زندگی امیر کاظمی بازیگر فوق لیسانسه ها؛ از ازدواج عاشقانه تا ورزش حرفه ای(۲۹۴)
امیر کاظمی بازیگر جوان و طناز کشورمان که وی را با سریال های شمعدونی و لیسانسه ها می شناسیم روحیه شوخ طبعی دارد و در زمینه موسیقی و ورزش نیز فعالیت مستمری دارد. این بازیگر جوان در سن ۲۱ سالگی با مهتاب محسنی که وی نیز در حال حاضر تجربه بازیگری دارد ازدواج کرده است. در ادامه این مطلب به بهانه پخش سریال فوق لیسانسه ها از شبکه سه سیما مروری داریم بر زندگی امیر کاظمی بازیگر نقش مازیار در این سریال پربیننده با ما در پرشین وی همراه شوید
زندگی امیر کاظمی ؛ مازیار فوق لیسانسه ها !
امیر کاظمی متولد ۱۹ آبان ماه سال ۱۳۶۹ در تهران است. پدرش اصالتا تهرانی و مادرش اصالتا آلمانی است. خانواده مادرش در مونیخ و کلن آلمان زندگی می کنند. یک برادر کوچکتر از خود با نام آرش دارد. امیر در زمینه موسیقی هم فعالیت می کند و در ورزش نیز شنا و اسکیت را به صورت حرفه ای دنبال می کند و زمانی جزو تیم ملی اسکیت بوده است.
شروع فعالیت حرفه ای امیر کاظمی
امیر کاظمی فعالیت حرفه ای خود در تلویزیون را در سال ۱۳۸۵ با حضور به عنوان بازیگر مهمان در اپیزود پایانی سریال ” کتاب فروشی هدهد ” به کارگردانی مرضیه برومند آغاز کرد و با حضور در یکی از نقش های اصلی سریال ” همه بچه های من ” ( مرضیه برومند ) ادامه داد. و بعد از آن در چندین مجموعه حضور یافت. آخرین کار وی در تلویزیون حضور در سریال فوق لیسانسه ها به کارگردانی سروش صحت است که در آن نقش مازیار که یکی از کاراکترهای اصلی داستان است را ایفا می نماید.
روایت طنز امیر کاظمی از ازدواجش
برنامه «فرمول یک» در سالروز ازدواج حضرت زهرا (س) و امام علی (ع) میزبان امیر کاظمی، بازیگر تئاتر و تلویزیون بود تا ماجرای ازدواجش را بازگو کند.
کاظمی گفت: برخی سایتها نوشتهاند هزینه مراسم ازدواج ما ۳۰۰ هزار تومان تومان شده و موارد دیگری که هیچ کدام درست نیست. اصل ماجرا این است که من ۲۲ ساله بودم و پول زیادی نداشتم. آن موقع تصمیم گرفتیم زندگیمان را شروع کنیم.
سرانجام رفتم خانه و به مادرم گفتم عاشق شدهام! بیا به خواستگاری برویم. او هم مرا کتک زد و گفت برو توی اتاق به کار بدت فکر کن! منظورم این است که اصلا از این موضوع استقبال نکرد. اما آخر توانستم پدر و مادرم را برای این کار راضی کنم. آنها با خودشان گفتند عیبی ندارد، ما دیوانهایم و داریم خواستگاری میرویم، آنها که دیوانه نیستند دخترشان را به تو بدهند!
بازیگر «لیسانسهها» با اشاره به سکانسی از این سریال که مشابه زندگی واقعی او بوده است، ادامه داد: من عاشق انار دانهشده هستم. پدرم گفته بود تو در مراسم اصلا حرف نزن.
خانمم هم یک ظرف انار دانه شده گذاشته بود روی میز، همه که برای خودشان انار کشیدند، پرسیدم کسی دیگر انار نمیخواهد؟ ظرف اصلی را برداشتم و شروع کردم به خوردن! ناگفته نماند که شب قبلش هم رفته بودم و خانه خانواده همسرم را تمیز کرده بودم.
کاظمی یادآور شد: پدر خانمم آن شب پرسید خانه داری؟ گفتم مادر و پدرم مستاجر هستند من چطور خانه داشته باشم؟ گفت پول چطور؟ گفتم ندارم ولی میتوانم جور کنم. گفت چقدر؟ گفتم ۲۰۰، ۲۵۰ هزار میتوانم جور کنم. گفت میلیون گفتم نه. گفت دلار؟ گفتم نه تومان! گفتند مبارک است!
او ادامه داد: مدتی بعد ما عقد کردیم و آن ۳۰۰ هزار تومانی که برخی میگویند خرج محضر و عقدمان شد. ۶ ماه اول زندگیمان هم در اتاق ۶ متری من در خانه پدریام زندگی کردیم.
زندگی امیر کاظمی و همسرش مهتاب محسنی
یک سال بعد که من کار کرده بودم و وضعم بهتر شده بود، برای سالگرد ازدواجمان همه فامیل و خانواده را به رستوران دعوت کردیم و مراسم گرفتیم. جالب اینکه به هیچکس هم نگفته بودیم بقیه هم دعوت هستند. عکسی که در سایتها و فضای مجازی از مراسم ما منتشر شده مربوط به همین سالگرد است.
وی اضافه کرد: در دومین سالگرد ازدواجمان پولدارتر شده بودیم و رفتیم آتلیه و باغ عکس و فیلم گرفتیم
تا اگر بچهای آمد و درباره فیلم ازدواج پرسید چیزی داشته باشیم که به او نشان بدهیم.
برای ساده برگزار شدن ازدواج از خیلیها توهین و حرفهای بد شنیدیم. میگفتند چقدر دختره زشت یا پیر است و اگر من هم با مادرم ازدواج میکردم از من عروسی نمیخواست! در حالی که ما همسن هستیم.
او گفت: بعد از سال ها خیلی عاشق هستم. یک شب هم نبوده کنار هم نباشیم. کار شهرستان هم قبول نکردم و اگر اطراف تهران هم بودهام، شبانه هرطور شده خودم را به خانه رساندهام. همیشه تا کارم تمام میشود سریع به خانه پیش همسرم برگردم. دیگر هیچوقت درباره ازدواجم حرف نخواهم زد. این اولین و آخرین باری است که درباره ازدواجم مصاحبه کردم.
کاظمی در ادامه بیان کرد: همسرم رتبه شش کنکور بود و در دانشگاه تهران درس میخواند.
من هم آنقدر با او به دانشگاه رفتم که خیلیها از جمله استاد مهدی سلطانی فکر میکردند
من دانشجوی آنجا هستم و برای من به حساب اینکه در تلویزیون کار میکنم بیشتر وقت میگذاشتند.
دم خانمم و خانوادهاش گرم که گذاشتند این ازدواج سر بگیرد. به نظرم اینطوری خیلی هم باحالتر شد. وگرنه قرار بود همه این اتفاقات در یک شب اتفاق بیفتد اما چند سال طول کشید. دی ماه سال گذشته در آخرین سالگرد ازدواجمان هم یک هفته به یک سفر خیلی خوب رفتیم. این بازیگر در پایان ابراز امیدواری کرد که مردم او را قضاوت نکنند.
بازی امیر کاظمی در سریال لیسانسه ها
سه سال پیش، وقتی نخستین خبرها از ساخت مجموعه تلویزیونی تازه سروش صحت با نام “لیسانسهها” در رسانهها
شنیده شد، همه منتظر تماشای یک سریال جذاب و متنوع بودند. صحت که در ســالهای اخیــــر کـــارگردانی
مجموعههایی چون “چارخونه”، “ساختمان پزشکان” و “پژمان” را در کارنامهاش ثبت کرده بود،
در آخرین مجموعه تلویزیونیاش پیش از لیسانسهها “شمعدونی” را ساخت و در کارهایش
از امیر کاظمی بازیگر جوان نیز استفاده کرد.
زندگی امیر کاظمی و صحبت های وی درباره آشنایی با سروش صحت
امیر کاظمی تمام جایگاهی را که دارد مدیون صبر و حوصله مرضیه برومند میداند. او در اواسط دهه ۲۰ زندگی به یکی از چهرههای تلویزیون تبدیل شده که همه او را به خاطر سبک بازی راحتش به خاطر میآورند.
نزدیک به سه سال است که بهطور مداوم با سروش صحت همکاری میکنید و در سه سریال «شمعدانی»،
«لیسانسهها ۱» و «لیسانسهها ۲» بازی کردید. سروش صحت چطور وارد زندگی هنری شما شد؟
من همیشه سروش صحت را دوست داشتم و دلم میخواست با او کار کنم. قبل از ساخت شمعدانی یک روز دستیار آقای صحت با من تماس گرفت و گفت پیمان قاسمخانی تو را برای کار جدید سروش صحت معرفی کرده است.
خیلی هیجان زده شدم و اصلا نمی دانستم پیمان قاسم خانی من را از کجا می شناسد.
تا این که به دفتر آقای چگینی رفتم و متوجه شدم وقتی پیشنهادهایی را برای نقش سعید میدادند،
پیمان قاسمخانی گفته: «آن پسری که در «وضعیت سفید» میگفت من خیلی خوشگلم و مشکل ما
خوشگلا اینه که در خاطرهها میمانیم، را پیدا کنید.» حتی اسم من را هم نمیدانستند، اما پیدایم کردند.
وقتی با آقای صحت صحبت کردم دیدم چقدر سلیقه کمدی ما به هم نزدیک است و همکاری شکل گرفت. حتی در همان اوایل فیلمبرداری پیشنهاد «لیسانسهها» هم بهم داده شد. تاوان انتظار برای «لیسانسهها» را هم دادم چون یک سال و نیم هیچ کاری انجام ندادم تا این سریال شروع شود.
در بعضی از نقدهایی که به «لیسانسهها» وارد شده بود، گفتهاند چرا مازیار سریال
«لیسانسهها» با وجود سرطان و شیمی درمانی اصلا تغییری
در وزن و هیکلش به وجود نمیآید؟
خیلی خوب است که این را اینجا بگویم، طبق مشاورههایی که از مرکز دهشپور و دکتر متخصص سریال میگرفتیم،
متوجه شدیم بیماران سرطان لنف، نهتنها لاغر نمیشوند بلکه چاق میشوند. به این دلیل که نباید تحرک
داشته باشند و باید مدام به خودشان رسیدگی کنند و این باعث اضافه وزن در آنها میشود.
از طرفی سرطانهای روده و معده باعث لاغری مفرط مبتلایان میشود.
تا به حال جز تلویزیون در هیچ مدیای دیگری حضور نداشتید. از سینما و تئاتر پیشنهاد نداشتید یا خودتان نخواستید از تلویزیون بروید؟
از شروع فعالیت هنریام چهار پیشنهاد سینمایی داشتهام که همه آنها در این دو یا سه سال اخیر بوده است، اما بدشانسی بازیگران تلویزیون این است که مدتی طولانی درگیر یک پروژه هستند و هماهنگ کردن برای کارهای دیگر کمی سخت است.
وقتی هم کار سریالی تمام میشود، دیگر از کار سینمایی خبری نیست تا در کار بعدی تلویزیون حضور پیدا کنی.
درباره تئاتر هم باید بگویم به میل خودم تا همین یک سال پیش دوست نداشتم کار کنم،
اما چند وقتی است که دوست دارم کار تئاتر انجام دهم، و پیشنهاد خیلی خوبی هم برایم پیش آمد
که به زودی احتمالا خبرهای آن را میشنوید.
در ابتدای صحبتهایتان به چهار نفری اشاره کردید که حاضرید حتی شده پشت
صحنه بروید تا آنها را ببینید؛ میشود نام این افراد را بگویید؟
مرضیه برومند را که گفتم. نفر بعدی حمید نعمتالله است که فقط دوست دارم بشینم و نگاهش کنم،
هیچ کاری هم با او ندارم. بعد از آن هم استاد داریوش مهرجویی و استاد مسعود کیمیایی.
امیر کاظمی در نقش مازیار سریال فوق لیسانسه ها
شخصیت مازیار که او در این مجموعه طنز ایفا میکند، شخصیتی است که از قضا به هیچ عنوان طنز نیست و تلخیهای مختص خود را دارد. با این حال تمام تلاشی که در نگارش این شخصیت و ایفای آن از سوی کاظمی شده، این است که شخصیت خیلی
تلخ به چشم نیاید و به ویژه با نوع خاص ادای دیالوگهای این بازیگر، شیرینی خاصی پیدا کرده است.
بازیگر مجموعههایی چون وضعیت سفید و لیسانسهها توضیح میدهد: در این مجموعه دغدغه اصلی همه ما،
حفظ کیفیت شخصیت حبیب است؛ چون به هر حال او طنازیهای بیشتری دارد و بیشتر از بقیه دیده میشود
و با توجه به موقعیتی هم که هوتن شکیبا پیدا کرده (کسب سیمرغ بهترین بازیگر مرد جشنواره)
نگاه بیشتری روی او است. به همین دلیل نگرانی چندانی درباره نقش خودم ندارم و در متن هم شخصیتم
تا اینجا درست پیش رفته است.
او در رابطه با محتوای درام نقش خود ادامه میدهد: به نظر میرسد در این فصل وضع مازیار بهتر شده است. پدرش در پایان فصل قبل اعتیادش را ترک کرد و امیدوارم برنگردد! (میخندد) در کل نه من و نه حتی آقای صحت تاکیدی بر شیرینتر کردن این شخصیت نداریم و همان روند معمول زندگیاش را به تصویر میکشیم. فقط در این فصل با توجه به اینکه مازیار مشغول خواندن فوقلیسانس و در شرف ازدواج است،
شرایط تازهای پیدا کرده است.
شروع ورزش حرفه ای اسکیت از زبان امیر کاظمی
این همان قضیه صفر تا صد است که گفتم. پدربزرگ من آلمان زندگی می کند و مادرم
به او سفارش داد برای امیر یک کفش اسکیت بفرست. پدربزرگم فرستاد و من جعبه کفش را باز کردم
و پوشیدم بعد هم با آن خوردم زمین و خیلی بدم آمد. به مادرم گفتم بیا این را بفروشیم
پلی استیشن بخریم.
مادرم هم که دید چاره ای ندارد گفت خب هر چی تو بخوای و رفتیم که کفش را بفروشیم.
دیدیم هیچ کس آن را نمی خرید. چون مارکش را نمی شناختند. بعد دیگر مادرم
گفت حالا برو کلاس اگر یاد نگرفتی بعدا فکری به حالش می کنیم.
من رفتم آموزش سبک نمایشی در باشگاه انقلاب ثبت نام کردم. به من گفتند اگر یک سال و نیم مداوم
بیایی می توانی دوره را تمام کنی و من همان جلسه اول این قدر از اسکیت خوشم آمد که
همان جلسه او رو به روی خانه مان در دانشگاه تهران هم کلاس اسکیت داشت و ثبت نام کردم.
سه روز باشگاه انقلاب می رفتم و سه روز دانشگاه تهران که البته آن جا هیچ کس نبود، فقط من بودم ومربی و مربی هم با من خیلی خوب اسکیت کار کرد تا جایی که سر یک ماه من کل اسکیت نمایشی را تمام کردم و بچه های باشگاه انقلاب هنوز دو قدم راه
می آمدند و بعد با صورت می خوردند زمین. بعد من آن جا کامل برای
خودم می چرخیدم و سرعت می رفتم.
این فخر فروختن برایم خیلی خوشایند بود، طوری که من هفت صبح اسکیت به پا می کردم
و می رفتم پارک لاله و نه و ده شب با کتک بر می گشتم خانه. اصلا دیگر کفش معمولی پایم نبود.
چه شد تا تیم ملی اسکیت رفتی و بعد هم ادامه ندادی؟
گذشت، تا این که یک ماه رفتم تیم اسکیت شهرداری و کنار آدم های بیست، بیست و پنج ساله
تمرین های سخت انجام دادم. مثلا تابستان ساعت هفت صبح می رفتیم پیست پارک لاله و تا
ساعت دو بدون این که اجازه داشته باشیم آب بخوریم تمرین می کردیم. من هم که ۱۲ سالم بیشتر نبود،
دیدم که نمی توانم بیشتر از این سختی تحمل کنم و مثل بقیه جاهایی که بهم سخت گذشت فرار کردم
و این کلمه «باید» را از رویش برداشتم.
بعد از ازدواجت چه ورزش هایی انجام می دهی؟
الان ورزش های جدیدی را خودم ابداع کردم. ورزشی هست که در خانه انجاممی شود
و خیلی مفید است و توصیه می کنم به همه. روزی دو سه دفعه جارو می زنم،
بخارشوی می کشم، ظرف می شویم، غذا درست می کنم و خیلی هم کالری می سوزانم.
چون خانه ای که می نشینیم از این مدل خانه های بزرگ قدیمی است که وقتی از آن ته شروع
می کنم جاروکشیدن تا به این سر برسم دوباره آن ته خاک نشسته. یک حیاط کوچکی هم دارم
و بهش خیلی می رسم که خیلی ورزش سنگینی هم هست. باغچه بیل می زنم،
درخت ها را آب می دهم، جارو می زنم. الان هم همه ش استرس دارم که نور می رود
و باید برسم درخت ها را آب بدهم.
آریا پیکس , ایسنا , ایران آرت , روزنامه آسمان آبی , همشهری تماشاگر , تسنیم