گفتگو با کورش تهامی، بازیگر نقش فرشته «ملکوت»

ماورایی در سینمای ما زده شد؛ ژانری که از همان ابتدا با وجود تلفیق جدانشدنیاش از دین، حساسیت و ظرایف
خاصی را بر سر راه آثاری از این دست میدید.
با این همه بودند آثاری که با وجود ضعفهایی در پرداخت، مخاطبان را راضی نگه داشتند، از جمله یک بوس
کوچولو، دموکراسی تو روز روشن، سفر سبز، او یک فرشته بود، اغما و …

ماوراء و به مدد حضور بازیگرانی نام آشنا مخاطب را در ساعات بعد از افطار پای تلویزیون مینشاند.
کورش تهامی که پیش از این همواره در آثار رئال سینما و تلویزیون حضور داشت، این بار در نقشی متفاوت،
شانس خود را آزموده است تا پس از اکبر عبدی، حمید فرخنژاد، هدیه تهرانی، محمدرضا گلزار، حامد کمیلی، بهاره افشاری
و …
مخاطبان شاهد حضور شخصیتی ماورایی باشند که حضورش در زندگی تکتک آدمها جاری است.
فرشته شانه راست که ما از او غافلیم و کورش تهامی قرار است آن را به ما یادآوری کند.
فرشته فیلمنامه ملکوت همانی است که مخاطب از تلویزیون میبیند؟ به هر حال نقش من از قسمتهای ابتدایی این مجموعه
مشخص شد.
فرشته موکل حاج فتاح که به عبارتی فرشته شانه راست اوست و حضورش در فیلمنامه به این دلیل است که
به روح حاجی کمک کند تا بتواند برخی از خبطهایی که در گذشته دانسته یا ندانسته انجام داده را برطرف
سازد.
این مقوله چند سالی است که در ایام رمضان و سریالهای مناسبتی این ماه تکرار میشود.
این مساله در ابتدا شما را نگران نکرده که مخاطب این ژانر را پس بزند و به گونهای دیدن یک
کاراکتر ماورایی برایش خستهکننده شود؟ راستش چرا، وقتی آدم با چنین فیلمنامههایی مواجه میشود در همان ابتدای کار سریالهایی را
که از این دست ساخته شدهاند در ذهنش مرور میکند.
منتها فرقی که به نظر من این مجموعه با کارهای دیگر داشت یا لااقل شخصیتی را که قرار بود بازی
کنم نسبت به دیگر کاراکترهای این ژانر، حضوری مداومتر را میطلبید.
یعنی بیشتر او را میدیدیم و این مساله یک مقدار کار را سخت میکرد.
گاهی شما نقش فرشتهای را مثلا در یک فیلم سینمایی بازی میکنید و حدودا در ۲۰ سکانس این نقش را
ارائه میدهید.
در اینجا آن شخصیت را به نوعی اجرا میکنید که توالی بازیتان در ۲۰ سکانس حفظ شود، ولی وقتی تعداد
سکانسها از صد تا بالاتر میرود، کار را سختتر میکند چراکه نگه داشتن ریتم بازی حساستر میشود.
مخصوصا در رابطه با شخصیتهای اینچنینی که در فرهنگ ما حریمهایی دارند و شما خیلی نمیتوانید از آن حریمها فراتر
روید.
بنابراین با افزایش میزان این بازی، سختتر میتوان حس را در تعدد سکانسها ادامه داد.
و اجرای این کاراکتر با همه دشواریهایی که داشت تجربه خوبی برایتان بود؟ به نوعی مثل امتحان کردن خودم بود.
ضمن این که به هر حال این شخصیت و این فیلمنامه جذابیتهای خاصی داشت که مرا به سمت خودش میکشاند.
این مسائل ماورایی و بیش از حد دستمایه قرار گرفتن آن باعث نمیشود که مردم از برخی اصول فاصله بگیرند،
ضمن این که رسانه در بیان چنین مسائلی بسیار تاثیرگذار است؟ بستگی به نوع نگاه و شخصیتپردازیها دارد و این
که چقدر برای مخاطب ملموس و قابل باور باشد.
وقتی قرار است چنین داستانی نوشته شود و در ایام خاصی مثل ماه رمضان پخش شود، نگاه ما به مسائل
این چنینی اجتنابناپذیر است.
یعنی اصولا فرهنگ ما اینگونه است و خیلیها دوست دارند چیزهایی را ببیند تا برایشان جا بیفتد.
خب تخیل نویسنده در نوشته شدن چنین ژانرهایی که ماورایی است، اندکی دخیل است، اما نمیتواند خیلی از حیطه، احادیث،
روایات و مهمترین منبع در دسترس ما (قرآن) فاصله بگیرد.
شاید آن سوی دنیا فیلمی در همین زمینه بسازند ولی با فانتزی خیلی بیشتر و شوخی با چنین شخصیتهایی…
که ما هیچگاه نمیتوانیم از این دریچه به این مقوله نگاه کنیم.
به هر حال ساخت این مجموعه در وهله اول به نوع نگاه نویسنده و پرداخت فیلمنامه برمیگردد که چقدر بتواند
مردم را به سوی خود جذب کند.
در شخصیتپردازی کاراکتری که بازی میکنید، هیچ وقت رگههایی از ترس در پس این نقش بود؟ نه هیچ وقت.
چون ترس همواره در مباحث اینچنینی بوده است.
این که مردم برای پذیرش مسائلی که به عینه لمس نکردهاند، معمولا ترس دارند.
خب بخش اعظمی از این مساله به هشدارهایی که وجود دارد برمیگردد.
شاید همین هشدارها باعث میشود که اندکی ترس وارد قضیه شود.
در صورتی که اگر عمدی در موضوع نباشد، میتواند به شکلی مطرح شود که با وجود تاثیرگذاری، خوب و شیرین
نیز بیان شود.
ولی به هر میزان که سریال در بیان خوب و نغز این مسائل تلاش کند، باز هم کمتر میتواند مخاطبانی
ویژه را همراه خود کند.
به هر حال مخاطبان هم که احتمالا با تلویزیون قهر هستند با شیوههای جذاب برنامهسازی لااقل میبایست حاضر شوند برنامه
را بینند.
به نظر من یک کار تصویری حتما نباید پیامی را در پی داشته باشد و گاهی میتواند فقط یک کار
سرگرمکننده باشد که مخاطب با دیدن آن وقتش را سپری کند، اما گاهی لازم است در برخی کارهای تلویزیونی مفاهیمی
را نیز به مخاطب برسانیم و سعی کنیم سطح آگاهی مخاطبان را بالا ببریم.
منتها نوع بیان بسیار مهم است، همچنین نحوه پرداخت و جذابیتهای داستانی که شاید در شکل واقعیاش چندان جذبه نداشته
باشد و ما باید این جذابیت را ایجاد کنیم که تماشاگر را پای تلویزیون بنشانیم.
این مسائل بسیار مهم است و میبایست درخصوص آن تفکر و صرف وقت و هزینه کرد.
یک بحث دیگر درخصوص جلوههای ویژه این کار مطرح است.
این افکتهای تصویری در پردازش بازی شما تاثیری نداشت؟ من از روز اول هم معتقد بودم که اگر این کار
جلوههای ویژه خوبی داشته باشد بسیار موفق خواهد بود و از همان ابتدا که بخشهای موجود فیلمنامه را میخواندم به
مراتب میدیدم که به ماوراء اشاره میشود، به سکوت و همینطور ظاهر و غیب شدن و …
و میگفتم که اگر در این کار جلوههای ویژه موفقی استفاده شود (چیزی که کمتر در کارهای ساخته شده داخلی
میبینیم) باورپذیرتر خواهد شد.
مشکل ما هم در این ژانر به دلیل نبود امکانات قابل توجه و وقت و سرمایهای است که باید در
این زمینه خاص در دسترس برنامهسازان باشد.
به هر حال ما نیاز داریم که در زمینه جلوههای ویژه خودمان را نشان دهیم.
در کار آثار خارجی شاهدیم که برخی صحنهها آنقدر ملموس اجرا میشود که با وجود اینکه شما میدانید بیننده یک
فیلم تخیلی هستید، اما جلوههای ویژه آن را میپذیرید.
خب کاری در ابعاد ملکوت، البته به لحاظ جلوههای ویژه، نیازمند صرف وقت زیادی است و میبایست روی تکتک پلانهایش
طراحی شود که به هر حال لطمه میبیند.
دوستانی هم که دیر به گروه جلوههای ویژه ما پیوستند تمام تلاششان را برای رساندن کار و پخش بموقع آن
به کار بستند و اگر بیننده فکر میکند این صحنهها جای کار بیشتری داشته، به دلیل وقت اندک این دوستان
بود.
قبل از بازی در سکانسهای مربوط به ماوراء، تبادل فکری بین شما و افکتورهای جلوههای ویژه اتفاق افتاد؟ روش صحیح
این است که این اتفاق بیفتد.
در همه جای دنیا وقتی قرار است چنین صحنههایی را در یک فیلم داشته باشیم، استوریبردهایی از پلانهای مختلف تهیه
میشود.
یعنی پلان به پلان نقاشی میشود و در حقیقت کارگردان و بازیگرها از کل روند صحنههای مختلف و سکانسها مطلع
میشوند.
مثلا بازیگران میدانند که در چه فضایی قرار است بایستند، پشت سرشان چه اتفاقاتی میافتد، چه موجوداتی قرار است در
اطراف باشند، روز است یا شب، حتی سرما یا گرما را میتوانند در صحنههای مختلف پیشبینی کنند و سپس برمبنای
این اطلاعات از پیش تعیین شده، بازی میکنند ولی در کارهای داخل خیلی کم اتفاق میافتد که از چنین امکاناتی
استفاده کنیم.
در ملکوت هم تا حدودی در جریان اتفاقات پشت صحنه بازی خودمان بودیم مثلا اینکه در فلان صحنه روی پرتگاهی
ایستادهایم یا …
به هر حال شخصیت فرشته خیلی قرار نبود تحت تاثیر فضا و مکان قرار بگیرد.
به این دلیل که برای آن شخصیتها بالکانهای فرازمینی مسالهای قابل تصور است، ولی قبل از برداشتها جزییات را توضیح
نمیدادند که مثلا دقیقا چه اتفاقی خواهد افتاد و ما در این حد میدانستیم که قرار است یک فضای خاص
و به نوعی فانتزی در اطرافمان به وجود آید.
خود شما مجموعه ملکوت را دنبال میکنید؟ بله.
فکر میکنید اگر صحنههای برزخی به صورت رئال ساخته شد، کوروش تهامی بیشتر دیده میشد یا الان با حجم بالایی
از جلوههای ویژه؟ به هر حال برای من بازیگر، به عنوان کسی که حرفهام را دوست دارم، میبایست تجربههای متفاوتی
رقم بخورد.
خب وقتی که فیلمنامه ملکوت را میخواندم و میدیدم قرار است در چنین فضایی کار کنم، برایم بسیار جالب بود
و تازگی داشت، چرا که تا به حال برایم چنین اتفاقی نیفتاده بود.
اما واقعا این پروسه مستلزم وقت بسیار زیادی است که بشود این صحنهها را به خوبی کار کرد، یعنی برای
آنهایی که این صحنهها را طراحی میکنند، هزینه و زمان بسیاری صرف کرد، حتی گاهی تا چند ساعت قبل از
پخش، برخی قسمتهای کار آماده، ادیت و مونتاژ میشود.
میشود گفت که نقش فرشته در ملکوت یک وجه منفی داشت و یک وجه مثبت.
منفی از این لحاظ که چندین مجموعه دیگر نیز با همین طرح و در چنین ژانری ساخته شده که دیگر
جذابیت خود را از دست دادهاند و بیننده را درگیر خود نمیکنند، اما وجه مثبت در تجربه جدیدی بود که
کورش تهامی در کارنامه هنری خود به ثبت رساند…
من خیلی وجوه کلیشه شدن را در این کاراکتر ندیدم و فکر میکنم باورپذیری این شخصیتها به نوع اجرای بازیگران
مختلف بستگی دارد، یعنی همین کاراکتر فرشته را اگر به بازیگر دیگری بسپارید به گونهای دیگر بازی خواهد کرد.
با وجود این که این شخصیتها حریمهایی دارند که نمیتوان خیلی از آن فراتر رفت مگر این که فیلمنامهنویسی به
طور خاصی راجع به یک فرشته خاص، شخصیتپردازی کند که آن هم مستلزم تحقیقات بسیار و روزها و ماهها صرف
وقت و تحقیق و…
است ولی در این سریال خیلی جای این نبود که ما شخصیت این فرشته را باز کنیم و روی جزئیات
آن مانور دهیم.
از ابتدا هم قرار نبوده چنین اتفاقی بیفتد، چون موضوع داستان ما شخصیتی دیگر است که یک سری اتفاقات بعد
از به کما رفتن او رخ میدهد و …
به هر صورت تمام تلاشم را کردم که خیلی کلیشه بازی نکنم.
همچنین دوستان در بخش گریم تلاش کردند که تفاوتهایی بین این شخصیت و دیگر کاراکترهایی از این دست که تا
به حال بازی شده است، به وجود آید و امیدوارم که این تفاوت را بینندههای ملکوت نیز احساس کنند.
میشود این نقش را مثبتترین کاراکتری دانست که تا به حال با بازی کورش تهامی دیدهایم؟ شاید…
(میخندد) تقریبا نقشی است که در هیچ بعدی به خودش فکر نمیکند و تمام مدت با حاجی قصه ما همراه
است که بتواند مشکلات او را برطرف کند و به هر حال از طرف خدا مامور شده که یک سری
اتفاقات را به دلیل اعمال خوب کارنامه حاجی رقم بزند.
آزاده خواجهنصیری
پیشنهادات وِیژه