جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

میلاد کی مرام ؛ از گارسونی و زندگی در موتورخانه تا بازی در سریال ممنوعه | سبک زندگی افراد مشهور (۲۷۳)

اشتراک:
میلاد کی مرام چهره ها
میلاد کی مرام این روزها مشغول بازی در سریال ممنوعه است. به همین بهانه مروری بر زندگی پر فراز و نشیب این بازیگر داریم. از روزهایی که تازه به تهران آمده بود و ته اتوبوس می خوابید و گارسونی می کرد تا اکنون که یکی از ستارگان سینما و تلویزیون ایران است.

میلاد کی مرام یکی از با استعداد ترین بازیگران جوان این روزهای سینما و تلویزیون ایران است. این بازیگر ۳۳ ساله اکنون در سریال شبکه نمایش خانگی ممنوعه ایفای نقش می کند و چندی قبل با بازی در فیلم سینمایی ملی و راه های نرفته اش توانست نظرها را بیش از پیش به خود جلب کند. به همین بهانه در این شماره از سبک زندگی افراد مشهور با زندگی پر فراز و نشیب میلاد کی مرام بیشتر آشنا شوید.

میلاد کی مرام

میلاد کی مرام بازیگر جوان سینما و تلویزیون متولد ۴ اردیبهشت ماه ۱۳۶۴ در بندر انزلی می باشد و ۳۲ سال سن دارد.

میلاد کی مرامدوران کودکی میلاد کی مرام

تحصیلات : وی دارای فوق دیپلم الکترونیک است.
او از شاگردان کلاس های بازیگر مسعود کیمیایی بوده است و به گفته خودش شاگرد اول کلاس بوده است.

او عضو یک خانواده ۵ نفر است و یک خواهر و یک برادر دارد که از خودش بزرگ تر هستند.

وی بازیگری را با تئاتر از شهر خودش انزلی شروع کرد و بعد از آن در تهران
در کلاسهای بازیگری مسعود کیمیایی شرکت می نمود.

وی در سال ۹۰ با سریال نابرده رنج در نقش جابر به کارگردانی علیرضا بذر افشان توانست به خوبی شناخته شود.

میلاد کی مرامزندگینامه میلاد کی مرام

ازدواج و همسرش میلاد کی مرام

میلاد کی مرام تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد . اطلاعات بیشتر در این خصوص در دست نمی باشد.

داستان زندگی پیچیده و سخت میلاد کی مرام

«راجع به چیزهای می‌خواهم صحبت کنم که تا به حال صحبت نکرده‌ام، برای اینکه شخصیتی که
گه‌گاه دوستان با برداشت ناصواب‌شان از من می‌سازند چیز دیگری است!

وقتی آمدم تهران، (من بچه شهرستانم با افتخار بچه انزلی‌ام)، وقتی آمدم پیش آقای کیمیایی
و وارد تهران شدم، تهران برایم خیلی عجیب بود مثل این بود که یک ایرانی
را برداریش و بگذاری وسط هالیوود… یکهو سرش گیج می‌رود!
خیلی برایم سخت بود. سنی هم نداشتم. با ایشان آشنا شدم و مسیر زندگی‌ام را تغییر دادند؛

چیزهایی بهم گفتند که احساس کردم اول باید روی پاهای خودم بایستم
بعد بروم سراغ عشقم هنر، بازیگری و هر چیز دیگری… رفتم سراغ کار…
هیچ ابایی هم از کار نداشتم. هر کاری را هم می‌کردم؛
از کارگری شروع کردم. منِ میلاد کی‌مرام تا کارم رفت سمت یک رستوران.

میلاد کی مرامتصاویر میلاد کی مرام

من توی یک رستوران کار می‌کردم اسمش را هم می‌آورم، رستوران رادان توی
یوسف‌آباد و توی جردن هم یک شعبه دارد، شروع کردم به کار کردن.
یک روز آنجا خانم گلاب آدینه را دیدم، ایشان آمدند خرید کنند
و من پشت صندوق بودم ایشان سفارش دادند و من گفتم من اینم و… و دوست دارم بازی کنم.
گفتند من می‌خواهم یک سریال بسازم به اسم خواستگاران، تو می‌توانی بیایی

تست بدهی و اگر دوست داشتی یک نقش آنجا بازی کنی.
رفتم تست دادم و به جای یک نقش ۲۰ نقش متفاوت در آن فیلم بازی کردم.
درس عجیبی بود برایم کنار خانم آدینه کار کردن. مدیونشان هستم هر کجا که هستم،
همانطور که مدیون استادم کیمیایی هستم.
برای اولین بار است که دارم راجع‌ به آن حرف می‌زنم و برای آخرین بار هم خواهد بود.
اینها را می گویم برای اینکه بدانید یک شبه به اینجا نرسیده‌‌ام.
خیلی اتفاقات عجیبی بود و من شب‌ها تا صبح توی خیابان راه می‌رفتم چون حتی جا برای خوابیدن هم نداشتم…

میلاد کی مراممیلاد کی مرام و لیلا زارع

کنار تئاتر شهر. تازه اوایل اتوبوس واحد بود، همان اتوبوس‌هایی که از راه‌آهن تا تجریش می‌آمد،
با یکی دوست شده بودم و شب‌های ته اتوبوس‌اش می‌خوابیدم،
هنوز هم هست، می‌توانم یک روز بیاورمش جلوی دوربین و حرف بزند…
می‌رفتم توی اتوبوس‌اش تا شب صبح شود و بروم سر کار یا توی همان
رستورانی که کار می‌کردم یک اتاق کوچکی بود که آنجا کار می‌کردم. خیلی توی سرم زدند!

خیلی ها برایم کامنت می‌گذارند، آنهایی که گاهی حالشان بد می‌شود،
حتی از دوستان بازیگر هم هستند کسانی که خیلی حالشون بد می‌شود
از این که من دارم پیشرفت می‌کنم و این برای من لذت‌بخش است که دارم
کارم را درست انجام می‌دهم و می‌گویند این همان سرایدار مدرسه کیمیایی بود،
آره من همان سرایدار مدرسه کیمیایی هستم که توی موتورخانه‌اش زندگی می‌کردم
با افتخار می‌گویم که برای هدف هر کاری می‌کردم، نه هر کاری…

شرفم را نفروختم… بی‌شرفی نکردم، اتفاقا با هیچکس دوست نشدم،
دوستی نداشتم، آدمی که می‌خواهد دوست شود باید پول داشته باشد،
من پول نداشتم، هیچی نداشتم صفر، صفر… اصلا این جمله برایم آشنا نیست که می گویید با نفر اول دوست می شوی!

آشنایی با زندگی میلاد کی مرام

نفر اول کی هست؟ نفر اول خداست، خدا اگر بخواهد تو به هر چه که می‌خواهی، می‌رسی.
اینجوری آمدم بالا… با افتخار هم می‌گویم که توی موتورخانه زندگی کردم،
صبح هم پا می‌شدم جارو می‌زدم و تی هم می‌کشیدم…
با افتخار… آقای کیمیایی این موضوع را نمی‌دانست، ولی من این کار را می‌کردم چون احساس مسئولیت می‌کردم.

از آنجا آمدم بیرون رفتم سراغ کاری دیگر، دقیقا همان کار توی رستوران که گفتم.
یکی از دوستانم آمد توی رستورانی که کار می‌کردم (محمد حمزه ای که الان کارگردان شده).
آن موقع برنامه‌نویس و دستیار کارگردان بود من را معرفی کرد به
سعید ابراهیم‌فر من یک تله‌فیلم کار کردم، سعید ابراهیم‌فر از من خوشش آمد
و من دو سه تا رسید به فیلم کوچه ملی مهرشاد کارخانی؛
از ایشان هم ممنونم که به من اعتماد کردند.

با کوچه ملی شروع شد و آقای حسن حجاریان عزیز آن فیلم را دید
و به آقای آهنگر پیشنهاد داد و گفت دنبال بازیگر هستی با آن خصوصیات من توی کوچه
ملی دیده‌ام، کوچه ملی توی جشنواره بود و داشت دیده می‌شد برای انتخاب.
آهنگر آمد من را دید و انتخابم کرد برای فیلم ملکه. ابوالقاسم حسینی آمد و
دو سه روز بعدش هم قرارداد را بست و ملکه را کار کردیم. از این به بعد افتاد توی دور تند؛

میلاد کی مرامعکس های میلاد کی مرام

دیگه شد خط ویژه، شد برف، شد بچه‌های نسبتا بد، شد، شد، شد…
تا اینجا که خدا خیلی به من لطف کرده.
این کل پروسه‌ای است که من طی کرد‌ه‌ام تا الان و اینجا نشسته‌ام
و بی‌ادعاترینم ولی سعی می‌کنم کارم را بلد باشم و حرف زور توی مغزم نمی‌رود
و این را از آقایم علی یاد گرفته‌ام؛ ایشان یک حرف بزرگی دارند
که زیر بار حرف زور نرو، هیچ‌ مسلمانی نباید زیر بار حرف زور برود، من هم نمی‌روم،
اگر ادله‌ و علم‌اش را نداشته باشم هم حرف نمی‌زنم.

من خدا را دارم، یعنی همه چیز و همه کس را دارم؛ کل کائنات در خدمت من است، اگر می‌توانید خودتان را آنقدر قوی کنید که خدا برای شما باشد، خدا باهاتان باشد که همه چیز را داشته باشید.

میلاد کی مرامآشنایی با میلاد کی مرام

مصاحبه با میلاد کی مرام

می‌گویند بازیگری را به صورت آکادمیک از کلاس‌های آقای کیمیایی شروع کردید؟

آره من همان سرایدار مدرسه کیمیایی هستم که توی موتورخانه اش زندگی می کردم با افتخار می گویم که برای هدف هر کاری می کردم، نه هر کاری… شرفم را نفروختم… بی شرفی نکردم، اتفاقا با هیچکس دوست نشدم، دوستی نداشتم، آدمی که می خواهد دوست شود باید پول داشته باشد، من پول نداشتم، هیچی نداشتم صفر، صفر…

من کار هنری را از شهرم (بندر انزلی) شروع کردم. از ابتدا به تئاتر علاقه‌مند بودم و در ۱۶ سالگی با نمایش «شب نشینی در جهنم» به کارگردانی مهرداد رایانی مخصوص جایزه بهترین بازیگر تئاتر منطقه‌ای فجر را دریافت کردم و در‌‌ همان شهرستان دو تجربه تصویری هم داشتم که آقایان پاک‌سرشت و معینی لطف کردند و به من اعتماد کردند.

نحوه بازیگر شدن میلاد کی مرام

بعداز این‌که به تهران آمدم، سعی کردم بازیگری را به‌صورت آکادمیک یاد بگیرم، همه جا رفتم، مثل کلاس‌های کارنامه یا کلاس‌های آقای سمندریان. در ‌‌نهایت کلاس‌های آقای کیمیایی را انتخاب کردم. در دوره اول کلاس‌های آقای کیمیایی، شاگرد اول کلاس‌هایشان شدم و این آشنایی سر آغاز اتفاق خوبی بود، چرا که توانستم در فیلم «رئیس» در گروه کارگردانی باشم. مسعود کیمیایی جدا از این‌که الفبای سینما را به من آموخت، یک درس مهم به من داد و آن درس درست زندگی کردن بود.

نگاه من به زندگی را تغییر داد ونگاه درست به پیرامونم را به من یاد داد. بعد از مدتی شروع کردم در یک رستوران کار کردن و یک شب وقتی خانم گلاب آدینه آمده بودند از رستوران شام بخرند در مورد علاقه‌ام به بازیگری با او حرف زدم و خانم آدینه هم آن زمان در تدارک ساخت مجموعه‌ای به نام «خواستگاران» برای شبکه یک بودند و به من گفتند: «بیا و برای بازیگری تست بده» من تست دادم و به جای یک نقش، ۲۱ نقش در این سریال اپیزودیک بازی کردم. بودن در این سریال دریچه جدیدی در زندگی من بود که به خاطر این اتفاق همیشه سپاسگزار خانم آدینه هستم.

میلاد کی مرامگفتگو با میلاد کی مرام

شهرت تا به امروز چه اثری روی زندگی شخصی تو گذاشته است؟

من همیشه از خدا خواستم اگر می‌خواهد چیزی به من بدهد اول جنبه داشتن آن را به من ارزانی کند خواه شهرت یا هر چیز دیگر. این اتفاق با سریال «نابرده رنج» و «بچه‌های نسبتاً بد» برای من افتاد. نتیجه این است که بعد از مدتی توقع مردم از تو بالا می‌رود و نمی‌توانی از مردم دور باشی و آن‌ها دوست دارند تو را ببینند. این کارم را سخت می‌کند چون سعی می‌کنم کم بازی کنم.

چند روز پیش سر صحنه فیلمبرداری فیلم «خط ویژه» چند جوان موتور سوار من را در خیابان دیدند و گفتند: «کل محل ما مثل سبیلای«سمیر»، تو سریال «بچه‌های نسبتاً بد» گذاشتن، چرا سیبیلاتو زدی؟» شنیدن این جمله یه حال خوبی به من می‌دهد و شاید مردم دوست دارند از الان به بعد من را در این قالب شخصیت بیشتر ببینند و این را به حرف‌های قبلم بر می‌گردانم که بسیاری از مردم دوست دارند بازیگرهایی را که در یک نقش خاص به شهرت می‌رسند در قالب‌‌ همان شخصیت ببینند مثلاً هر وقت هوس دیدن یک جوان عاصی را می‌کنیم سریع به یاد حامد بهداد می‌افتیم در صورتی که حامد بهداد یک بازیگر است که از عهده بازی در هر نقشی بر می‌آید. من بازی در فیلم «خط ویژه» را به این دلیل انتخاب کردم که نقش متفاوتی بازی کنم.

میلاد کی مرامسلفی میلاد کی مرام

تا به حال این شهرت باعث آزارتان هم شده است؟

چند روز پیش برای خرید یک کت به یک پاساژ رفتم. ساعت ۲ بعد از ظهر رفتم و ساعت ۸ شب از آنجا بیرون آمدم و یک جایی نمی‌دانی باید جواب محبت مردم را چطور بدهی. من استدلالی در زندگی‌ام دارم و این‌که همیشه می‌گویم: «کسی که دلش با خدا باشه از این چیزا نمی‌ترسه» من حرفی را از پدرم به یادگار دارم که سرمشق زندگی‌ام است که می‌گویم: «خدایا هر چیزی که تو رو ازم دور می‌کنه ازم بگیر.» اگر دلت با خدا باشد هیچ اتفاق نمی‌افتد.

میلاد کی مرامتصاویر میلاد کی مرام

بازیگری شغل عجیبی است، یک بازیگر به دلیل موقعیتی که دارد گاهی تبدیل به یک الگو در جامعه می‌شود که تمام رفتار و حرکاتش زیر ذره بین است. به نظر شما هم بازیگری با شغل‌های دیگر متفاوت است؟

این اتفاق فقط به بازیگری مربوط نمی‌شود تمام افراد مشهور با این اتفاق روبه‌رو هستند، شهرت یکسری عواقب دارد که اگر جنبه آن‌ها را نداشته باشی زود ازآن خسته می‌شوی.

میلاد کی مرامژست گرفتن میلاد کی مرام

یعنی هیچ وقت تا به حال سعی نکردید از شهرت استفاده کنید؟ مثلاً در یک صف طولانی از دیگران جلو بزنید؟

از اول زرنگ بودم، وقتی می‌رفتم نانوایی سعی می‌کردم دفعه اول با نانوا رفیق شوم که روزهای بعد زود‌تر کارم راه بیفتد(با خنده) اما گاهی اوقات دوستان لطف دارند و کارت را سریع انجام می‌دهند که اگر بخواهی در مقابل لطفشان مقاومت کنی ممکن است فکر کنند خودت را می‌گیری. اما هیچ آدمی نیست که از شهرت و رانت استفاده نکند. شهرت مسئولیت ما را بیشتر می‌کند و فقط باید مراقب رفتارمان باشیم چون خواه یا ناخواه مردم از رفتارهای ما الگو‌برداری می‌کنند.

میلاد کی مرامبهاره افشاری و میلاد کی مرام در ممنوعه

چیزی هست که از آن بترسید؟

مثلاً از ارتفاع! خدا بیامرزد پیمان ابدی را. نخستین بار من با او جامپینگ کردم با این‌که ترسم ریخت اما هنوزم از فکر کردن به آن ارتفاع می‌ترسم. چیزهایی که من را می‌ترساند معنوی است، اما چیزی که من را ناراحت می‌کند، قضاوت کردن است که متأسفانه شغل اصلی خیلی از مردم شده است خصوصاً در حرفه ما که عجیب و غریب وجود دارد.

میلاد کی مرامعکس میلاد کی مرام

شاید کسی نظرش را می‌گوید و شما فکر می‌کنید قضاوت می‌کند.

فکر کنید من مثلاً نظر می‌دهم که این سیب خوشمزه است. خب، می‌توانم نظرم را برای خودم نگه دارم اما وقتی سعی کنی نظرت را به همه القا کنی دیگر اسمش قضاوت است.

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس