شنبه, ۱۲ آبان , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

عکس آزاده صمدی (غزاله ) و همسرش

اشتراک:
چهره ها
هومن سیدی متولد :۱۳۵۹ ، رشت همسرآزاده صمدی پس از پایان دوره متوسطه و دریافت دیپلم گرافیک کارخود را با حضور در کلاسهای انجمن سینمای جوان رشت و ساخت چند فیلم کوتاه آغاز کرد.سپس به تهران آمد و در کلاسهای بازیگری پرویز پرستویی شرکت کرد.نخستین فعالیت حرفه اش را باحضوردر یک تکه نان (کمال تبریزی)تجربه […]

آزاده صمدی و همسرش عکس آزاده صمدی (غزاله ) و همسرش

هومن سیدی

متولد :۱۳۵۹ ، رشت

همسرآزاده صمدی

پس از پایان دوره متوسطه و دریافت دیپلم گرافیک کارخود را
با حضور در کلاسهای انجمن سینمای جوان رشت و ساخت چند فیلم کوتاه آغاز کرد.
سپس به تهران آمد و در کلاسهای بازیگری پرویز پرستویی شرکت کرد.نخستین فعالیت حرفه اش را باحضوردر یک تکه نان
(کمال تبریزی)تجربه کرد و سپس نقش کوتاهی را در چهارشنبه سوری (اصغر فرهادی) ایفا کرد .
اولین تجربه تلویزیونی او بازی در سریال جاده متروک (علی شاه حاتمی)بود تا این که برای بازی در نقش اصلی
پابرهنه در بهشت (بهرام توکلی)انتخاب شد و آرش معیریان نیز از او در فیلم آن که دریا میرود بهره برد.

فیلمشناسی:

یک تکه نان (۱۳۸۴)

چهارشنبه سوری(۱۳۸۴)

پابرهنه در بهشت(۱۳۸۵)

آنکه دریا میرود(۱۳۸۵)

سریالها:

جاده متروک (۱۳۸۴)

راه بی پایان (۱۳۸۶)

—————

گفت‌وگو با آزاده صمدی، بازیگر سریال راه بی‌پایان

آزاده صمدی بازیگری است که کار خود را از تئاتر آغاز کرده
و فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشگاه سوره و آموزشگاه کارنامه است.
بینندگان ایرانی، بازی او را در حال حاضر از شبکه سه سیما و در مجموعه « راه بی‌پایان» می‌بینند.
با او به گفت‌وگو نشستیم برای آن که بدانیم به عنوان بازیگری که هنوز در ابتدای راه است، چه نگاهی
به «حرفه‌ای بودن» دارد:

«یک آدم حرفه‌ای در هر زمینه‌ای یعنی یک شغلی داره که اون رو به عنوان
حرفه انتخاب کرده و از این راه امرار معاش می‌کنه.»

پس هر کسی که شغلی دارد، حرفه‌ای است؟

هر کسی که هر شغلی داره حرفه‌ای نیست ولی حرفه‌ا‌ش
اینه.

پس من سؤالم را یک جور دیگر می‌پرسم.
این اصطلاح «حرفه‌ای بودن» یعنی چی؟
یعنی این آدم مؤلفه.
یعنی یک سبکی داره که متمایزش می‌کنه از بقیه آدم‌هایی که حرفه‌شون اینه.
حرکت رو به جلویی داره و یک ذره شاخص‌تر از آدم‌های دیگه هست.

یعنی این آدم، چه پارامترها یا نشانه‌هایی دارد که به نظرت حرفه‌ای یا مؤلف می‌رسد؟ این پارامترها رو می‌تونم
دو بخش تقسیم کنم.
مثلاً یک کارگردانی که دکوپاژش آماده‌ست، وقتی میاد سر صحنه، می‌دونه چی می‌خواد.
این بخش کاریشه که به تجربه برمی‌گرده و حتی به شعور، به میزان مطالعه و به درکش.
بخش دیگه هم مقوله رفتاریه.
مثلاً کارگردانی که زودتر از همه سر صحنه حاضر می‌شه، یعنی این کارگردان کارش براش مهم هست، عواملش براش مهم
هستن و اگه چیزی براش مهیا نیست می‌تونه با رفتارش همه عوامل رو به خدمت بگیره.
تقابل دو تا بازیگر یا یک کارگردان با بازیگر و نوع برخوردشون و حتی استفاده از واژگان مناسب، نشان‌دهنده حرفه‌ای
بودن اونهاست.
به نظر من این رفتار کاری و اخلاقی در کنار هم می‌تونه بگه یک آدم چقدر حرفه‌ایه.

با این تعریف‌هایی که کردی، چه کسی توی سینمای ایران حرفه‌ای هست؟

اگه بخواهیم سینمای ایران رو با سینمای اروپا یا آمریکا مقایسه کنیم، شاید بگیم که سینمای ما سینمای حرفه‌ای
نیست.
نه به دلیل اون که توش پول تولید نمی‌شه، به دلیل این که همه چیز مهیا نیست که مثلاً تولید
یک کار در درست‌ترین حالت انجام بشه.
ما همیشه از یک سری خواسته‌هامون می‌گذریم.
در نهایت محصولی ساخته می‌شه که اون رو خیلی بهتر می‌شد ساخت.
شاید به خاطر این که در سینمای اروپا و آمریکا آدم‌هایی هستند که کارهای خیلی تخصصی انجام می‌دن.
کسی مثل مدیر تولید اینجا چند تا کار دیگه هم انجام می‌ده.
با این حال ما داریم کسانی رو که توی همین سینما داریم که واقعاً حرفه‌ای باشن.

فکر نمی‌کنی که اگر ما عوامل فیلم را تا این حد زیاد کنیم، هزینه‌ها بالا می‌رود؟ دقیقاً به خاطر
کاهش هزینه هست که ما این کار رو نمی‌کنیم.
باز تو سینما خیلی کارها تفکیک‌شده‌تر هست.
مثلاً گروه کارگردانی تو کار گروه فیلم‌برداری دخالت چندانی نمی‌کنه اما در تئاترمون طرف بازیگره اما کار دیگه‌ای هم انجام
می‌ده.
کار هیأتیه، رفاقتیه یا هر چیزی که می‌شه اسمش رو گذاشت هر کسی مسؤول دقیق کاری که باید انجام بده
نیست.
در نهایت تمرکز درست سر کارمون نداریم.

چرا وقتی یک فیلم خارجی را حتی با یک مضمون معمولی و دم‌دستی نگاه می‌کنیم، می‌گوییم که کاری حرفه ای
داریم می بینیم.
آن چیست، که آنجا هست و اینجا نیست؟
بذار مقایسه کنم این دو تا رو چون گاهی پشت صحنه فیلم‌های
اون ور رو می‌بینم.
توی پشت‌صحنه‌هاشون، همیشه آدم‌های متخصص حتی برای یک کار کوچک وجود دارن.
فرضاً اونجا یکی از دستیارهای فیلم‌بردار کارش به طور خاص جمع کردن سیم‌ها هست.
کسی هم حق نداره توی کارش دخالت کنه.
چون مسؤول سیم‌ها اونه و اگر آسیبی وارد بشه یا اتفاقی بیفته، مسؤولش مشخصه.

برای همینه که اونها تولیداتشون خیلی عظیمه.
هر چه نیرو بیشتر، تقسیم کارها راحت‌تر.
هر کسی درست سر جای خودش قرار می‌گیره و مهارت خاص خودش رو به دست میاره.
چون از مدت‌ها قبل قرارداد بسته،

می‌تونه روی وظیفه‌ش تمرکز کنه.
ما تا لحظات آخر پیش‌تولیدمون هم نمی‌دونیم دقیقاً کدوم بازیگر نقشی رو قبول کرده.
همه می‌تونن همزمان سر دو تا پروژه هم باشن.
اینه که سینمای ما رو غیرحرفه‌ای کرده.
شاید این از توانایی بازیگرهای ما باشه.
صبح سر یک پروژه سینمایی هستن، عصر اجرای تئاتر دارن و البته وقتی می‌رسن خونه، صبحش دوباره آفیش هستن.
این به نظر من خیلی قشنگ نیست.

همه عوامل فیلم که مثلاً ساکن منطقه غرب تهران هستن صبح با یک سرویس میان لوکیشن و چون قرار
نیست سرویس دو بار این مسیر رو طی کنه، بازیگر از ۶ صبح آفیشه اما ۱۰ صبح کار داره.
با این وضع، بازیگر نمی‌تونه تمرکز کافی داشته باشه.
اینها نیروهایی هستند که هدر می‌رن و من فکر نمی‌کنم که اون ور دنیا یک همچین اتفاقاتی بیفته.

پس ما دو نوع مشکل داریم.
نرم‌افزاری و سخت‌افزاری.
به عبارت دیگه برنامه‌ریزی و مدیریت تولید از یک طرف و تجهیزات و وسایل فنی از طرف دیگر.
چه عوامل دیگری اضافه می‌کنی؟

دقیقاً همینه.
دوربین‌هایی که الان استفاده می‌شه، خیلی نو نیستن یا با سیستم پیشرفته و روز دنیا کار نمی‌کنیم.
برای همین اونها می‌تونن پلان‌هایی توی فیلم‌هاشون بگیرن که برای ما عجیب و غریبه و ما نمی‌تونیم، مثلاً نماهای هلی‌شات
دارن و ما نداریم یا کم داریم به خاطر هزینه‌ها و بودجه.
کارگردان ممکنه همچین دکوپاژی تو ذهنش داشته باشه، اما مستلزم اینه که بخوان سه روز هلی‌کوپتر کرایه کنن و چون
بودجه‌ش تأمین نمی‌شه، مجبوره ازش بگذره.

خب برنامه‌ریزی را که می‌توانیم حلش کنیم، آن بخش سخت‌افزار مستقیماً به بودجه ربط دارد.ببین انگار ما به این
سینما عادت کردیم.
چیزی که خیلی توی صحنه مهم نیست، بازیگره.
مهم اینه که نور نره [و فرصت فیلمبرداری تمام نشود].
چرا باید این طور باشه؟ مگه چیزی که در نهایت قراره دیده بشه، بازیگر نیست؟ مگه نتایج زحمت همه این
آدم‌ها توی بازی اون بازیگر متبلور نمی‌شه؟ ممکنه دو سه ساعت وقت صرف بشه و نور بچینن یا لباس و
گریم و صحنه آماده بشه اما همیشه استرس وجود داره بین گروه‌های کاری، که نکنه نور بره یا بازیگر گریم
نشده باشه.
حالا بازیگر اگه بگه که پنج دقیقه فرصت بدین، نمی‌شه.
چون همیشه باید آماده باشه.

فکر نمی‌کنی که یک بازیگر باید این توانایی را داشته باشد که همیشه آماده باشد؟ باید این توانایی رو
داشته باشه.
اصلاً برای همینه که بازیگره.
اما این طور به ما یاد دادن که پشت‌صحنه یک کار مهم‌تر از خود کاره.
پشت دوربین مهم‌تر از جلوشه.
چون تو پشت دوربینه که باید متمرکز باشی و حواست رو جمع کنی برای پلانت.
این که چه کنی کسی تو پلانت معطل نشه.
باید یاد بگیری که تأثیر منفی نگیری و روی کارت متمرکز باشی در هر حالتی.

هنوز نگفتی که کدام بازیگر به نظرت حرفه‌ای است.
من خیلی آدم الگوپذیری نیستم.
اصولاً کسی برام خیلی بت نمی‌شه.
همون طور که خوبی‌های کسی رو می‌بینم، بدی‌هاش رو هم می‌بینم.
منتها مثلاً چون توی «کارنامه» درس خوندم و کارها و رفتارهای آقای پرستویی رو دیدم، می‌تونم بگم آقای پرستویی، به
لحاظ کار با توجه به رزومه‌ش و به لحاظ اخلاقی به شدت حرفه‌ای هست.
مثلاً زودتر از همه سر کار حاضره و به خاطر کارش، چه کارهای زیادی می‌کنه.
این نمونه یک آدم حرفه‌ایه.
به نظرم آتیلا پسیانی هم یک بازیگر حرفه‌ای هست به خاطر نوع نگاهش به بازیگری.
یک بازیگر کاملاً تکنیکاله.
رفتارش سر کار طوریه که اصلاً حس نمی‌کنی یک بازیگر آماتور هستی و کنارش قرار گرفتی.
این انرژی که بهت می‌ده، خیلی خوبه.

خودت رو حرفه‌ای می‌دونی؟

من حرفه‌ام اینه.
انتخابش کردم.
تو کارهای بعدی سعی می‌کنم بهتر از کار آخرم باشم.
یک سری بی‌تجربگی‌ها و خامی‌ها وجود داره که آدم به تدریج از بقیه یاد می‌گیره.
بعضی وقت‌ها رفتاری می‌بینی که می‌گی چقدر درست و حرفه‌ای بود.
به خودت می‌گی چه خوبه که من هم یاد بگیرم.

ولی گفتی که الگوپذیر نیستی.

الگوپذیر نیستم.
ولی همیشه دلم می‌خواد شاگرد خوبی باشم.
یعنی تیکه‌هایی از آدم‌ها رو که به نظرم جذاب میاد و درست، انتخاب می‌کنم.
به خودم می‌گم چقدر خوبه که من این شکلی رفتار کنم.
یک همچون تصویری داشته باشم از خودم.
آره من تیکه‌های کوچولویی رو که دوست دارم از آدم‌ها جمع می‌کنم.

چه برنامه‌ای برای حرفه‌ای شدن داری؟ سعی می‌کنم برای کارم کتاب بخونم، فیلم ببینم، تئاتر برم، نقد بخونم.
وقتی کتاب می‌خونی یا فیلم می‌بینی، تخیل تصویری رو وسیع می‌کنی و اینها خودشون رو یک جایی نشون می‌دن.
شاید توی اون فیلمی که بازی می‌کنی و حتی نوع نگاهت به دنیا و زندگی.
باید شروع کنم به فیلم‌سازی.
چون فکر می‌کنم فیلم ساختن خیلی می‌تونه به بازیگری کمک کنه.

به چه کسی تندیس حرفه‌ای‌ترین بازیگر را می‌دهی و به خاطر بازی در کدام فیلم؟
من نمی‌تونم بهترین فیلم
رو از بین فیلم‌هایی که دیدم، انتخاب کنم.
چون فیلم خوب این قدر داریم که حتی اگه بگی ده تا فیلم بهتر رو انتخاب کنم، سختمه.
تازه بعد از ده تا انتخاب، به خودم می‌گم که این یکی هم خوب بود.

پس بذار این طور بپرسم.
دوست داری توی بازیگرها جای کی باشی؟
واقعاً دوست نداشتم جای کسی باشم.
بازی کی رو تو کدوم فیلم دوست داشتی؟ می‌خواهم یک جواب از تو بگیرم.خیلی سخته.
من برای خیلی از نقش‌ها گفتم wow [مبهوت شدم و تحت تاثیر قرار گرفتم].
مثلاً وقتی چارلیز ترون تو مانستر بازی کرد، واقعاً مبهوتم کرد.
یا وقتی فیلم ساعت‌ها رو دیدم، واقعاً به یک سکانس جولین مور حسرت خوردم.
حتی دوست داشتم جای خیلی از مردها بازی کنم.

سؤال بعدیم دقیقاً همین بود.
جای کدام مرد دوست داشت بازی کنی؟
نفرین گل طلایی رو که دیدم دوست داشتم جای پادشاه بازی کنم.
نقش غریبی بود.
یا مثلاً توی فیلم ترس اولیه واقعاً بازی اد نورتن غبطه‌برانگیز بود.
خیلی از این بازی‌ها هست که آدم حسرتش رو بخوره.
من مدت‌هاست اصلاً توی سینمای آمریکا و اروپا بازی بد ندیدم و اصلاًً معتقدم بازیگر بد دیگه اونجا وجود نداره.
بازی‌های جانی دپ رو خیلی دوست دارم.
ادوارد دست‌قیچی رو بازی می‌کنه، بعدش چارلی و کارخانه شکلات‌سازی رو.
واقعاً این همه کاراکتر رو از کجای مغزش می‌کشه بیرون؟ یک نقشی که خیلی زیاد دوستش دارم، نقش راسل کرو
تو فیلم محرمانه لس‌آنجلس هست.

اگه قرار باشه به بهترین دوستت یک فیلم هدیه بدهی، کدام فیلم خواهد بود؟
باز که سؤال سخت کردی!
می‌بینم دوستم به کدوم ژانر سینما علاقه داره.
اما بر اساس سلیقه خودم، شاید نفرین گل طلایی یا پیر پسر رو که این اواخر دیدم و خیلی روم
تأثیر گذاشته، یا شاید هم پک کامل [مجموعه] آثار اسکورسیزی رو هدیه بدم.
از کارهای اسکورسیزی رفتگان رو خیلی دوست دارم.

گردآوری:
اخبار مرتبط: