بهرام رادان، از نوع تربیت مادر تا دروغگویی در مورد ازدواجش/سبک زندگی و بیوگرافی افراد مشهور(۹۶)
بیوگرافی بهرام رادان
نام: بهرام
نام خانوادگی: رادان
تاریخ تولد: ۱۳۵۸/۲/۸
محل تولد : تهران
تحصیلات: فارغ التحصیل مدیریت
بازرگانی
تاهل: مجرد
دوران نوجوانی بهرام رادان
————————————————
بهرام رادان در ۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ (۲۸ آوریل ۱۹۷۹)، در
تهران متولد شد.
پدر و مادر
بهرام رادان
او فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه آزاد اسلامی میباشد.
او دوره بازیگری را در سال ۱۳۷۸ و در آموزشگاه هیوا فیلم گذراند و در همان سال برای بازی در
فیلم شور عشق ساخته نادر مقدس انتخاب شد.
بهرام رادان و مادرش
در اولین حضور سینمایی تنها به واسطه چهره اش شناخته شد: شور عشق اما فیلم
به فیلم به دانش سینمایی خود افزود و توانست فوت و فن بازیگری را بیاموزد تا اینکه در چهارمین نقش
آفرینی اش کاندید دریافت تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد در پنجمین جشن خانه سینما شد: آواز قو.
رادان سپس موفق به کسب سیمرغ بلورین نقش اول مرد نیز شد که با انتقاداتی از سوی برخی محافل سینمایی
روبرو شد.
بهرام رادان پس از بازی در فیلم های شورعشق و آواز قو در سال ۱۳۷۹ در فیلم سینمای آبی
به کارگردانی حمید لبخنده به ایفای نقش پرداخت.
داستان آن این است که دختری به نام مهتاب (هدیه تهرانی) با جوانی به نام ارسطو (بهرام رادان) به عمد
تصادف میکند و همین تصادف باعث آشنایی و درگیری آنها باهم می شود.
بهرام رادان در سال ۱۳۸۳ با بازی در فیلم سینمایی گاو خونی به کارگردانی و نویسندگی بهروز افخمی و
تهیهکنندگی علی معلم بر اساس گاوخونی (رمان) نوشته جعفر مدرس صادقی موفق به کسب تندیس حافظ شد.
گاوخونی داستان کابوسهای جوانی را حکایت میکند که خاطرات پدر مرده اش، شهر زادگاهش یعنی اصفهان و رودخانه زاینده
رود او را به مرز پریشانی میرساند.
فیلم سربازهای جمعه به کارگردانی و نویسندگی مسعود کیمیایی و تهیهکنندگی مرتضی شایسته ساخته سال ۱۳۸۲ است.
بهرام رادان برای بازی در این فیلم موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست
و دومین جشنواره بین المللی فیلم شد(dot) این فیلم داستان چند سرباز است که یک روز جمعه به همراه گروهبان
خود به شهر میآیند.
این روز تعطیل اما برای آنها حوادثی تازه در پی دارد و آنها را به نگاهی دیگر میرسان
فیلم
سربازهای جمعه در بیست و دومین دوره جشنواره فیلم فجر (۱۳۸۲) در بخش بهترین بازیگر نقش دوم زن (مریلا زارعی)
سیمرغ بلورین مسابقات را کسب کردهاست.همچنین این فیلم در دو بخش بهترین بازیگر نقش دوم مرد (بیژن امکانیان) و بهترین
صدابرداری (اسحاق خانزادی) نیز کاندیدا مسابقات بودهاست.
هرام رادان به تازگی در فیلم سینمایی آتش بس ۲ که ادامه فیلم آتش بس میباشد در کنار میترا حجار
به ایفای نقش پرداخت این فیلم همانند سری نخست آن با استقبال خوبی رو برو شد و فروشی میلیاردی داشت.
دوران کودکی بهرام رادان
در خلاصه ی داستان این فیلم آمده است: «یک زوج جوان و تحصیلکرده که عازم
سفری به خارج از کشور هستند، پس از سال ها مشاور خانواده ی خود را به طور اتفاقی در فرودگاه
ملاقات می کنند و در مدت زمانی که منتظر پرواز خود هستند، اتفاقات سال هایی از زندگی خود را در
مدتی که مشاور آن ها در خارج از کشور بود، مرور می کنند.»
خوانندگی:
رادان در یک آلبوم موسیقی تحت
عنوان روی دیگر خوانندگی کرده است.
بهرام رادان خبر ازدواجش را رسانه ای کرد
بهرام رادان با انتشار این عکس، شوک بزرگی به همه طرفدارانش وارد کرد! او این عکس را منتشر کرد و
نوشت ما هم عروسی کردیم! البته زود قضاوت نکنید، خودتان متن کاملش را بخوانید متوجه شوخی بهرام رادان خواهید شد!:
اینم از جشن عروسی ما…
خانه ای ساخته ایم ز مهر…
بیاین جشن ما رو با حضور خودتون زیبا کنین، از کودکان عزیز هم در فرصت بهتری پذیرایی خواهد شد.
هر چند می دونیم فایده نداره و میارینشون، شام راس ساعت سرو میشه و وسائل ایاب و ذهاب هم مهیاست.
اصلا هم فکر نکنین دروغ اول آوریل و سیزده ستا! بیاین خوش می گذره، بزن و بکوبه امشب…
شرح: سکانس عروسی فیلم پولاریس
فیلم پولاریس(ستاره شمال) به کارگردانی سودابه مرادیان با مجموعه ای از عوامل آمریکایی و
ایرانی از ۱۵ فوریه ۲۰۱۵ در سینماهای آمریکا اکران می شود و رادان نقش اصلی آن یعنی شخصیتی به نام
«پوری» را بازی می کند.
عکس قدیمی بهرام رادان در آغوش پدرش
مصاحبه با بهرام رادان
یاد گرفتم هیچوقت آرزو نکنم
بهرام رادان که در محلهای خوب در تهران زندگی کرده هیچوقت دلش نمیخواسته در کودکیاش مثل خیلی از بچههای دیگر مثلا در محل با بچهها فوتبال بازی میکرد؟ اینقدر حساسیت و وسواس پدر و مادر روی فرزندانشان باعث نشده بهرام رادان احساس کند آنطور که باید بچگی نکرده است؟
یاد گرفتم هیچوقت آرزو نکنم کاش طور
دیگرى بود؛ چون همین که هست حتما بهترین است.
از طرفى اتفاقا بعضى وقتها دلم براى بچههاى این دوره و زمانه میسوزد؛ زمین بازیشان پارکینگهاى تاریک است و منتهاى
هیجانشان بازىهاى کامپیوترى!
چه شکلی میشود آدمی که پدرش یک نظامی بوده به سمت هنر گرایش پیدا کند؟ پدرتان دوست
نداشت حداقل یکی از پسرهایش مانند خودش نظامی شود؟ اصلا خودتان چطور این اتفاق را دوست نداشتید؟ ضمن اینکه اگر
بر فرض مثال بهرام رادان نظامی میشد دوست داشت درجه نظامیاش چه باشد؟
واقعیت این است که پدر دوست داشت
من وکیل شوم، چون اعتقاد داشت خوب حرف میزنم و این میتواند در دادگاه برگ برنده یک وکیل باشد.
فکر نمیکنم هیچ علاقهاى به نظامىگرى من داشته باشد، ضمنا این فرض شما، فرض محالی است، روحیات من با نظامى
بودن هیچ میانهاى ندارد.
بهرام رادان و خواهرزاده اش
علاقهام به کتاب و موسیقى را مرهون مادرم هستم
گویا همه چیز بهرام رادان به
مادرش رفته است؛ از گرایش به هنر، خوب حرف زدن، نظم و…
یعنی تاثیر مادر روی تربیت بچهها بیشتر بوده است؟
خب مادر وقت بیشترى براى تربیت من گذاشت و طبیعی
است که خیلى تاثیرگذار باشد؛ بهخصوص علاقهام به کتاب و موسیقى را مرهون مادرم هستم.
از شرایط خانهتان وقت کودکی، نوجوانی و جوانی برایمان بگویید.
آنطور که مادر گفتند همه اتفاقات خانه براساس نظم و مقررات ویژهای پیش میرفته و بهشدت روی نظم و انضباط
بچهها تاکید داشتهاند.
یعنی این نظم و انضباط مرهون حضور یک پدر نظامی در خانواده بوده یا مادر وظیفه بیشتری برای برقراری آن
بهعهده داشتهاند؟
پدر یک نظامى و وکیل دادگسترى و مادر ناظم مدرسه؛ این اتفاق مطمئنا فضاى خانه را خشک میکند،
ولى خانه ما اینطور نبود، بهخصوص در تربیت من یک حس اعتماد وجود داشت و قدرت مانورى که به من
اجازه انتخاب نوع زندگیام را میداد.
آرزو داشتم فرد تاثیرگذارى در جامعه باشم
از پارک رفتنهایتان با پدر برایمان بگویید.
اول اینکه یادتان هست کدام پارک میرفتید؟ در زمان حضور در پارک بیشترین زمان را برای چه بازیای صرف میکردید؟
زیاد دوران پارک رفتنها یادم نیست چون بازی میکردم، ولی یادم میآید با هم میرفتیم پارک ملت و تنها خاطرات
مبهمی از آن روزها در ذهنم باقی مانده .
البته خاطرم است یک بار اواسط جنگ یک فانتوم آورده بودند در ورودی پارک گذاشته بودند! (اینکه پارک به فانتوم
چه ربطی دارد را نمیدانم!) ولی همیشه این برایم سؤال بود که چه جوری آن هواپیما را آنجا آوردند! شاید
هم ماکت بوده!
مگر میشود آدم از بچگی هدف داشته باشد که گفتهاید از بچگی هدفهایی در سر داشتهام
که به یکسریهایشان رسیدهام و به یکسری دیگر نه؟ مهمترین و بزرگترین هدف کودکیهای بهرام رادان چه بود؟
خب من
آرزو داشتم فرد تاثیرگذارى در جامعه باشم، این آرزو و هدفگذارى هم خیلى کلى بود و نمیتوانم به جرات بگویم
به آن رسیدهام یا نه.
بهرام رادان و بهروز وثوقی
علاقهام به جهانگردى از همین سندباد به ارث رسیده
چقدر از بچگیهایتان را به یاد
دارید؟ مثلا اینکه یادتان میآید اولین دیکتهای که نوشتید کی بود؟ اسم اولین معلمتان چه بود؟ بازی و کارتون مورد
علاقه بچگیتان چه بود؟
اولین دیکته را یادم نیست ولى دوران جنگ و موشکباران و پناهگاههاى مدرسه را خوب یادم
میآید.
تقریبا اسم همه معلمها در دوره ابتدایى (مدرسه شهید فرهنگیان) یادم است؛ خانمها رفیعى، ملکوتى، ورمرزیان و عطار.
بازى مورد علاقهام روپولى بود هر چند اقتصاددان خوبى نشدم! کارتون مورد علاقهام هم سندباد.
شاید علاقهام به جهانگردى از همین سندباد به ارث رسیده!
خبر دارید پدر یک مقداری از دست شما دلخور است؟
این دلخوری بابت ازدواج نکردن شماست که ایشان در مصاحبهشان به ما هم گفتند و تاکید کردند میخواهند حتما فرزندان
بهرام خان را ببینم.
درصدد رفع دلخوری پدر نیستید؟!
فعلا برنامهاى براى رفع این دلخورى ندارم، شاید کمى رازیانه دمکرده موجب التیام موقت این
دلخورى شود.
اسطوره بچهگیهایم فوتبالی بودند
اسطوره بچگیهای بهرام رادان چه کسی بود؟ یعنی دوست داشت روزی جای چه کسی در
رویاهای کودکانهاش قرار بگیرد؟
خب اسطورهها که در جریان زندگی عوض میشوند، من تا جایی که یادم است بچگیهایم اسطورههای
فوتبالیست داشتم؛ داخلیاش مثلا کرمانیمقدم (البته آن زمانی که پرسپولیسی بودم!) و صمد مرفاوی و محسن گروسی (آن وقت که
استقلالی بودم) است.
بین فوتبالیستهای خارجی هم همیشه دوست داشتم یورگن کلینزمن باشم! بزرگتر که شدم مثلا در راهنمایی عشق بسکتبال و شیکاگو
بولز و موسیقی راک هم کمکم اضافه شد.
البته آن وقتها این چیزها برای خودش تبی بود!
مگر نه اینکه ایرانیها به آدمهای احساساتی معروفاند، پس چطور میشود
بهرام رادان سالها زندگی مستقل در ایران داشته باشد و خیلی وقتها هم خارج از ایران حضور دارد؟ یعنی اصلا
دلتنگ پدر و مادرتان نمیشوید؟ نوع ارتباطتان با آنها و میزانش امروز که خارج از ایران هستید چقدر است؟
من
خودم را آدم احساساتیای نمیدانم، البته سعی میکنم احساساتی نباشم و تصمیماتم را براساس عقل بگیرم.
پدر و مادرم هم خیلی عاقلانه رفتار میکنند و به قول خودشان هر جا که ما خوش باشیم آنها هم
احساس خوبی دارند، ضمن اینکه همه سعی میکنیم چند وقت یک بار پیششان بیاییم.
از طرفی خواهر بزرگم هم ایران زندگی میکند، بنابراین زیاد تنها نیستند.
به موقع دور هم جمع میشویم
رابطهتان با کدامیک از خواهر و برادرهایتان بهتر بود؟ یعنی روحیاتتان با کدامیک نزدیکی
بیشتری داشت؟
خب با هر کدام به تناسب خلق و خویشان نزدیک بودم؛ خواهر بزرگم عقلگرا و منطقى است و
خواهر کوچکم احساساتى و محافظهکار.
با برادرم هم صحبتهاى مردانه و مشورتهاى کارى.
چقدر سخت است که الان هر چهار خواهر و برادر دور از یکدیگر زندگی میکنید؟ حیف نیست آدم سالهای قشنگ
زندگیاش را به دور از عزیزانش بگذراند؟
دورى زیاد آزاردهنده نیست، هر کسى زندگى و مشکلات خودش را دارد و
وقتى براى گلهگذارى نیست.
به موقعش دور هم جمع میشویم.
از بچه های هنر و ورزش کمک می خواهم
درباره طرحی که برای بچههای دچار آتشسوزی مرودشت فارس دارید، برایمان
بگویید.
اصلا این طرح از کجا شروع شد؟
چند وقت پیش برنامهای تلویزیونی دیدم که در آن ۵ هزار پزشک متخصص
از سراسر جهان گرد هم جمع شدند و مجمعی تشکیل دادند و به سمت آفریقا سفر کردند تا بچههایی که
حالا به هر دلیلی از جمله فقر، بیماری مادرزادی، کمبود امکانات بهداشتی در مناطق محروم آفریقا و…
دچار عارضه یا بیماریای روی صورتشان شدهاند که میتواند آینده آنها را تحتتاثیر قرار دهد و آن بچهها نتوانند مانند
بقیه آدمها در اجتماع حضور پیدا کنند به صورت رایگان این بیماران را تحت جراحی قرار دهند.
در همان برنامه مصاحبه یکی از آن جراحان را میدیدم که میگفت این جراحی برای من ۴۵ دقیقه بیشتر زمان
نمیبرد ولی میتواند یک عمر را به یک نفر هدیه کند و آن بچه به اجتماع برگردد.فکر میکنم دو حادثه
آتشسوزیای که در سالهای اخیر برای بچههای پیرانشهر و مرودشت اتفاق افتاده حدود ۳۰-۲۰ بچه را دچار سوختگی شدید کرده
است، بنابراین بعد از دیدن آن برنامه به ذهنم رسید بیاییم از انجمن جراحان پلاستیک ایران تقاضا کنیم جراحی و
درمان این بچهها را قبول کنند و هزینههای درمان و بیمارستان و تجهیزات پزشکی این بچهها را هم از طریق
بچههایی که در کار هنر، ورزش و…
هستند بخواهیم دور هم جمع شوند و از مردمی که خیر هستند هم کمک بگیریم تا تمام هزینههای جراحی این
بچهها تامین شود.
از آن طرف اگر تنها بخشی از جراحان پلاستیک کشورمان دور هم جمع شوند و مجمعی برای درمان این بچهها
تشکیل دهند مطمئنا مشکلشان برطرف خواهد شد.
دیگر همه میدانند ایران در بحث جراحی پلاستیک حرف اول را در دنیا میزند، البته شاید همه پزشکان هم نتوانند
در این طرح همراه باشند و بالاخره معذوریتهایی برای خودشان قائل باشند ولی اگر تنها ۱۰ جراح پلاستیک هم برای
این کار اعلام آمادگی کنند این بچهها میتوانند به اجتماع برگردند و مطمئن باشید روزی به این مملکت خدمت خواهند
کرد.
منظورم این است که ما تا کی میخواهیم منتظر بنشینیم تا این وزیر و آن وزیر کاری برایمان انجام دهند؟
خب کاری نمیکنند! نکنند! ایرادی ندارد.
بیاییم خودمان دست به دست هم بدهیم و به این بچهها کمک کنیم تا حداقل در آینده مملکتمان سهمی داشته
باشیم.الان به فکر این هستم که چند نفر از بچهها را دور هم جمع کنم؛ برای چند تا از دوستانم
پیغامهایی هم فرستادهام، اسمشان را نمیآورم که شاید هر کدامشان فردا روزی نخواستند قبول کنند، معذوریتی نداشته باشند.
اول تصمیم داریم جمعی از هنرمندان و ورزشکاران را تشکیل دهیم و یکسری کمکهای مردمی را جمع کنیم و بعد
از آن هم سراغ پزشکانی برویم که حاضرند داوطلبانه جراحی این کودکان را انجام دهند؛ این کار یک آستین بالا
زدن و همتی را میطلبد که انشاءا…
فردا روزی از اینکه این بچهها دوباره میتوانند به اجتماع برگردند لذت ببریم.
۹۰۲۱