عکس و گفتگو با بروبچههای «چارخونه»
پیروزیها، غمها و شادیهای آدمهایی است که در چهار واحد یک آپارتمان زندگی میکنند.شاید در روزهای ابتدایی پخش، خیلیها بر
این عقیده بودند که «چارخونه» یعنی چند مربع سیاه و سفید و یا چند رنگ به شکل «چارخونه» اما «چارخونه»
به این خاطر نامگذاری شده است که در یک خانه دو طبقهای، چهار واحد آپارتمان است و این مجموعه، قصه
آدمهای این چهار آپارتمان (خونه) را به تصویر میکشد.
به طور حتم خیلی از شما خوانندگان دوست دارید، بدانید که این «چارخونه» در کجا به تصویر کشیده میشود.
این مجتمع مسکونی چگونه است، کجاست و مراحل تصویربرداری آن به چه شکل است؟ از این رو دوبار به لوکیشن
این مجموعه رفتیم که البته جا دارد از زحمات اردلان شجاعکاوه و همچنین مدیر تولید این مجموعه «حمید مهیندوست» که
اجازه ورود دوربین خانوادهسبز به لوکیشن را داد، سپاسگزاری به عمل آوریم.
تا گزارشی برای شما تهیه کنیم.
انتهای یک کوچه بنبست هوای تهران گرم است، گرم گرم…
اما در انتهای یکی از کوچههای بنبست در شمال تهران در خانهای چهار واحدی، پلاک ۱۰، هوا خیلی گرمتر است،
چرا که تمامی دستاندرکاران این مجموعه، سریعا در حال بازی و رسیدن کار به پخش هستند.
آنها، همه بر این باورند که باید خنده را بر دل ایرانیها بنشانند.
درب این خانهکه باز میشود، حیاطی بزرگ به همراه یک باغچه روبهروی شماست، آن تخت معروف هم در گوشهای از
این حیاط نمایان است و البته دو سه تا مرغ و خروس که در باغچه این حیاط برای خود میگردند.
شاید تصورتان این باشد که مراحل تصویربرداری این مجموعه هر یک در نقطهای از شهر باشد، مانند شرکت تولید مرغ
و تخممرغ اما تمامی سکانسها در همان منزل است.
وحید مهیندوست دستیار اول سروش صحت (کارگردان)، اجازه میدهد که گشتی در ساختمان بزنیم و با محلهای تصویربرداری آشنا شویم
چرا که گروه در حیاط مشغول تصویربرداری هستند.
ابتدا به پارکینگ میرویم، در گوشهای از این پارکینگ با دری مواجه میشویم که روی آن نوشته شده است، «کافه
چارخونه»…
در که باز میشود، تعدادی میز چوبی وجود دارد و در گوشه این کافه، تعدادی لیوان فلزی میبینید که روی
آن نوشته شده است، «چارخونه»، در این مکان، گاهی اوقات سکانسهای کافی شاپ مقابل دوربین میرود و در بقیه اوقات،
عوامل گروه در آن استراحت میکنند، گاهی اوقات هم با یکدیگر گپ میزنند.
فیلمنامهها را تمرین میکنند، نوشیدنی میخورند و ناهار را هم در آنجا صرف میکنند.
این از کافه چارخونه…
از پلههای پارکینگ که بالا میروی، راهرویی مقابل شماست و دو واحد آپارتمان در چپ و راست که تصویر یک
خروس روی آن است واحد سمت راستی، منزل وحید، پسر منصور و شکوه که مدتی منصور جمالی در آنجا زندگی
میکرد و حالا «شنبه» (جواد رضویان) زندگی میکند و واحد سمت چپ منزل شکوه (مریم امیرجلالی) است.
در سقف این راهرو، پروژکتور بزرگی به چشم میخورد که در زمانهای تصویربرداری روشن میشود، به واحد سمت راست که
میروی، لحاف تشک شنبه، اولین چیزی است که میبینید، البته به همراه یک دست مبل راحتی سفید رنگ که بارها
در زمان پخش مجموعه دیدهاید…
البته یک یخچال نقرهای رنگ هم در آشپزخانه دیده میشود، آشپزخانه را که دنبال کنی، به حیاط خلوت میرسی، دو
اتاق دیگر این واحد، هم، اتاق عوامل مجموعه است، اتاقی که چند تلویزیون در آن قرار دارد و پس از
پایان تصویربرداری، در آنجا تدوین انجام میشود.
ضمن اینکه دیوارهای این واحد، سبز رنگ است.
واحد روبهرو، منزل شکوه است، آشپزخانهای با وسایل زیبا در گوشهای از واحد، به همراه یک میز ناهارخوری کوچک و
یک نشیمن زیبا با مبلهایی به رنگ نارنجی که البته بیشتر سکانسها در همین واحد تصویربرداری میشود.
به چشم میخورد در این واحد روی سقف، پروژکتورهای بزرگی به چشم میخورد که در زمان تصویربرداری روشن میشود.
از چند پله که بالا میروی، دو واحد آپارتمان دیگر هم روبهروی شماست، یکی واحد حامد و رعنا (رضا شفیعیجم
و فلامک جنیدی) و دیگری واحد فرزاد و پرستو (اردلان شجاعکاوه و بهنوش بختیاری)…
رنگ دیوارهای آپارتمان فرزاد و پرستو، آبی است و رنگ دیوارهای آپارتمان رعنا و حامد، سبز رنگ با یک دست
مبل راحتی سفید و همچنین چند تابلوی زیبا که تصاویر حامد را در حال خوانندگی به تصویر کشیده است.
اتاقهای این دو واحد هم هر یک به کاری اختصاص دارد، برای مثال اتاق گریم، اتاق لباس و…
همه در حیاط هستند در روزی که ما به آنجا رفتیم، همه در حیاط بودند چرا که سکانسها باید در
حیاط تصویربرداری میشد، در آن سکانس عدهای زمینخوار به سرکردگی «جکی پلنگ» به خانه منصور و شکوه، حمله آوردند تا
آنجا را تصاحب کنند و برج بسازند.
داخل حیاط دو دوربین عظیمالجثه است که بنا به موقعیت فیلمبرداری جای خود را عوض میکنند و همچنین دو میکروفون
که توسط دستیاران صدا، بالای سر بازیگرانی که در حال بازی هستند، گرفته شده بود، تلویزیونی کوچک در گوشهای از
حیاط است که سیمهای دو دوربین و میکروفون به آن وصل است، پشت این تلویزیون سروش صحت و وحید مهیندوست
نشستهاند.
آنها تصاویر را از صفحه تلویزیون میبینند و اگر به اشکالی برخوردند، دستور میدهند که سکانس دوباره ضبط شود.
در هنگام ضبط، سکوت باید رعایت شود، تلفنهای همراه یا باید خاموش و یا باید روی حالت بیصدا قرار بگیرند.
دو باری که به محل تصویربرداری «چارخونه» رفتم، یک مسئله باعث تعجب بسیار من شده و آن حضور بازیگران حرفهای
که هر کدام سالهاست در وادی طنز نقش بازی میکنند…
هر کدام از آنها متنها را خیلی سریع میخواندند، حفظ میکردند و سپس مقابل دوربین میرفتند، سروش صحت هم که
سالهاست در این وادی فعالیت میکند، اگر لازم میشد، به بازیگران نکاتی را گوشزد میکرد، با اینکه ضبط و پخش
فاصله چندانی ندارد، اما همین حرفهای بودن عوامل باعث میشود که هر قسمت در یک شبانه روز ضبط شود و
به پخش برسد.
بهنوش بختیاری میگفت: اصولا در کارهای طنز چنین مسائلی عادی است، گروه از صبح به لوکیشن میآیند و کار تا
پاسی از شب ادامه پیدا خواهد کرد.
متنها توسط نویسندهها به سروش صحت داده میشود، او متنها را مرور میکند و تصویرسازی آن را در ذهن انجام
میدهد و از صبح زود خود را به لوکیشن میرساند و به همراه دستیارش لوکیشنها و متنها را مروری دوباره
میکنند، از متنها، کپی برداشته میشود و با آمدن بازیگران به آنان داده میشود، هر کدام از آنها متنها را
میخوانند و اگر قرار باشد روبهروی هم بازی کنند تمرین کوچکی با یکدیگر میکنند و سپس مقابل دوربین ظاهر میشوند.
تمرکز بر روی متنها قرار است، تصویری دوباره گرفته شود، اردلان و حمید لولایی در کافیشاپ مشغول تمرین با یکدیگر
هستند، امیرجلالی مشغول تمرین با بهنوش بختیاری است، جواد رضویان هم در گوشهای نشسته و در حال حفظ کردن متنهاست.
البته هنوز خبری از فلامک جنیدی، رضا شفیعیجم و محمد شیری نیست چرا که آنها غروب باید مقابل دوربین بروند.
حالا بازیگران آمادهاند…
وحید مهیندوست فریاد میزند…
ساکت۱، ۲، ۳ و دوربین استارت میخورد.
شجاعکاوه پس از آن سکانس میگوید: «حمید لولایی استاد است، او متنها را یکبار بیشتر نمیخواند و سریعا حفظ میکند،
او در زمانهایی، که با مشکل مواجه میشویم، سریعا راهنماییمان میکند.» جواد رضویان، مثل همیشه خندان است، چه زمانی که
مقابل دوربین است و چه زمانی که گروه در حال استراحت است، رضویان در این مجموعه بسیار ماهرانه نقش خود
را ایفا کرد و نشان داد که از نبوغ بسیار بالایی برخوردار است، به خصوص زمانی که شعر میخواند، ترانههایی
که او با آن لهجه شیرین میخواند، طرفداران زیادی به دست آورده است.
شنبه افغانی نیست چندی پیش، در بسیاری از نشریات و خبرگزاریها، نوشته شد که تعدادی از افغانهای مقیم تهران، به
پخش مجموعه چارخونه اعتراض کردهاند و حتی به لوکیشن این فیلم هم رفتهاند و اعتراض خود را به این مجموعه
اعلام کردند.
برای اینکه از چند و چون ماجرا بیشتر باخبر شویم، همکارمان «معصومه غلامی» را به سفارت افغانستان فرستادیم، یک مقام
آگاه در سفارت افغانستان که دوست نداشت نامش فاش شود به همکارمان گفت: «سفیر افغانستان در زمان پخش ابتدایی قسمتهای
چارخونه به کابل سفر کرده بود و در ایران حضور نداشت، وی نمیتوانست در آن زمان در مورد سریالی که
ندیده بود، نظر بدهد.» وی در ادامه گفت: البته خلاصهای از محتوای سریال برای سفیر بازگو شد و با رایزنی
که انجام شد، نامهای به وزیر امور خارجه نوشته شد: مبنی بر اینکه با پخش این مجموعه به مردم افغان
بیاحترامی شده است، در همین راستا حتی به رییس سازمان هم نامهای ابلاغ شد تا از پخش سریالهایی از این
دست ممانعت به عمل آید.
این مقام مسئول در سفارت اعلام کرد: البته در گفتگو با سروش صحت کارگردان این سریال، او به ما گفت
که شخصیت افغانی در سریال، یک انسان نجیب است و نحوه گویش او هیچ دلیلی بر توهین و بیاحترامی به
افغانها نبوده است.
زمانی که در پشت صحنه این مجموعه از سروش صحت خواستیم که در این مورد کمی توضیح بدهد، نظر خاصی
نداشت و تنها به این جمله اکتفا کرد که شنبه ایرانی است و اصلا افغانی نیست.
حال نمیدانیم که آیا تا زمان انتشار این نشریه، شایعات مبنی بر تغییر نقش نظیر شنبه (جواد رضویان)به قوت خود
باقی خواهد ماند یا نه؟که البته نمی توان به سناریوی آن ایرادی گرفت چرا که هیچ گونه بی احترامی در
این مجموعه به کسی دیده نمیشود.
بروبچههای «چارخونه» سروش صحت در سال ۱۳۴۴ در اصفهان به دنیا آمد.
مدرک تحصیلیاش فوقلیسانس میباشد و علاقه وافری به نویسندگی طنز دارد و به همین خاطر وارد عرصه هنر شد.
اولینبار در سینما در فیلم «شراره» به کارگردانی «سیامک شایقی» ظاهر شد.
از دیگر فیلمهای او باید به «نان و عشق و موتور۱۰۰۰»، «گاو خونی»، «بازنده» و تقاطع اشاره داشت که با
کارگردانانی چون ابوالحسن داوودی، قاسم جعفری و بهروز افخمی، همکاری کرد، ضمن اینکه فیلمنامه «نوک برج» با بازی نیکی کریمی
و محمدرضا فروتن به کارگردانی کیومرث پوراحمد، به قلم سروش صحت است.
وی با نویسندگی و بازی در مجموعه طنز «جنگ ۷۷» خوش درخشید، بازی روان و راحت او در سری دوم
مجموعه تلویزیونی «داستان یک شهر» وی را به عنوان بازیگر مطرح کرد و بازی متفاوتاش در فیلم «نان، عشق و
موتور ۱۰۰۰» در کنار اکبر عبدی از او چهرهای ماندگار در این حیطه ساخت.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید او در مقام نویسندگی، مجموعههای تلویزیونی زیر آسمان شهر، چراغ جادو، کاکتوس و داستان
یک شهر را هم در کارنامه هنری خود دارد.
سروش صحت در چارخونه به استعداد تکتک بازیگرانش واقف است.
افرادی چون حمید لولایی، رضا شفیعیجم و جواد رضویان…
رضا شفیعیجم در سال ۱۳۵۰ به دنیا آمد و تحصیلاتش در زمینه گرافیک است، او در سال ۷۳، با مجموعه
«ساعت خوش» و بازی در نقش «کارگاه درک» به اوج شهرت در بین تلویزیونیها رسید و سپس به یک پدیده
در سریالهای روتین طنز تلویزیونی تبدیل شد، نقش بامشاد و کامبیز یاغی او بسیار به دل مردم چسبید.
نقطهچین، شبهای برره، باغ مظفر و…
از دیگر کارهای مطرح این هنرمند است، شفیعیجم در عرصه سینما هم در فیلمهایی چون مرد عوضی، ارتفاع پست، جوجه
اردک من، یک آرزوی کوچک، قلقلک، زن بدلی بسیار خوش درخشید.
نکته دیگر در مورد شفیعیجم این است که تیکه کلامهایش در هر مجموعهای حداقل تا چند ماه به سر زبان
مردم است.
اما جواد رضویان، متولد سال ۱۳۵۳، یکی از زوجهای مکمل او در دنیای طنز، «سیامک انصاری» است.
جواد رضویان، با هر نقشی به راحتی انس میگیرد و آن چیزی نیست جز استعداد بالای هنریاش…
او از جنگ «سیب خنده» به تلویزیون آمد، در مجموعه پاورچین کاری از مهران مدیری بسیار خوش درخشید در دنیای
سینما، فیلمهای شاخه گلی برای عروس و شارلاتان از اثرهای به یادماندنی اوست، ضمن اینکه در حال حاضر فیلم کلاهی
برای باران را روی اکران دارد.
فیلمی که فتحعلی اویسی و رضا عطاران از همبازیان او هستند.
حمید لولایی هم را که دیگر میشناسید، متولد سال ۱۳۳۴، اصالتا شمالی، اما بزرگ شده تهران…
از کودکی عاشق بازیگری بود، عشق به بازیگری او را در ۱۵ سالگی به کلاسهای کانون پرورش فکری کودکان و
نوجوانان کشاند…
کار تئاتر را به صورت جدی از سال ۱۳۵۸ آغاز کرد.
او در فیلم سربداران هم نقش کوتاهی را ایفا کرده بود.
وی در سال ۶۹، در کلاس مدیریت سینما شرکت جست و مدیریت سینما عصر جدید را برعهده گرفت.
مدیریت این سینما باعث شد تا دوباره به دوستان سابقش در امر بازیگری برسد.
بازی او در «فراموشخانه» بسیار جالب و دیدنی بود…
با «ساعت خوش» قدم به عرصه طنز گذاشت، اما اوج هنر او به نقش خشایار در مجموعه زیر آسمان شهر
برمیگردد، نقشی که هنوز پس از سالها، مردم او را در کوچه و خیابان خشایار مستوفی صدا میزنند، ثمره ازدواج
او دو دختر است که مثل تمامی پدرهای ایرانی به آنان عشق میورزد.
در سالهای اخیر، بازی در سه فیلم سینمایی «چند میگیری گریه کنی؟»، «اگه میتونی منو بگیر» و قاعدهبازی نشان داد
که وی در عرصه سینما هم، بسیار بااستعداد است.
مریم امیر جلالی هم یک مادربزرگ دوست داشتنی است، او به موسیقی سنتی علاقهای وافر دارد و به معنای تمام
و کمال هنرمند است.
آشنایی او با مینا جعفرزاده و بهمن زرینپور باعث شد که به وادی هنر رو بیاورد، در کارنامه هنری او
نقشهای زیادی وجود دارد که در ذهن ایرانیان نقش بسته است.
و اما بهنوش بختیاری، بازیگری که در سالهای اخیر پای ثابت بیشتر مجموعههای طنز تلویزیونی شده است، متولد سال ۱۳۵۴
و فارغالتحصیل مترجمی زبان فرانسه…
دو برادر و یک خواهر بزرگتر از خود دارد ۰۲ساله که بود زیر نظر مهتاب نصیرپور فنون بازیگری را آموخت،
وی در زمینه منشی صحنه هم تجربیات زیادی دارد، دختری مهربان و خونگرم که هیچگاه دچار غرور کاذب نشده است…
با مجموعه «هوای تازه» پا به عرصه بازیگری گذاشت و پس از آن در مجموعههای وکیل محله، خانه قدیمی، سایهها
و…
رو به هنر آورد.
عاشق مطالعه است و از هر فرصتی برای مطالعه استفاده میکند.
بازیگر دیگر این مجموعه محمد شیری در نقش «فرخ» در سال ۱۳۲۸به دنیا آمد و ۷۳ سال سابقه کار هنری
دارد، در دهه شصت با بازی در «سیمای اقتصاد ما» به بازیگری در تلویزیون رو آورد، یک نوه به نام
«هانا» دارد که عاشق اوست، بازی در نقش «سالار خان» در شبهای برره او را بیش از گذشته معروف کرد…
در کارنامه هنریاش، بازی در ۹ فیلم سینمایی دیده میشود.
«تل» اولین نمایشی بود که با مرحوم هادی اسلامی آن را اجرا کرد…
ثمره ازدواجش، یک دختر و دو پسر است و در زندگی شخصیاش، انسان بسیار با معرفتی است…
از وی فیلم ملودی در نوبت اکران است.
و اما فلامک جنیدی، متولد سال ۱۳۵۱، پدرش مشهدی است.
دو خواهر و یک برادر دارد، سوم دبیرستان بود که تصمیم گرفت روزی بازیگر شود، در دانشگاه نمایشنامهنویسی خوانده است
اولین باری که مردم با چهره او آشنا شدند ایفای نقش در «جنگ ۷۷» بود و پس از آن ببخشید
شما، جایزه بزرگ، بدون شرح، شبهای برره و…
او با رامین ناصر نصیر هم دانشگاهی بود و توسط وی به مهران مدیری معرفی شد…
فلامک جنیدی هم طی سالهای اخیر یک پای ثابت مجموعههای طنز بوده است.