گفتگو با عوامل سریال ترش و شیرین

در زمینه طنز پربارتر از سال های گذشته باشد اما متاسفانه هر چه بیشتر نگاه کردیم کمتر دیدیم.
قرار بود در نوروز امسال با طنز فاخر بیشتر آشنا شویم، بازی متفاوت از اکبر عبدی ببینیم یا پیگیر سرنوشت
«سربازهای جمعه»یی باشیم که برای مرخصی نوروزی تلاش می کنند که باز هم نشد.
قرار بود به روزگار «بدون شرح» برگردیم و از رویارویی «فتحعلی اویسی» و «امیر جعفری» لذت ببریم که نبردیم و
«سیروس گرجستانی» هم با همه سعی و تلاشش نتوانست لبخند را به روی لب های ما بیاورد.
(شاید ایراد از ماست که به راحتی نمی خندیم، شاید هم دل و دماغ خندیدن نداریم). اما در این میان
تنها مجموعه یی که شب ها ما را کنار گیرنده می نشاند و اگر در دید و بازدید های عید
حرف کم می آوردیم یادی از آن می کردیم طنز «ترش و شیرین» کار «رضا عطاران» بود.کارهای رضا عطاران فرزند
خلف خود او هستند، راحت و روان، بی ادعا و باورپذیر.
نویسندگانی هم که با او همکاری می کنند بخصوص «سروش صحت» به خوبی او را می شناسند و می دانند
که او به دنبال قهرمان و قهرمانی نیست.
به همین دلیل شخصیت هایی را خلق می کنند که نه سفید سفید هستند نه سیاه سیاه.
خاکستری مثل بیشتر آدم هایی که می بینیم، می شناسیم و با آنها ارتباط برقرار می کنیم.
ترش و شیرین نیز طنزی است ساده و دلچسب مثل طعم ملس ترش و شیرین.
از رضا عطاران و مهران مهام فرصتی خواستم تا باب یک گفت وگو را باز کنم اما به واقع درگیر
بودند و تدوین همزمان این مجموعه با پخش، جای هیچ ریسکی را برای اتلاف وقت باقی نمی گذاشت.
قرار شد گفت وگو کوتاه و تلفنی باشد اما فرصتی پیش آمد و در یک صبح بهاری که هوا هنوز
طعم ترش و شیرین زمستان را داشت به دفتر کارشان رفتم.
گفتیم و شنیدیم.
وارد دفتر که شدم صداهایی از اتاق روبه رو توجهم را جلب کرد، انگاری آقا جهان و نصرت خانم با
هم درگیر شده بودند.
این سروصداها از اتاق مونتاژ بود که فضای آپارتمان را پر می کرد.
ترش و شیرین چطور شکل گرفت؟ مهام؛ طرح اولیه ترش و شیرین از آقای ایرج محمدی بود که دو سه
اتفاق رئال روی شکل گیری آن تاثیر گذاشت.
مثلاً یکی از دوستان دوران جنگ من سال گذشته همین اتفاق را تجربه کرده بود یعنی پول هایش را به
سرقت برده بودند و بخش سرقت پول از این ماجرا اقتباس شده بود.
در مورد ترشی فروشی نصرت خانم هم نمونه اش را در جامعه دیده بودیم، همینطور خانم هایی را که مسافر
جابه جا می کنند و به این ترتیب این شخصیت به وجود آمد.
خانمی که پس از مرگ همسرش روی پای خود ایستاده و زندگی اش را تامین می کند و با وجود
مشکلات مادی که دارد پول قابل ملاحظه یی را به صاحبش برمی گرداند و اتفاق هایی که بعد از آن
می افتد به نظر دستمایه خوبی برای یک کار طنز بود.
در آن زمان رضا عطاران مشغول یک کار سینمایی بود، طرح را با او در میان گذاشتیم، استقبال کرد و
به این ترتیب ترش و شیرین شکل گرفت.
لوکیشن ها کجا قرار داشت؟ مهام؛ بیشتر در همین منطقه یی که ما استقرار داریم یعنی شمال شرقی تهران.
چرا که ما ترجیح می دهیم نظارت لحظه به لحظه بر کار داشته باشیم و از طرفی همزمان بتوانیم به
کار تدوین و امور دفتری هم برسیم.
شما و آقای محمدی به صورت مشترک با هم کار می کنید اما شما معمولاً بیشتر از ایشان در صحنه
دیده می شوید.
آیا این عمدی است و مسوولیت ها بین شما تقسیم می شود؟ مهام؛ خیر، آقای محمدی حتی بیشتر از من
هم در صحنه حضور دارند و بخصوص روی متن ها نظارت می کنند، اگر اینطور به نظر رسیده که حضور
بیشتری دارم به این دلیل است که من شلوغ تر هستم و بیشتر صحبت می کنم.
هر دو ما هم پای هم در همه موقعیت ها حضور داریم و از چند و چون کار مطلعیم.
کارهای شما و آقای محمدی عمدتاً با استقبال روبه رو می شود و مخاطب زیادی دارد، حتی آنهایی که خرده
می گیرند کار شما را دنبال می کنند.
چه پارامترهایی موجب می شود یک پروژه را بپذیرید یا سفارش دهید و در نهایت موفق باشید.
اگر پاسخ شما این است که سناریو خوب، کارگردان مجرب و یا عوامل مسوول از شما نمی پذیرم چرا که
همه تهیه کنندگان همین باور را دارند اما بیشتر اوقات موفقیت نصیبشان نمی شود.
مهام؛ برمی گردیم به صحبت قبلم که من و آقای محمدی در کارها با هم هماهنگ هستیم و یکی از
عواملی که موجب قابل قبول بودن کارهای ما می شود یقیناً همین است.
دلیل دیگر اینکه ما در تمام اجزای تولید حضور داریم، از متن گرفته تا انتخاب بازیگر و دکور نظارت و
همفکری می کنیم، حتی راش ها را هم بازبینی می کنیم و بدون اینکه بخواهیم عقایدمان را بر دیگر عوامل
تحمیل کنیم با وسواس و دقت همراهشان هستیم.
از طرفی شاید این صحبت من خیلی فنی و علمی نباشد اما بنا به اعتقادی که همه داریم فکر می
کنم خداوند خیلی به ما لطف دارد و این بزرگترین دلیل برای موفقیت به شمار می آید.
مثلاً همین اتفاق تلخی که در سریال نرگس افتاد، ما بیش از سه سال روی این پروژه وقت گذاشته بودیم
و تصادف پوپک گلدره که نقش اول مجموعه را داشت می توانست این پروژه را متلاشی کند اما به خواست
خدا اینطور نشد.
این صحبت شما مرا وسوسه کرد تا پرانتزی باز کنم و در حاشیه سوالی از شما داشته باشم.
چقدر پرمخاطب بودن سریال نرگس را مرهون همین اتفاق تلخ می دانید.
مهام؛ اصلاً اینطور نیست.
طبق آمار پس از اتمام حضور پوپک در نقش نرگس و ادامه سریال با بازی «ستاره اسکندری» این مجموعه مخاطب
بیشتری داشت.
فکر می کنم خداوند پوپک را خیلی دوست داشت که فوت او با پخش سریال نرگس همزمان شد چرا که
هر شب میلیون ها بیننده برایش فاتحه می خواندند و طلب آمرزش می کردند.
به ترش و شیرین بر می گردیم، این صحبت را با آقای عطاران هم خواهم داشت که نگران به تکرار
افتادن کاراکترها نبودید؟ مهام؛ من اصولاً با اینکه یک بازیگر طنز کاراکتر خاص خودش را داشته باشد مخالف نیستم.
مثلاً «مستر بین» هم کاراکتر خاص خودش را دارد.
اینکه بازیگر طنز یک تیپ خاص از خود ارائه دهد مشکلی ندارد اما این تیپ باید در جایگاه مناسبی قرار
بگیرد و پرورانده شود مثلاً جری لوئیس یا همین مستر بین که شما مثال زدید تیپ خاص هستند اما شخصیت
های متفاوتی بازی می کنند و تیپ ایشان در کارها و دید مخاطب جا می افتد اما برای مثال آیا
خشایار مستوفی زیر آسمان شهر در زندگی به شرط خنده هم موفق بود؟ مهام؛ با شما موافقم، ما با شناختی
که از داستان ترش و شیرین و شخصیت های آن داشتیم حساب شده عمل کردیم تا جلوی این تکرار را
بگیریم.
برخی از پروژه ها تهیه کننده را پیر می کند و از طرفی هم بعضی تهیه کنندگان هستند که عوامل
از دستشان پیر می شوند.
در مجموعه ترش و شیرین روابط چگونه بود؟ مهام؛ نه تنها رابطه تهیه کننده با عوامل بلکه رابطه خود عوامل
با هم نیز نقش عمده یی در موفقیت یک پروژه دارد.
اگر روابط پشت صحنه مسموم باشد حتماً به کار ضربه می زند، یکی از مسوولیت های مهم تهیه کننده هم
همین است.
در مجموعه ترش و شیرین خوشبختانه مشکل خاصی نبود.
معمولاً کمتر اتفاق می افتد یک تهیه کننده جلوی دوربین ظاهر شود و این کار را ریسک بزرگی می داند
اما مثل اینکه شما به بازیگری هم علاقه مندید مثلاً بازی کوتاه شما در چهارشنبه سوری خیلی باورپذیر است.
مهام؛ من اولین بار در فیلم سینمایی «شهر زیبا» به کارگردانی دوست خوبم «اصغر فرهادی» نقش رئیس زندان را داشتم.
جریان از این قرار بود که ایشان از من خواستند تا این نقش را بازی کنم.
می توان گفت همه چیز خیلی اتفاقی پیش آمد و اینکه می گویید ریسک است برمی گردد به اعتمادی که
به کارگردان دارید.
مثلاً من به اصغر فرهادی اعتماد داشتم و با افتخار جلوی دوربینش رفتم.
و سوال آخر، نظر شما در مورد سریال های تلویزیونی بخصوص مجموعه های طنز در سال های اخیر چیست؟ مهام؛
طنز کار کردن در ایران بسیار دشوار است.
ایرانی به سختی می خندد و از طرفی دست و پای ما هم روی انتخاب موضوع بسته است.
کارگردانان و بازیگران طنز هم بسیار محدودند و انتخاب مکرر آنها به کار لطمه می زند.
مشکلات عدیده اند، مثلاً طنزهای مناسبتی را در نظر بگیرید.
به رغم اینکه زمان روی آنتن رفتن این کارها مشخص است اما همیشه به دقیقه نود می کشد چرا که
بودجه خیلی دیر تخصیص داده می شود.
مثلاً باید برنامه نوروزی سال بعد از همین حالا برنامه ریزی شود ولی از آنجا که بودجه هر سال به
همان سال اختصاص دارد این امر امکان پذیر نیست.
مورد مهم دیگر اینکه دستمزد نویسندگان بسیار نازل است مثلاً یک نویسنده با دقیقه یی ده یا پانزده هزار تومان
نوشتن نمی تواند گذران زندگی کند به همین دلیل مجبور می شود در یک زمان چند کار را با هم
بنویسد و این لطمه می زند.
یک نویسنده باید در مورد شخصیت ها، مشاغل و مواردی که در داستانش هست تحقیق کند اما فرصت این کار
را ندارد چرا که در قبال این کار دستمزد نمی گیرد.
به همین دلیل تحقیق برای نگارش کم کم دارد به صفر می رسد.
فکر می کنم با برنامه ریزی مناسب پتانسیل ساختن کارهای خوب را داشته باشیم.
آقای عطاران، بازی حمید لولایی و مریم امیرجلالی در ترش و شیرین خوشبختانه متفاوت با کارهای قبلی ایشان بود اما
با توجه به اینکه بازی خانم امیرجلالی در «متهم گریخت» تکراری از خانه به دوش بود و آقای لولایی هم
اکثراً کاراکترهایی نظیر یکدیگر دارند آیا این واهمه را نداشتید که این امر یعنی تکرار شخصیت های مشابه روی مطلوبیت
کار تاثیر بگذارد؟ عطاران؛ اینکه بازی خانم امیرجلالی در متهم گریخت و خانه به دوش شبیه به هم است عمدی
بوده چرا که در حقیقت هر دو شخصیت یکی هستند اما انتخاب یک بازیگر با در نظر گرفتن تمام این
مشکلات و با اولویت قرار دادن نتیجه نهایی که کاری متفاوت از کارهای قبلی و با شخصیت های متفاوت است،
صورت گرفته است.
در این کار سعی شد روی بازی ها تمرکز بیشتری صورت بگیرد تا این تشابه به وجود نیاید.
این امر از مرحله انتخاب بازیگر تا پایان کار مورد توجه بوده.
مثل انتخاب آقای لولایی برای شخصیتی متفاوت از کارهای قبلی و نوعی بازی متفاوت از آنها یا بازی متفاوت خانم
امیرجلالی و…
یک عده جوان در اوایل دهه هفتاد انقلابی در زمینه طنز تلویزیونی به وجود آوردند.
مهران مدیری، نادر سلیمانی، رضا عطاران، نصرالله رادش، حمید لولایی و بعد هم مهران غفوریان، جواد رضویان، مجید صالحی و
یوسف تیموری.
همه آنها در کنار هم موفق بودند اما کم کم بین ایشان به شدت فاصله افتاد.
شما در یک گفت وگوی تلویزیونی گفته بودید «خوب است که این گروه دوباره با هم همکاری کنند»، خیلی ها
مثل من متوجه نشدند که شما این حرف را جدی زدید یا شوخی می کردید، در این مورد صحبت کنید.
عطاران؛ جدی بود.
این آدم های مستعد کار با تخصص های مختلف، در کنار هم حتماً می توانند بهتر کار کنند و کاستی
های همدیگر را بپوشانند.
همه ما بالاخره در بخشی از کار تبحر بیشتری داریم و در آن زمینه راحت تر می توانیم کار کنیم.
این جمع بازیگران خوب، کارگردان خوب، نویسنده خوب و…
تولیدی خوب را نتیجه خواهد داد.
اما کارگردان خوب بدون در اختیار داشتن بازیگر خوب حتماً با مشکل روبه رو خواهد شد یا بالعکس و نبود
هر کدام از این بخش ها می تواند به کار ضربه جبران ناپذیری بزند.
(به این صحبت رضا عطاران که این آدم ها در کنار هم قرار بگیرند خیلی خوش بین نیستم.
گاهی اوقات ستاره ها در کنار هم جلوی روشنایی یکدیگر را می گیرند مثل تیم فوتبال «رئال مادرید» که از
بس ستاره داشت توپ بی صاحب می ماند). یکی از نویسندگان باغ مظفر در مصاحبه یی گفته بود؛ «طنز نود
قسمتی موفق کار هر کسی نیست.
حتی رضا عطاران هم که در طنز موفق است اما بیشتر از پانزده قسمت کار نکرده و حاضر نیست سراغ
طنز نود قسمتی برود.» جوابی ندارید؟ عطاران؛ بدون برنامه ریزی سراغ هیچ کاری نمی روم.
این کار می تواند نود قسمتی هم باشد.
راست گفته.
کار روتین نود قسمتی با این حجم بالا حتماً احتیاج به یک دورخیز حساب شده دارد که در صورت فکر
نکردن به این موضوع ممکن است مشکلاتی گریبانگیر کار شود.
نویسندگان ترش و شیرین سروش صحت و محمدرضا آریان هستند اما نوع طنز به گونه یی است که به نوعی
امضای شما را دارد.
آیا این دو نوع کار شما را به خوبی می شناسند یا شما در متن ها دخل و تصرف داشته
اید؟ عطاران؛ سروش صحت و محمدرضا آریان خیلی خوب می نویسند اما هر کارگردانی با سبک و لحن خودش کار
را می پردازد.
من هم همیشه این حق را به خودم می دهم که آنطور که دوست دارم روی متن های ارائه شده
کار کنم حتی اگر متن را خودم نوشته باشم.
در کار ترش و شیرین تعامل بین نویسنده و کارگردان دوطرفه بوده و به دلیل شناخت دوطرف از همدیگر احتیاجی
به امضای کسی نبود.
نویسنده ها امضا کردند، ما هم انگشت زدیم.
آیا بازیگران به متن وفادار بودند و آیا شما می پذیرید بازیگر از خودش بداهه داشته باشد؟ عطاران؛ هم در
این کار و هم در کارهای قبلی بازیگر حق داشته که با لحن خودش صحبت کند، پیشنهاد بدهد و اظهارنظر
کند و کارگردان هم حق داشته به نفع کار نظرات بازیگر را گوش کند و اگر قبول داشت از آن
استفاده کند.
مجید صالحی علاوه بر بازیگری در این کار مشاور شما نیز هستند.
معمولاً مشاور کارگردان باید در این زمینه تجربه بیشتری از خود کارگردان داشته باشد.
عطاران؛ مجید در تمام طول کار در کنار گروه بود و هرجا که شد برای کار دل سوزاند و نظر
داد و زحمت کشید.
از نظر من مشاور کارگردان یعنی همین.
خیلی ها مثل من کنجکاوند این آقایی که نقش پدر جهان را بازی می کند و در متهم گریخت هم
حضور داشت کیست، چه سوابقی دارد و شما چطور ایشان را پیدا کردید؟ عطاران؛ آقای احمد پورمخبر را سال گذشته
در پیش تولید سریال متهم گریخت ملاقات کردم.
احمدآقا با پسرشان آمده بودند.
پسرشان می خواست بازیگر شود و برای تست بازیگری آمده بود.
در طول جلسه یی که با پسر ایشان صحبت می کردم آقای پورمخبر بدون یک کلام صحبت جلوی در ایستاده
بود.
حرف ها که تمام شد این آقای پورمخبر بود که برای بازی پذیرفته شد.
همین.
انتخاب بازیگر با شما بود؟ عطاران؛ بله، البته با همفکری همه بخصوص آقای مهام و آقای محمدی.
برنامه آینده شما؟ عطاران؛ هیچی.
— ?رضا عطاران نویسنده، کارگردان و بازیگر متولد سال ۱۳۴۷ از مشهد است.
او کارش را با گروه مهران مدیری در «پرواز ۵۷» شروع کرد و با «ساعت خوش» به شهرت رسید.
مجموعه های مجید دلبندم، قطار ابدی، سیب خنده، کوچه اقاقیا، متهم گریخت، خانه به دوش و ترش و شیرین و
فیلم های سینمایی هوو، تیغ زن و کلاهی برای باران از جمله کارهای او است.
?مهران مهام تهیه کننده، متولد سال ۱۳۴۳ در تهران است.
از کارهای مشترک او با ایرج محمدی می توان از خانه پدری، کارآگاه شمسی و مادام، مسابقه کرور، باران عشق،
خانه به دوش، متهم گریخت، نرگس، کتابفروشی هدهد و ترش و شیرین نام برد.در تمام طول گفت وگو آقای محمدی
هم حضور داشتند اما در باکس (BOX) مونتاژ مشغول کار بودند و من مزاحم نشدم اما قرار شد در یک
فرصت مناسب گفت وگویی هم با ایشان پیرامون دغدغه های سریال سازی داشته باشم.
از خنده تا سلامتی منوچهر اکبرلو مجموعه «ترش و شیرین» در انتخاب آدم ها و موقعیت های طنزآلود بر بخشی
از اجتماع تکیه می کند که بخش قابل توجهی از اجتماع شهری ما را تشکیل می دهند.
یعنی اقشاری که می کوشند به هر شکل ممکن از نظر اقتصادی پیشرفت کنند و خود را به قشر مرفه
جامعه برسانند و نیز اقشاری که به این طبقه اجتماعی رسیده اند اما هنوز درگیر همان ذهنیات و آداب طبقه
پیشین خود هستند.
به نظر نگارنده شوخی با نقطه ضعف ها و صدای این طبل های توخالی، در مقطع کنونی جامعه ما، در
کارهای طنز، مخاطب انبوهی را به خود جذب می کند.
(آدم ها و موقعیت های آثار «مهران مدیری» نیز از این خصیصه برخوردار هستند). آرزوها و خواسته های دسته اول
که به نتیجه نرسیده اند، سبب می شود آنها هرچه بیشتر بکوشند ناداشته هایشان را بپوشانند، بیشتر ضربه پذیر باشند
و تماشاگر ناظر این دست و پا زدن مذبوحانه، به این کنش و واکنش می خندد.
به حقارت هایی که اگر به شکلی جدی و رسمی به او ارائه شود، برعکس، بسیار برخورنده تلقی خواهد شد.
اما در جایی که تماشاگر درمی یابد که در داستان روایت شده، هیچ استثنایی وجود ندارد و فقیر و غنی
و شخصیت اصلی و بدمن ها یکسره درگیر حقارت های خود هستند؛ نشانه هایی که تعیین می کند هر شخصیت،
به تعداد متنابهی مابه ازا، درجامعه دارد، رینهولد نیبوهر متفکر آلمانی می گوید؛ «ما با خندیدن به پوچی های سطحی
زندگی، سلامت خود را حفظ می کنیم.» این سخن، توضیح احساس خوبی است که پس از دیدن «ترش و شیرین»
به تماشاگر دست می دهد.
او داستان ساده و دم دستی «ترش و شیرین » را تماشا می کند و می خندد تا فشارهای پوچی
های سطحی روابط ابلهانه و پرتظاهر را تحمل کند.
دلبستگی های طبقاتی، تفاخرهای توخالی، زیرپا خالی شدن ها، توسری زدن ها و توسری خوردن ها، تحقیر کردن و به
حقارت کشیده شدن ها و…
نمونه هایی خوب هستند از دور و برمان که هر شب در «ترش و شیرین» به شکلی ملیح شاهد آنیم.
«بن جانسن» کمدی نویس بزرگ دوره الیزابت می گوید؛ «کمدی، تفریح با حماقت های بشری است.» او معتقد است که
باید با حماقت های بشری تفریح کرد؛ «مگر آنکه با کماکان عشق ورزیدن به خطاهای معمول خود، هرچند گاه بنا
به ناشایستگی شان، از آنها جنایت بسازیم.» «فروید» نیز بر آن است که «هرکسی وقتی به نظرمان کمیک می آید
که در مقایسه با خودمان، برای اعمال جسمانی اش بسیار مایه بگذارد و برای اعمال ذهنی اش بسیار کم.» آدم
های «ترش و شیرین» همان قدر که اهل عمل اند، به همان میزان اهل فکر نیستند.
برای همین است که ادعاهای «ناصر» یا دروغ های «شهرام» خیلی زود رو می شوند و «عطاران» آگاهانه، مانع از
آن می شود که «مجید» برای ایفای نقش بچه مثبت (از جایی که با «شیداخانم» روبه رو شده) زیاد هم
کارهای عاقلانه و منجر به نتیجه انجام ندهد.
بنابراین ریز و درشت آدم های «ترش و شیرین» خیلی زود عکس العمل نشان می دهند.
آنها می خواهند که خیلی زود موفق شوند و خیلی زود دفع شر کنند و تنها کاری که نمی کنند
فکر کردن و بررسی عواقب تصمیم های شان است.
(«عطاران» بسیار می کوشد صحنه های فکر کردن و تصمیم گرفتن آدم ها را با ورود و خروج آدم های
مزاحم و دخالت های بی ربط، از جدیت خارج کند). سخن آخر، توجه دادن به یک نکته ساده اما مهم
در «ترش و شیرین» عطاران است.
او یک مبنا برای روایت خود دارد؛ ساده گرفتن هرچیز و جدی نگرفتن هیچ چیز.
و این، تماشاگر فراگیر میانه جامعه را حسابی می خنداند.
هما گویا