سعید چنگیزیان ؛ از ازدواج با الهام کردا تا سریال برادر جان| سبک زندگی افراد مشهور(۳۱۶)
سعید چنگیزیان یکی از بازیگران توانمند عرصه تئاتر ، سینما و تلویزیون است که در یک دهه اخیر در قالب شخصیتهای مختلفی توانسته روی صحنه تئاتر خوش بدرخشد و جوایز زیادی را کسب کند. سعید چنگیزیان در سینما و تلویزیون حضور کم ولی موثری داشته و در نقش هایی که بازی کرده توانسته نظر مخاطبان سینما و تلویزیون را جلب کند. به بهانه بازی سعید چنگیزیان در سریال برادر جان که ویژه ماه مبارک رمضان است در این شماره از سبک زندگی افراد مشهور ، مروری بر زندگی این بازیگر داریم.
سعید چنگیزیان بازیگر سریال برادر جان
سعید چنگیزیان در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۵۶ در شهرستان سمنان به دنیا آمد.
به علت علاقه به چاپ عکاسی در دبیرستان گرافیک خواند و
دیپلم گرافیک گرفت
و برای دانشگاه علیرغم اینکه رشته نقاشی هم قبول شده بود
رشته کارگردانی تئاتر را انتخاب کرد و در دانشگاه سینما تئاتر تحصیل کرد.
در دانشگاه با اشخاص مشهوری مانند
محمد عاقبتی، حسن معجونی، سهیلا گلستانی آشنا شد و
با آن ها تمرین تئاتر می کرد و در بازیگری خودش را مدیون آن ها می داند.
در سال ۱۳۷۶ برای بازی در نمایش برزخ نوشته ویلیام باتلر ییتس
به کارگردانی محمد عاقبتی جایزه اول بازیگری را در اولین جشنواره دانشجویی
دریافت کرد.
در ۲۱ سالگی با بازی در نمایش عروسی خون رسما وارد دنیای بازیگری تئاتر شد .
پس از ۵ سال با بازی در یک ایپزود از فیلم خداحافظ رفیق سال ۸۲
وارد دنیای سینما شد.
فیلم سینمایی دختر شاه پریون در سال ۱۳۸۹ دومین تجربه سینمایی
سعید چنگیزیان بود و در همین سال در سریال توطئه فامیلی پا به دنیای
تلویزیون گذاشت.
ازدواج سعید چنگیزیان با الهام کردا
سعید چنگیزیان و هم دانشگاهی اش الهام کردا در سال ۱۳۷۹
در حالی که هر دو ۲۳ ساله بودند با هم آشنا شدند .
این آشنایی در سال ۱۳۸۱ به ازدواج ختم شد .
این زوج هنرمند تا کنون صاحب فرزندی نشده اند.
سعید چنگیزیان و همسرش الهام کردا
بیوگرافی الهام کردا
الهام کردا در ۱۸ آذر ۱۳۵۷ در تهران به دنیا آمد.
از سال ۱۳۸۱ به صورت حرفه ای در تئاتر بازی می کرد تا اینکه
فیلم برف روی کاج ها ساخته پیمان معادی وارد دنیای سینما شد
و با سریال حیرانی اولین کارِ تلویزیونی اش را تجربه کرد.
به تازگی هم در سریال نهنگ آبی به کارگردانی فریدون جیرانی
بازی کرد.
الهام کردا و سعید چنگیزیان
مصاحبه با سعید چنگیزیان
آقای چنگیزیان، شما اهل سمنان هستید که شهری فرهنگی است و تاکنون هنرمندان و سیاستمداران زیادی را تحویل جامعه داده. با این حال باز هم به نسبت تهران کمتر پیش میآید که یک نفر در یک شهرستان به هنر و بازیگری علاقهمند شود و آرام آرام به سطح بالای بازیگری برسد. چه اتفاقی افتاد که متوجه شدید به هنر علاقهمند هستید و باید بازیگر شوید؟
بازیگر شدن من تا حدودی برای خودم هم عجیب است. انگار به من یک مسئولیتی داده شد و من باید در این مسیر حرکت میکردم. مراحل عادی که هر کسی برای بازیگر شدن باید طی کند را طی کردم اما روی بازیگر شدن خیلی مصر بودم. در هنرستان گرافیک خواندم و بعد در کنکور هنر شرکت کردم و علیرغم آنکه برای رشته نقاشی هم قبول شدم اما تئاتر را انتخاب کردم. این مسیری بود که باید طی میکردم. آدم احساسی هستم و دیگران هم همین تصور را نسبت به من دارند.
یک آدم احساسی نقش خیلی عجیبی در جنگیدن با چالشهای زندگی خود ندارد. در مورد من هم همینطور بود و از همان ابتدا که در سمنان بودم، جز پافشاری که روی بازیگر شدن داشتم، خیلی وارد جنگ و جدل با چالشهای پیش رویم نشدم. البته احساسی بودن من باعث نشده از خیلی چیزها بگذرم. هر وقت پیشنهاد خوبی به من شود، وارد کار میشوم. هیچوقت نمیخواهم و نمیشود در کارم نبوده و همیشه روی بازی کردن اصرار کردهام. انگار باید بازیگر میشدم که شدم.
استعدادتان در رشته گرافیک چطور بود؟
خیلی خوب طراحی میکردم و به چاپ و عکاسی هم بسیار علاقهمند بودم. اما هیچوقت کار حرفهای انجام ندادم. برادر بزرگترم مرا در هنرستان ثبتنام کرد اما مادرم بیشتر علاقهمند بود که بازیگر شوم. به هر حال راه من از گرافیک جدا شد و به سمت بازیگری آمدم. در سمنان دوستانی داشتم که آنها هم راههای مختلفی را رفتند. یک عده به سمت هنرهای سنتی چون فرشبافی رفتند و بعضاً هم روزنامهنگار و گرافیست شدند.
در دوره هنرستان، تئاتر هم کار میکردید؟
به هیچ وجه. من حتی روزی که برای مصاحبه به دانشگاه سینما تئاتر رفتم، هیأت مصاحبهکننده که متشکل از مرحوم کشنفلاح، خانم بزرگمهر و آقایان حمیدرضا افشار و شهابالدین عادلی بود، به من گفتند شما که تاکنون هیچ کار تئاتری انجام ندادهای، برای چه آمدهای امتحان عملی بدهی؟ گفتم آمدهام یاد بگیرم. تا حالا کار تئاتر نکردهام اما تئاتر را دوست دارم.
این حرفها تا حدودی مصاحبهکنندهها را راضی کرد. گفتند بازی کن ببینم چه چیزی بلد هستی. آقای کشنفلاح یک اتود به من داد و من اتود زدم. خودم هم متوجه نشدم که چطور مرا قبول کردند. حتی بعد از چند روز که برای ثبتنام به دانشگاه رفتم، آقای افشار با تعجب پرسید تو قبول شدهای؟ انگار یکی از کسانی که روی من نظر منفی داشت ایشان بود. به هر حال من ثبتنام کردم و وارد دانشگاه سینما تئاتر شدم. در آن سال فقط یک نفر از سمنان برای دانشگاه سینما تئاتر پذیرفته شد که آن یک نفر هم من بودم.
در سالهایی که دانشجو بودید، به سینما هم علاقه داشتید؟
بله. سینما را دوست داشتم و همین حالا هم دوست دارم. زندگیام در یک انزوا گذشت و وقتی بازیگر شدم هم خیلی نمیدانستم چه اتفاقی قرار است برایم بیفتد. تا قبل از اینکه به دانشگاه بروم، روی صحنه تئاتر نرفته بودم و همه چیز برایم غریب بود. الگوی خاصی هم در بازیگری نداشتم و بازیگری صرفاً یک ایده در ذهنم بود که شکوفا شد. اصلاً از مکانیزم بازیگری خبر نداشتم و نمیدانستم چه باید کرد.
به نظر میرسد که همسرتان خانم الهام کردا از شما بلندپروازتر باشد. اینطور نیست؟
بله همینطور است. همسرم کاملترین کسی است که
میتوانم در کنارم داشته باشم.
الهام کردا نیز همچون من کارش را از هیچ شروع کردم و
در تمام مدت شاهد رشدش از صفر تا صد بودم. همسرم در
تعاملات اجتماعی و درکش از موقعیت اجتماعی نمونه است.
الهام یک آدم صد درصد است و من یک آدم ۵۰ درصد و یا شاید هم کمتر.
روحیات و خلق و خویم با همسرم فرق میکند.
ما خیلی به همدیگر کمک میکنیم و به همدیگر پیشنهاد میدهیم
که بیشتر این پیشنهادها از سوی همسرم است.
بارها شده که همسرم گفته اگر فلان کار را انجام بدهی به نفعت است.
الهام مرا تا جایی که امکان دارد نقد میکند اما من کمتر چنین کاری
را انجام میدهم چون میترسم نقدهایم او را به لحاظ
روحی بهم بریزد.
نظر سعید چنگیزیان درباره همسرش
به همین خاطر یا سعی میکنم به طور غیر مستقیم متوجهش کنم
و یا فرصت بدهم تا خودش به چیزی که لازم است برسد
چون میدانم خیلی خوب از عهده کار خودش بر میآید.
زمان برای من و همسرم خیلی زود و پربار گذشت.
مصداق این مصراع حضرت حافظ که میگوید “ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد” را میشود در یک برهههایی از زندگی من و همسرم پیدا کرد.
انگار ناگهان در یک برههای از زندگی یک موهبت الهی نصیب من شد
تا نگذارد زندگیم هرز برود. الهام تواناییاش را داشت
و احتمالاً تحت شرایط دیگری هم به موفقیت میرسید اما
اگر با الهام ازدواج نمیکردم، صد درصد به این موفقیت نمیرسیدم.
بنابراین موفقیت من در تئاتر یک نعمتی بود که ازدواج با الهام کردا برای من آورد.
خوشحالم که توانستیم در کمال آرامش و با ذهنهای باز به همدیگر
کمک کنیم و ناملایمتیهای زندگی را پشت سر بگذاریم
تا زندگی برای هر دویمان خوشتر و بهتر بگذرد.
امیدوارم ستاره زندگی ما همچنان فروزان بماند چون این زندگی ایدهآلام است.
دوست دارم زندگیام در یک آرامش خاصی بگذرد.
۲۰ سال پیش هیچکس فکر نمیکرد بتوانم با شغل بازیگری زندگی
خودم را بگذارنم و شناخته هم شوم اما این اتفاق در
نتیجه همه آن پایداریها و اصرارهای من افتاد.
امروز به یک آرامش خاصی رسیدهام و امیدوارم زندگی آرامم
در کنار همسرم الهام کردا پایدار بماند.
از لحاظ مالی هم تامین هستید؟ زمانی بازیگری کفاف زندگی را نمیداد.
بله، زمانی کفاف زندگی را نمیداد، اما الان بهتر شده است.
فکر میکنید اگر از لحاظ مالی تامین نبودید، بازهم اینقدر از این حرفه رضایت داشتید؟ منظورم زندگی بدون دغدغه است، نه زندگی لوکس و پرتجمل.
نه، من هنوز حرص و ولعی به جمعآوری مال ندارم. بالا و پایین دارد. کمی خالی میشوی و بعد باید صبر کنی که دوباره این جای خالی پر شود. مخصوصا اینکه خیلی حواست به جمعآوری مال نباشد. هی باید کوتاه بیایی و به یک چیزهایی راضی شوی. این مسائل به هرحال وجود دارد، اما خدارا شکر راضیام، چون اگر کم آوردم، کار کردم و جبران کردم. یعنی شرایط من را وادار کرد که کار کنم تا آرام آرام کمبودها جبران شود.
مثل خیلی از بازیگران تئاتر به این فکر نمیکنید که این همه سال در تئاتر کار کردید، اما آنقدر که باید دیده نشدید؟ اگر در سینما این سالها را گذرانده بودید، حالا بازیگر مشهورتری بودید.
نه، من به تئاتر وفادارم و اصلا نمیترسم.
نمایشی بوده که بازی کرده باشید و آن را دوست نداشته یا اینکه از بازی در آن نمایش پشیمان شوید؟
نه، پشیمان نشدم، اما تئاترهایی بودن که ممکن است خیلی دوستشان نداشتم یا نتیجه آن چیزی نبوده که باید میشد. بعضی از آنها را به سفارش دوستان رفتم و نمایشهایی بود که خیلی شبیه من نبودند.
گفتگو با سعید چنگیزیان
همسر شما، الهام کردا، هم یک بازیگر شناختهشده تئاتر است. چقدر زندگی مشترک تئاتری برکیفیت کار شما تاثیر میگذارد؟ اینکه علائق، حرفها و سلیقه مشترکی که دارید، چقدر به فهم یکدیگر کمک میکند؟
دیالکتیک جذابی از آب درآمده که در چالشها و بالا و پایینهای زندگی به آدم کمک میکند. اینطور زندگی آدم را پخته میکند و به شخصیت قوام میدهد. اینها کمک میکند که قویتر و بامسئولیتتر شوی و زوایای دیگری از زندگی را ببینی که به تو کمک میکند چه نقشهایی را انتخاب کنی. اینها جزئی از همان در چارچوب زندگی کردن است. من یکخرده آدم کلاسیکی هستم. برای همین سالهاست در یک گروه ماندهام، اما حالا نمیخواهم در گروه بمانم.
الهام کردا و سعید چنگیزیان
پیشنهادهای سینمایی خوبی را برای حضور در تئاتر از دست دادید؟
بعضی وقتها بله. دنبال پول که نیستم. برایم پول ضروری است، اما فکر میکنم خیلی برای دلم کار کردهام. فرصت همیشه برای من هست؛ به شرطی که در شرایطی باشم که راحتتر با فردیت خودم کار کنم. همیشه اینطور بوده که من باید باشم تا کار راه بیفتد و نمایش روی صحنه برود. حالا میخواهم اینطور نباشد.