امیرحسین رستمی ؛ از شروع کار با رامبد جوان و شمس العماره تا مهریه ندادن در ساخت ایران!| سبک زندگی افراد مشهور (۲۵۵)
امیرحسین رستمی این روزها مشغول نقش آفرینی در سریال جذاب ساخت ایران ۲ است و اورا آخرین بار در تلویزیون با سریال بسیار خوب لیسانسه های ۲ در تلویزیون دیدیم. ۴۳ ساله زندگی بسیار سالم و بی حاشیه ای دارد که می تواند الگویی برای جوانان امروز و بازیگران جوان باشد. به همین بهانه در این شماره از سبک زندگی افراد مشهور با زندگی امیرحسین رستمی بیشتر آشنا شوید.
امیرحسین رستمی
زمینه فعالیت : سینما، تلویزیون و تئاتر
تولد : ۱۲ بهمن ۱۳۵۴
تهران
ملیت : ایرانی
پیشه : بازیگر
همسر(ها) : پوراندخت الستی
فرزندان : ارشیا رستمی
امیرحسین رستمی متولد ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۴ در تهران می باشد
و هم اکنون ۴۱ سال سن دارد.
وی بازیگری را در سال۷۷ با رامبد جوان در سریال هزاران ستاره شروع کرد
که در ایران پخش نشد و در شبکه جامجم اروپا برای ایرانیان مقیم آنجا
به نمایش گذاشته شد.وی به واسطه سریال شمس العماره به خوبی شناخته شد.
چگونگی ورود امیرحسین رستمی به دنیای بازیگری
نخستین کار تصویریام را در سال ۸-۷۷ با رامبد جوان در سریال «هزاران ستاره» شروع کردم
که در ایران پخش نشد و در شبکه جامجم اروپا برای ایرانیان مقیم
آنجا به نمایش گذاشته شد. بعد از آن چند فیلم کوتاه و کلیپهایی که
به سفارش سازمان ملل در زمینه ترک اعتیاد بود را با رامبد جوان کار کردم.
نخستین فیلم سینماییام «فقط چشمهایت را ببند» علیرضا امینی بود
که علاوه بر بازی، دستیار کارگردان هم بودم که متاسفانه
در ایران پروانه نمایش نگرفت ولی در بسیاری از جشنوارههای خارجی به
نمایش درآمد و جوایزی هم کسب کرد.
این فیلم اتفاق بسیار خوبی برای من بود چون در جشنواره Rio (ریو)
برزیل از بازی من تقدیر شد. در آنجا بود که پیمان قاسمخانی با من آشنا شد
و پس از بازگشت به ایران، مرا به مهران مدیری معرفی کرد.
در این فاصله در فیلم «رئیس» آقای کیمیایی بازی کردم که در نمایش جشنواره فجر
این قسمت از فیلم به کل حذف شد اما در اکران عمومی بخشی از آن اجازه پخش گرفت.
ازدواج امیرحسین رستمی
امیرحسین رستمی در سال ۷۷ عقد و در سال ۷۸ با با پوراندخت الستی عروسی کرده اند .این زوج توسط یکی از دوستان دانشگاهی به هم دیگر معرفی شده اند. آنها یک پسر به نام ارشیا هم دارند.
لذت در کنار خانواده بودن از نظر امیرحسین رستمی
خیلیها فکر میکنند من دائم سر کار هستم ولی واقعا این طور نیست.
خیلی کم پیش میآید که من به صورت همزمان روی دو فیلم کار کنم
چون خودم از این موضوع دوری میکنم و دوست ندارم. در این بین تمام تلاشم را
میکنم که به زندگیام برسم. ورزش میکنم، طبق برنامهام با ارشیا
تنیس و شنا میروم، مسافرت با خانواده را دارم،
رستوران رفتن و گردش را دارم و… اصلا من کار میکنم که بتوانم
از زندگی و درکنار خانواده بودن لذت ببرم. وقتی کار میکنم، تمام چیزی که من
را آرام میکند آن لحظات بعد از کار است که در کنار خانوادهام باشم،
با آنها مسافرت بروم، با ارشیا در زمین تنیس باشم یا در کنار دوستانم باشم.
دوستان صمیمی امیرحسین رستمی
من دوستان سینمایی خیلی محدودی دارم. فرهاد آییش، همایون ارشادی،
سامان مقدم، مصطفی زمانی، علی قربانزاده، حسین سهیلیزاده و حسن فتحی
نزدیکترین دوستان من در این عرصه هستند
و اتفاقا اینها آدمهایی هستند که مثل خودم اهل مهمانی و پارتی نیستند!
اما در این بین اکثر دوستان من خارج از حیطه سینما هستند.
آنها دوستان دوران دبیرستان و دانشگاه هستند که سالهاست با هم دوست هستیم،
با هم بزرگ شدهایم، شرایطی مشابه داریم و همه حالا صاحب همسر و فرزند هستیم.
امیرحسین رستمی : گلزار خوشتیپتر از من
جدا از اینکه محمدرضا گلزار دوست صمیمی من است، شخصا گلزار را
خوشتیپترین بازیگر سینمای ایران میدانم و به نظرم او در این زمینه بلامنازع است
چرا که او واقعا به لباسهایش اهمیت میدهد و خیلی حرفهای روی این موضوع کار میکند.
امیرحسین رستمی : خیلی جوندوست هستم!
من خیلی آدم جوندوستی هستم و معمولا سر صحنه فیلمها غذا نمیخورم!
دلیلش هم این است که به سلامتی و تغذیهام اهمیت میدهم.
جالب است بدانید که غذای رژیمی در سر فیلمها و سریالهای ایرانی یعنی
اینکه فقط برنج نداشته باشد! بنابراین با اینکه آدم خوشخوراکی هستم
ولی سعی میکنم غذاهای این چنینی نخورم چون به سلامتیام اهمیت میدهم و بیشتر اوقات یا از خانه غذا میآورم یا از بیرون غذای مناسب تهیه میکنم.
امیرحسین رستمی و اولویتی به نام خانواده
حضور یک همسر فداکار، باشعور، اصیل و تحصیلکرده در زندگی من
تاثیر زیادی داشته است و نقش او را نمیتوانم در زندگیام انکار کنم.
این را که همسرم از زندگی با من راضی است باید از خودش بپرسید
ولی احساس میکنم ارتباط بین زن و شوهر باید دوطرفه باشد که ادامه پیدا کند.
زندگی مشترک ما ۱۷ساله شده است و حس میکنم قطعا حس
دوطرفهای بین ما وجود داشته است. من نمیگویم که مرد کامل و بدون
نقصی بودهام چون من هم انسان هستم و قطعا اشتباهاتی در زندگیام داشتم
ولی مهمترین موضوع این است که وقتی « اولویت » شما خانوادهتان باشد،
میشود از بعضی چیزها هم چشمپوشی کرد. وقتی همسر شما
این را درک میکند که اولویت شماست، قطعا از بعضی از کاستیها و اشتباهات شما چشمپوشی میکند و میگذرد.
به شدت به کارهای پسرم اهمیت میدهم و مثل عقاب بالای سرش هستم.
ارشیا خیلی بچه باشعوری است و اگر با او صحبت کنید،
متوجه میشوید که چقدر بیشتر از سن و سالش میفهمد.
اهل تماشای کارتون نیست و تنها انیمیشنی که نگاه میکند « تنتن » است
چون آن را هم من دوست دارم.
اتفاقا او فیلمهایی را که من دوست دارم نگاه میکند.
دائم منتظر سریال « شهرزاد » است و آن را دنبال میکند. اصلا مدل جوجویی نیست!
با همدیگر ورزش میکنیم و تنیس و شنا تفریح اصلی من و ارشیاست.
خودم بهاری هستم…
عاشق بهار و تابستان، گرما، رنگ، گل و طبیعت هستم.
پاییز و زمستان زیاد در مدل من نیست! حتی لباسهای تابستانی را دوست دارم.
من مثل روحیهام کاملا بهاری هستم و عاشق عید نوروز و فصل بهار.
اینکه میگویم لحظه تحویل سال دلم میگیرد، صرفا مربوط به همان موضوع است وگرنه عاشق عید نوروز هستم و اتفاقا سعی میکنم با قرآن خواندن و دعا کردن در لحظه تحویل سال آن حس دلگیری را در خودم از بین ببرم. خدا را شکر میکنم که یک سال دیگر هم گذشت و خانوادهام در کنارم هستند و آنها را برای من نگه داشته است. برای کشورم دعا میکنم و برای مردمم آرامش میخواهم.
اهمیت به لباس و پوشش
خوشپوشی و لباس برای من خیلی اهمیت دارد و دوستان نزدیک من میدانند که عینک و ساعت جزو مریضیهای من است! به شدت به ظاهرم اهمیت میدهم و برایم مهم است که لباسهایی بپوشم که برازنده و درست باشند. به تازگی هم با یک برند معتبر لباس که آلمانی است و به عنوان سفیر و مشاور مارکتینگ آنها فعالیت میکنم.
از آنجا که من به عنوان سفیر کودکان کار با کودکان بیسرپرست خیلی در ارتباط هستم از این برند خواستهام که به وظایف اجتماعی و حمایتی خود عمل کنند و با اینکه یک برند خارجی هستند این را پذیرفتهاند که به عنوان حامی کودکان کار، زنان بیسرپرست و بدسرپرست و دیگر موسسات خیریه، همکاری داشته باشند و من حلقه اتصال این برند به موسسات خیریه هستم که البته این موضوع جزو وظایف همه برندهای معتبر جهان است که به دلیل اهمیتی که مردم به آنها میدهند، آنها هم در قبال جامعه و مردم وظایفی دارند که باید به آنها عمل کنند.
مصاحبه امیر حسین رستمی:
چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۷۷ عقد و سال ۷۸ ازدواج کردم.
کم سن و سال بودید که وارد زندگی مشترک شدید؟
۲۴,۲۵ ساله بودم.بعد از اینکه دانشگاهم تمام شد ازدواج کردم.
قصد ازدواج داشتید یا پیش آمد؟
من از ۱۷,۱۸ سالگی قصد ازدواج داشتم(با خنده).چون آدمی نیستم که بتوانم تنهایی زندگی کنم.من از سه چیز می ترسم:تنهایی,ارتفاع و هواپیما.حتی در نوجوانی زیاد اهل بیرون رفتن و بازیگوشی نبودم.
تک فرزند هستید؟
یک خواهر بزرگ تر از خودم دارم,زیاد با هم خوب نبودیم چون طرز فکر جا افتاده ای داشت ولی من اینطور نیستم.
ارتباطتان با پدر و مادرتون چطور بود؟
تا ۱۷,۱۸ سالگی به مادرم وابسته بودم و بعد از آن برعکس شد.حس کردم پدرم را خیلی دوست دارم و دلم براش تنگ می شود.
با همسرتان خانم پوراندخت الستی چطور آشنا شدید؟
از طریق یکی از دوستان دانشگاهی ام به یکدیگر معرفی شدیم.
خانواده چقدر برای ازدواج حمایتتان کردند؟
خانواده موافق اکثر تصمیم های من بودند.غیر از سفر رفتن که تکروی می کردم و سفر می رفتم تا درس بخوانم و…خانواده برای ازدواج برنامه ریزی دیگری داشتند و یکی از آنها این بود که دوست داشتند با فامیل ازدواج کنم.در مورد ازدواجم خوب و بد ماجرا را به خودم سپردند و خدایا شکر با همسرم و پسرم خوشبختم.
چقدر برای ترک دنیای تجرد و ورود به دنیای تاهل آمادگی داشتید؟
آمادگی نداشتم.موقعی که ازدواج کردم تا یک سال سختی کشیدم.چون فکر می کنم آنقدر بزرگ نشده بودم که مسئولیت زندگی را بپذیرم(با خنده).
الان کنار بازیگری شغل دیگری هم دارید؟
بله,بیزینس می کنم و در این زمینه بسیار عالی هستم.من جوان ترین عضو اتاق بازرگانی ایران در دبی هستم.خب دیگه اصولا آدم باهوشی هستم و کارهای بازرگانی زیادی انجام می دهم(با خنده).
وقتی با همسرتان آشنا شدید بازیگر بودید؟
نه سال ۷۲ در دانشگاه هنر دوره دیدم.سال ۷۶ نزد آقای سمندریان یک دوره ای را گذراندم.بعد در دوره سربازی رهایش کردم .بازیگر شدن را دوست داشتم به خاطر اینکه می خواستم خواننده شوم!اصلا فکر نمی کردم که اولین عنصر خوانندگی یعنی صدا را ندارم(با خنده).بعد از ازدواج مدتی به خارج کشور رفتم و دوره های آموزشی بازیگری دیدم و برگشتم و کار را جدی ادامه دادم.
همسرتان موافق بودند؟
بله من را تشویق کرد.چون علاقه ام را می دانست اما خواست حواسم باشد که چه کاری انجام می دهم و اینکه زندگی مان از بین نرود.
رابطه ات با پسرت ارشیا چطور است؟
من الان همه چیزم ارشیا است.البته وقتی ارشیا به دنیا آمد تا یک سال اول با او مشکل داشتم.
چرا؟
چون مدام گریه می کرد.
این جمله را شنیده اید که به شما نمی آید پدر باشید؟
خیلی زیاد.علاوه بر این شنیده ام که به من نمی آید ازدواج کرده باشم.حتی بعضی وقت ها باور نمی کنند ارشیا پسر من است و من پدر ارشیا.به تازگی وارد ایران شده، همکاریام را آغاز کردهام و به عنوان سفیر و مشاور مارکتینگ آنها فعالیت میکنم.
از آنجا که من به عنوان سفیر کودکان کار با کودکان بیسرپرست خیلی در ارتباط هستم از این برند خواستهام که به وظایف اجتماعی و حمایتی خود عمل کنند و با اینکه یک برند خارجی هستند این را پذیرفتهاند که به عنوان حامی کودکان کار، زنان بیسرپرست و بدسرپرست و دیگر موسسات خیریه، همکاری داشته باشند و من حلقه اتصال این برند به موسسات خیریه هستم که البته این موضوع جزو وظایف همه برندهای معتبر جهان است که به دلیل اهمیتی که مردم به آنها میدهند، آنها هم در قبال جامعه و مردم وظایفی دارند که باید به آنها عمل کنند.