شهر ۲ قلوهای چشم آبی با موهای بلوند و راز عجیب آن!+ عکس
حاملگی در این شهر، یکی منجر به دوقلوزایی میشود، آن هم دوقلوهایی با چشمان آبی و موهای بلوند! به طور
معمول از هر ۸۰ زن حامله، یکی جنینهای دوقلو دارد.
میزان بالای حاملگیهای دوقلو در کاندیدو گودوی، سالها پزشکان و دانشمندان را کنجکاو کرده بود که پاسخی برای توجیه، پیدا
کنند، اما کسی که بعد از سالها، ادعای یافتن پاسخ را دارد، یک دانشمند علوم زیستی یا یک پزشک نیست،
بلکه یک مورخ است! یک مورخ آرژانتینی به نام خوزه کاماراسا در کتابی با عنوان «منگل: فرشته مرگ در آمریکای
جنوبی»، ادعای جالبی مطرح کرده است.
ساکنان این شهر، شخصی با نام «رودولف ویس» را به یاد میآورند که در سالهای دهه ۱۹۶۰، به شهر آنها
آمده بود، او ابتدا خود را یک دامپزشک معرفی کرده بود و به درمان گاوهای دامداران شهر میپرداخت، مثلا گاوهای
آنها را علیه سل مایهکوبی میکرد، اما بعد از مدتی او خدمات پزشکی هم برای ساکنان شهر انجام میداد، زنان
باردار را ویزیت میکرد و به آنها دارو و ترکیبات مختلفی میداد.
او حتی در گفتگو با ساکنان محلی صحبت از تلقیح مصنوعی میکرد، چیزی که در آن سالها معمول نبود.
از همین زمان بود که میزان دوقلوزایی در این شهر ناگهان افزایش یافت.
این شخص چه کسی بود؟ چرا درست مقارن با دیدار او از شهر، میزان دوقلوزایی به طرز غیرقابل توجیهی افزایش
پیدا کرد؟! بررسیهای این تاریخدان نشان می دهد که رودولف ویس، نام مستعار دکتر جوزف منگل Josef Mengele، پزشک جنایتکار
نازی بود! جوزف منگل (۱۶ مارس ۱۹۱۱، ۷ فوریه ۱۹۷۹)، پزشک و افسر اساس آلمان نازی در اردوگاه آشویتس بود.
لقب او «فرشته مرگ» بود، چرا که وقتی زندانیهای به اردوگاه آورده میشدند، تحت نظارت او بود که معین میشد،
چه کسی باید به اتاق گاز فرستاده شود، چه کسی باید به کار اجباری برود و یا روی چه کسانی
باید آزمایشات بیرحمانه انسانی انجام شود.
منگل، در ۱۶ مارس سال ۱۹۱۱ در گونزبرگ آلمان به دنیا آمد.
در سال ۱۹۴۳ او جانشین پزشک دیگری در اردوگاه مرگ آشویتس شد.
اردوگاه مشهور آشویتس در ۲۸۰ کیلومتری جنوب ورشو، جایی است که در آن هزاران یهودی در طی جنگ جهانی در
اتاقهای گاز کشته شدند.
در ۲۴ می سال ۱۹۴۳ او افسر پزشک اردوگاه آشویتس شد.
به مدت۲۱ ماه، منگل با روپوش و دستان سپیدی که او را ملقب به فرشته سفید هم کرده بود، جنایتهای
متعددی در این اردوگاه انجام داد.
در مورد او اقدامات او در آشویتس چیزهای زیادی میگویند: – مشهور است که او در قسمت کودکان اردوگاه، روی
دیوار خطی افقی به بلندی حدود ۱۵۰ تا ۱۵۶ سانتیمتر کشیده بود.
او کودکانی را که بلندی سرشان زیر این خط بود، به اتاق گاز میفرستاد.
– زمانی که در یک از آسایشگاههای اردوگاه تیفوس شایع شد، او دستور داد که همه ۷۵۰ زن مقیم کشته
شوند.
– منگل از زندانیان برای آزمایشات پزشکی و ژنتیکی استفاده میکرد.
او به آزمایش روی دوقلوهای یکسان علاقه زیادی داشت.
این دوقلوها در آسایشگاههای ویژهای اسکان داده میشدند.
او یک پزشک اطفال یهودی به نام برتولد اپشتین را هم برای کمک استخدام کرده بود.
– منگل به مطالعه روی بیماری«نوما» که یک بیماری التهابی مخاط لثه و دهان است، علاقه داشت.
البته نه به منظور پیدا کرد راهی برای درمان آن، بلکه برای اثبات اینکه این بیماری خاص افراد نژاد پست
است! این بیماری که میتواند منجر به گانگرن بافت نرم دهان شود، در افرادی رخ میدهد که دچار سوء تغذیه
شدید و یا ضعف سیستم ایمنی هستند.
– منگل به مطالعه ناهنجاریهای ژنتیکی علاقه زیادی داشت.
یک خانواده رومانیایی یهودی که به علل ارثی کوتاهقامت بودند و از طریق نواختن موسیقی و برقراری تورهای نمایشی در
نقاط مختلف اروپا، امرار معاش میکردند، از جمله افراد نگونبختی بودند که مورد علاقه او بودند.
البته این خانواده به نام خانواده «اویتس» سرانجام نجات پیدا کردند.
– نقل شده است که او گروهی از راهبههای یهودی را با تابش اشعه ایکس، نازا کرد.
این کار منجر به بروز زخمهای وحشتناکی روی بدن آنها شد.
– عوض کردن رنگ چشم با تزریق داروهایی به چشم، قطع کردن اندامها و جراحیهای وحشتناک مثل به هم دوختن
دو کودک دوقلو برای ایجاد یک دوقلوی به هم چسبیده، هم از جمله کارهایی است که در آشویتس انجام میداد.
شهر موبلوندها و چشم آبیهای دوقلو! خوزه کاماراسا، مورخ آرژانتینی که در ابتدای این پست، به نام او اشاره شد،
بعد از مصاحبهها با دهها نفر از ساکنان شهر کاندیدو گودوی به این نتیجه رسید که منگل این شهر را
مبدل به آزمایشگاه دیگری کرده بود.
او سالها بعد از مرگ هیتلر، باز هم به دنبال ایده ایجاد نژاد برتر خالص آریایی و افزایش میزان زاد
و ولد در این نژاد به اصطلاح برتر بود.
دوقلوزایی به حدی در این شهر بالاست که تابلوی خوشامدگویی شهر هم به این موضوع اشاره دارد: جامعه کشاورزی و
شهر دوقلوها! سالها تغییر محل اقامت و جابجایی در کشورهای برزیل، آرژانتین و پاراگوئه، منگل را افسرده و تحریکپذیر کرده
بود.
در آخرین سالهای زندگیاش او در یک خانه ییلاقی در نزدیکی سائو پائولو زندگی میکرد.
تا اینکه در هفتم فوریه سال ۱۹۷۹، او که وضعیت پزشکی خوبی هم نداشت، در حال شنا به صورت تصادفی
غرق شد و به اعتقاد برخیها بعد از سکته، غرق شد.
کسی چه میداند! او با نام «ولفگانگ گرهارد» به خاک سپرده شد.
تازه ۶ سال بعد از مرگ او بود، که هویت که کشف شد.
در سال ۱۹۸۵، پلیس آلمان به خانه «هانس سدلهایمر»، یکی از دوستان نزدیک منگل، حمله کرد.
با بررسی نامهها و اسناد و نشانیها، محل اقامت منگل پیدا شد، نبش قبر انجام شد و متخصصان هویت او
را تأیید کردند.