خواب صبح کنکور و دخالت نداشتن پدر و مادر در تحصیلات مهراوه شریفی نیا!
مهراوه شریفی نیا بازیگر زن ایرانی و محبوب ایرانی است که در این مدت اخیر هر جمعه پستی در اینستاگرام منتشر می کند و از روزمرگی های خود می نویسد. مهراوه شریفی نیا دختر بزرگ محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان است که مجرد و ۳۸ ساله می باشد. این بازیگر مجرد است و تنها زندگی می کند. در ادامه خاطره روزی که منجر به تحصیلات مهراوه شریفی نیا در رشته موسیقی شد را بخوانید و لذت ببرید. جالب است بدانید تحصیلات مهراوه شریفی نیا در رشته موسیقی در دانشگاه هنر تهران می باشد و ساز تخصصی او پیانو است.
تحصیلات مهراوه شریفی نیا در رشته موسیقی
مهراوه شریفینیا با انتشار این عکس نوشت:
سوال:
جمعهی خود را چگونه گذراندید؟
(ضمن عرض خسته نباشید به کنکوریهای عزیز)
جواب:
به نام خدا.
دیر از خواب بیدار شدیم و خدا را شکر کردیم که کنکور نداریم.
بعد یادمان آمد همان سالی که کنکور داشتیم هم خواب را به کنکور ریاضی_فیزیک ترجیح داده بودیم.
آن سال کنکور سراسری ریاضی_فیزیک صبح برگزار میشد و کنکور هنر عصر.
ما برای هر دو ثبتنام کرده بودیم.
تحصیلات مهراوه شریفی نیا در دانشگاه
جمعه صبح ساعت ۵:۳۰ بیدار شدیم و دیدیم خیلی خوابمان میآید، تمرکزِ تستزنی را هم بیشتر روی کنکور هنر گذاشته بودیم و بعید بود در رشتهی ریاضی_فیزیک در تهران چیزی قبول شویم، شهرستان هم که خانواده اجازه نمیدادند برویم، بههمین دلیل فکر کردیم بهتر است در آغوشِ خوابِ صبحگاهی فرو رفته و با انرژی کامل، ساعت ۱۴ به سمت کنکور هنر بشتابیم.
خدا را شکر مادر و پدر تقریبا هیچ کاری به درس و مشق ما نداشتند، در این مورد به ما اعتماد کامل داشتند و ما خودمان برای خودمان تصمیم میگرفتیم!
در نتیجه ساعت ۵:۳۰ صبحِ روزِ کنکور سراسری، ساعت را خاموش کرده و با خیال راحت گرفتیم تخت خوابیدیم!
پینوشت:
۱.نتیجهی اون خواب صبحگاهی، قبول شدن در رشتهی موسیقی دانشگاه هنر، جدیتر شدنِ نوازندگی و آشنا شدن با آدمهای بسیار هنرمند و دوستداشتنی شد که امروز بابتش خوشحالم.
۲.بعضی چیزها اینقدر قشنگن که از فرطِ زیبایی غمگینت میکنن، چه بشنوی، چه ببینی.
جالب است بخوانید :
بلایی که ناخن مصنوعی سر مهراوه شریفینیا درآورد
مهراوه شریفینیا با انتشار این عکس نوشت:
سوال:
جمعهی خود را چگونه آغاز کردید؟
‘ جواب: به نام خدا ما ساعت ۱۰:۳۰ از خواب بیدار شدیم،
گوشی خود را چک کرده و پس از کش و قوسهای فراوان از تخت دل کندیم.
بعد چون یخ کرده بودیم کولر را خاموش کردیم، صورتمان را شستیم، مسواک زدیم،
لباس قشنگ پوشیدیم، زیر کتری را روشن کرده و چای همراه با دارچین و گلمحمدی
و بهارنارنج دم نمودیم. سرِ کار، برایمان ناخن مصنوعی چسبانده بودند
که هرقدر تلاش کردیم بعضیهاش از ناخنمان کنده نشد و ما با ناخنگیر آن چند
ناخنمصنوعیِ فرنچ شدهی شیکِ دستهبیلیِ باقیمانده را کوتاه کردیم که بتوانیم
به زندگیِ عادیمان برسیم و حالا هر روز روی همهی ناخنها لاک قرمز میزنیم
تا تفاوت ناخنهایی که ناخن مصنوعیاش کنده شده با ناخنهایی که ناخن مصنوعیاش کنده نشده معلوم نشود.
در دلمان دخترهایی را که همیشه ناخنشان بلند و لاکدار و شیک است تحسین کردیم و فکر کردیم چرا ما اینقدر خنگ هستیم که با ناخن بلند حتی نمیتوانیم دو تا کلمه را بدون غلط تایپ کنیم و آنها با آن ناخنها چطور از پس همهی امور زندگیشان برمیآیند! امیدوارم خداوند متعال به ما حال و حوصله اعطا فرماید تا همینروزها برویم آرایشگاه، به ناخنهای مظلومِ خود سر و سامان بدهیم و از این حالتِ مصنوعی_طبیعی به حالت همیشگی خود بازگردیم. سه عدد عناب در استکان چای میاندازیم و به سراغ گلها میرویم تا در کنار آنها صبحِ ظهر شدهی جمعه را به خیر کنیم. • • • پینوشت: حتی تو این گرما، چای لبسوزِ تازهدمو با هیچی دیگه عوض نمیکنم.