نیما مسیحا؛ از لو رفتن فیلم عروسی و بیماری نادِر تا پدر شدن!| سبک زندگی افراد مشهور (۲۷۱)
نیما مسیحا دیروز با انتشار عکسی بسیار زیبا در کنار همسرش خبر از پدر شدنش در یکی دور روز آینده داد. نیما مسیحا که اکنون ۴۵ ساله می باشد برای اولین بار است که طعم پدر شدن را می چشد. به همین بهانه در این شماره از سبک زندگی افراد مشهور با زندگی نیما مسیحا بیشتر آشنا شوید.
نیما مسیحا پدر شد
نیما مسیحا در تاریخ ۱۲ دی ۱۳۵۳ در تهران متولد شد و که هم اکنون ۴۵ ساله است و از خوانندگان خوب ایران است .
نیما مسیحا به موسیقی و خواندن از همان دوران کودکی علاقه مند شد.
خانواده و به خصوص پدرش که صدای خوبی هم دارد مشوق اصلی این خواننده بودند،
نیما مسیحا دارای مدرک تحصیلی لیسانس در رشته ادبیات است
این خواننده در سال ۸۲ با مریم مسیحا ازدواج کرد.
نیما مسیحا زیر نظر مرحوم حسین سرشار آواز و از گرگین
موسیسیان تئوری موسیقی را یاد گرفت ، و پس از آشنایی با زنده یاد بابک بیات
در سال ۷۷، کار در زمینهی موسیقی پاپ را شروع کرد
و با خواندن آهنگ پروانگی در تیتراژ فیلم سینمایی دستهای آلودهی سیروس الوند در
سال ۷۸ طور رسمی کارش را دنبال کرد .
لازم به ذکر است که آهنگ فیلم دست های آلوده باعث دیده شدن و شهرت وی شد.
مسیحا با آهنگسازان مطرحی چون مجید انتظامی ،
شهرداد روحانی، بابک بیات و … کار کرده است.
گرایش نیما مسیحا و جنس صدای او به موسیقی کلاسیک برمیگردد
و موسیقی پاپ را با کلاسیک تلفیق کرده است.
نیما مسیحا ازدواج کرده است و همسرش مریم مسیحا نام دارد که
با توجه به نام خانوادگی همسر نیما مسیحا از اقوام وی می باشد .
نیما مسیحا خواننده پاپ هم از جمله کسانی بود که فیلم عروسیاش
به طور گسترده پخش شد. وی در سال ۸۲ با مریم مسیحا ازدواج کرد.
آشنایی با زندگی نیما مسیحا
پدر شدن نیما مسیحا
نیما مسیحا با انتشار عکس زیر نوشت :
دوستان خوبم من این روزها یه حال دیگرى دارم جهانم دارد رنگ وشکل تازه اى به خودش میگیرد این حال خوب رابراى اولین باراست که تجربه مى کنم تادوسه روز اینده فرشته کوچکى باتولد خود معجزه زندگى ما خواهد شد وحس خوب پدربودن رابه من خواهدداد باسپاس فراوان ازخانم سمیراشریفى عزیز.
نیما مسیحا در دورهمی
مسیحا در ابتدای برنامه با اجرای قطعه «بارون دلتنگی» در خصوص کم رنگ بودن
حضورش در عرصه موسیقی گفت: من جزو اولین افرادی بودم
که از سال ۷۸ کار موسیقی پاپ را در کشور رواج دادیم،
اما در طی سالیان سال موسیقی ما دستخوش تغییرات شده است
که به سلیقه و ذائقه مخاطب مرتبط می شود.
من به عنوان خواننده هیچ وقت دوست ندارم، سبک و نوع خواندنم را تغییر بدهم و ترجیح دادم برای مدتی کم کار بمانم.
وی با بیان اینکه تصمیم گرفتم آثار بیشتری را از خودم به جای بگذارم،
درخصوص فعالیت این دوره از زندگی اش اظهار داشت:
تصمیم گرفتم آثار بیشتری را از خودم به جا بگذارم. در برنامه هایم تنظیم آلبوم
و اجرای جدید را برای مردم در نظر گرفته ام و امیدوارم همه کارها به خوبی پیش برود.
مسیحا ادامه داد: من همیشه معتقدم هستم که این ما هستیم
که خوراک شنیداری مخاطبان را فراهم می کنیم و احساس می کنم
این خوراک غلط ذائقه مردم را تغییر داده است. در حالی که می تواند بیشتر
و بهتر درخشش پیدا کند.
در ادامه این گفتگو مسیحا قطعه ای دیگر با نام «عاشقانه» را خواند
و خاطره ای از اولین همکاری و اولین دیدار با زنده یاد بابک بیات گفت.
وی عنوان کرد: پدرم به شدت اهل موسیقی است و از همان ابتدای کودکی
من را با نت و موسیقی آشنا کرد تا تمامی درس های این رشته را از خودش آموختم.
مسیحا در پایان با بیان اینکه زمانی احساس خوشبختی می کنم
که حال موسیقی کشورم خوب باشد، دستبند یادگاری خودش را به موزه دورهمی اهدا کرد
و درخصوص بیماری مادرزادی خود گفت:
سالها است که من از کودکی با مشکل بیماری کم بینایی روبرو هستم
و تا به امروز احساس کردم به خاطر مخاطبانم حرفی نزنم.
سالیان سال است که با این بیماری زندگی می کنم و تمام سختی را به دوش می کشم.
همچنین در پایان آخرین قطعه را با عنوان«مهتاب» اجرا کرد.
مصاحبه با نیما مسیحا
ازتالار وحدت شروع کردم
گفتن اینکه من از بچگی میخواندم یک حرف کلیشهای است
و من فکر میکنم بیشتر خوانندهها از بچگی به خواندن علاقه داشتهاند
من هم همینطوری بودم و علاقه زیادی به خواندن داشتم،
این علاقه را هم از پدرم به ارث بردم. ایشان مشوق اصلی من بودند.
صدای او نیز مثل من تنور دراماتیک است.
در خانوادهای بزرگ شدم که به موسیقی خوب و فاخر اهمیت ویژهای میداد
و من هم به همین علت بهمرور با موسیقی جهان و سبکهای مختلف آشنا شدم.
در کنار این آشنایی تحصیلاتم که در رشته ادبیات بود نیز کمک زیادی برای
شناخت قواعد شعری به من کرد. ورودم به عرصه موسیقی به این صورت بود
که فراخوانی را در روزنامه همشهری دیدم که تالار وحدت برای تکمیل گروه کر هنرجو میپذیرفت.
به تشویق خانوادهام رفتم و در این فراخوان و امتحانی که مرحوم حسین سرشار و آقای موسیسیان آن را میگرفتند، شرکت کردم و قبول شدم.
بعد از آن بهعنوان وکالیست تنور شروع به خواندن در گروه کر تالار وحدت کردم
و آواز کلاسیک را از مرحوم سرشار و تئوری موسیقی را از گرگی موسیسان آموختم.
این قضیه تا سال ۷۲ ادامه داشت و بعد از آن یک وقفهای در خواندنم رخ داد
تا سال ۷۷ که با مرحوم بابک بیات آشنا شدم و من بعد از آن
خیلی چیزها را که در موسیقی پاپ آموختم از ایشان یاد گرفتم.
اتفاقی که برای آلبوم اولم افتاد
بعد از آشناییام با بابک بیات ترانهای را خواندم به نام «پروانگی» برای تیتراژ فیلم
«دستهای آلوده» به کارگردانی سیروس الوند که خوشبختانه فیلم خوبی بود
و سناریوی قوی داشت. استقبال مردم از فیلم باعث شد کار من هم دیده شود،
این فیلم برای من سکوی پرتابی شد برای ورود به عرصه موسیقی پاپ.
بعد از آن به فکر جمعآوری آلبوم افتادم البته در کنارش قطعاتی را برای صداوسیما میخواندم.
نخستین آلبومم را به دلایلی منتشر نکردم اما خیلی از کارهایش را در صداوسیما اجرا کردم.
این دلایل تغییر و تحولی بود که در موسیقی پاپ ما یکدفعه اتفاق افتاد،
این تغییر گرایش خیلی از خوانندهها و آهنگسازها به موسیقی شش و هشت بود
که جو بازار خراب شد.
هرچه مد شود، مردم گوش میدهند
در تمام دنیا خوانندهها در سبکهای مختلف وجود دارند و میخوانند و مردم
طرفدار خوانندهای هستند که سبکش را دوست دارند
ولی متاسفانه این در مملکت ما وجود ندارد، هرسبکی که باب و مد میشود
همه به سمت آن میروند و مردم آن را از خوانندهها میخواهند درصورتی
که نباید اینطوری باشد و از نظر من این نوع محبوب شدن مدگونه مردود است.
الان هم موسیقی هاوس، ترانس و رپ مد شده و خیلی از همان خوانندههای شش و هشت سبکشان را تغییر دادهاند. مردم باید در سلیقههایشان تجدیدنظر کنند و کمی به فکر موسیقی باشند مثلا در اتریش سلیقه مردم گوش دادن به موسیقی کلاسیک است چون تلویزیون و رادیوی آنها بیشتر موسیقی کلاسیک پخش میکند و مردم خواه ناخواه سلیقهشان به آن سمت میرود یا مردم ایتالیا اپرا دوست دارند چون مدام اپرا میشنوند.
داستان من و کنسرتهای آنجا و اینجا
خوانندههایی که الان درآمد خیلی خوبی از خواندن دارند بهخوبی هم حمایت میشوند، من خیلی از کارهای سخت و ارزشی صداوسیما را خواندهام اما حمایت نمیشوم، خود من هم نمیدانم چرا این اتفاق برای من و بعضی از خوانندهها افتاده است. من خوانندهای هستم که ۲ سمفونی از کارهای استاد مجید انتظامی را اجرا کردم و در ۵ کشور اروپایی با ارکستر سمفونیک تالار وحدت برنامه اجرا کردم. در فرانسه شهر استراسبورگ در سالن «پالودوکنگره»، بلژیک شهر بروکسل سالن «هانری لوبوف»، ایتالیا شهر رم سالن «گوفر دوپطروسی»، هلند شهر رتردام سالن «دولن» و سوئیس شهر ژنو سالن «ویکتوریا هال» جزو افتخارات بنده است. چرا در کشور خودم نمیتوانم کنسرت بگذارم. در کشورهایی مثل ایتالیا وقتی یک خواننده تنور و کلاسیک دارند کاملا حمایتش میکنند ولی در ایران…