رامتین خداپناهی ؛ از ازدواج و طلاق تا بانوی عمارت | سبک زندگی افراد مشهور(۲۸۰)
رامتین خداپناهی بازیگر ۴۷ ساله سینما و تلویزیون است که در گرگان متولد شده. این بازیگر این روز ها مشغول بازی در سریال بانوی عمارت در نقش اسد شالچی است که توانساه به خوبی نظرها را به خودش جلب کند. در این شماره از سبک زندگی افراد مشهور با زندگی رامتین خداپناهی بیشتر آشنا شوید.
زندگینامه رامتین خداپناهی
رامتین خداپناهی در سال ۱۳۵۰ در خانواده ای اهل هنر در شهر گرگان به دنیا آمد.
لیسانس رشته نمایش با گرایش بازیگری و فوق لیسانس نمایش با گرایش کارگردانی دارد و
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی اراک است.
منزل خانوادگی رامتین خداپناهی
کار هنری خودش را بازی در تله تئاتر کشتی نوح شروع کرد .
در سال ۱۳۷۹ در سریال مریم مقدس حضور داشت و همین سال با فیلم صبحانه برای دو نفر اولین تجربه سینمایی خود را بدست آورد.
شهرت او بیشتر با سریال فقط بخاطر تو در رمضان سال ۸۲ بود.
داستان سریال مراسم فقط به خاطر تو
عروسی زری و محمود به هم می خورد. محمود به خاطر کشیدن چک بی محل به زندان می افتد. زری تلاش خود را برای آزاد کردن همسرش آغاز میکند و در این راه ناخواسته با تعدادی از زنهای خودسرپرست آشنا میشود. اتفاقی که باعث تحول تدریجی زری و تغییر دیدگاه او نسبت به زندگی ، عشق و ازدواج میشود.
از بازیگران سریال فقط به خاطر تو می توان به رامتین خداپناهی ،خاطره حاتمی ،
لاله صبوری ، مجید حاجیزاده ، شراره رخام ، شهرزاد عبدالمجید ،
فریده دریامج ، مرضیه طهماسبی و … اشاره کرد.
بیوگرافی رامتین خداپناهی
یکبار هم این بازیگردر برنامه ای به نام به سلامت در قامت مجری از
شبکه سلامت ظاهر شد که خودش در این باره می گوید
دوست داشتم یکبار مجری گری را تجربه کنم
وضعیت تاهل رامتین خداپناهی
رامتین خداپناهی با بازیگر کم کاری با نام مرضیه طهماسبی ازدواج کرد
ثمره این ازدواج یک دختر بنام پاییز است که متولد اسفند سال ۹۱ می باشد.
رامتین خداپناهی و همسرش بعد از مدتی از هم طلاق گرفتند
مرضیه طهماسبی بازیگر سینما و تلویزیون ایران است.
از مهمترین آثار مرضیه طهماسبی میتوان به بازیگری در فیلم گرگ و میش اشاره کرد.
رامتین خداپناهی در پاریس
مصاحبه با رامتین خداپناهی
حضور شما در دهه ۸۰ تلویزیون به شدت فعالتر بود اما اکنون نسبت به گذشته کمی کمکار شدهاید. دلیل این موضوع چیست؟ آیا فضای انتخاب بازیگران در تلویزیون سمت و سو پیدا کرده است؟
جواب این موضوع دو بخش دارد. بخش اول آن به نوع انتخاب بازیگران در دهه
۹۰ مربوط میشود که نسبت به گذشته شرایط آن کمی متفاوت شده و به
نوعی دار و دستهبازی شده است. شما یا باید در این دار و دستهها حضور داشته باشید
و کار کنید یا اینکه بخواهید به طور مستقل عمل کنید که قطعا این استقلال،
کار کردن شما را تحت تاثیر قرار میدهد.
من همواره بهعنوان یک بازیگر مستقل سعی کردم، به دور از هر حاشیهای تنها
به کار خودم بپردازم. این موضوع ممکن است در مواردی برای بازیگر خوب
باشد اما در عین حال هم ممکن است به ضرر بازیگر تمام شود و او را به انزوا بکشاند.
در بخش دوم نیز باید بگویم که تولیدات امروز تلویزیون نسبت به دهه ۸۰ کاهش پیدا کرده و
فعالیت بنده هم به عنوان یک بازیگر تحتالشعاع این موضوع قرار گرفته است.
چراکه این تولیدات کم در کنار علاقه بازیگران بسیار برای حضور در کارها،
امتیاز کمتری را برای شما ایجاد میکند تا در کاری حضور داشته باشید.
مصاحبه جدید رامتین خداپناهی
علاوه بر این موضوع ضعف کارها نیز عامل دیگری است که سبب شده در
این سالها گزیده عمل کنم. در دهه ۸۰ به سبب اینکه یک دهه از فعالیتم میگذشت،
شوق بیشتری برای دیده شدن در هر کاری میداشتم ولی اکنون که در
آخر دهه دوم فعالیتم حضور دارم، شاید بیشتر به دنبال کیفیت و کاری هستم
که بیبشتر من را از نظر روحی ارضا کند.
چراکه در حال حاضر ۴۷ سال سن دارم و دیگر فرصت خطایی باقی نمانده
و نمیتوان هرکاری را انجام داد. به قول آقای سیروس الوند در روزهایی هستیم
که هرچه کار میکنید به تعداد کارهای بد شما اضافه میشود.
ولی من به دنبال آن کارهای خوب هستم و دوست دارم در کاری حضور
داشته باشم که از هر نظر قابل دفاع باشد و از حضور در آن لذت ببرم.
فضای سریال بانوی عمارت را چقدر نزدیک به زمانه امروز میبینید؟ آیا در انتخاب این نقش دغدغه مند عمل کردید؟
طبیعتاً از نظر اجتماعی بعضی مواقع حس میکنیم که فضای سریال به فضای امروز
نزدیک است ولی این موضوع تنها مختص به بانوی عمارت نیست.
شما اگر تاریخ را هم مطالعه کنید، میبینید که ممکن است در دوره مظفرالدین شاه
هم اتفاقاتی افتاده باشد که دقیقا شبیه امروز زمانه ماست.
این موارد هست، ولی چطور میتوان این مشکل را حل کرد.
بنده احساس میکنم که ما در سرزمینی زندگی میکنیم که مشکلات
در جای خود باقی میمانند. بر همین اساس ممکن است در صد سال آینده
هم ما همچنان درگیر مناسبات حل نشده زمان امروز باشیم.
اینکه این مشکلات باید از حوزه حکومت حل شود یا مردم دوبخش است
اما از نظر من نمیتوان تمام مشکلات را در ساختار قدرت بررسی کرد.
بالعکس، شاید اتفاقا برخی از مشکلات را کاملا باید در مردم دید.
قطعا این بحث را باید در حوزه جامعه شناسی اجتماعی شروع کنیم و به تحلیل آن بپردازیم.
در نهایت باید بگویم که بنده هم به عنوان یک شهروند حس میکنم که
جدا از کار نمایش اگر شما تاریخ را هم مطالعه کنید میبینید
که بسیاری از معضلات به زمان امروز شباهت پیدا میکند و این موضوع طبیعی است.
گفتگو با رامتین خداپناهی
با توجه به اینکه این سریال در خانه طباطباییها فیلمبرداری شده و از فضای تاریخی بهره برده است. فضای ادبیات، تمهای دکور و دانش تاریخی تا چه حد روی بازی شما و بازیگران دیگر تاثیرگذار بود و کار را رو به جلو برد؟
مطمئناً لباس، گریم، معماری و حتی دیالوگهای نویسنده میتوانند کمککننده باشند
ولی در نهایت شما به عنوان بازیگر، زبان بدن، بیان و همینطور زبان احساس دارید
که باید با لباس، گریم، دکور و متن هماهنگ شوند.
قسمت سخت ماجرا همینجا شکل میگیرد. چراکه تماشاگر نباید پیش خود
حس کند که لباس و گریم شخصیت، روی شما نشسته و زبان بدنتان،
زبان فلان کافه در فلان خیابان است. باید از خود بپرسید که آیا توانستهاید خودتان
را همگام و همنفس با معماری، دکور و چیزهای دیگر ترجمه کنید
یا اینکه از ساختار معماری سریال جدا میشوید.
اینها مواردی از وظایف بازیگر بوده و هرچقدر هم که کارگردان گوشزد کند،
اگر بازیگر کار خود را بلد نباشد کار جلو نمیرود. نمیتوان صدای پیانو را از سهتار گرفت.
بازیگر باید به اندازه اکتاو پیانو وسعت داشته باشد تا کارگردان بتواند از
این حجم در قسمتهای مختلف استفاده کند. بنده فکر میکنم
در بعضی مواقع ضعفهایی در نوع بازیها بوده است.
باتوجه به نقشهای زیادی که در تلویزیون ایفا کردید، به طور کلی کیفیت آثار امروز تلویزیون را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا از آثاری که تا به حال در تلویزیون بازی کردهاید رضایت دارید؟
بنده معتقدم که اگر امروز بخواهم به گذشته برگردم و اتفاقاتی که در گذشته افتاده
را تغییر دهم، پر بیراه مسیر را به غلط رفتهام. چراکه مطمئناً
در آن روزی که من آن کار را پذیرفتم، مشکلات آن روز من را مجبور به پذیرفتن آن کار کرده
بود ولی امروز که من در آن شرایط نیستم طبیعتاً میگویم
که من اشتباه کردهام که آن کار را قبول کردهام.
این موضوع طبیعی است که من نسبت به ده سال قبل خود بگویم
اشتباه کردهام اما ده سال پیش در شرایط همان زمان بودم و قطعاً بسته
به همان شرایط آن تصمیمات را میگرفتم. در نتیجه اعتراض،
شکوه و گلهگذاری نسبت به کارهای گذشته دردی را دوا نمیکند
بلکه هر کاری را باید در قالب و بستر خودش در همان سالها جستجو کرد.
در تمام این سالها تلاش کردم تا در کارهایی حضور پیدا کنم که قابل دفاع باشد.
به نظر من در این آشفتهبازار سریال بانوی عمارت تا حدودی توانست
استاندارد یک درام را حفظ کند. حال اینکه ضعفهایی در آن موجود است،
قطعاً طبیعی است ولی باید کمک کنیم تا پتانسیل نویسنده این سریال
حفظ شود و در طی زمان بتواند کارهای پرقدرتتر و کم نقصتری را ارائه دهد.
لازم است بگویم که سه بار تولید این سریال به خاطر مشکلات مالی متوقف شد.
در واقع سریال بانوی عمارت تنها با عشق بچهها پیش رفت و شاید
اگر این عشق و حس مسئولیتپذیری آنها نبود، این کار اصلا به سرانجام نمیرسید.
چراکه ما با ۳۰ تا ۴۰ درصد بودجه کارهای تاریخی این کار را جلو بردیم.
در صورتی که بعضا میبینیم، یک کار تاریخی چندین سال پیش تولید
و چندین سال تولید دارد و با مقدار بودجه بزرگی آماده میشود ولی سریال
بانوی عمارت با بودجه به مراتب کمتر از کارهای تاریخی و در عرض و طول
یک سال تولید شده است. درباره کیفیت آثار تلویزیون نیز باید بگویم
که من خیلی تلویزیون نمیبینم که بتوانم در این باره قضاوت کنم.
دلیل این موضوع این است که آثار تلویزیون کیفیت لازم را ندارند؟ در تاریخ تلویزیون زمانهایی وجود دارد که برخی سریالها همچون هزاردستان در آن پخش میشدند و همه تایم خود را با آن تنظیم میکردند.
درباره کیفیت آثار ارائه شده زمانی میتوان قضاوت کرد که آنها را دیده باشیم.
به همین دلیل در این باره چیزی نمیگویم. اما درباره سریال هزاردستان
که از آن نام بردید، باید بگویم که بله آن را من هم دیدهام و حتی هنوز هم میبینم.
جالب اینجاست که به شما بگویم، به خاطر اینکه گوشم به ریتم
زمانی سریالهای تاریخی عادت کند، مدام دیالوگهای هزار دستان را گوش میدادم.
در حالی که این فیلم در پهلوی پدر ساخته شده و سریال بانوی عمارت
مربوط به دوره قاجار است و شاید از نظر تاریخی ربطی به هم نداشته باشند
ولی گوش کردن به دیالوگهای سریال هزار دستان مرا در فضای این
سریال قرار میداد. بنده هنوز که هنوز است سریال دایی جان ناپلئون آقای تقوایی را میبینم.
ولی آثار امروز تلویزیون ژانر وسلیقه من نیست. مثل این است که من به
شما بگویم که بروید و امشب اشکی میریزد ر.اعتمادی را بخوانید
که انتخاب شما نیست. مطمئناً اگر من برای مطالعه و فیلم دیدن وقت داشته باشم
حاضرم دو مرتبه صد سال تنهایی مارکز را بخوانم و فیلمهای روز
هالیوود همچون فیلمهای جارموش را ببینم.
با این تفاسیر میتوان به مردم هم این حق را دارد که انتخابهای خودشان را داشته باشند و آثار تلویزیون را برای دیدن انتخاب نکنند؟
چرا این حق را نداشته باشند. هرکسی حق انتخاب دارد و حق دارد که کار ضعیف را نبیند.
البته باید بگویم که بازگرداندن تماشاچی برای دیدن کارهای داخلی کار خیلی سختی نیست
و با اندکی تلاش، هوشمندی و توانمندی میتوانیم دوباره تماشاچی را برگردانیم
همانطور که بانوی عمارت این کار را کرد. ما کارگردانها، نویسندگان
و بازیگران خوب جوان کم نداریم و اگر از آنها استفاده شود کارهای خوبی را میتوان تولید کرد.
جا دارد اینجا مطلبی را بگویم. آقای حمیدنژاد گفته بودند
اگر من پول داشتم از سوپراستارها استفاده میکردم. به نظر من این حرف کمی
کملطفی به تلاش بازیگران بانوی عمارت بود. همه بازیگران ما در این
سریال در بهترین حالت ممکن در حال نواختن هستند. مقصود شما از سوپراستار چه کسی است؟
اصلاً مگر ما در این سرزمین سوپراستار داریم؟ بازیگری که نمیتواند
جلوی دوربین راه برود، دیالوگ بگوید و حتی اسم ستاره را یدک بکشد
چه سوپراستاری است؟
شما بگویید ایکس در سریال بانوی عمارت نباشد چه کسی را میخواهید
جای آن بگذارید؟ من فکر میکنم باید مقداری از ویترین بازیهای موجود فاصله بگیریم
و به فکر تولید کار خوب باشیم. بانوی عمارت ثابت کرد که تولید آثار
خوب نمایشی نیاز به کاربلد دارد نه بوقچی و تبلیغاتچی.
کلام آخر؟
امیدوارم فرصتی که توسط پخش سریال بانوی عمارت در تلویزیون ایجاد شد، از دست نرود. در حال حاضر برای این سریال از کشورهای مختلف خارجی به من پیام میدهند و حتی از میدان ونک به بالای تهران خودمان هم آن را میبینند. به همین دلیل این فرصت نباید از دست برود.
امیدوارم بانوی عمارت تلویزیون را مقداری به صرافت بیندازد که میتوان کار خوب تولید کرد و میشود با وقت گذاشتن و استفاده از متخصصین، کار قابل دفاعی را برای مخاطبین آماده کرد و به این صورت برای آنها ارزش قائل شد.
ما نباید ذائقه مخاطب را به سمت پایین بکشیم، بلکه باید سعی کنیم تا این ذائقه را ارتقا دهیم. ولی بعضاً میبینیم که وقتی از فردی میپرسند که چرا این فیلم و سریال را ساختید، میگویند که مردم دوست دارند. وقتی شما این حرف را میزنید یعنی از پله ۱۰ به پله یک سقوط کردهاید. اگر کار باکیفیتی همچون هزاردستان، سربداران و دایی جان ناپلئون ارائه شود، قطعا مخاطب خواهد داشت.