمانگر پولهای زبان بسته زیادی از آنان گرفته است، بگذارد؟ به هر حال اذهان عمومی خود بهترین قاضیاند تا
بدانند که سه سال پیش چه کسی دروغ میگفت و چه کسی راست؟ انرژی درمانگر شفادهنده؛از واقعیت تا خیال؟