گزارش خواندنی دستمزد بازیگران ایران(۲)
مشاهده : 1012

با بازی در نقش یکی از بهترین شخصیتهای تاریخ سینمای ایران، یعنی «میم» در فیلم درخت گلابی.
او در هنرستان موسیقی تحصیل میکرد که از طرف محمدرضا شریفینیا به داریوش مهرجویی معرفی شد تا این نقش مهم
و کلیدی را بازی کند.
بازی فراهانی مورد توجه همگان واقع شد و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر بخش بینالملل شانزدهمین جشنواره فجر را برای او
به ارمغان آورد.
از او تا مدتها خبری نبود، تا این که در فیلم زمانه (حمیدرضا صلاحمند) بازی کرد.
یک شکست همه جانبه، چه از نظر هنری و چه از نظر فروش.
فیلم در بخش مهمان بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و مورد خنده و استهزای عام و
خاص قرار گرفت.
اما جهش و نقطه اوج فراهانی، درست یک سال بعد بود؛ در بیست و دومین جشنواره فیلم فجر.
با بازی در فیلمهای بوتیک و اشک سرما.
بازی فراهانی در اشکسرما نامزدی جشنواره فجر، تندیس خانه سینما و حافظ دنیای تصویر را برایش به ارمغان آورد، یعنی
بردن دو جایزه از سه جایزه مهم سال.
در نتیجه، محرز شد که نقشش در «زمانه» ربطی به هوش و استعدادش ندارد.
سال بعد، او یکی از نقشهای مکمل فیلم خیلی خوب علی رفیعی، یعنی «ماهیها عاشق میشوند» را بازی کرد، نقش
دختر رؤیا نونهالی را.
سیر صعودی رشد فراهانی ادامه داشت و او در فیلمِ یکی از پرطرفدارترین کارگردانان ایرانی، نقش دختر شخصیت اصلی را
بر عهده گرفت.
بعد از به نام پدر (ابراهیم حاتمیکیا) او در فیلم گیس بریده (جمشید حیدری) بازی کرد که این روزها بر
پرده سینماها است.
فیلم بسیار بدی که انتخابش اشتباه بوده و آدم را یاد اشتباه قبلی فراهانی یعنی زمانه میاندازد.
از گیس بریده که بگذریم، او در سه تا از مهمترین فیلمهای امسال سینمای ایران بازی کرده است.
میم مثل مادر (رسول ملاقلیپور) تواناییهای فراهانی را در سطحی دیگر به تماشاگر نشان میدهد و مشخص میکند که او
میتواند نقشهای بسیار دور از خودش را هم بازی کند.
بیخود نبوده که او برای بازی در این فیلم، از دستمزد همیشگیاش یعنی ۱۲ میلیون تومان صرفنظر کرده و تنها
۱۰ میلیون تومان گرفته است.
دو فیلم دیگر، نیوه مانگ (بهمن قبادی) و سنتوری (داریوش مهرجویی) هستند که احتمالا اولین نمایششان در بیست و پنجمین
جشنواره فجر خواهد بود.
پرکار و پردرآمد امین حیایی سنش خیلی کمتر از حالا بود که در فیلمهای دو همسفر (اصغر هاشمی) و دو
روی یک سکه (محمد متوسلانی) بازی کرد.
در نقشهایی فرعی و کماهمیت.
یکجور وردست قهرمان اصلی.
این روند ادامه داشت تا سریال روزگار جوانی، که او را به همه شناساند و محبوبیتی برایش به ارمغان آورد.
حیایی بعد از روزگار جوانی، نقش مکمل فیلم دستهای آلوده را بازی کرد.
نقشی که خیلی کمرنگ نبود و به او اجازه عرضاندام میداد.
حضور راحت، صمیمی و بیتکلف حیایی جلوی دوربین باعث شد که خیلیها دوستش داشته باشند و سیل پیشنهادات به سوی
او روانه شد.
نقش اصلی دو فیلم داریوش فرهنگ (تکیه بر باد و رز زرد) را بازی کرد که فروش موفقی داشتند و
سبب تحکیم جایگاه او شدند.
بعدا او در دو تا از پرفروشترین فیلمهای سال۸۲ بازی کرد.
نقش مکمل عروس خوشقدم که (کاظم راست گفتار) کاندیداتوری جشن خانه سینما را برایش به ارمغان آورد و نقش اصلی
دختر ایرونی (محمدحسین لطیفی) که بازی روانش باعث شد جایزه حافظ جشن دنیای تصویر را از آن خود کند.
ترکیب حیایی و تهرانی بعد از پنج سال و حضور ناتمام حیایی در قرمز روی پرده آمد و خیلیها آن
را دوست داشتند.
اتفاقی که میتوانست چند سال قبل با فیلم قرمز بیفتد، با دختر ایرونی افتاد.
(ابتدا قرار بود امین حیایی نقش ناصر ملک را در قرمز بازی کند که به دلیل بیماری، حضورش در فیلم
منتفی شد). بعد از دختر ایرونی، امین حیایی به عنوان یکی از ستارگان مرد سینمای ایران شناخته شد و در
فیلمهای مهم و پرفروشی بازی کرد، که مهمترینش نقش دکتر فیلم مهمانمامان (داریوش مهرجویی) بود.
شیرینی و راحتی حیایی در این فیلم، چند برابر شده بود و باعث شد که تماشاگر، آن را خیلی دوست
داشته باشد.
همان سال، حیایی در پرفروشترین فیلم سال، یعنی کما هم بازی کرد.
در کنار محمدرضا گلزار که در زندگی واقعی، دوستان صمیمی همدیگر هستند.
در همین زمان، پیشنهادات زیادی به امین حیایی میشد.
او هم هیچکدام از آنها را رد نمیکرد و باعث شد که در فیلمهای نازل و بیارزشی مانند عروس فراری
(بهرام کاظمی)، آکواریوم (ایرج قادری) و شارلاتان (آرش معیریان) بازی کند که اتفاقا هر سه جزو پرفروشترینهای سال بودند.
امسال هم امین حیایی بازی در فیلمهای اخراجیها (مسعود دهنمکی)، تله (سیروس الوند) و مهمان (سعید اسدی) را به پایان
برده که در فیلم اول طبق شنیدهها برای سه ماه کار ۲۰ میلیون تومان، در فیلم دوم به خاطر نقشی
کوتاه ۸ میلیون تومان و در فیلم سوم برای ۳۵جلسه، ۱۴ میلیون تومان گرفته است.
حیایی از گرانترین بازیگران سینمای ایران است که به خاطر پرکاریاش، عملا تبدیل به پردرآمدترین بازیگر سینمای ایران شده است.
فاطمه معتمدآریا: شاید اگر فیلمهایی را که در این چند وقت اخیر بازی کرده مرور کنیم به این نتیجه برسیم
که بازیگری برایش شغل پردرآمدی نیست.
چون بازی در فیلمهایی مثل «کارگران مشغول کارند» و «زیردرخت هلو» را به خاطر دوستی و رفاقت میپذیرد و احتمالا
حرف مسائل مالی به آن صورت به میان نمیآید و از سوی دیگر برای بازی در نقش متفاوت و خاصی
چون «گیلانه» هم سعی میکند قرارداد مالی پایینتری امضا کند تا به پروژه کمکی شده باشد.
میگویند فاطمه معتمدآریا برای یکی از آخرین فیلمهایی که بازی کرده یعنی «تقاطع» قراردادی بسته با رقم ۵ میلیون تومان.
اکبر عبدی: درست است که اکبر عبدی دیگر آن بازیگر محبوب و پولساز اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد
نیست، اما خب هنوز از اعتبار و هنری که دارد برای بستن قراردادهای خوب مالی استفاده میکند.
میگویند دو سه سال پیش برای حضور در مجموعه «زیر آسمان شهر(۳)» ۵۰ میلیون تومان گرفت و بعد بابت بازی
در این کار از مردم عذرخواهی کرد و حالا هم برای حضور سهماهه سر پروژه «اخراجیها» ۱۴ میلیون گرفته و
رقم قرارداد دو ماه و نیمهاش در فیلم «قاعده بازی» هم ۱۲ میلیون بوده.
پروژهای که ۵ ماه طول کشید و قرارداد تمام عوامل آن تمدید شد.
جمشید هاشمپور: شکل و چهره فعلیاش با آن موقع که انتخاب اول تماشاگران شهرستانی بود از زمین تا آسمان توفیر
کرده.
دیگر از آن کله براق ِتیغ انداخته خبری نیست.
دیگر اسلحههای عجیب و غریب و گنده دست نمیگیرد و با یک شلیک دمار از روزگار یک ایل آدم در
نمیآورد.
جالب است که در فیلم هنوز اکران نشده «قاعده بازی» با برگشت صد و هشتاد درجهای از آن شمایل، نقش
یک دوجنسی را بازی میکند با ظاهری کاملا نامتعارف.
نقشی که میگویند هاشمپور بابت بازیاش ده دوازده میلیون تومان گرفته.
او الان دیگر قهرمان فیلمهای فارسی نیست، اما حتی با عوض کردن سطح کاریاش، هنوز هم قراردادهای کلان میبندد.
ابوالفضل پورعرب: برای توضیح و تشریح واژههایی مثل سقوط و نزول در مورد او، کافی است رقم قرارداد دو تا
از سریالهایش را با هم مقایسه کنیم.
وقتی در «مسافر» بازی کرد و تازه آن وقت هم دیگر جوان اول نبود، قرارداد ۲۵ میلیون تومانی بست و
همین چند ماه پیش، چند سال بعد از «مسافر» برای بازی در سریال «زیرزمین» ماهانه چهار میلیون تومان میگرفت.
الان دیگر در سینما از او خبری نیست.
اگر هم گهگاهی سروکله اش پیدا شود اکثرا در فیلمهای کمارزش است که برایش نه نفع هنری دارد و نه
منفعت مالی.
حرفه؛ شریفینیا درباره چیزی میخواهیم بنویسیم و حرف بزنیم که پیش از این، در مصاحبهها و گپهای مختلف به شدت
تکذیب شده و خب چه کاری سختتر از اثبات چیزی است که کذب بودنش گویا پذیرفته شده؟ پس یک کار
دیگر میکنیم.
شنیدههای خود را برایتان نقل میکنیم و با اتکا بر این شنیدهها که خودمان معتقد به موثق بودنشان هستیم، باقی
حرفهایمان را میزنیم و بحث را جلو میبریم تهاش هم به این خواهیم رسید که کاری که شریفینیا انجام میدهد
هم به نفع بازیگران است و هم به نفع سینمای ما.
در یکی از گفتوگوهای همین مجله، حسام نوابصفوی در جواب این که آیا جزو باند شریفینیا هست یا خیر؟ جواب
داده بود مگر شریفینیا فرودگاه است که باند داشته باشد؟ البته مضمون و شکل جمله متعلق به خود نواب صفوی
نیست.
این جملهای است که شریفینیا چند باری در گپ و گفتهای رسمی و خصوصی عنوان کرده.
شاید باز بحث بر سر واژههاست و مته گذاشتن به خشخاش.
مثل این که میگویند فلان مربی فوتبال اخراج نشده.
با او قطع همکاری کردهایم.
اگر اشکال و مورد روی واژه «باند» است، ما آن را تغییر میدهیم.
میگوییم محمدرضا شریفینیا کسی است که تا دلتان بخواهد، در تمام ردههای سنی بازیگر در چنته دارد و هر پروژه
کافی است که کار و بار بازیگرهایش را بسپارد به او تا اموراتش به بهترین نحو پیش برود.
اما این قضیه انتخاب و معرفی بازیگر به فیلمها و سریالها یکجورهایی شغل شریفینیا محسوب میشود.
چون میگویند بابت هر قراردادی که بازیگرهای تیمش میبندند، بین ده تا بیست درصدش به او میرسد.
برای همین هم بخشی از چانهزدنهای مرسوم سر رقم و عدد و قرارداد پای خود شریفینیاست.
حالا که تا اینجا دستتان آمد درباره چه چیزی میخواهیم حرف بزنیم، بگذارید پای تاریخچه را وسط بکشیم.
این که قصه اصلا از کجا شروع شد؟ یکی از اولین جاهایی که شریفینیا بازیگر برگزید و معرفی کرد و
تیم بازیگرها را بست، فیلم «آدم برفی» بود.
و اینجا درست همان جایی است که سر همین مسائل، شریفینیا با اکبر عبدی و پرویز پرستویی به مشکل برخورد
و از آنجا به بعد در پروژههایی که زیر دستش بود سراغ آنها نرفت و اگر همین اواخر سر فیلم
«اخراجیها» این موضوع نقض شد، باز اکبر عبدی زیر بار نرفت.
به جز «آدم برفی»، داوود میرباقری سر پروژه عظیم سریال «امام علی(ع)» هم مسائل مربوط به انتخاب بازیگران را به
شریفینیا سپرد.
پروژهای که تمام بازیگران ریز و درشتش را شریفینیا انتخاب کرده بود و تقریبا همزمان با «آدم برفی» فیلمبرداریش آغاز
شده بود.
کار کردن در این پروژه باعث نشد که شریفینیا خیلی زود جای خود را باز کند.
یعنی در اصل چند سالی گذشت و فیلمهای دیگر توانستند موقعیت او را در این سمت تثبیت کنند.
«دختری به نام تندر» و مهمتر از آن «عروس خوشقدم» فیلمهایی بودند که دیگر برای پی بردن به حضور شریفینیا
در مقام انتخابکننده بازیگر نیازی به آمدن اسمش در تیتراژ نبود.
فیلمهایی که عموما خود شریفینیا هم یکی از نقشهایش را برای خودش کنار میگذاشت.
از «ولید» سریال «امام علی» بگیرید تا «ابی کپل» در «آدم برفی» و دیگر نقشها.
چیز دیگری که شاید برایتان جذاب باشد، نام بازیگرانی است که با شریفینیا همکاری میکنند.
کسانی چون مهناز افشار، امین حیایی، حسام نوابصفوی، گوهر خیراندیش، فرهاد آئیش، مریلا زارعی، شقایق فراهانی، مسعود رایگان، پوریا پورسرخ
و…
معمولا جزو افراد منتخب شریفینیا برای بازی در فیلمها و سریالها هستند و بد نیست که بدانید یکی از بازیگرانی
که با روش و مشی شریفینیا کنار نمیآید، محمدرضا فروتن است که بازی در فیلم «مهمان مامان» را برای همین
رد کرد.
محمدرضا گلزار هم بعد از همکاری در چند فیلم با شریفینیا، تصمیم گرفت که «سیزده گربه روی شیروانی» آخرین همکاریاش
با او باشد و دیگر هر کدام راه خود را بروند.
البته فعالیت شریفینیا برای حمایت از بازیگران طرف حسابش به انتخاب کردنشان محدود نمیشود.
وقتی این بازیگران فیلمی روی اکران دارند، شریفینیا از روابطش با چند تا از نشریات استفاده میکند و سفارش چند
مصاحبه و عکس روی جلد از آن بازیگران را میدهد تا بازیگران حسابی به چشم بیایند.
حالا با این همه که نقل کردیم و گفتیم یک چیز معلوم و مسلم است.
ارتباط شریفینیا با تیم بازیگرانش، رابطهای است که در آن منفعت طرفین لحاظ شده.
شریفینیا بابت کاری که میکند، دستمزدش را میگیرد و بازیگران هم برای پولی که میپردازند، شانس قرار گرفتن در موقعیت
خوب و درست را به دست میآورند.
یکجورهایی میشود گفت شریفینیا مدیر برنامه غیررسمی اکثر بازیگران مطرح سینماست.
انتخابهای او اکثر مواقع جواب میدهند و فیلمهایی که بازیگرانش توسط او انتخاب میشوند، از این لحاظ به مشکل برنمیخورد.
مسأله اساسی دیگر در این زمینه فعالبودن شریفینیاست.
میشود تصور کرد با نبودن او در این سمت، خیلی از پروژههای سینمایی و تلویزیونی میخوابند و کارشان پیش نمیرود.
همین چند وقت اخیر پروژه سنگین «کلاه پهلوی» را راه انداخت و در کنارش برای چند فیلم بازیگر انتخاب کرد.
با همه اوصاف بالاخره باید پذیرفت که بدون شریفینیا سینمای ایران یک جایش میلنگد.
و غلو نکردهایم اگر بگوییم ممکن است بدون او حتی زمینگیر هم بشود.
مهم این است که چرخهای این سینما بچرخد.
حمید گودرزی: حتما اگر بشنوید او بیشترین پول را در میان بازیگران بابت حضور در یک فیلم گرفته، تعجب خواهید
کرد.
بالاخره این همه سوپراستار داریم محبوبتر و مشهورتر از حمید گودرزی.
اما این قضیه حقیقت دارد.
حمید گودرزی برای بازی در فیلم «گناه من» نزدیک به ۲۴ میلیون تومان گرفته که بیشترین رقم دریافتی در میان
بازیگران است.
البته پای قرارداد از اول این رقم نبوده.
آنقدر پروژه متوقف شده و به تأخیر افتاده و طول کشیده که تهیهکننده هر بار مجبور به تمدید قراردادها شده.
و در همین ماراتن عجیب و غریب، رقم قرارداد حمید گودرزی آرامآرام رسیده به ۲۴ میلیون تومان.
فریبرز عربنیا: بیشک قدرندیدهترین بازیگر سینمای ایران فریبرز عربنیاست.
بازیگری که خودش هم قدر خودش را ندانست.
با بازی در نقشهای خیلی کوتاه در فیلم «مسافران» و سریال«مزد ترس» کارش را شروع کرد و بازی در فیلمهای
مسعود کیمیایی یعنی «ضیافت» و «سلطان» برایش بهترین فرصت بود که آن بالا بایستد و از جایش تکان نخورد.
اما وقتی به فاصله دو سال از نقش درجه یک «سلطان»، در فیلم «بادامهای تلخ» بازی کرد، نشان داد علاقه
زیادی به بالانشینی ندارد.
عربنیا هر وقت فرصتی به دست آورده، خودش را نشان داده.
نشان به نشانِ فیلمهایی مثل«برگ برنده» و «شیفته».
حالا او چند وقتی است انرژیاش را گذاشته روی بازی در سریال پرخرج و عظیم «مختارنامه».
سریالی که میگویند برای بازی در آن ماهی ۸ میلیون تومان دریافت میکند.
پارسا پیروزفر: بازیگرانی که چهره زیبا دارند و از طرف دیگر میخواهند بازیگر باشند، اول هر کار سعی میکنند یک
بلایی سر آن چهره خوب بیاورند تا دلیل حضورشان روی پرده سینما چیزی به غیر از چهره و رنگ مو
و چشمشان باشد.
پارسا پیروزفر با این که خیلی مستعد این است که سوپراستار یک سینمای ایران باشد، اما انتخابهایش کم و بیش
در جهت عکس رسیدن به چنین جایگاهی است.
بازی کردن نقش «یوسف» در «مهمان مامان» با آن قیافه درب و داغان خیلی با رسم و رسومات ستاره بودن
جور درنمیآید.
حالا هم پیروزفر به جای حضور در سینما، در سریال «چشم باد» دارد بازی میکند که ساختاش تا اینجا چند
سالی طول کشیده.
البته این طول کشیدن با این که وقتش را میگیرد زیاد برایش بد نیست.
بالاخره قرارداد به صورت ماهانه بسته شده و رقمی در حدود ۱۰ میلیون برای هر ماه پول کمی نیست! ستاره
متفاوت محمدرضا فروتن چند وقت پیش در برنامهای تلویزیونی اعلام کرد که اولین دستمزدش برای فیلم هدف (بهرام کاظمی) ۵۰
هزار تومان بوده است.
رقمی بسیار پایین که در مقایسه با دستمزد فعلی او حقیر و خندهدار جلوه میکند.
محمدرضا فروتن شروع بسیار خوبی داشت.
یعنی دقیقا بعد از هدف، آخرین بندر (حسن هدایت) و فاتح (بهرام ریپور) که کسی فروتن را در آن فیلمها
یادش نیست، او در یکی از قسمتهای سریال سرنخ (کیومرث پوراحمد) به نام تماشاخانه، نقش جوانی عصبی و روانپریش را
به خوبی بازی کرد و مورد توجه مسعود کیمیایی قرار گرفت و کیمیایی نقش اصلی بیست و یکمین فیلمش یعنی
مرسدس را به او سپرد.
اما مهمترین سال بازیگری محمدرضا فروتن، سال۱۳۷۷ و جشنواره هفدهم بود.
جشنوارهای که با دو فیلم دو زن (تهمینه میلانی) و قرمز (فریدون جیرانی) در آن حضور داشت و این دو
فیلم، او را به ستاره اصلی مرد سینمای ایران در اواخر دهه هفتاد تبدیل کردند.
ترکیب جادویی او و هدیه تهرانی در قرمز برای هر دویشان سیمرغ بلورین را به ارمغان آورد و باعث شد
که پرفروشترین فیلم سال۱۳۷۸ شود.
جالب است که فیلم بعدی هم در فهرست فروش، دو زن بود.
فروتن به مرد اصلی گیشهها بدل شده بود و خیلیها او و بازیاش را دوست داشتند.
اما او به این چیزها راضی نبود.
میخواست که بازیگر نقشهای خاص هم باشد.
پس در دو فیلم دیگر از کیمیایی با نامهای «فریاد» و «اعتراض» بازی کرد که فیلمهای خوبی نبودند.
همان موقع او در متولد ماه مهر (احمدرضا درویش) هم بازی کرد.
فیلم فروش نسبتا خوبی داشت و دانیال (نقشی که فروتن در فیلم بازی کرد) بهتر از نقشهای دیگر او در
فریاد و اعتراض بود.
زمان گذشت و فروتن در دو سال پی در پی، بهترین نقشهای عمرش را بازی کرد.
عباس زیر پوست شهر (رخشان بنیاعتماد)و حامد شب یلدا (کیومرث پوراحمد) برای هر دو فیلم نامزد دریافت جایزه از جشن
خانه سینما شد که برای شب یلدا موفق شد تندیس را ببرد.
خیلیها به خاطر محمدرضا فروتن به تماشای شب یلدا رفتند که فروش معمولی فیلم را تا حدی ارتقا داد و
باعث شد در گیشه شکست نخورد.
فروتن بعدا سربازهای جمعه (مسعود کیمیایی) را بازی کرد که چندان فیلم موفقی نبود.
بعد در بازنده (قاسم جعفری) بازی کرد که میگویند به خاطر آن بالاترین دستمزد بازیگری در سینمای ایران تا آن
موقع را گرفت (۱۸ میلیون تومان) که این رقم بسیار بالا، صحبتهای زیادی را در خانه سینما به وجود آورد.
میگویند فروتن برای فیلم دیگرش (مجردها) هم این دستمزد را گرفت و برای بازی در فیلم متفاوت ایرج کریمی یعنی
باغهای کندلوس حاضر شد که دستمزد نگیرد و تنها درصدی از فروش فیلم را از آن خود کند.
کاری که در فیلم وقتی همه خواب بودند (فریدون حسنپور) هم ادامهاش داد.
گرانترین بازیگر زن هدیه تهرانی شاید از معدود سوپراستارهای دو دهه اخیر باشد که اسم و رسمش وارد فرهنگ عامه
شده.
آنطور که نامش برای مثال در مسائل گوناگون به عنوان بالاترین حد یک چیز به میان آورده میشود.
سوپراستاری که اکثر فیلمهایش گیشه خوبی داشتهاند و از معدود افرادی است که میان جماعت دور از سینما هم شناخته
شده است.
شاید اگر الان از این و آن سؤال کنی که گرانترین بازیگر سینما کیست؟ بیشک و تردید نام او را
میبرند.
در حالی که زیر و رو کردن ارقام دریافتی توسط بازیگران این نظر را تأیید نمیکند.
البته او زیاد با مناسبات و حال و هوای سوپراستار بودن کنار نمیآید.
وقتی که نقش فیلم «روز واقعه» را به علت کوتاه بودن و نقش اول فیلم «لیلا» را برای جور نبودن
نقش با تفکراتش رد کرد.
میدانید که اینجور وقتها کسانی که میخواهند مشهور بشوند، فرصتهای اینطوری را روی هوا میقاپند.
اما هدیه تهرانی بیتوجه به موقعیتهای پیشرویش تصمیم گرفت جایی را برای حضور انتخاب کند که لااقل با روحیاتش در
تضاد نباشد.
برای همین «سلطان» ساخته مسعود کیمیایی، شد اولین حضورش در سینما.
نزدیک به دو سال بعد از اولین حضورش، در فیلم «غریبانه» بازی کرد.
همان وقت بود که یک مجله در مقالهای از او با عنوان «زن صورت سنگی» نام برد.
آن چهره سرد و بیتفاوت، آرامآرام تبدیل شد به شمایل هدیه تهرانی.
آنقدر که بیاید پیشنهادهای خوب مالی فیلمها و سریالها را رد کند و برود در فیلمی تجربی مثل «شبانه» بازی
کند و نه تنها پولی بابت بازی نگیرد بلکه بخشی از خرج و مخارج فیلم را بپردازد و برای فیلم
سرمایهگذار هم پیدا کند.
از دستمزدهای او در فیلمهای گذشته به «دختر ایرونی» میتوان اشاره کرد که میگویند ۱۲میلیون تومان گرفته است.
اما شاید بالاترین دستمزدی که هدیه تهرانی تا به حال گرفته برای بازی در فیلم «نسل جادویی» (فیلم جدید ایرج
کریمی) بوده با رقمی نزدیک به ۲۲میلیون تومان که او را به گرانترین بازیگر زن سینمای ایران تبدیل میکند.
حالا حضور امروزیاش را با فیلمهای دیروزیاش مقایسه کنید.
وقتی که در «قرمز» و «غریبانه» و «دستهای آلوده» بازی میکرد و تمام این فیلمها جزو پرفروشهای اکران بودند.
حالا که در «شبانه» و «نیوه مانگ» بازی میکند.
فیلمهایی که از اکرانشان هم خبری نیست دیگر چه برسد به استقبال مخاطبان و پرفروششدنشان.
او کمکم دارد از شکل و شمایل احتمالا ناخواسته ستارگی کناره میگیرد ولی دستمزدهای اخیرش نشان میدهد هنوز هم یکی
از پرطرفدارترین بازیگران زن در بین سینماگران ایرانی است.
غریبهای در محفل چشم آبیها شاید اینجا، نداشتن چهره زیبا یک مزیت باشد.
هر جور و از هر طرف که نگاه کنیم در جمع سوپراستارها و بازیگرهای پولساز، پرویز پرستویی یک مورد خاص
است.
هم از لحاظ سن و سال با باقی سوپراستارها تفاوت دارد و هم دلیل اولیه حضورش در سینما چهرهاش نیست.
کسانی که پول میدهند و بلیت میخرند و به دیدن فیلمهایش میروند، دلیلشان نه چهره او، که هنر بازیگریاش است.
اگر کارنامهاش را به دو دوره یعنی پیش از فیلم «لیلی با من است» و بعد از آن تقسیم کنیم،
در دوره دوم تا دلتان بخواهد فیلم پرفروش بازی کرده.
«روانی»، «آژانس شیشهای»، «مرد عوضی» و «مارمولک» تنها چند تا از فیلمهای پرفروش اوست.
در کنار اینها به یاد بیاورید که او طی این سالها چند تا سیمرغ گرفته و بازیاش از سوی داوران
و منتقدان تحسین شده.
این که او حالا در زمینه بازیگری همه قلهها را فتح کرده، چند دلیل میتواند داشته باشد.
اولی شاید گذشتهاش باشد.
آنوقت که رایگان و بدون دریافت دستمزد در شهرستانها و روستاها تئاتر بازی میکرده و تمام وقتش را روی همین
کار میگذاشته.
دومین دلیل هم صبر اوست.
برای رسیدن به این موقعیت عجله نکرد.
از زمان ورودش به سینما، در سالهایی که جوان بود تا امروز که میانسال است خیلی گذشته.
او خلقالساعه سوپراستار نشده.
چیزی نزدیک به ده دوازده سال فقط در سینما پای رسیدن به این وضعیت وقت گذاشته.
و سومین دلیل شاید این باشد که تمرکزش روی بازیگری است.
کاری نامربوط به بازیگری انجام نمیدهد.
کارش بازیگری است.
پرستویی چند وقت پیش، در یکی از جشنهای سینمایی گفت به نصیحت استادش، عزتالله انتظامی گوش کرده و خودش را
ارزان نفروخته و با حقوق اداره تئاتر زندگی میکند.
میگویند پرستویی برای بازی در سریال «زیرتیغ» ماهی ۱۵ میلیون تومان گرفته و دستمزدش در فیلمهای کمی که طی سال
بازی میکند، مثل «به نام پدر» حوالی ۱۲ میلیون تومان است.
همان یک قلم ۱۲ میلیون را که تقسیم کنی بر ماههای سال، میشود ماهی یک میلیون و حقوق اداره تئاتر
هم اگر به آن اضافه شود، زندگی با نان و بوقلمون و یک آب باریکه میگذرد.
آغازگر درباره نیکی کریمی از هر جا که شروع کنیم به یک کلمه میرسیم.
«آغازگر».
هم آن زمان که در فیلم «عروس» بازی کرد و شد اولین سوپراستار سینمای بعد از انقلاب و هم وقتی
که ستاره بودن دلش را زد و رفت به سمت کارهایی مثل ترجمه و کارگردانی، و بازیگری را تبدیل به
فعالیت جنبی خود کرد.
نیکی کریمی نمونه کسی است که به یک چیز قانع نبود و سعی کرد تمام عناوین را تجربه و کسب
کند و آدم جامعالاطرافی باشد.
برای همین یک دفعه تصمیم گرفت از حجم بازیهایش کم کند و به سراغ کارگردانی برود.
چند وقتی با کیارستمی کار کرد و تجربه کرد تا بالاخره اولین فیلم سینماییاش «یک شب» را ساخت.
فیلمی با حال و هوای خاص که مطمئنا به مذاق تماشاگرهای عادی سینما خوش نمیآمد.
برای همین فقط در جشنوارهها و اکرانهای خصوصی نمایش داده شد و راهی به سینماها برای اکران عمومی پیدا نکرد.
او در فیلمهای چند سال اخیرش فقط سه فیلم پرفروش داشته.
«دو زن»، «شام عروسی» و «نوک برج» که دلایل فروش دو فیلم آخری را با توجه به اقبال تماشاگران به
فیلمهای کمدی، میشود در عوامل دیگری جستوجو کرد.
او در دوران بازیگریاش هم در فیلمهای استانداردی مثل «سارا» و «پری» و «برج مینو» بازی کرده و هم در
فیلمهای زیر استاندارد، «سیب سرخ حوا» و «بازیگر».
از فیلمهای پرفروشی مثل «دختران انتظار» و « دو زن» میرسیم به فیلمهای شکستخوردهای مثل «باجخور».
با این حال و با این اینکه او دومین فیلمش را هم ساخته و نشان داده کارگردانی، حسابی برایش جدی
است، ولی نیکی کریمی هنوز هواخواهان خودش را دارد.
هنوز تهیهکنندهها با او قراردادهای مالی درست و حسابی میبندد.
برای همین «شام عروسی» ۱۲میلیون قرارداد بسته و همین نشان میدهد که دوران ستاره بودنش میتواند به این زودیها تمام
نشود.
الناز شاکردوست: همین چند وقت پیش«چه کسی امیر را کشت؟» روی اکران بود.
وقتی این فیلم نمایشاش تمام شد، «بیوفا» روی پرده آمد.
در هر دو فیلم هم الناز شاکردوست بازی کرده.
او بازیگری است که در همین چند سال حضور در سینمای ایران کلی فیلم بازی کرده که از قضا هیچکدامشان
هم به آن صورت پرفروش نشدهاند.
اما او و تهیهکنندگان بیتوجه به شکست تجاری فیلمهای قبلی او، هنوز به کارشان یعنی قرارداد بستن ادامه میدهند.
شاکردوست برای فیلمهایش مبلغی حول و حوش شش هفت میلیون میگیرد.
گرچه این میان وضعیت دستمزد فیلمهای خاصی مثل «چه کسی امیر را کشت؟» تفاوت میکند.
فتحعلی اویسی: فتحعلی اویسی تا قبل از بازی در مجموعه «بدون شرح» نقش دوم را در فیلمها بازی میکرد.
آن هم معمولا رل آدمهای بدجنس و خبیث را.
برای همین باید گفت بیشک «بدون شرح» به تغییر کاراکتر او خیلی کمک کرد.
او یکباره از آدم ترسناک فیلمها، تبدیل شد به آدم بذلهگو و شوخ و شنگ.
کاراکتری که در ادامه، پایش به سینما هم کشیده شده و فیلم «بلهبرون» در چنین وضع و اوضاعی جلوی دوربین
رفت و اکران شد.
فتحعلی اویسی حالا با فارغ شدن از بازی در سریالی دیگر، جلوی دوربین سینما حاضر شده و فیلم «خواستگار محترم»
به کارگردانی داوود موثقی را بازی میکند.
بازی با دستمزدی نزدیک به ۱۰ میلیون تومان.
رضا شفیعیجم: قدرتش در تیپسازی همهجا به دردش میخورد.
هم در سریالهای هر شبی تلویزیونی و هم در سینما.
اولین حضورش در سینما در نقشی جدی بود.
در فیلم «دو همسفر» اصغر هاشمی، با امین حیایی همبازی بود.
بعدها در «ساعت خوش» قدرتش در تیپسازی را نشان داد و تیپ «دِرِک» را ساخت.
چند وقتی پیدایش نبود تا بعد از مدتها تیپ «بامشاد» و «کیوون» را ارائه داد.
همان تیپها برایش بانی خیر شدند که پایش به سینما باز شود و بتواند قراردادهای خوب ببندد.
«زن بدلی» فیلمی بود که در گیشه موفق شد و شفیعیجم بابت بازی در آن نزدیک به ۸ میلیون گرفت.
حالا هم« قلقلک» را در نوبت اکران دارد.
مهران غفوریان: اگر اوضاع امروزی او را مبنای قضاوت بگذارید، لابد معتقد خواهید بود قرارداد ۵ میلیون تومانیاش برای فیلم
«انتخاب» خیلی هم خوب بوده.
اما اگر کمی قبلتر را به یاد بیاورید نظرتان کاملا عوض خواهد شد.
مهران غفوریان کسی بود که به عنوان بازیگر و کارگردان و تهیهکننده حضور تقریبا دائمی در تلویزیون داشت.
مجموعههای «این چند نفر»، «حرف تو حرف» و « زیر آسمان شهر ۱و۲و۳» همه و همه کارهای او هستند که
بعضی مواقع با استقبال فوقالعاده مخاطبان مواجه میشدند.
شک نباید کرد که آن زمان او به راحتی ده بیست برابر حالا درآمد داشته و پولساز بوده.
اما خب بالاخره اوضاع همیشه بر وفق مراد نیست.
مهران غفوریان، نمایش ساز درجه یک تلویزیون، در سینما در نقشهای فرعی فیلمهای «انتخاب» و «شارلاتان» ظاهر میشود و بیشتر
از ۵ میلیون هم نمیگیرد.
خط انداختن روی الماس برای عوض کردن مرتبه سینماییاش کم زحمت نکشید.
وقتی اولین فیلمش روی پرده رفت جزو همان دسته از جوانهای چشم آبی محسوب میشد که بازیگرها طردشان میکردند.
خیلی زمان گذاشت و از خیلی چیزها گذشت تا بتواند سیمرغ بلورین بهترین بازیگر جشنواره فیلم فجر را ببرد.
بهرام رادان از معدود سوپراستارهای سینماست که از طریق یک آموزشگاه بازیگری وارد سینما شد.
وقتی نادر مقدس میخواست «شور عشق» را بسازد، حضور بهرام رادان در مؤسسه بازیگری هیوا فیلم سبب شد که نقش
اول آن فیلم را بگیرد.
فیلم روی پرده آمد و به غیر این که پرفروشترین فیلم سال شد، توانست اولین و آخرین زرشک زرین سینمای
ایران را به دست بیاورد.
خب وضعیت خیلی خوبی نبود.
نشریات زرد هم پشت هم عکس و مصاحبه قلابی از او چاپ میکردند و بهرام رادان داشت به عنوان چهرهای
معرفی میشد شبیه به مانکنها.
و این وضع لابد برای او که به قول خودش عاشق عصیان است زیاد جالب نبود.
پس آرامآرام شروع کرد به خط انداختن روی چهرهای که ازش ساخته بودند.
«شور عشق» اولین و آخرین فیلمی است که بهرام رادان در آن بدون ریش ظاهر شده.
فیلمهای بعدی رادان گرچه خیلی فیلمهای باارزشی نبودند اما فروش میکردند و او به عنوان سوپراستار بیشتر و بیشتر مطرح
میشد.
در آن حال و وضع، حضورش در فیلم «گاو خونی» شبیه به نابودی کامل ِ آن شکل و ظاهر ستارهوار
بود.
فیلمی که در آن بیشتر میتوانی صدای رادان را بشنوی تا تصویرش را ببینی.
همان سال به پشتوانه بازی در «گاو خونی» و «شمعی در باد» سیمرغ بلورین را گرفت و همه چیز برایش
مهیا شد که از سینمای زرشکی برای همیشه جدا شود.
رادان طی این سالها اگر در «گیلانه» نقش یک جانباز قطع نخاع شده را بازی کرده، در کنارش در فیلمهایی
مثــل« ازدواج صــورتی» و «رستگاری در ۸:۲۰» حضور پیدا کرد.
فیلمهایی که بازی در آنها مثل تجارت میماند.
رادان مسلما برای بازی در فیلمهایی از نوع «گاوخونی» دستمزد زیادی نمیگیرد و در عوض طبق شنیدهها برای «ازدواج صورتی»
۱۸ میلیون، برای «رستگاری در ۸:۲۰» ۱۲ میلیون و برای همین آخری «چهار انگشتی» ۱۶ میلیون گرفته.
وضعیت زیاد بدی هم نیست.
مثل «اورسن ولز» میماند که در فیلمهای درجه سه بازی میکرد و بعد «همشهری کین» و «بانویی از شانگهای» را
میساخت! میگویند «روناک یونسی» کشف تازه «قاسم جعفری» که در فیلم «گرگ و میش» بدون دریافت وجهی جلوی دوربین رفته
بود، برای بستن قراردادی بابت بازی در یک فیلم سینمایی بنا به پیشنهاد قاسم جعفری، طلب ۵میلیون تومان میکند و
به طور قابل پیشبینی معامله شکل نمیگیرد.
میگویند «ساسان فرخنیا» ۵۰ میلیون تومان وسط گذاشته تا بتواند نقش اول فیلم «رؤیای جوانی» به کارگردانی «نادر مقدس» را
بگیرد.
جالب این که فیلم در اکران عمومی شکست خورد و ۲۰ میلیون بیشتر فروش نکرد.
بعدها رایت فیلم به رسانههای تصویری فروخته شد با رقم ۲۵ میلیون.
کل فروش فیلم در تهران در نهایت به اندازه سرمایهگذاری فرخنیا نرسید.
«رؤیا تیموریان» که برای یک هفته کار در پروژهای، چهار میلیون دریافت کرده بوده.
برای بستن قرارداد به یک دفتر سینمایی میرود.
میگویند وقتی صحبت سر مسائل مالی آغاز میشود، تیموریان همان دستمزد ۴ میلیونی بابت یک هفته کار را درخواست میکند
که با احتساب زمان فیلمبرداری پروژه جدید، دستمزدش به حول و حوش ۳۲ میلیون میرسد.
تیموریان کمی کوتاه میآید و به ۱۵ میلیون هم راضی میشود اما سازندگان فیلم با این رقم هم موافقت نمیکنند.
معمولا دستمزد بازیگرها در چهار قسط پرداخت میشود.
قبل از فیلم.
در آغاز فیلم.
میانه فیلم و پس از پایان فیلم.
میگویند قسط آخر جزو دسته کی داده، کی گرفتههاست.
برای همین سعید پورصمیمی وقتی فیلمبرداری «قاعده بازی» به کارگردانی «احمدرضا معتمدی» به روزهای آخرش نزدیک میشود، برای بازی در
سکانسهای پایانی تا زمان گرفتن قسط آخر، جلوی دوربین حاضر نمیشود.
میگویند سازندگان فیلم «بله برون» ابتدا از «مهدی فخیمزاده» برای بازی در فیلمشان دعوت میکنند.
فخیمزاده که مایل به همکاری در این پروژه نبوده، پای مسائل مالی را وسط میکشد و درخواست ۴۵میلیون تومان برای
بازی در این فیلم میکند تا معامله جوش نخورد.
که عاقبت هم جوش نمیخورد.
قضیه دیگر در مورد بازیگرها، داستان تبلیغات و بیلبوردهاست.
مثلا با این که در نشریات زرد صحبت از قرارداد ۲۰۰ میلیونی بهرام رادان با الجی بود، منابع موثق میگویند
یک قرارداد ۷۵ میلیون تومانی بیشتر در کار نبوده برای یک سال.
$و میگویند ایکات که با تصاویر تبلیغاتی «گلزار» در لب دریا به شهرت رسید با گلزار یک قرارداد دو ساله
بسته بوده به مبلغ ۴۰ میلیون.
حالا اما دیگر تصویر گلزار، کالای موردنظر را تبلیغ نمیکند.
این بار تصویر «پژمان بازغی» زیر لوگوی ایکات به چشم میخورد.
میگویند بازغی قراردادش را در ازای دریافت ۲۰ میلیون امضا کرده.
این یکی تبلیغ را شاید زیاد ندیده باشید.
چون خیلی زود بیلبوردهایش جمع شد.
حرف تبلیغات آب معدنی است با حضور «رضا داوودنژاد» و «علی صادقی» که برای عکس انداختن در کنار بطریهای آب
معدنی، نفری ۲۵ میلیون قرار بود دریافت کنند.
قرار بود را برای این مینویسیم که میگویند کارخانه موردنظر به دلایلی پول توافق شده را پرداخت نمیکند و بیلبوردها
هم به سرعت جمع میشوند.
یکی از جاهایی که خوب پول رد و بدل میشود، مجموعههای نودقسمتی هستند.
این قضیه «خسرو شکیبایی» را هم وسوسه میکند تا برای حضور در مجموعه «زندگی به شرط خنده» قرارداد ببندد.
اما همکاری سر نمیگیرد و سازندگان کار به سراغ خبره اینطور کارها «حمید لولایی» میروند که در بخش خبری ۲۰:۳۰
خبر قرارداد ۳۲ میلیونی اش بابت سه ماه هم تکذیب شد.
اما منابع موثق باز خبر میدهند و میگویند که لولایی برای بازی در هر قسمت یک میلیون تومان دریافت کرده.
حتما در جریان ساخته شدن فیلم پرخرج «اخراجی ها» به کارگردانی «مسعود دهنمکی» بودهاید.
میگویند فقط رقم قراردادهای بازیگران این فیلم ۱۸۰ میلیون تومان بوده.
از دستمزد ۲۰ میلیونی و ۱۴ میلیونی امین حیایی و اکبر عبدی برای سه ماه کار بگیرید تا قراردادهای سه
چهار میلیون تومانی ارژنگ امیرفضلی و سپند امیرسلیمانی بابت همان مدت کار.
مطالب مرتبط: