زندگی امیرمحمد زند بازیگر جنجالی ستایش از تحصیل در ایتالیا تا ماجرای جنایی سربازی |سبک زندگی افراد مشهور (۲۷۰)
امیرمحمد زند بازیگر سریال هخای مشهور تلویزیونی که در ایتالیا تحصیلات خود را در زمینه سینما خوانده است این شب ها در سریال ستایش ۳ در کنار بازیگران اصلی این فیلم به ایفای نقش پرداخته است. این بازیگر زندگی پر ماجرای داشته است که به قول خودش با نقش هایش زندگی می کند. بازیگر ستایش ازدواج نکرده و مجرد می باشد و برای مادرش احترام خاصی قائل است. در ادامه در پرشین وی داستان های جالب زندگی امیرمحمد زند را می خوانید با ما همراه شوید
زندگی امیرمحمد زند
امیرمحمد بازیگر توانمند و متولد ۱ مهرماه ۱۳۵۷ در تهران است. او از دانشگاه لاسپیرز رم ایتالیا در رشته کارگردانی فارغالتحصیل شده است و علاوه بر آن در رشته مهندسی شبکه رایانه ای نیز تحصیل کرده است.
امیرمحمد زند از سال ۱۳۸۰ تاکنون مشغول به فعالیت است. وی در مورد ورود خود به حرفه بازیگری میگوید: من در استودیو بدیع (مرکز خدمات صنایع فیلم ایران) کار میکردم، در آن مکان با آدم های سینمایی زیادی ارتباط داشتم؛ در سال ۱۳۷۶ به مدرسه آزاد بازیگری رفتم و برای اولین بار به آقای کیانوش عیاری معرفی شدم و نقش کوتاهی را در سریال هزاران چشم ایفا کردم.
امیر محمد زند هنوز ازدواج نکرده و مجرد است. او یک خواهر کوچک تر و یک برادر بزرگتر از خود دارد اما متاسفانه پدر خود را از دست داده است و در مورد مادر خود می گوید: از پیامبر خدا (ص) پرسیدند برای رضای پروردگار چه باید کرد؟ فرمودند: جلب رضایت مادر و تا سه مرتبه پرسیدند و پیامبر همان را فرمودند. در مرتبه چهارم فرمودند: پس از مادر، به پدرتان نیکی کنید.
امیرمحمد زند از بازیگران سریال ستایش ۳ به کارگردانی سعید سلطانی است که در این شب ها و در این سریال در نقش محسن بازی می کند.
زندگی امیرمحمد زند و آدمهایی که وی دورشان را خط میکشد
امیرمحمد زند با انتشار این عکس نوشت: آدمها را مهم نکنید، همانطور که زیرشان را خط میکشید، به آنها نشان دهید که بلدید دورشان را هم خط بکشید، آدم ها که مهم شوند دیگر به چشمشان ریز میرسید، به آنها یادآوری کنید که این خود ِشما بودید که آنها را واردِ عرصه کرده اید، تا خودکارهای قرمزتان جوهر دارند، شروع کنید خیلی ها را باید پر رنگ تر خط بزنید!….
امیرمحمد زند و ماجرای جنایی سربازی اش!
امیرمحمد زند از رفقای قدیمی مجله زندگی ایده آل که تصمیم گرفتیم با او یک کار هیجانانگیز انجام دهیم. سورتمهسواری تابستانی کار هیجانانگیزی بود که به مذاق همه خوش آمد. در کنار این شیطنت تابستانی با او گپی مختصر و مفید هم زدیم و از تابستان گفتیم و تجدیدیهای دوران مدرسه و البته یک اتفاق عجیب و جنایی در دوران سربازی امیرمحمد. حواستان باشد این گفتوگو را مو به مو بخوانید تا چیزی جا نیفتد.
تابستان ویژه من
برنامه ویژهای برای تابستان امسالتان دارید؟
– تابستان گرمی شروع شده با گردوغبار در غرب و سیل در تبریز که هوا بس غریب است. من در حال حاضر در یک سریال بازی میکنم و متاسفانه وقت زیادی برای تفریح کردن در تابستان ندارم اما این فصل را دوست دارم.
در این سالها تابستان ویژهای داشتید؟
– تابستانهای دوران کودکی و نوجوانیام با تابستانهای کاری بزرگسالیام بسیار متفاوت هستند. بهتر است بگویم تابستانهای دوران کودکیام بسیار جذاب و پرانرژی بود. کوچکتر که بودیم تابستانها همراه خانواده به مسافرت میرفتیم تا هوایی تازه کنیم.
تابستان را اگر بخواهم تعریف کنم میتوانم بگویم شمال و رفتن کنار دریا و ساحلهای تمیز آن زمان. پلانهای زیبایی از تابستان بچگی و نوجوانیام در ذهنم نقش بسته است. در مجموع مثل بعضی از آدمها نیستم که فقط یک فصل خاص را دوست داشته باشم.
من عاشق تمام فصول هستم. فصلها برای من تمایزی از هم ندارند و هر فصل زیبایی خاص خودش را در نظرم دارد. تابستان فصل درست شدن، به بار آمدن و زیبایی است. اگر بهار را به تولد توصیف کنیم، تابستان فصل بلوغ و پاییز فصل میانسالی و زمستان هم به کهنسالی و مرگ تعبیر میشود. تابستان فصل جوانهاست و میتوان در آن تا آنجا که میشود جوانی کرد و لذت برد.
تجدیدی تابستانه
من همیشه در تمامی مقاطع تحصیلی تجدیدی داشتم و تابستانهایم با تجدیدی میگذشت؛ مثلا جغرافیای سال دوم راهنمایی و جبر دوم دبیرستان اما درسهایی که دوست داشتم مثل ادبیات را با نمره ۱۸ قبول میشدم ولی از درس جبر همیشه تجدید میگرفتم.
درسهای دوستداشتنی من تاریخ، ورزش، ادبیات و علوم بود. یادم میآید در آن زمان اگر تجدیدی میگرفتیم برای گرفتن نمره قبولی در دروس تجدیدی کل تابستان را باید سر کلاس میرفتیم تا بتوانیم شهریور دوباره امتحان دهیم.
برخورد والدین شما در مواقعی که تجدید میآورید، چگونه بود؟
– خدا بیامرز پدرم هر وقت میآمد مدرسه، من دم در دفتر دو دست و یک پا بالا ایستاده بودم. دوران نوجوانی فقط برای پدر و مادرم مایه خجالت بودم اما خوشحالم که در اواخر حیات پدرم توانستم کمی باعث افتخارش باشم.
دوران نوجوانی بازیگوش بودید؟
– بله خیلی زیاد الان ولی خیلی آرام شدهام. در آن دوران سرپایینیها را با سرعت زیاد با دوچرخه پایین میآمدم برای همین همیشه دست و پایم زخمی بود. خدا مرا خیلی دوست داشت که زنده ماندم.
پشت خانه ما یک زمین خاکی بود که آنجا فوتبال بازی میکردیم و من علاقه زیادی به دروازهبانی داشتم. تابستان برای ما خیلی زیبا بود ولی برای جوانهای امروزی فکر نکنم که به آن زیبایی باشد؛ البته باید از خود آنها پرسید بالاخره سلیقه نسلهای مختلف با هم فرق دارد.
در تجربههای هنریتان چه فیلمی را در گرمای تابستان کار کرده بودید؟
– فکر کنم مردادماه سال ۸۷ بعد از فیلم اتوبوس شب بود که یک تلهفیلم جنگی در آن تابستان در آبادان بازی کردم. یادم میآید گرمای هوا به ۵۸ درجه رسیده بود، از هتل که میآمدیم بیرون انگار از زیر دوش بیرون آمده بودیم.
من برای همان بازی کاندیدای بازیگر نقش اول شدم. خیلی کار سختی بود. دوربین و دستگاههای صدا دچار مشکل و خراب شدند. اگر شما فیلم را ببینید متوجه میشوید؛ در تمام فیلم من خیس هستم.
کدام کار خودتان را در سینما دوست دارید؟ اتوبوس شب یا تقاطع؟
– اتوبوس شب را به صرف دلایل خاصی بیشتر دوست دارم؛ مثل بازی در کنار خسرو شکیبایی
عزیز یا همان عمو خسروی خودمان؛ علاوه بر آن کار کردن با کیومرث پوراحمد دوستداشتنی
تجربه کاری خوبی برای من بود. شاید با انتخاب این فیلم راه کاری خودم را تغییر دادم.
در سینما گزیدهکار هستم اما در سریالها یک مقدار کمتر. دو سال است که تلهفیلم بازی نکردهام البته در ۲۳ تا تله فیلمی که بازی کردم فقط دو یا سه تایشان فیلمهای بدی هستند ولی مابقی فیلمهای خوبی محسوب میشوند. سریالهایی که بازی کردم مثل به دنیا بگویید بایستد، زمین انسانها، عملیات ۱۲۵ و نسیم رویا همه سریالهای خوبی بودند.
سریال نسیم رویا از جمله فیلمهای اولی بود که در ماه رمضان ساخته شد و موضوع فیلم
حول محور پنج تا بچه میچرخید که پدرشان به آنها خانهای به ارثیه داده بود که نباید
آن را میفروختند و باید آن را صرف امور خیریه میکردند. کانال دو هم کار آقای رامبد جوان
را نشان میداد ولی نسیم رویا از جمله سریالهای خوب ماه رمضان محسوب میشد.
ماجرای عجیب سربازی
در سربازی دوران ویژهای داشتید؟
من سال ۷۶ تا ۷۷ به سربازی رفتم. در سربازیام هم اتفاقهای عجیب و غریبی افتاد که مثل فیلم بود؛ البته بگویم که بعدا از آن هم فیلم ساختند. همانطور که گفتم دوران سربازیام در اردکان یزد در سپاه پاسداران سپری شد.
در آن دوران اتفاقی افتاد و یکی از همخدمتیهای من خودش را کشت و من شدم متهم
به آن اتفاق و این داستان برگرفته شد برای سریال به دنیا بگویید بایستد. این سریال زندگی
واقعی من بود. همخدمتی من با اسلحه بنده خودکشی کرد و من متهم به قتل ایشان شدم،
ولی بعد از چند وقت فهمیدند که او خودکشی کرده و من تبرئه شدم.
وقتی این اتفاق برای شما افتاد به این فکر نکرده بودید کاشکی سربازیتان را می خریدید؟
– چرا اتفاقا در آن زمان خرید سربازی فقط دو میلیون بود؛ یعنی ۲۰ میلیون الان ولی پیش نیامد
که اصلا به آن فکر کنم. اصلا خودم تصمیم گرفتم به سربازی بروم. یک روز خودم رفتم سرم
را تراشیدم و بعد به سربازی رفتم. به هر ترتیب اگر اتفاق عمیقی برای هر بازیگری
در زندگیاش بیفتد به او کمک میکند آدم بهتری شود.
زندگی امیرمحمد زند و تجربه سورتمهسواری و هیجان
سورتمه را چگونه دیدید؟
– نمیتوانستم به سورتمه اعتماد کنم. به این واگنهای یک نفره با پیچهای خطر ناک با منظره تهران اما سه تا چهار بار سورتمهسواری کردم. دفعه اول با سرعت خیلی کم این کار را انجام دادم.
تجربه بانجی جامپینگ دارید؟
– نه راستش را بخواهید جراتش را ندارم.
غواصی چطور؟
– بله در یک فیلمی که آقای مزدآبادی آن را کارگردانی میکرد. غواصی واقعا دنیای عجیبی دارد
و دوستداشتنی است. یکی از هفت مرتبه هستی دنیای زیر آب است که واقعا باید آن را دید.
تونل وحشت چطور بود؟
– بد نبود، من که نمیترسیدم؛ فقط قسمت آخر تونل یک نفر با اره برقی افتاد دنبالمان.
دوچرخه سواری و تجدید
من یک دوچرخه بیامایکس داشتم که با آمدن تابستان سوارش میشدم و داخل کوچهها دوچرخهسواری میکردم. تمام دوچرخهسازیهای محل مرا میشناختند چون هر روز در تعمیرگاههای دوچرخه بودم. ساعت پنج به بعد که میشد با تمام بچهها میریختیم تو کوچه.
آن زمان ما تو یک کوچه بنبست زندگی میکردیم به نام روشن. این صحنههای زیبا
را از این کوچه خاص در ذهنم دارم. کوچه باصفایی بود و جان میداد برای دوچرخهسواری و فوتبال؛
همیشه تو کوچه سنگ میگذاشتیم و دروازه درست میکردیم و تا آنجا که جان داشتیم بازی میکردیم.
بهترین فیلم امسال
از فیلمهایی که جدیدا اکران شده کدام را بیشتر دوست دارید؟ ایستاده در غبار را دیدید؟
– نه هنوز نتوانستهام آن را ببینم ولی مطمئنم فیلمی است که حقش خورده شده چون تیزرهایش را دیدم و دوستانم دستاندرکار آن فیلم هستند.
نظرتان درباره ابد و یک روز چیست؟
– بله این فیلم را دیدم. فضای هنری جامعه ما طوری است که اگر کسی خلاف نظر آن یکی را داشته باشد شروع به قضاوت و تحقیر کردن او میکنیم. پس این سوال خوبی نمیتواند باشد. این دلیل بر خوب بودن یا بد بودن چیزی نیست.
هر کسی باید نظر خودش را بگویید. ابد و یک روز این موج را وارد جامعه کرده و خود این؛
چیز زیاد جالبی نیست. به نظر من ابد و یک روز یک کار معمولی است.
حرف آخر
من خوشحال میشوم اگر شهرداری تهران یا یک شرکت خصوصی داخل تهران سرمایهگذاری کند و اماکن تفریحی بیشتری در سطح شهر درست کند. اگر بازیها را جذابتر کنند فکر کنم بازتاب مالی بهتری برای آنها داشته باشد و باعث افزایش مراکز تفریحی در فصل تابستان شود.
زندگی امیرمحمد زند از تحصیل در ایتالیا تا عشق نقش منفی
گفت و گو با بازیگری که در ایتالیا، سینما خواند
امیرمحمد زند، جزو بازیگرانی است که خیلی زود توانست مسیرش در دنیای هنر را پیدا کند.
او با حضورش در سریال «هزاران چشم» پا به عرصه تصویر گذاشت و پس از آن در ماه محبوب خدا،
نسیم رویا، خانه مهر، عملیات ۱۲۵، ستایش و… به ایفای نقش پرداخت
. او در ایتالیا و در رشته سینما تحصیل کرده و برای همین بازیگری را هم به صورت تجربی و هم به صورت آکادمیک می شناسد. به تازگی، «امیرمحمد زند» را در سریال «آسمان من» می بینیم. او در این کار در نقش متفاوتی ظاهر شده است. او از حضورش در این کار برای مان می گوید.
من بازیگرم
علاقه به بازیگری ذاتی است. اگر علاقه حقیقی باشد، نمی توانی از آن فرار کنی و هرچه که دوری کنی،
بالاخره در جایی دیگر و در سنی دیگر این علاقه بر می گردد. من سال ها قبل مهندسی شبکه
رایانه ای خواندم؛ ولی عشق و علاقه ام چیز دیگری بود.
اگر «عشق حقیقی» به بازیگری یا هر حرفه و هنر دیگری وجود داشته باشد، انسان را به آن سمت خواهد برد، به طور کلی، به نظرم بازیگری مجموعه ای از رفتارهای بشری است که انسان را به حد تعالی می رساند.
اولین تجربه بازی
من در استودیو بدیع کار می کردم. در آن مکان با آدم های سینمایی زیادی ارتباط داشتم،
البته در سال ۷۶ به مدرسه آزاد بازیگری رفتم. به هر حال برای اولین بار به آقای کیانوش عیاری
معرفی شدم و نقش کوتاهی را در سریال «هزاران چشم» ایفا کردم.
آسمان من
در سریال آسمان من، قصه و شخصیت ها به صورت دراماتیک طراحی شده بودند و به مسائل تخصصی بسیار
خوب پرداخته شده بود و می توانم بگویم که کار مطلوبی را شاهد بودیم. به هر حال مردم دوست دارند
در مورد تاریخ معاصر و اتفاقات ریز آن بیشتر بدانند. این سریال یک بریده واقعی از تاریخ بود
که توانست با ظرافت خاصی وظیفه روشنگرانه هم داشته باشد.
بوسه بر دست مادر
امیرمحمد زند می گوید: از پیامبر خدا (ص) پرسیدند برای رضای پروردگار چه باید کرد؟ فرمودند: جلب رضایت مادر و تا سه مرتبه پرسیدند و پیامبر همان را فرمودند. در مرتبه چهارم فرمودند: پس از مادر، به پدرتان نیکی کنید.
بازتاب خوب در میان مرد
سریال «آسمان من» برگرفته از داستان ها و اتفاقات واقعی در حوزه امنیت پرواز است
و قسمتی که من در آن حضور داشتم مربوط به زمان منافقین و مجاهدی بود.
در حین کار تغییراتی در فیلمنامه انجام می شد، اما کار منظم و با برنامه ریزی جلو می رفت
و همه گروه حرفه ای بودند. خدا را شکر بازخوردهای خوبی از مردم در خصوص سریال آسمان
من دیدم و از کار راضی بودند.
مصدوم شدم
«آسمان من» کار آسانی نبود و مشکلات خاص خودش را داشت. فضای فیلمبرداری در هواپیما و یا زندان کار دشواری بود و زد و خوردی که من و امین حیایی در سریال داشتیم، باعث آسیب دیدگی من شد. به هرحال این هم جزیی از کار است و آن را می گذارم به حساب خاطرات خوب کارم.
با نقش زندگی نمی کنم
من اصولا بازیگری نیستم که مرتبا با نقشم زندگی کنم و خودم را درگیر آن کنم. به نظر من، می شود دقیق تر به نقش رسید، منتهی به این شرط که بازیگر فایل عظیمی از شخصیت های مختلف را در پس ذهنش داشته باشد تا در مواقع لزوم به آن مراجعه کند.
به هر حال در مورد این مجموعه باید بگویم که اساسا جای دیگران بودن و به جای آنها زندگی کردن،
برایم لذت بخش است، آنقدر که زندگی ام را گذاشته ام. از نقش هایی که تا به امروز بازی کرده ام،
راضی هستم و سعی کرده ام که کمتر نقش های یکسان و شبیه به هم بازی کنم.
از نقش های تکراری و غیرمتفاوت فراری هستم.
بین کارگردان ها عاشق فخیم زاده هستم
خارج از هر گونه تملقی آقای فخیم زاده در کار خود استاد است و همکاری با کارگردانی که می داند از کارش چه می خواهد بسیار شیرین و لذت بخش است، چرا که تکلیف بازیگر با میزانسن، دکوپاژ، حس بازی و… کاملا مشخص است و همین ها هم از فشار و سنگینی کار یک بازیگر کم خواهد کرد و باعث آرامش خاطر او حین بازی در آن اثر خواهد شد. همچنین مهربانی شخص ایشان بسیار تحسین برانگیز است.
بدم نمی آید کارگردانی کنم
قبلا در ایتالیا یک فیلم نیمه بلند در مورد مهاجران ایرانی که به آنجا می آمدند، ساختم.
شاید اگر شرایط این کار برایم مهیا شود، یک بار دیگر این تجربه را تکرار کنم. کارگردانی یک آرامش
و صبر خاصی را می طلبد و باید بتوانی اشراف دقیقی بر مسائل پیرامون داشته باشی.
به نظرم کارگردانی می تواند فضای جدیدی را برایم رقم بزند. برای همین به آن جدی فکر می کنم.
اتوبوس شب
مرحوم خسرو شکیبایی همیشه جایگاه خاصی برای من داشتند و برای این کار بسیار به من کمک کردند. مرحوم شکیبایی آدم مسئول و مهربانی بود و خوشحالم از این که توانستم در زمان حیاتشان در کنارشان باشم و بیاموزم. آن زمان برای بازیگر جوانی مثل من شانس بزرگی بود که بتوانم در کنار عمو خسرو بازی کنم. بازی در فیلم سینمایی «اتوبوس شب»
نقش منفی را بیشتر دوست دارم
نقش های منفی بیشتر در سریال ها دیده می شوند و برای بازیگر نیز جای کار بیشتری دارند.
همچنین گره های زیادی را در ذهن مخاطب بوجود می آورد.
افرادی که تا به حال بازی های مرا دنبال کرده اند همگی بر این باورند که بازیگر تک بعدی
نیستم چرا که تا به حال نقش های متفاوت زیادی بازی کردم و کمتر پیش آمده که چندین
نقش یکسان و شبیه به هم بازی کنم. تلاش خودم هم بر این است تا همیشه نقش
هایی را انتخاب کنم که با نقش های قبلی تفاوت داشته باشد.
ستایش ۳
مدتی قبل سعید مطلبی نویسنده ستایش را دیدم و طی صحبت با ایشان متوجه شدم
که مشغول نگارش قسمت های اولیه ستایش ۳ هستند. کلیت قصه داستان بسیار گسترده تر از سری دوم
آن است و نقش من هم به همان صورت بیشتر است. امیدوارم این سریال خوب باز
هم مهمان خانه های مردم شود.
کنایه سنگین امیرمحمد زند به سلبریتی که بدون بادیگارد بیرون نمیرود
امیرمحمد زند با انتشار فیلمی از خود در اینستاگرامش به صحبتهای حاشیهساز شقایق دلشاد واکنش نشان داد. دلشاد که بهصرف ایفای نقش یک پرستار در سریال شهرزاد و بازی در چند فیلم تبلیغاتی خود را هنرمند مینامد در مصاحبهای گفته بود داشتن بادیگارد برای هنرمندان لازم است و هنرمندان حتما باید با بنز در خیابان ها تردد کنند!
این صحبتها واکنشهای زیادی از سوی کاربران به همراه داشت. یکی از این افراد امیر محمد زند
بود که با کنایه از طرز فکر این بهاصطلاح سلبریتی انتقاد کرد و از او خواست هنگام
حرف زدن واژههای فارسی را درست تلفظ کند.
زند در اینستاگرام خود نوشت: «بهتر نیست اول سواد ادبیات فارسیشونو ببرن بالا بعد بادیگارد و بنز جلوى مردم سوار شن؟ حالا سواد سینمایى و هنرهاى نمایشى پیشکش، شرایط فرهنگ و هنر مملکت به کجا داره میره واقعاً؟ وجود بادیگاردها ملزِم هستش؟! ».
گویا این سلبریتی زن در صحبتهایش واژه «ملزَم» را «ملزِم» تلفظ کرده که همین موضوع واکنش امیرمحمد زند را در پی داشته است.
داستان جالب امیرمحمد زند بازیگر مشهور تلویزیون و دفن پدرش در کربلا
امیرمحمد زند بازیگر مشهور تلویزیون در برنامه جاذبه در رابطه با پدرش و ماجرای دفن او در کربلا میگوید
زندگی ایده آل , آخرین خبر , مجله خانواده سبز , باشگاه خبرنگاران , رهیافتگان